روز + نامه - نگین حسینی

#مهاجران
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
همیشه گروهی افراطی وجود دارند که آماده خشونت‌اند. آنها با واسطه‌هایی، به جریان‌های قدرت می‌رسند و پتانسیل خشونت‌زایی‌شان از سمت و سوی نظام‌حاکم هدایت می‌شود؛ در حالی که بسیاری‌شان حتی خبر ندارند که ملعبه دست قدرتی بالاترند. آنها از #قلدری، #زورگویی و تحمیل #خشونت زبانی و فیزیکی لذت می‌برند؛ چه در خانه و با اعضای ضعیف‌تر و چه در جامعه با گروه‌هایی که هدف حکومتِ سرکوبگر قرار گرفته‌اند. فقط کافی‌ست فضای خشونت‌ورزی برایشان فراهم شود، به راحتی می‌توانند دست به هر عملی بزنند. اما گروه دوم، تعداد بیشتری هستند که دنبال منفعت بیشترند و به راحتی دستکاری فکری می‌شوند. آنها شاید دست به خشونت فیزیکی نزنند اما کسانی‌اند که دورِ کتک‌زن‌ها معرکه می‌گیرند و برایشان دست می‌زنند. پسری که در ویدیو آن مرد افغانستانی را کتک می‌زند، نمونه‌ای از گروه اول است و مردمی که دور او جمع شده‌اند بی‌آنکه اعتراضی کنند، گروه بزرگتر دوم هستند. این دو گروه در اتحاد با هم، دانسته و نادانسته، حکومت را برای اجرای پروژه‌هایش یاری می‌کنند.

دشمن‌سازی از درون و بیرون، سیاست آشنای جمهوری اسلامی در طول چهار دهه گذشته بوده است؛ چراکه فضای کینه و نفرت، قیچی تیزی است که نخ‌های اتحاد را به راحتی پاره می‌کند. جامعه پاره‌پاره شده‌و به خصوص در رقابتی نفسگیر برای بقا و بهره‌بردن از محدود منابع باقی‌مانده، حس همدلی را از دست می‌دهد و فرد به جای جنگ با قدرتی که منابع و نعمت‌ها را به حداقل رسانده است، ناخن در چشم بغل‌دستی می‌کند تا ریزه‌نانی که برایش باقی مانده، نصیب دیگری نشود. حال اگر این بغل‌دستی از جای دیگری آمده باشد، که دیگر هیچ! باید دائما تحقیر شود و مثل امروز، کار به تهدیدهای جانی بکشد. جامعه‌ای که چهار دهه است در تقلا برای حداقل‌های معیشتی به سر برده، عامدا به سمتی هدایت شده تا از دردها و زخم‌های بی‌شمارش، همدلی و همدردی نیاموزد؛ بلکه یاد بگیرد که برای التیام زخم‌هایش باید به دیگریِ فرودست‌تر زخم بزند و او را براند. زخم زدن به یکدیگر، کار حکومت مستبد را آسان می‌کند. مردم جلاد خودشان خواهند شد و حکومت از این فضای پرکینه و نفرت و بدخواهی، فربه‌تر و جایش محکم‌تر می‌شود.

متاسفانه پروژه مهاجران افغانستانی به تلخ‌ترین بخش‌هایش نزدیک می‌شود و خبرهای ناگوار خواهد آمد؛ اتفاق‌هایی که جز نفرت میان مردم دو ملت حاصلی نخواهد داشت؛ و البته حاصلی که منظورِ گردانندگان این پروژه است. در نهایت، از دل این نفرت و خشم چه بیرون خواهد آمد؟ جمهوری اسلامی از پیاده کردن سناریوی افزایش مهاجران افغانستانی و افزایش خشم و نفرت مردم دنبال چیست؟ من هم مانند خیلی‌ها جواب قطعی برای این سوال‌ها ندارم اما به این فکر می‌کنم که انسان‌های متنفر از دیگری و زخم‌دیده از دیگری، به نیروهایی برای سرکوبگریِ مستقیم و غیرمستقیم تبدیل می‌شوند.

#نگین_حسینی #روزنامه #تاریخ_ستم #مهاجران_بی_پناه
بی‌پناهان علیه بی‌پناهان

پیش از هر حرفی بگویم که این نوشته، یک تحلیل تخصصی نیست؛ که بدون تردید برای انجام چنین کاری، تخصص لازم است و پرداختنِ چند وجهی به جوانب مختلفِ امر. من فقط به عنوان یک کنشگر، با سابقه روزنامه‌نگاری و تدریس در علوم ارتباطات به این موضوع می‌پردازم.

در همه این سال‌هایی که در حوزه کنشگری کار کرده‌ام و به خصوص در یک سال اخیر، بیشتر به این نکته پی بردم که برانگیختن نفرت مردم از هم و خشم آنها نسبت به یکدیگر اولا چقدر آسان است و دوم، چقدر کاربردی است. حکومت‌های تمامیت‌خواه این تخصص را دارند که مردم را از هم متنفر کنند تا خشمِ انباشته‌ای که باید در جای درستش (روی حکومت) خالی شود، روی سر خود مردم ببارد و حکومت این وسط، از آبی که گل‌آلود کرده، ماهی بگیرد. به نظرم ماجرای #افغانستانیها در ارتباط با همین نیروی #خشم و #نفرت طراحی شده و لایه‌هایی دارد که از دید مردمِ آماده انفجار، پنهان است.

احتمالا جریانی حساب‌شده در حال کار روی این #پروژه است: باز کردن #مرزها و ورود بیشتر افغانستانی‌ها از یک طرف، و تبلیغات منفی و هدایت احساسات عمومی #مردم_ایران به سمت نفرت و خشم از #مهاجران افغانستانی از سوی دیگر. این دو پروژه دارند به موازات هم کار می‌کنند. تا اینجا نتیجه این شده که افغانستانی‌ها هر روز بیشتر و خطرناکتر از قبل، مورد حملات زبانی و حتی فیزیکی قرار می‌گیرند. ویدیویی از پسر جوان ایرانی که پیرمردی افغانستانی را روی زمین نشانده و به سر و صورتش چک می‌زند و فحاشی می‌کند، دل هر «آدمی» را به درد می‌آورد. اما همین رفتار شنیع، احتمالا هدف اصلی پروژه‌ای است که آن را #اتاق_فکر معینی با هدفی خاص به راه انداخته است.

ما مردم ایران سال‌های زیادی‌ست که میزبان مردم ستمدیده افغانستان بوده‌ایم. به آنها که مرگ را جلوی چشمانشان دیده‌اند و از وحشتی غیرقابل توصیف به کشور مجاور پناه آورده‌اند، #امنیت نسبی داده‌ایم. از بی‌مدرک بودن بسیاری از آنها شاکی بوده‌ایم اما در کنارش، از همان بی‌مدرک‌ها مفت و مجانی کار کشیده‌ایم، چون دست‌شان به جایی بند نبوده که شکایتی کنند. کدام ساختمان در تهران و شهرهای دیگر هست که بدون #کارگران_افغانستانی بالا نرفته باشد؟! جمهوری اسلامی به بسیاری از فرزندان‌مهاجران افغانستان #اجازه_تحصیل نداده است. جرم و جنایاتی که برخی مردم افغانستانی مرتکب شده‌اند، به پای همه‌شان نوشته شده. اینها هر کدام داستانی بی‌نهایت تلخ دارد؛ درست عین همان ماجراهایی که در فیلم‌ها و کتاب‌ها، مثلا از برخورد با ژاپنی‌ها در امریکای زمان جنگ جهانی دوم یا برخورد با ایرانی‌های مقیم امریکا بعد از جریان #گروگانگیری کارکنان #سفارت_امریکا می‌بینیم و می‌خوانیم و به غایت متاسف می‌شویم؛ بدون آن که فکر کنیم در تاریخ امروز، بسیاری از ما در سمت تاریک همان داستان‌ها ایستاده‌ایم.

در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی که هر روز رو به وخامت می‌رود، به نظرم موضوع برخورد مستقیم با مهاجران اففانستان در دستور کار اتاق فکر حکومت قرار گرفته است. زیر بار زندگی سخت، اقتصاد رو به زوال، تورم افسارگسیخته، #گرانی وحشتناک، رشد هر روزه #خط_فقر به سمت بالا و بلعیدن شمار بیشتری از خانواده‌ها، فقدان آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فردی، سرکوب‌های گسترده، تضییع حقوق گروه‌های در حاشیه‌نگه داشته شده و ده‌ها مشکل دیگر، مردم ایران چهل سال است که نفرت و خشم را در خود انباشته می‌کنند؛ احساساتی که منشاء و سرچشمه آن، ناکارآمدی حکومت و ظلم و فساد گسترده آن است. این نفرت و خشم در یک سال اخیر، با ماجراهای پس از کشتن #مهسا_امینی و افزودن فشار به مردم و به خصوص #زنان به اوج خود رسیده. همزمان، ناگهان پروژه افغانستانی‌ها از راه می‌رسد تا جریان نفرت و خشم عمومی به سوی مردم افغانستان هدایت شود: مردم علیه مردم. ایرانی‌های زیادی به جای آن که یقه مسئولانی را بگیرند که در فراهم کردن حداقل‌های زندگی مردم درمانده‌اند اما تخصصی کم‌نظیر برای تولید و انباشت ثروت شخصی و خانوادگی پیدا کرده‌اند، به بی‌پناهانی حمله می‌کنند که خود قربانی جریان‌های دیگر سیاسی بوده و هستند؛ بی‌پناهان علیه بی‌پناهان. بقیه در پست بعدی