روز + نامه - نگین حسینی

#مهسا
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
بی‌پناهان علیه بی‌پناهان

پیش از هر حرفی بگویم که این نوشته، یک تحلیل تخصصی نیست؛ که بدون تردید برای انجام چنین کاری، تخصص لازم است و پرداختنِ چند وجهی به جوانب مختلفِ امر. من فقط به عنوان یک کنشگر، با سابقه روزنامه‌نگاری و تدریس در علوم ارتباطات به این موضوع می‌پردازم.

در همه این سال‌هایی که در حوزه کنشگری کار کرده‌ام و به خصوص در یک سال اخیر، بیشتر به این نکته پی بردم که برانگیختن نفرت مردم از هم و خشم آنها نسبت به یکدیگر اولا چقدر آسان است و دوم، چقدر کاربردی است. حکومت‌های تمامیت‌خواه این تخصص را دارند که مردم را از هم متنفر کنند تا خشمِ انباشته‌ای که باید در جای درستش (روی حکومت) خالی شود، روی سر خود مردم ببارد و حکومت این وسط، از آبی که گل‌آلود کرده، ماهی بگیرد. به نظرم ماجرای #افغانستانیها در ارتباط با همین نیروی #خشم و #نفرت طراحی شده و لایه‌هایی دارد که از دید مردمِ آماده انفجار، پنهان است.

احتمالا جریانی حساب‌شده در حال کار روی این #پروژه است: باز کردن #مرزها و ورود بیشتر افغانستانی‌ها از یک طرف، و تبلیغات منفی و هدایت احساسات عمومی #مردم_ایران به سمت نفرت و خشم از #مهاجران افغانستانی از سوی دیگر. این دو پروژه دارند به موازات هم کار می‌کنند. تا اینجا نتیجه این شده که افغانستانی‌ها هر روز بیشتر و خطرناکتر از قبل، مورد حملات زبانی و حتی فیزیکی قرار می‌گیرند. ویدیویی از پسر جوان ایرانی که پیرمردی افغانستانی را روی زمین نشانده و به سر و صورتش چک می‌زند و فحاشی می‌کند، دل هر «آدمی» را به درد می‌آورد. اما همین رفتار شنیع، احتمالا هدف اصلی پروژه‌ای است که آن را #اتاق_فکر معینی با هدفی خاص به راه انداخته است.

ما مردم ایران سال‌های زیادی‌ست که میزبان مردم ستمدیده افغانستان بوده‌ایم. به آنها که مرگ را جلوی چشمانشان دیده‌اند و از وحشتی غیرقابل توصیف به کشور مجاور پناه آورده‌اند، #امنیت نسبی داده‌ایم. از بی‌مدرک بودن بسیاری از آنها شاکی بوده‌ایم اما در کنارش، از همان بی‌مدرک‌ها مفت و مجانی کار کشیده‌ایم، چون دست‌شان به جایی بند نبوده که شکایتی کنند. کدام ساختمان در تهران و شهرهای دیگر هست که بدون #کارگران_افغانستانی بالا نرفته باشد؟! جمهوری اسلامی به بسیاری از فرزندان‌مهاجران افغانستان #اجازه_تحصیل نداده است. جرم و جنایاتی که برخی مردم افغانستانی مرتکب شده‌اند، به پای همه‌شان نوشته شده. اینها هر کدام داستانی بی‌نهایت تلخ دارد؛ درست عین همان ماجراهایی که در فیلم‌ها و کتاب‌ها، مثلا از برخورد با ژاپنی‌ها در امریکای زمان جنگ جهانی دوم یا برخورد با ایرانی‌های مقیم امریکا بعد از جریان #گروگانگیری کارکنان #سفارت_امریکا می‌بینیم و می‌خوانیم و به غایت متاسف می‌شویم؛ بدون آن که فکر کنیم در تاریخ امروز، بسیاری از ما در سمت تاریک همان داستان‌ها ایستاده‌ایم.

در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی که هر روز رو به وخامت می‌رود، به نظرم موضوع برخورد مستقیم با مهاجران اففانستان در دستور کار اتاق فکر حکومت قرار گرفته است. زیر بار زندگی سخت، اقتصاد رو به زوال، تورم افسارگسیخته، #گرانی وحشتناک، رشد هر روزه #خط_فقر به سمت بالا و بلعیدن شمار بیشتری از خانواده‌ها، فقدان آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فردی، سرکوب‌های گسترده، تضییع حقوق گروه‌های در حاشیه‌نگه داشته شده و ده‌ها مشکل دیگر، مردم ایران چهل سال است که نفرت و خشم را در خود انباشته می‌کنند؛ احساساتی که منشاء و سرچشمه آن، ناکارآمدی حکومت و ظلم و فساد گسترده آن است. این نفرت و خشم در یک سال اخیر، با ماجراهای پس از کشتن #مهسا_امینی و افزودن فشار به مردم و به خصوص #زنان به اوج خود رسیده. همزمان، ناگهان پروژه افغانستانی‌ها از راه می‌رسد تا جریان نفرت و خشم عمومی به سوی مردم افغانستان هدایت شود: مردم علیه مردم. ایرانی‌های زیادی به جای آن که یقه مسئولانی را بگیرند که در فراهم کردن حداقل‌های زندگی مردم درمانده‌اند اما تخصصی کم‌نظیر برای تولید و انباشت ثروت شخصی و خانوادگی پیدا کرده‌اند، به بی‌پناهانی حمله می‌کنند که خود قربانی جریان‌های دیگر سیاسی بوده و هستند؛ بی‌پناهان علیه بی‌پناهان. بقیه در پست بعدی
این مطلب را برای صفحه اینستاگرامی به توان یک نوشتم و در اینجا بازنشر می‌کنم:

تایید حکم قصاص، بدون در نظر گرفتن معلولیت ذهنی

کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل در سال ۲۰۱۷، با ارسال ملاحظات نهایی بر گزارش اولیه جمهوری اسلامی ایران در مورد قانون جامع حمایت از حقوق #افراد_دارای_معلولیت به نکته مهمی اشاره کرده که خلاء آن در قوانین جمهوری اسلامی دیده می‌شود: حق برخورداری از روند دادرسی عادلانه در محاکم صالحه و خطر #اعدام برای افرادی که با #بیماری‌های_روانی و شرایط متفاوت ذهنی زندگی می‌کنند. در ملاحظات این کمیته (شماره‌های ۲۲ و ۲۳) آمده است: «کمیته نگران این مساله است که افراد دارای معلولیت به ویژه افراد دارای معلولیت روان و/یا ذهنی ممکن است به دلیل نبود امکانات مناسب در جریان #روند_دادرسی، بیشتر در معرض #حکم_اعدام قرار گیرند.کمیته به دولت عضو توصیه می‌کند تمهیداتی برای جایگزینی اعدام به عنوان مجازات در نظر گیرد و تضمین کند که افراد دارای معلولیت در معرض سلب حیات خودسرانه قرار نگیرند.»

وضعیتی که حالا محمد قبادلو با آن روبروست، دقیقا آینه نگرانی کمیته حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل است. محمد، جوانی حدودا ۲۲ ساله، متهم است که در اعتراضات پس از قتل #مهسا_امینی، استوار #فرید_کرم_پور از پرسنل نیروی انتظامی را با ماشین زیر گرفته است. حکم_قصاص محمد در حالی در #دیوان_عالی_کشور تایید شده که او از سال‌ها پیش تشخیص بیماری #دوقطبی گرفته و حتی به همین دلیل، با گرفتن کارت قرمز سربازی، از خدمت معاف شد. هرچند که محمد قبادلو بطور رسمی به عنوان یک بیمار اعصاب و روان تشخیص گرفته و پرونده روانپزشکی دارد، متاسفانه این شرایط او مورد توجه دادگاه و دیوان عالی کشور قرار نگرفته است.

#حبیب_دانشور که چند روزی با محمد قبادلو در یک زندان بوده، اخیرا در یادداشتی خطاب به او نوشت: «یادت هست که یک روز با یکی از هم‌بندی‌ها دعوایت شد و بی‌دلیل به صورتش ضربه زدی؟ شب به انفرادی بردندت. فردا صبح که برگشتی، بدون این که عذرخواهی کنی، با همان یک نفر شوخی کردی و نخندید. آن لحظه هیچ کس به شوخی‌هایت نخندید. یکی از هم‌اتاقی‌هایت گفت لازم است اول عذرخواهی کنی و بعد فازِ رفاقت بگیری. یادت نبود. هیچ چیزی یادت نبود از دیشب و کل ماجرا را بچه‌های اتاق برایت تعریف کردند. یادت هست محمدِ ما؟»

پرونده محمد قبادلو نمونه روشنی است از تضییع حقوق افراد دارای شرایط خاص روانی و ذهنی در دادگاه‌های جمهوری اسلامی. جان یک فرد معلول ذهنی در خطر است!

#نگین_حسینی #محمد_قبادلو
#حقوق_معلولیت #دادرسی_عادلانه
برای پیروز

#پیروز بخشی از تاریخ مبارزه ما و از نمادهای انقلاب ژینا شد. با ترانه #برای، ناگهان نشست وسط فریاد‌های‌مان. ما ایرانیان خارج از کشور، با همخوانی ترانه شروین، هزاران هزار مرتبه فریاد زدیم «برای پیروز و احتمال انقراضش». اگر کسی مثل من، دلی در گرو گربه‌ها دارد، حتما از یادآوری نگاه معصوم این توله‌یوز بارها و بارها اشک ریخته است. نگاه نگران پیروز مرا یاد چشمان ری‌را می‌انداخت که حتی وقتی پر از شور و شادی بود، حسی از نگرانی و بی‌گناهی داشت.

پیروز #یوز_آسیایی بود؛ یوزپلنگی که به آسانی رامِ انسان می‌شود. یوزهای آسیایی در اسناد تاریخی، نزدیک به انسان ترسیم و روایت شده‌اند. گفته می‌شود اکبر شاه هندوستان هزار #یوز داشته که برای شکار آهو از آنها استفاده می‌کرده است. اما #پیروز چنان در جان و دل ما نشسته بود که گویی ما اهلیِ او شده بودیم. پیروز انگار خود ما بود؛ گیر افتاده وسط یک مشت خرفت که با ندانم‌کاری، با فساد و رانت، با کشتن و اعدام کردن و شکنجه صدها نفر، با دستگیری دوستداران #محیط_زیست، به زور خود را روی گرده ملت نشاند‌ه‌اند، فقط به فکر چپاول و مال‌اندوزی‌اند و دلشان برای جان شیرینِ هیچ موجودی نمی‌سوزد.

سرنوشت پیروز شبیه ما بود؛ ملتهب و در نوسانِ دائمی میان مرگ و زندگی‌، وسط بلبشوب سیاسی، #تورم و گرانی، امنیتی شدن هر امری از جمله حیاتش، محیط زیستش، آب و غذایش، دارو و درمانش. جان پیروز چون جان آدمیزادِ تحت ستم حکومت، ماهیتی سیاسی گرفت. پیروز خود ما شد که باید برای زندگی‌اش می‌جنگید؛ مبارزه با قدرتی که به ارزشمندی حیات پیروز و اهمیتِ زیستِ پایدار، باورمند نبود و نیست.

سرنوشت پیروز، ادامه سرنوشت #مهسا و #نیکا و #سارینا و #محسن و #سیاوش و ... شد. لویاتانی چند سر، رفته سراغ بندبند ترانه شروین تا نمادهای ما را ببلعد. پیروز رفت اما نامش چون اسم #مهسا، رمز خواهد شد و #لویاتان را، #ضحاک را، به خاکِ سیاه خواهد نشاند

بدرود پسر عزیز ایران!

#نگین_حسینی #برای_پیروز
خانم دکتر جیل بایدن، امشب با حضور در مراسم موسوم به گرَمی (جشن اهدای جایزه به بهترین‌های موسیقی در سال گذشته)، جایزه جدید ترانه در بخش تغییر اجتماعی را به #شروین_حاجی_آقاپور برای ترانه #برای اهدا کرد.

جیل بایدن در سخنرانی خود که در پس‌زمینه آن تصویر شروین و بخش‌هایی از ترانه برای پخش می‌شد، گفت:

«یک ترانه می‌تواند (مردم را) متحد کند، الهام ببخشد و در نهایت جهان را تغییر دهد. از امسال، آکادمی ضبط، جایزه جدیدی را ارائه می‌دهد برای پرداختن به ترانه‌ای که به مشکلات اجتماعی عصر ما می‌پردازد و پتانسیل ایجاد تغییرات مثبت جهانی دارد. بیش از ۱۳۰ هزار نفر ترانه‌هایی را در این بخش ثبت‌نام کردند که باعث اطلاع‌رسانی، افزایش آگاهی و ایجاد تغییر می‌شوند. برنده این جایزه ویژه توسط هیاتی ویژه انتخاب شد و به تایید هیات مدیره آکادمی ضبط رسید. امشب افتخار دارم که نخستین برنده بهترین موسیقی آکادمی ضبط در بخش تغییر اجتماعی را اعلام کنم: شروین حاجی‌پور، خواننده و ترانه‌سرای ایرانی برای ترانه «برای».
این ترانه به موسیقی ملیِ اعتراضات مهسا امینی تبدیل شد؛ یک فراخوان پرقدرت و شاعرانه برای آزادی و حقوق زنان. این ویدیو در صفحه اینستاگرام شروین منتشر شد و در کمتر از دو روز، بیش از ۴۰ میلیون مرتبه دیده شد. شروین دستگیر شد اما این ترانه با موضوع قدرتمندش، به انعکاس در تمامی دنیا همچنان ادامه داده است: زن، زندگی، آزادی. تبریک می‌گویم شروین و ممنون بابت ترانه‌ات.»
***
برای #مهسا_امینی، برای همه عزیزانی که کشته شدند. برای ادامه مسیر #زن_زندگی_آزادی
(سخنرانی را خودم به فارسی
#خانم دکتر جیل بایدن، امشب با حضور در مراسم موسوم به گرَمی (جشن اهدای جایزه به بهترین‌های موسیقی در سال گذشته)، جایزه جدید ترانه در بخش تغییر اجتماعی را به #شروین_حاجی_آقاپور برای ترانه #برای اهدا کرد.

جیل بایدن در سخنرانی خود که در پس‌زمینه آن تصویر شروین و بخش‌هایی از ترانه برای پخش می‌شد، گفت:

«یک ترانه می‌تواند (مردم را) متحد کند، الهام ببخشد و در نهایت جهان را تغییر دهد. از امسال، آکادمی ضبط، جایزه جدیدی را ارائه می‌دهد برای پرداختن به ترانه‌ای که به مشکلات اجتماعی عصر ما می‌پردازد و پتانسیل ایجاد تغییرات مثبت جهانی دارد. بیش از ۱۳۰ هزار نفر ترانه‌هایی را در این بخش ثبت‌نام کردند که باعث اطلاع‌رسانی، افزایش آگاهی و ایجاد تغییر می‌شوند. برنده این جایزه ویژه توسط هیاتی ویژه انتخاب شد و به تایید هیات مدیره آکادمی ضبط رسید. امشب افتخار دارم که نخستین برنده بهترین موسیقی آکادمی ضبط در بخش تغییر اجتماعی را اعلام کنم: شروین حاجی‌پور، خواننده و ترانه‌سرای ایرانی برای ترانه «برای».
این ترانه به موسیقی ملیِ اعتراضات مهسا امینی تبدیل شد؛ یک فراخوان پرقدرت و شاعرانه برای آزادی و حقوق زنان. این ویدیو در صفحه اینستاگرام شروین منتشر شد و در کمتر از دو روز، بیش از ۴۰ میلیون مرتبه دیده شد. شروین دستگیر شد اما این ترانه با موضوع قدرتمندش، به انعکاس در تمامی دنیا همچنان ادامه داده است: زن، زندگی، آزادی. تبریک می‌گویم شروین و ممنون بابت ترانه‌ات.»
***
برای #مهسا_امینی، برای همه عزیزانی که کشته شدند. برای ادامه مسیر #زن_زندگی_آزادی
(سخنرانی را خودم به فارسی ترجمه کردم)
#نگین_حسینی #جایزه_گرمی
چه شد که از #ائتلاف و اتحاد رسیدیم به #وکالت؟!
و از وکالت به کجا خواهیم رسید؟!
طرفداران #پهلوی حق دارند که از #رضا_پهلوی حمایت کنند اما طبیعتا او نمی‌تواند #تنوع طیف‌ها را نمایندگی کند. من نیز مانند بسیاری دیگر بر این عقیده‌ام که باید یک تیم (و نه یک فرد) صدای #معترضان_ایرانی در عرصه‌های رسمی‌تر سیاست جهانی باشد. در این تیم، نمایندگان طیف‌های مختلف و #قومیت‌ها و گروه‌های به #حاشیه‌رانده شده و مورد ستمِ سیستماتیک، همچون جامعه #ال‌جی‌بی‌تی‌کیو و #افراد_دارای_معلولیت نیز باید حضور داشته باشند. حضور این نماینده‌ها کمک می‌کند که همه اعضای تیم، ایران را فقط قشر پایتخت‌نشین و فارسی‌زبان و متوسط و مرفه و دوگانه زن/مرد و غیرمعلول ندانند، در مورد حقوق گروه‌های همواره در حاشیه نگه داشته شده بیشتر بیاموزند، آنها را از همان ابتدای فعالیت به حساب آورند و پرداختن به حقوق‌شان را موکول به «گذر از برهه حساس کنونی» و «زمانی بهتر» نکنند.

نکته مهم‌دیگر این که در نهایت، مردم داخل ایران هستند که می‌توانند سرنوشت خود را رقم بزنند. #اتحاد، #همبستگی، #وکالت یا هر نام و رفتارِ احتمالا شگفت‌انگیز دیگری که در انتظار ماست، بخشی بیرونی از ماجرایی است که ابتدا باید در داخل #ایران به بلوغ برسد و نتیجه دهد. واکنش‌های حمایتی خارج از ایران، با این که به حتم روی معادله‌های داخلی اثر مستقیم دارند اما همه آن نیستند. بخش بزرگی از معادلات اصلی به دست مردم داخل ایران رقم می‌خورد؛ مردمی که جای خالی آنها ممکن است فضا را برای اتفاق‌هایی دور از روحِ #زن_زندگی_آزادی باز کند. #انقلاب_مهسا در این چهار ماه، متاثر از حیات واقعی آن در خیابان‌های ایران، وسعت بزرگی در خارج از کشور و نیز در جهان مجازی پیدا کرد. این وسعتِ رو به فزونیِ #انقلاب_ژینا باید در داخل ایران نیز همچنان رو به رشد باشد تا به مقصود برسد.

در چند روزِ پس از ماجرای وکالت، انبوهی پست و استوری در مخالفت با وکالت به پهلوی در صفحات دوستانی دیدم که در همه این چهار ماه یا خاموش بودند یا گاهی اشاره‌هایی مبهم داشتند که مشخص نمی‌کرد در کدام سوی این #شکاف ایستاده‌اند. وکالت باعث شد که این جمعیت بزرگ خاموشی‌گزیده رُخی بنمایانند (شاید به این دلیل که نفی پهلوی در داخل ایران هزینه‌سیاسی امنیتی ندارد). تداومِ خاموشی این گروه بزرگ، دل‌نگرانیِ «به کجا خواهیم رسید» را بیشتر می‌کند. #اتحاد_سراسری است که سرانجامِ مطلوبِ همه طیف‌ها و اقوام و گرایش‌ها را رقم می‌زند؛ بی‌دلیل نیست که رژیم اسلامی هر جنایتی می‌کند تا جلوی این اتحاد را بگیرد.
#نگین_حسینی #مهسا‏_امینی
بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

مجیدرضا رهنورد هم در دقایق پایانی زندگی‌اش، شجاعانه همین دو خط را گفت اما با کلماتی دیگر:
«برایم نماز نخوانید... برایم قرآن نخوانید!»
#صدا_و_سیمای_ جمهوری_اسلامی که بی‌شرمانه دوربینش را حتی داخل وصیت‌نامه یک جوان بی‌گناه درآستانه اعدام فرو کرد تا به وظیفه‌اش برای پاسداری از شر به هر قیمتی عمل کند، میکروفن را جلوی مجیدرضا گرفت و باز به سبک بازجوها، از او حرف کشید که «بگو! تکرار کن که نوشتی برایم #قرآن نخوانید. برایم #نماز نخوانید!» تا به جماعت #مذهبی پشتیبان خود نشان دهد که او #دین نداشته یا منکر دین شده، پس سزاوار #اعدام است!
جماعت مذهبی هنوز در خواب و انکار!
تا وقتی که همچنان به نام #اسلام و دین و قرآن پشت این #رژیم_منحوس قاتل ایستاده‌اید، دست شما نیز به خون این جوانان بی‌گناه آلوده است! #مجیدرضا_رهنورد در آخرین خواسته‌اش تنها نبود. شک نکنید که امروز میلیون‌ها ایرانی که به سبب عملکرد کثیف جمهوری اسلامی، از دین و مذهب بریده‌اند، مانند او فکر می‌کنند و از این دین و آیین بیزار شده‌اند؛ همانگونه که مجیدرضا تا پیش از این، اهل هیات و نوحه و زیارت بود.
مذهبیون طرفدار رژیم!
از چه چیز این حکومت حمایت می‌کنید؟! دیگر باید چه کنند تا به شما نشان دهند که پشت دفاع از دین و اسلام، سنگر گرفته‌اند تا همچنان به دزدی و غارت ثروت ملت ایران و کشتن و به دام کشیدن جوانان و مردم بی‌گناه ادامه دهند؟! تا زندگی پر از رنج و مشقت را بر شما تحمیل کنند و خودشان و فرزندان‌شان، در کشورهای خارجی عیش و عشرت داشته باشند؟! دیگر باید چه کنند تا متوجه حقیقت شوید؟! به خودتان بیایید و دست از حمایت از این رژیم ستمکار بردارید که سرانجام شما را نیز با خودش به دوزخ خواهد برد.

همین چند کلمه‌ای که این جوان بی‌گناه به زبان آورد، آخرین گواه بود بر بی‌گناهی‌اش که گرفتار در حلقه کفتارها، با دست شکسته دور گردنش، شکنجه شده اما نهراسیده گفت: اگر دین اسلام و قرآن و نماز این است که شما دارید، پس: بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

#نگین_حسینی #مجیدرضا_رهنورد #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #انقلاب_مهسا #زن_زندگی_آزادی
@neginpaper
این صدای دلنشین، روایت‌هایی که تا عمق جان نفوذ می‌کند، و همراهی بی‌دریغ و شجاعانه استاد #محمد_عمرانی با #جنبش_مردمی در چند ماه اخیر، از نقطه‌های امید من به این انقلاب بوده است. هر بار که «شک» کرده‌ام، لحن آرام اما اطمینان‌بخش او نجاتم داده است.
این ویدیو را (که نمی‌دانم چه کسی به این خوش‌سلیقگی ساخته)، به پاس همراهی و همدلی ایشان به اشتراک می‌گذارم. بر این باورم که «آزادگی» آدمی را بزرگتر و عزیزتر و ارزشمندتر می‌کند، و آقای عمرانی چقدر این روزها بزرگتر و عزیزتر و ارزشمندتر شده است.
هرکسی ایشان را از نزدیک دید، سلام گرم مرا از دل سرد شیکاگو به ایشان برساند و بگوید که ستاره شمال من شدید در شب‌هایی که با دلهره، خیال کردم راه را گم کرده‌ام… باشد تا صبح پیروزی، این لبخند را بر صورت مهربان‌تان ببینم.

#نگین_حسینی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #هنرمند_آزاده
@neginpaper
جمعه ۱۱ آذر. درست در روزی که ابراهیم رییسی، در مراسم #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت حرف‌های صد من یک غاز می‌زد، ماموران رژیم به #جوان_نابینای_بلوچ حمله کردند و او را مورد ضرت و شتم قرار دادند.

به گزارش «رصد بلوچستان» به نقل از «کمپین فعالین بلوچ»، جوان نابینای #بلوچ دیروز از #نماز_جمعه به خانه برمی‌گشت که نیروهای نظامی در #دزاپ #زاهدان او را به اتهام عضویت در گروه‌های مسلح بازداشت کردند و کتک زدند.

این جوان می‌گوید: «من به همراه یک نفر دیگر، پس از ادای نماز جمعه در حال بازگشت به منزل بودیم که نیروهای نظامی با سه دستگاه موتورسیکلت ما را بازداشت کردند و مورد ضرب و جرح قرار دادند.»

امروز ۱۲ آذر (۳ دسامبر) روز جهانی افراد دارای معلولیت است. شعار این روز عبارت است از:
«راه‌حل‌های تحول‌آفرین برای توسعه فراگیر: نقش نوآوری در ایجاد دنیایی دردسترس و برابر»
اما باید پرسید: کجای این شعار به زندگی این جوان نابینا شباهت دارد؟! او چه امکانات مبتنی بر تکنولوژی از نظام جمهوری اسلامی دریافت کرده است؟! #موبایل_لمسی؟! نرم‌افزارهای صفحه‌خوان؟! #ساعت_لمسی؟! #پرینتر مخصوص؟!

خنده‌دار است نه؟! رژیم به افراد دارای #معلولیت حتی کمترین حقوق‌شان را نمی‌دهد، امنیت و آرامش و احترام نمی‌دهد، چه رسد به امکانات پیشرفته و تامین شعار روز جهانی! این جوان نابینای بلوچ، جز #تحقیر و #توهین و #کتک و #شکنجه، چه از این نظام گرفته است؟! سهم #یاسر_بهادرزهی، نوجوان #معلول_ذهنی از این رژیم چه بود جز این که در #جمعه_خونین_زاهدان به رگبار بسته و کشته شد؟!

جهان با شتاب به سمت زوایایی نو از #حقوق_معلولیت پیش می‌رود و آن را در شعارهای روز جهانی منعکس می‌کند؛ در حالی که در ایران، جامعه افراد دارای معلولیت حتی از حداقل‌های حقوق‌شان محروم مانده‌اند. افراد دارای معلولیت به خصوص در استان‌های مرزیِ همیشه محروم نگه‌داشته شده، حتی #امنیت ندارند در خیابان‌ها راه بروند و به دلیل شرایط بدنی و یا ذهنی، قدرت دفاعی کمتری دارند و آسیب‌پذیرترند.

روز جهانی افراد دارای معلولیت و شعارهایش، صدها سال با زندگی #افراد_معلول در ایران فاصله گرفته است و این حاصل ۴۳ سال رویه حکومت اسلامی نسبت به زندگی افراد دارای معلولیت است.

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #سیستان_و_بلوچستان #بلوچ
چه عجب! صدای جامعه افراد دارای معلولیت را شنیدید!

ده‌ها سال محرومیتِ افراد
دارای معلولیت و فریاد اعتراض و خواسته‌های آنها برایتان اهمیتی نداشت اما تا آنها خبر از تحریم برنامه‌های تحقیرکننده‌تان برای مراسم روز جهانی افراد دارای معلولیت دادند، سریع شنیدید و واکنش نشان دادید؟ تا کمپین پیگیری #حقوق_معلولان اعلام کرد که در همبستگی با جنبش مردم معترض برنامه‌های ۱۳ آذر را تحریم می‌کند، به جوش و خروش افتادید و #بهروز_مروتی، مدیر کمپین را احضار کردید تا ترس بر جامعه افراد دارای معلولیت بیندازید؟!

این سرعت واکنش شما در تمام ۴۳ سال گذشته کجا بود وقتی که میلیون‌ها #فرد_دارای_معلولیت و خانواده‌های‌شان در انواع محرومیت‌ها سوختند و زندگی‌شان بر باد رفت، فقط برای آن که رژیمی که وظیفه داشت حداقل حقوق مسلم آنها را در اختیارشان بگذارد، دائما شانه از مسئولیت خالی کرد و با جامعه معلولیت مثل صدقه‌بگیرها و افراد متکدی رفتار کرد؟!
در تمام سال‌های گذشته کجا بودید وقتی که ما کنشگران حقوق معلولیت فریاد می‌زدیم که #قانون_جامع_حقوق_معلولان باید بدون اماها و اگرها بودجه سالانه بگیرد، باید ضمانت اجرایی محکم داشته باشد، باید اجرایی شود تا افراد دارای معلولیت و خانواده‌های‌شان اندکی راحت‌تر زندگی کنند؟!

این همه سال واکنش سریع شما کجا بود وقتی که #هما_بدر داخل متروی ناامن برای افراد #نابینا افتاد و در برخورد با قطار جان داد؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که بیماران #اس_‌‌ام‌_ای جلوی چشمان والدین‌شان یک به یک از دنیا می‌‌روند و #دارو دریافت نمی‌کنند؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که افراد معلول و #بیمار دیگر نمی‌توانند داروهای لازم و خدمات #توانبخشی دریافت کنند چون نرخ آنها سر به فلک کشیده؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که افراد معلول مجبورند لوازم بهداشتی یک بار مصرف را چندین بار مصرف کنند چون از عهده خرید وسایل گران برنمی‌آیند؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی ماموران اسلحه به دست‌تان چشمان مردم معترض را از حدقه درمی‌آورند برای انتقام و تهدید؟

شما فقط زمانی به اتفاق‌ها واکنش نشان می‌دهید که زندگی و منافع شخصی و رانت‌های‌تان به خطر افتاده باشد. چهل سال تحقیر و بی‌اعتنایی به حقوق افراد دارای معلولیت ثابت کرده که شما دلسوز این مردم رنج‌کشیده نیستید؛ شما فقط نگران سفره‌های لفت و لیس خودتان هستید که به هر قیمت باید برپا بماند.

افراد دارای معلولیت در چهار دهه گذشته «مبارزه و مقاومت» را خیلی خوب یاد گرفته‌اند. پس آنها را از چیزی که در آن استاد تمام هستند، نترسانید!

#نگین_حسینی #حقوق_معلولیت #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
نشانه‌های سقوط

همین نیروهای سرکوبگر، لباس شخصی‌ها، و نیروی انتظامی که دیروز در خیابان‌ها برای پیروزی تیم فوتبال جمهوری اسلامی شادمانی کردند، اواخر سال‌های دهه ۱۳۷۰ و در دهه ۱۳۸۰ که ما برای پیروزی‌های تیم‌ملی فوتبال در خیابان‌ها جشن می‌گرفتیم، وحشیانه به ما حمله می‌کردند، کتک‌مان می‌زدند، دستگیرمان می‌کردند و خلاصه هر چه در توان داشتند می‌گذاشتند تا شادی ملی را بر ما مردم حرام کنند. من آن شب‌ها که نیروهای سرکوبگر بعد از جشن‌های شادی فوتبال دنبال مردم می‌کردند و به کوچه‌های گیشا می‌ریختند تا با باتون به سر و بدن‌شان بزنند، ویدیوهایی گرفتم که شاید در فرصتی مناسب منتشرشان کنم.

شادمانیِ #نیروهای_سرکوبگر، درست عین خشونت‌شان، آینه روان نامتعادل و دستکاری‌شده آنهاست. آنها فقط دستور دارند که شادمانی کنند و اطاعت می‌کنند. اما مرکز فرماندهی، به راستی به خود #فوتبال و #تیم_ملی هم چندان علاقه‌ای ندارد. رژیم از هر چیز و هر کسی فقط برای مصالح و سود خودش #استفاده_ابزاری می‌کند. اگر امروز دستور شادمانی برای پیروزی فوتبال صادر کرده، تنها برای این است که نیازمند تحکیم پایه‌های به لرزه افتاده‌اش در داخل جامعه و در صحنه بین‌المللی است؛ نیازمند ظاهرسازی است تا بگوید همه چیز عالی است و ما چقدر خوشحالیم و این چند «خس و خاشاکِ آشوبگر» اصلا عددی نیستند؛ وگرنه #رژیم از دهه‌‌ها قبل نشان داده که دل خوشی از هر دلیلی که مردم را متحد و شاداب کند، ندارد. اصلا #جمهوری_اسلامی مرض خاصی دارد که با مردم سر هر چیزی عناد و ناسازگاری کند. هرجا که ملت را یکپارچه خوشحال می‌بیند، ناراحت می‌شود و هرجا که مردم همدلانه عزادارند، شادی می‌کند. این کینه و نفرت رژیم و حمالانش از مردم تازه نیست؛ منتهی امروز به اوج خودش رسیده؛ همچنان که نفرت بسیاری از مردم از رژیم نیز به بلوغی رسیده که لرزه بر اندام‌جمهوری اسلامی انداخته است.

تماشای شادی نیروهای سرکوبگر مرا به وحشتِ رژیم از شرایط موجود و پارگی آخرین رشته‌های پوسیده میان رژیم و مردم متقاعدتر کرد. آدم‌ها وقتی در تاریکی و وحشت قرار می‌گیرند، بلندتر آواز می‌خوانند، سوت می‌زنند و با ایجاد سر و صدا سعی می‌کنند از احساس تنهایی ترسناک خود خارج شوند. رژیمِ به فلاکت‌افتاده، می‌خواهد تنهایی ناشی از گسست مردمی را با صدای سوت و دست خودش پر کند تا کمتر بترسد. صحنه‌های شادی سرکوبگران و شکاف کامل میان رژیم و مردم، روزی در درس #نشانه‌های_سقوط تدریس خواهد شد.
#نگین_حسینی
#مهسا_امینی
@neginpaper
جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت
نابینا کردن معترضان به سبک آقامحمدخان قاجار


ماموران سنگدل #آقامحمدخان قاجار پس از فتح کرمان، به دستور او چشمان ۲۰ هزار نفر از مردم کرمان را از کاسه درآوردند و تپه‌ای بزرگ از چشمان مردم ساختند. فرش قرمز خان قاجار و رود خونی که در کرمان راه انداخت، یکی از خونبارترین برگ‌های تاریخ ایران است که امروز، به شکلی دیگر، با تفنگ ساچمه‌ای و پینت‌بال ماموران رژیم اسلامی در حال تکرار است.

رژیم جمهوری اسلامی با قساوتی قابل مقایسه با خان قاجار، از #نابینا کردن #معترضان به عنوان ابزاری برای تنبیه آنها و درس عبرت برای دیگران استفاده می‌کند. بر اساس گزارش‌های اخیر، بیش از هزار نفر بر اثر شلیک گلوله‌های #ساچمه‌ای و #پینت‌بال، بینایی چشمان خود را از دست داده‌اند. گزارشی دیگر حاکی از آن است که رکورد تخلیه چشم در بیمارستان #فارابی شکسته شده و فقط در یک ماه، ۱۱۰۰ چشمِ آسیب‌دیده در اعتراضان، تخلیه شده است.

نیویورک تایمز در گزارشی اشاره کرده که چشم‌پزشکان بیمارستان‌های #رسول‌اکرم، #لبافی‌نژاد و #فارابی تخمین زده‌اند که بیش از ۵۰۰ نفر را به دلیل #شلیک_مستقیم ماموران به چشم‌های‌شان در اعتراضات اخیر پذیرش کرده‌اند. در #کردستان نیز به چشمان دستکم ۸۰ نفر و در #سیستان و #بلوچستان به چشمان حداقل ۲۰ نفر شلیک شده است. پدر جوان ۱۸ساله‌ای که بینایی هر دو چشمش را از دست داده، به نهادهای حقوق بشری گفته که پسرش نیازمند انجام ۶ جراحی است؛ در حالی که او امکان پرداخت هزینه‌های #جراحی را ندارد. نیویورک تایمز همچنین از عکس‌های هولناک و دلخراش مصدومان نوشته که شبکیه چشم‌های‌شان متلاشی شده، اعصاب بینایی‌شان قطع شده و عنبیه‌شان سوراخ شده است.

به تازگی ۱۴۰ چشم‌پزشک با امضای «گروه ویتره و رتین انجمن چشم پزشکی ایران» در نامه‌ای خطاب به دکتر جباروند، رئیس کل انجمن چشم پزشکی ایران، نوشته‌اند: «...در طول مدت رویداد های اعتراضی اخیر، تعداد زیادی از بیماران با صدمات چشمی در اثر اصابت ساچمه و پینت‌بال و امثال آن به مراکز درمانی مراجعه نموده‌اند که متاسفانه در بسیاری از موارد، ضربه وارده منجر به از بین رفتن بینایی یک و یا هردو چشم شده است. بنابر این لازم است مراتب به مقامات مربوطه منعکس گردد و در مورد تبعات جبران‌ناپذیر این‌گونه آسیب‌های شدید چشمی هشدارهای ضروری داده شود.»

۲۲۸ سال پیش، اگر شاه قاجار تفنگ ساچمه‌ای و پینت‌بال و گلوله جنگی داشت، چشمان مردم را راحت‌تر از حدقه درمی‌آورد. بدون تردید برخورد وحشیانه و آقامحمدخانی جمهوری اسلامی با مردم معترض، «جنایت علیه بشریت» است که باید در دادگاه‌های بین‌المللی مورد رسیدگی قرار گیرد.

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
@neginpaper
لعنت به تو سرکوبگر!

مرد مسلح درست قبل از این که ماشه را بچکاند، به صورت غزل لبخند می‌زند، و ناگهان شلیک! درست وسط چشم راست او.
غزل گفته آخرین تصویری که چشم راستش دید، لبخند آن مرد مسلح بود: «چرا زدی؟ چرا لبخند رو لبات بود؟»
این انقلاب زنانه است وقتی غزل با شهامتی کم‌نظیر می‌گوید: «اونی که منو زد، نمی‌دونست روح و جسم من فراتر از اینه که با دیدن تفنگ تو دستش دلم بلرزه و عقب بکشم تا مبادا تیر به مادرم بخوره! »
این انقلاب زنانه است وقتی که غزل از درد به خود می‌پیچد اما همچنان نگران مادرش است: «مامان تیر خوردی؟ حالت خوبه؟»
این انقلاب زنانه است وقتی چشم غزل خون می‌بارد اما او نگران کتاب‌هایش است: «من هنوز کتابامو چاپ نکردم!»
این انقلاب زنانه است وقتی غزل، فقط چند روز بعد از آن که فهمیده چشمش برای همیشه نابینا شده، می‌گوید: «اما من کتابمو چاپ می‌کنم؛ خدا رو شکر مادرم سالمه!»
این انقلاب به راستی که زنانه است! این جنبش را همین دل‌های شیر به پیش می‌برند. دل‌های شیری که البته فقط از آنِ زنان نیست؛ که مردان و افراد با جنسیت‌های دیگر نیز سهم بزرگی در آن دارند اما نقش و حضور زنان و شجاعت آنها تاریخی شده است.
بعد از سه ساعت جراحی، ساچمه‌ها از چشم غزل خارج شدند، و۵۲ بخیه روی چشمی که برای همیشه نابینا شد.
اما چه کسی برای همیشه زخمی می‌ماند؟
آن شکارچی که با چشم‌های خودش دید که شکارش از او نترسید! از مهلکه نگریخت!
چه کسی برای همیشه در تاریکی می‌ماند؟
همان سرکوبگر که دفن شد در گور تحقیری که شکارش برایش کَند.
لعنت به تو سرکوبگر!
#نگین_حسینی #غزل_رنجکش
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
به این رشد می‌بالم!

در نخستین سال‌های تاریک بعد از #انقلاب_اسلامی، #ورزش در چنبره #مردان بود و وقتی اسم #ورزش_زنان می‌آمد، با تمسخر و تحقیر و نگاهی از بالا به پایین، می‌گفتند مگر دختران هم ورزش می‌کنند؟ #زنان داخل گونی‌ها فرو شده بودند چون قرار نبود کسی بدن و تحرک آنها را ببیند. در آن سال‌های پر از محدودیت، ما دخترانِ هزار و یک آرزو، توانستیم ورزش زنان را پیش ببریم و نوری بتابانیم بر رویاهای‌مان. خیلی از شما آن روزها هنوز به دنیا نیامده بودید و نمی‌دانید چقدر رنج بردیم تا فقط دو ساعت تمرین در بدترین زمانِ سالن‌ها بگیریم، تا تیم‌های ورزشی زنان را راه‌اندازی کنیم، تا اصلا ورزش زنان داشته باشیم.

بیشترین رنج ما محدودیت‌های تحقیرآمیزی بود که به اسم اخلاق اسلامی و منش زنانه بر ما تحمیل می‌کردند. شمشیر داموکلس همواره بالای سرمان بود که اگر اطاعت نکنید، درِ ورزش زنان تخته می‌شود. با این همه، ما دختران نوجوان و جوان آن روزگار، مصمم بودیم چراغ خانه را روشن نگه داریم برای خودمان و نسل‌های بعدی. خوشحالم که من نیز چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان خبرنگار ورزش زنان در مجله #دنیای_ورزش و #روزنامه_اطلاعات، بخش کوچکی از روند رشد ورزش زنان بودم. سال‌های زیادی، از ورزش زنان نوشتم و نقد کردم. به خاطر نقدهایم مدتی از حضور در سالن‌های ورزشی محروم شدم؛ به خاطر قلمی که خیلی‌ها «تند و تیز» توصیفش می‌کردند، پیام‌های تهدیدآمیز می‌گرفتم. به خاطر استقلالم و این که قیمتی نداشتم برای خریداری شدن، مورد عتاب و توهین چند مقام ورزشی قرار گرفتم و البته باکی نداشتم؛ متعهد بودم که به وظیفه‌ام عمل کنم.

اخیرا بازیکنان و مربیان تیم #بسکتبال_کنکو تهران در اقدامی شجاعانه، به طور دسته جمعی #کشف_حجاب کردند. #فرزانه_جمامی، سرمربی با انتشار عکس بدون ‌#حجاب تیمش نوشت: «به دخترت بیاموزید که شما ارزشمند و غیر قابل تعویض هستید. خودت را پنهان نکن. ایستادگی کن. سرت را بالا بگیر و به آنها نشان بده چه چیزی به دست آورده‌ای. بگو شما قدرتمند و توانمند هستید. شما زن زندگی آزادی هستید.»

من عکس تیم عزیزم، تیم والیبال #هما (۱۳۷۹) را زیر عکس تیم بسکتبال کنکو تهران قرار دادم تا بگویم که به هر دو تصویر می‌بالم! که به این شجاعت و رشد افتخار می‌کنم! که همچنان حامی ورزش زنان و انعکاس‌دهنده صدایی هستم که از داخل کشور به گوش می‌رسد. دستاوردِ امروزِ نسل جدید، امتداد رنج‌ها و زحمت‌های دیروز نسل‌های گذشته است که کلوخ‌های این راه پر مشقت را با دستان زخمی برداشتند؛ به سوی امروز، به سوی #زن_زندگی_آزادی!

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaa
فراخوان تحریم مراسم روز جهانی افراد دارای معلولیت

در آستانه #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت (۱۲ آذر، ۳ دسامبر) گروهی از افراد دارای معلولیت بیانیه‌ای منتشر کردند و از جامعه #افراد_معلول خواستند که برای همراهی با مردم معترض ایران و در اعتراض به نقض مکرر حقوق افراد دارای معلولیت در برنامه‌های ویژه این روز شرکت نکنند.

متن اطلاعیه که دیروز به دستم رسید، به این شرح است:

جامعه عزیز و محترم افراد دارای معلولیت، خانواده‌ها و همراهان ما

با توجه به حجم ظلم و خشونتی که در این مدت دیده‌ایم و بعد از کشته شدن اینهمه انسان بی‌گناه، شرافت و وجدان حکم می‌کند که به دوستان و همنوعان دارای معلولیت‌‌مان اطلاع‌رسانی کنیم تا امسال در روز جهانی افراد دارای معلولیت، در هیچ برنامه‌ای که به این مناسبت از سوی سازمان بهزیستی، شهرداری‌ها، صدا و سیما، انجمن‌ها و سایر مراکز برگزار می‌شود، شرکت نکنند.

آنچه که مردم ایران در این روزهای خونین شاهد آنند و بلایی که بر سرشان می‌آید، جایی برای گرامیداشت و جشن باقی نمی‌گذارد. ضمن آن که ما افراد دارای معلولیت همواره از #حقوق_شهروندی محروم بوده‌ایم، قوانین حمایتی ما با همه نواقص‌شان حتی اجرا نشده‌اند و هنوز شهروندان درجه چندم به حساب می‌آییم؛ پس دیگر چه روز جهانی و چه مراسمی می‌توانیم داشته باشیم؟!

بیایید به دور از هرگونه «منیت» و «مصلحت‌اندیشی»، برای یک بار هم که شده با هم متحد شویم و همه مراسم و مسابقات فرهنگی و ورزشی و اردوها را تحریم کنیم و نخواهیم که ویترین نمایشی عده‌ای سودجو و تبلیغاتچی شویم که فقط از ما و #معلولیت ما سوء‌استفاده می‌کنند.

ما به صراحت اعلام می‌کنیم که به حمایت از #جنبش_اعتراضی مردم ایران و در #اعتراض به دهه‌ها تضییع حقوق افراد دارای معلولیت، #دوازده_آذر امسال در هیچ مراسم گرامیداشت روز جهانی افراد دارای معلولیت شرکت نمی‌کنیم. از دوستان عزیز نیز خواهش می‌کنیم همراه ما شوند و در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند.

گروهی از افراد دارای معلولیت و کنشگران حقوق معلولیت»

*من #نگین_حسینی، #کنشگر حقوق #افراد_دارای_معلولیت نیز از این فراخوان حمایت می‌کنم و خواستار همراهی همه افراد دارای #معلولیت و کنشگران این حوزه هستم.
#حقوق_معلولیت
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
شب خونین ایذه. ایذه کوچک اما بزرگ. ایذه تنها زیر باتوم و گلوله حمالان رژیم. شب دریای خون. شب در خون غلتیدن #کیان_پیرفلک، کودک ۱۰ ساله که همراه پدرش داخل خودرو بود و در خیابانی در #ایذه به گلوله بسته شد. کیان پشت راننده و سمت چپ خودرو نشسته بود که گلوله‌ها بر تن کوچکش و درست در سمت چپ بدنش فرود آمد. کیان که تا همین چند ساعت پیش زنده بود، نفس می‌کشید، در ماشین نشسته بود و با پدرش حرف می‌زد، حالا دیگر نیست. در چشم‌به‌هم زدنی بدنش را غرق خون کردند.

رژیمی که برای مرگ یک #کودک_فلسطینی عزای عمومی اعلام می‌کند، حالا #کودکان این سرزمین را یکی پس از دیگری باقساوت می‌کشد. روایت کشتار فجیع کیان را در ویدیویی که در اینستاگرام پست کرده‌ام بشنوید. اصل ماجرا همین است که می‌شنوید؛ همین که دقایقی پس از قتل کیان روایت شده است. بدن کوچکش انگار هنوز گرم است و خونش هنوز لخته نشده. قاتلش همچنان کف خیابان است و در خدمت به ضحاک خون‌آشام، جان مردم را می‌گیرد.

از این پس، هر روایتی خلاف این شنیدید، بدانید که بخشی از سناریوی #جمهوری_اسلامی است برای این که بگوید مردم یکدیگر را می‌کشند یا شهیدسازی می‌کنند تا چهره زشتی از رژیم نشان دهند. اما #رژیم_اسلامی بداند چهره‌اش چنان زشت و خونبار است که نیاز به نشان دادنِ ما نیست؛ تاریخ جلوی چشمان همه جهان دارد روز به روز با خون ورق می‌خورد؛ با جنایاتی دلخراش‌ که فقط و فقط جمهوری اسلامی مسئول و مقصر آنها است.
#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
ما از خون‌مون نمی‌گذریم!

نیم ساعت از ظهر گذشته. کودک هشت ساله‌ی سمیه کنارش در آژانس نشسته است. هر دو خسته‌اند. از صبح خرید بوده‌اند و حالا به خانه برمی‌گردند. شاید با هم حرف می‌زنند. شاید ساکت نشسته‌اند و به بیرون نگاه می‌کنند. شاید چشمان‌شان را روی هم گذاشته‌اند... که ناگهان ماشین متوقف می‌شود. ضربان قلب سمیه بالا می‌رود. خطر را دوباره احساس می‌کند؛ همان سایه شومی که دو ماه است بر زندگی‌اش افتاده و دست از سرش برنمی‌دارد. کودک اما نمی‌داند چه خبر است؛ شاید سعی دارد به مادرش بچسبد اما مامور انتظامی، سمیه را از ماشین پیاده می‌کند.
یک.
دو.
سه.
چهار.
پنج.
شش.
صدای شش گلوله است که یکی پس از دیگری بدن سمیه را سوراخ سوراخ می‌کند. دریای خون جلوی چشمان بچه. خون مادر. شاید سمیه آخرین تصویر را می‌بیند که جگرگوشه‌اش بهت‌زده نگاهش می‌کند. شاید زیرلب می‌گوید خداحافظ عزیزکم. و چشمانش را برای همیشه می‌بندد.
سمیه محمودی‌نژاد روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱ به همین سادگی و در روز روشن به قتل رسید. مامور نیروی انتظامی شهرستان قلعه‌گنج (کرمان) که او را چنین بی‌رحمانه کشت، از دو ماه پیش از این جنایت، درخواست‌های غیراخلاقی از سمیه داشته اما سمیه مقاومت نشان می‌داده است. مامور نیروی انتظامی رژیم اسلامی که باید حافظ مردم باشد، متجاوز و راهزن و قاتل است والگویش حتما سرهنگ #ابراهیم_کوچکزایی، فرمانده نیروی انتظامی شهرستان #چابهار که به یک دختر ۱۵ ساله تجاوز کرد.
اشکان محمودی‌نژاد، همسر سمیه، با انتشار ویدیویی گفت: «همسر من چه گناهی داشته که اینگونه به قتل رسوندینش؟ اونم جلوی بچه ۸ ساله‌ام... به چه جرمی؟ به چه گناهی؟ شمایی که ظرف سه روز حکم محاربه برای کسی که سطل آشغال را به آتش کشیده می‌دهید، پس چرا ۳۵ روز از قتل همسرم می‌گذره اما هیچ عکس‌العملی نشون ندادید؟ هیچ کاری برای ما انجام ندادید. ما بلوچیم. ما از خون‌مون نمی‌گذریم؛ اینو مطمئن باشید!»
روایت قتل‌ها و جنایت‌های دلخراش جمهوری اسلامی تازه نیست؛ فقط تازه به گوش ما و دنیا می‌رسد. بی‌شمارند زخم‌دیدگان از ستم و تجاوز حمالان رژیم و کسانی که نفع و پُست و رانت و فساد آنها در گرو بقای این نظام است. اما آنگونه که اشکان محمودی‌نژاد گفت، صبر ما، صبر مردم هم حدی دارد: «ما از خون‌مون نمی‌گذریم!»

#نگین_حسینی #بلوچ #خون_بلوچ #سمیه_محمودی‌_نژاد #اشکان_محمودی _نژاد
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
تیرهای چراغ برق، تند تند از کنارم عبور می‌کنند و من زیر هر کدام، سایه خمیده مردی را می‌بینم که دستانش را دور تیرها بسته‌اند. سرش را پایین انداخته و صورتش را میان زانوهایش گرفته است. تصویر #خدانور است که زیر هر تیرک، تیر می‌شود به قلبم.
بدنی با آن پیچ و تاب قشنگِ رقص، از دو نیمه‌شب تا هفت صبح کتک خورده و بسته شده به تیرکِ تحقیر به نرخ سی میلیون تومان؛ رشوه پسر فرمانده بسیج برای شکستن مردی که اهالی شیرآباد زاهدان دوستش داشتند، آنقدر که حتی کارگرانی که محتاج نان شب بودند، صد میلیون تومان جمع کردند تا آزادش کنند و پرونده‌اش را به دادگاهی مثلا بی‌طرف بسپارند.
تیر بعدی و باز خدانور و باز خدانور و باز خدانور. تیر بعدی اما در جمعه خونین زاهدان می‌نشیند بر پشتش. در بیمارستان تامین اجتماعی حس پاهایش را از دست می‌دهد و فریاد می‌زند برای کمک. سایه مرگ را که آن شب، با دست‌های بسته به تیرک سی میلیونی، روی سرش دیده بود، دوباره می‌بیند که در بیمارستان پرسه می‌زند؛ قاتل‌ها همان حوالی‌اند و دست‌شان در دست سیاهی. سایه مرگند روی سر خدانور.
خدانور جان می‌دهد در روز تولدش که در سندی ثبت نشده بود.
۱۰ مهر ۱۳۷۴
۱۰ مهر ۱۴۰۱
هیچ شناسنامه‌ای ۲۷سالگی خدانور را در روز مرگش جشن نگرفت. شناسنامه‌ای نبود تا در روز تولدش، مهر «فوت‌شده» روی صفحه اولش بخورد.
«ننه سنوبر» زجه می‌زد. بالاخره زورشان رسید و پسرش را، همدمش را، دادرسش را کشتند. ننه سنوبر می‌دانست که پسرش به آرزویش رسیده: پیش از ننه رفته بود.

مردی در وطن خود بی‌ برگه هویت، حالا اسمش همه جا هست؛ نه فقط شیرآباد #زاهدان، نه فقط #بلوچستان، نه فقط ایران؛ که در گوشه‌هایی از این دنیا. زخمی که قامت خمیده خدانور به قلب‌ها زده، التیام‌پذیر نیست؛ زخمی که می‌خواهد خود را، خدانور را، به جهان نشان دهد.
هر کس که جلوی تیرکی می‌نشیند با دستان بسته، به هق‌هق می‌افتد. آن قامت خمیده. کفش‌های محزون پای سکو. لیوان آبی که مقابل عطش خدانور شرمسار بود. فریاد جان‌دادن در بیمارستان بدون دادرس. آنها که خدانور شده‌اند، پای تیرک‌ها اشک می‌ریزند. این خدانور است که می‌گرید در بدن‌هایی که ترجمانِ گوشه‌هایی از رنج او شده‌اند.
خدانور رفت ولی جان زندگی را در رقصش به جا گذاشت. خدانور غریبانه رفت اما به آرزویِ #آزادی ملتی جان داد؛ به نامِ بی‌شناسنامه‌اش جان داد و آن را چون طلوع خورشید، جاری‌ کرد در زندگی تاریک ما: خدای نور؛ خدای نور آزادی.
#نگین_حسینی
#خدانور_لجه‌ای #مهسا_امینی
@neginpaper
پایان مماشات کجاست؟

روزی که آمنه سادات ذبیح‌پور، خبرنگارنمایِ صدا و سیمای میلی از رژیم خواست به «مماشات با معترضان» پایان دهد، جسد یاسر بهادرزهی، نوجوان ۱۷ ساله و #معلول_ذهنی، غرق در خون افتاده بود در بیابان‌های اطراف ساختمان فرمانداری #خاش. یاسر روز جمعه کشته شده بود؛ همان جمعه که رگبار گلوله، سینه #مبین_میرکازهی، نوجوان ۱۴ ساله را شکافت. همان جمعه که دستکم ۱۶ جان عزیز و بی‌گناه در خاش بلوچستان، خون شد و جاری شد بر زمین.

یاسر به سال هجدهم زندگی‌اش نرسید؛ به سوم دی ماه، به روز تولدش. #جمعه_خونین_خاش آخرین جمعه و آخرین روز زندگی‌ او بود. کارت بهزیستی یاسر نشان می‌دهد که او #معلولیت_ذهنی داشت، درجه شدید. جسدش یک روز پس از قتل‌عام #معترضان در جمعه خونین خاش پیدا شد. افتاده بود وسط بیابان. خون تمام سینه‌اش را پوشانده بود. پاهای لاغرش در کفش‌های سیاه دیگر جانی نداشت و گوش‌هایش ناله‌های سوزناک اطرافیان را نمی‌شنید. چه غریبانه روی خاک سرزمینش جان داده بود.

#سیزده_آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز عزای همیشگی برای کشتن یک نوجوان، فقط یک نوجوان در زمان محمدرضاشاه #پهلوی است. اما رژیم اسلامی چنان ۱۳ آبانی را از #بلوچستان تا #کردستان رقم زد که بار دیگر روی پهلوی را سپید کرد. مگر #کودکان_خاش چه کرده بودند جز سنگ‌پرانی به سمت ساختمان #فرمانداری، که رگبار گلوله سینه‌های‌شان را شکافت؟!

آمنه‌سادات را از خواب بیدار کنید و به او بگویید «پایان مماشات» را در خاش بجوید؛ در سینه خونین پسرک معلول ذهنی که هفده سال با محرومیت‌ها و نبود قوانین حمایتی زندگی کرد و سرانجام، نه به دست دشمن خارجی، که با اسلحه مردانِ وطنِ خودش به رگبار بسته شد. پایان مماشات در جسدهایی است که این روزها نقش بر خیابان‌ها می‌شود. پایان مماشات نیکاست، ساریناست، مهساست. هزاران زندانی دربند رژیم است. هزاران #اعتراف_اجباری است. پایان مماشات، قتل #ستار_بهشتی زیر شکنجه است. رنجِ جانِ گوهر عشقی است. صدای دربند #توماج است. چشم‌های به ابد دوخته شده ندا آقاسلطان است. پایان مماشات، چشم‌های ریرا ست، بدن سوخته مسافران پرواز ۷۵۲ است. پایان مماشات دل‌های همیشه داغدارِ بازماندگان جنایت‌های رژیم است.

در کدام بهشت زندگی می‌کنی آمنه سادات که اینهمه «پایان مماشات» را در ۴۳ سال گذشته هنوز ندیده‌ای؟! پایان مماشات جایی است که خون شتک می‌زند روی برگ‌های تاریخ و تو آمنه‌سادات، هرچه تلاش کنی آن را بشویی، پاک نمی‌شود؛ خصلت خون است که رنگش برای همیشه به دامن قاتل و همدستانش بچسبد.

#نگین_حسینی #یاسر_بهادرزهی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی
کشتار دائمیِ مردمِ ضعیف‌نگه‌داشته‌شده

سه ماه پیش خبر رسید که داروی کمیاب و گران‌قیمتِ بیماران #اس_‌ام_‌ای وارد کشور شده؛ چقدر خانواده‌ها شادی کردند، چقدر امیدوار شدند. بعضی #بیماران بزرگسال‌ اس‌ام‌ای با فداکاری نوشتند که حاضرند دارو را دیرتر دریافت کنند تا اولویت با #کودکان باشد اما... دارو توزیع نشد!

بله، دارو وارد شد اما هنوز به بیمارانی که به معنی واقعی، در صف مرگ نشسته‌اند، داده نشده است! بی‌کفایتی مسئولان سازمان برنامه‌و‌بودجه، سازمان غذا ‌و‌ دارو، بیمه سلامت، وزارت بهداشت، بهزیستی و غیره، و نامه‌نگاری‌های بی‌سروته‌شان به یکدیگر برای رفع تکلیف، از دلایل ظاهری ندادن دارو است اما به نظرم، بدنه فاسد رژیم و آنهایی که نان و روزی‌شان در خونِ مردم است، می‌‌خواهند زمان بخرند تا داروها را وارد بازار سیاه کنند و پولی کثیف به جیب بزنند.

در همین سه ماهی که دارو وجود داشته اما از نیازمندانش دریغ شده، شش بیمار اس‌ام‌ای از دنیا رفتند؛ شش جان عزیز که می‌شد عمری طولانی‌تر داشته باشند. شش خانواده در عزای کودکانِ دوست‌داشتنی‌شان نشستند و البته کسی صدای‌شان را نشنید.

داروی وارداتی اس‌ام‌ای به پایان تاریخش نزدیک می‌شود و عمر بیماران اس‌ام‌ای نیز، شیشه عمر آنها در چنگالِ رژیمی افتاده که فعلا سرگرم کشتار بی‌رحمانه دیگری در خیابان‌هاست.

مردم چه در خانه نشسته باشند و چه کف خیابان اعتراض کنند، جمهوری اسلامی خطری برای همه آنهاست؛ حتی برای کودکان بی‌آزاری مانند بیماران اس‌ام‌ای که دست‌شان زیر ساطور رژیم است؛ برای افراد معلول و بیماری که به خاطر تورم شدید، دیگر نمی‌توانند ساده‌ترین لوازم بهداشتی مورد نیازشان را خریداری کنند؛ برای کودکان در حال رشدی که باید اندام مصنوعی‌شان هر چند ماه یک‌بار عوض شود اما خانواده‌ها حتی پول نان شب را ندارند؛ برای بیمارانی با داروهای خاص که دیگر از پس هزینه‌های درمانی برنمی‌آیند.

جمعیت بزرگی از مردم ایران که همواره ضعیف نگه داشته‌ شده‌اند، در معرض کشتار دائمی رژیم بوده و هستند. جمعیت زیادی به این شکل از دست رفته‌اند بدون آن که اسمی از آنها در تاریخ جنایات جمهوری اسلامی ثبت شده باشد.

این رژیم، مردمش را یا با شلیک گلوله و شکنجه می‌کُشد یا با دریغ کردنِ هر آنچه که نیاز حیاتی و اساسی آنهاست: آزادی، دارو، آب، هوا، خوراک.

#نگین_حسینی #بیماران_اس_ام_ای #داروی_اسپینرازا #اعتراضات_سراسری #مهسا_امینی
#mahsaamini

@neginpaper
دایَه دایَه، امروز در قلب #شیکاگو طنین‌انداز شدی و من مچاله شدم. داشتم از روی پله‌های منتهی به فواره باکینگهام، از جمعیت ویدیو می‌گرفتم که ناگهان چون پتکی بر من فرود آمدی. می‌دانی که بیش از ده سال بود که از تو می‌گُریختم. از اینهمه حُزن و اندوهی که در هر خط توست، فرار می‌کردم؛ هر کلمه‌ات پنجه به قلبم می‌کشید و من دیگر توان تحمل اندوهت را نداشتم.
دایَه دایَه، دوازده سال پیش که به شیکاگو آمدم، هرگز تصور نمی‌کردم که روزی تو را پشت بلندگوهای قوی، در قلب این شهر بشنوم و همه وجودم، مثل تارهای حنجره‌ات از این فریاد، به لرزه درآید. خودت می‌دانی که چه تاریخی از رنجِ #قربانیان ظلم و #ستم را در هر کلمه‌ات پنهان کرده‌ای و اگر کسی معنای تو را بفهمد، به حتم چشمانش خیس می‌شود؛ مخصوصا این روزها که هر کلمه‌ات، آدم را یاد تن پاره‌پاره مهسا و نیکا و سارینا و کودکان #بلوچستان و مردم #کردستان و #دانشجویان و همه قربانیان ایران می‌اندازد.
دایه دایه، وسط تظاهرات شیکاگو در گوشم پیچیدی که «مادر مادر، هنگام جنگ است و قطار فشنگ بالای سرم پر از فشنگ است». همه جنگ‌هایی را که از صد سال پیش تا امروز برای‌شان مویه کردی، یادم آوردی. «خبر مه بوریتو سی هالوونم: خبر مرا برای دایی هایم ببرید»، دلم آتش گرفت برای #آتش_شاکرمی، که خبر نیکا را برایش بردند و چنان خنجری در قلبش فرو کردند که تا زنده است، از آن خون می‌چکد.
دایَه دایَه، تو بیش از صد سال عمر داری، از جنگ‌ها و ظلمات فراوان در تاریخ ایران گذشته‌ای، ابیاتت به فراخور زمان تغییرات زیادی کرده‌اند اما آن روح زخم‌خورده، آن فریاد در گلو مانده، آن زخم همیشه تازه، همچنان در نوای تو هست.
تو بزرگتر از آنی که فقط در یک قوم بگُنجی. تو ترانه‌ای بوده‌ای برای همه اقوام ایرانی؛ برای آن که همه‌شان را زیر چتر خودت نگه داری و یادشان بیاوری که دشمنی مشترک دارند که برای مبارزه با او باید با هم یکصدا و هم‌قسم شوند. با این‌همه بزرگی‌ات ای ترانه‌ی اندوه، هرگز در باورم نبود که روزی، روبروی فواره باکینگهام شیکاگو دست در گردنم بیندازی و من از لمسِ دوباره رنج تاریخی تو و شتک‌های خون روی ایرانم، به هق‌هق بیفتم.
#نگین_حسینی #دختر_لر #دایه_دایه_وقت_جنگه
#زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی
#مهسا_امینی #سارینا_اسماعیل_زاده #کودکان_بلوچستان #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
Ещё