روز + نامه - نگین حسینی

#اعتراضات_سراسری
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

مجیدرضا رهنورد هم در دقایق پایانی زندگی‌اش، شجاعانه همین دو خط را گفت اما با کلماتی دیگر:
«برایم نماز نخوانید... برایم قرآن نخوانید!»
#صدا_و_سیمای_ جمهوری_اسلامی که بی‌شرمانه دوربینش را حتی داخل وصیت‌نامه یک جوان بی‌گناه درآستانه اعدام فرو کرد تا به وظیفه‌اش برای پاسداری از شر به هر قیمتی عمل کند، میکروفن را جلوی مجیدرضا گرفت و باز به سبک بازجوها، از او حرف کشید که «بگو! تکرار کن که نوشتی برایم #قرآن نخوانید. برایم #نماز نخوانید!» تا به جماعت #مذهبی پشتیبان خود نشان دهد که او #دین نداشته یا منکر دین شده، پس سزاوار #اعدام است!
جماعت مذهبی هنوز در خواب و انکار!
تا وقتی که همچنان به نام #اسلام و دین و قرآن پشت این #رژیم_منحوس قاتل ایستاده‌اید، دست شما نیز به خون این جوانان بی‌گناه آلوده است! #مجیدرضا_رهنورد در آخرین خواسته‌اش تنها نبود. شک نکنید که امروز میلیون‌ها ایرانی که به سبب عملکرد کثیف جمهوری اسلامی، از دین و مذهب بریده‌اند، مانند او فکر می‌کنند و از این دین و آیین بیزار شده‌اند؛ همانگونه که مجیدرضا تا پیش از این، اهل هیات و نوحه و زیارت بود.
مذهبیون طرفدار رژیم!
از چه چیز این حکومت حمایت می‌کنید؟! دیگر باید چه کنند تا به شما نشان دهند که پشت دفاع از دین و اسلام، سنگر گرفته‌اند تا همچنان به دزدی و غارت ثروت ملت ایران و کشتن و به دام کشیدن جوانان و مردم بی‌گناه ادامه دهند؟! تا زندگی پر از رنج و مشقت را بر شما تحمیل کنند و خودشان و فرزندان‌شان، در کشورهای خارجی عیش و عشرت داشته باشند؟! دیگر باید چه کنند تا متوجه حقیقت شوید؟! به خودتان بیایید و دست از حمایت از این رژیم ستمکار بردارید که سرانجام شما را نیز با خودش به دوزخ خواهد برد.

همین چند کلمه‌ای که این جوان بی‌گناه به زبان آورد، آخرین گواه بود بر بی‌گناهی‌اش که گرفتار در حلقه کفتارها، با دست شکسته دور گردنش، شکنجه شده اما نهراسیده گفت: اگر دین اسلام و قرآن و نماز این است که شما دارید، پس: بیزارم از دین شما! نفرین به آیین شما!

#نگین_حسینی #مجیدرضا_رهنورد #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #انقلاب_مهسا #زن_زندگی_آزادی
@neginpaper
جمعه ۱۱ آذر. درست در روزی که ابراهیم رییسی، در مراسم #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت حرف‌های صد من یک غاز می‌زد، ماموران رژیم به #جوان_نابینای_بلوچ حمله کردند و او را مورد ضرت و شتم قرار دادند.

به گزارش «رصد بلوچستان» به نقل از «کمپین فعالین بلوچ»، جوان نابینای #بلوچ دیروز از #نماز_جمعه به خانه برمی‌گشت که نیروهای نظامی در #دزاپ #زاهدان او را به اتهام عضویت در گروه‌های مسلح بازداشت کردند و کتک زدند.

این جوان می‌گوید: «من به همراه یک نفر دیگر، پس از ادای نماز جمعه در حال بازگشت به منزل بودیم که نیروهای نظامی با سه دستگاه موتورسیکلت ما را بازداشت کردند و مورد ضرب و جرح قرار دادند.»

امروز ۱۲ آذر (۳ دسامبر) روز جهانی افراد دارای معلولیت است. شعار این روز عبارت است از:
«راه‌حل‌های تحول‌آفرین برای توسعه فراگیر: نقش نوآوری در ایجاد دنیایی دردسترس و برابر»
اما باید پرسید: کجای این شعار به زندگی این جوان نابینا شباهت دارد؟! او چه امکانات مبتنی بر تکنولوژی از نظام جمهوری اسلامی دریافت کرده است؟! #موبایل_لمسی؟! نرم‌افزارهای صفحه‌خوان؟! #ساعت_لمسی؟! #پرینتر مخصوص؟!

خنده‌دار است نه؟! رژیم به افراد دارای #معلولیت حتی کمترین حقوق‌شان را نمی‌دهد، امنیت و آرامش و احترام نمی‌دهد، چه رسد به امکانات پیشرفته و تامین شعار روز جهانی! این جوان نابینای بلوچ، جز #تحقیر و #توهین و #کتک و #شکنجه، چه از این نظام گرفته است؟! سهم #یاسر_بهادرزهی، نوجوان #معلول_ذهنی از این رژیم چه بود جز این که در #جمعه_خونین_زاهدان به رگبار بسته و کشته شد؟!

جهان با شتاب به سمت زوایایی نو از #حقوق_معلولیت پیش می‌رود و آن را در شعارهای روز جهانی منعکس می‌کند؛ در حالی که در ایران، جامعه افراد دارای معلولیت حتی از حداقل‌های حقوق‌شان محروم مانده‌اند. افراد دارای معلولیت به خصوص در استان‌های مرزیِ همیشه محروم نگه‌داشته شده، حتی #امنیت ندارند در خیابان‌ها راه بروند و به دلیل شرایط بدنی و یا ذهنی، قدرت دفاعی کمتری دارند و آسیب‌پذیرترند.

روز جهانی افراد دارای معلولیت و شعارهایش، صدها سال با زندگی #افراد_معلول در ایران فاصله گرفته است و این حاصل ۴۳ سال رویه حکومت اسلامی نسبت به زندگی افراد دارای معلولیت است.

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #سیستان_و_بلوچستان #بلوچ
اجرای برنامه در #دانشگاه_پوردو در حمایت از اعتراضات سراسری مردم ایران

دیروز چهارشنبه ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، بیش از ۱۰۰ دانشگاه جهان برنامه‌هایی برای حمایت از اعتراضات مردم ایران برگزار کردند. دانشگاه پوردو هم یکی از دانشگاه‌های برگزارکننده مراسم بود. گروهی از دانشجویان و هیات علمی ایرانی دانشگاه پوردو (از جمله من) از چند هفته قبل برای برگزاری این مراسم، برنامه‌ریزی و هماهنگی کردیم. در شب‌های نزدیک به مراسم، فقط دو-سه ساعت خوابیدیم، در حالی که در طول روز باید به درس و دانشگاه و کار اصلی می‌رسیدیم.
دیروز (چهارشنبه) برنامه را اجرا کردیم. در هر دو نوبت اجرا، تعداد زیادی تماشاگر داشتیم که فراتر از حد انتظارمان بود. برنامه با نمایش سرود #برای به زبان انگلیسی (اجرای رعنا منصور) شروع شد. مجریان برنامه کمی در مورد اتفاق‌های ایران گفتند و ویدیویی در این باره به نمایش درآمد. بعد نوبت پرفورمنس بود که روایتگرش من بودم. ماجرای مهسا، نیکا، سارینا و خدانور را روایت کردم؛ در حالی که چهار نفر به جای عزیزان کشته شده روی میز و روی زمین دراز کشیده بودند. زمان اجرا بارها بغضم در گلو شکست و نتوانستم بدون گریه، اجرا کنم. دوستان عزیزم که نقش‌ها را بازی می‌کردند ودو نیروی سرگوبگر هم به گریه افتاده بودند. تاثیر روایت‌های تلخ کشتار نوجوانان و جوانان ایران را روی حاضران هم دیدیم که همراه ما اشک می‌ریختند.
بعد از پرفورمنس، مجریان برنامه، بیانیه سراسری دانشگاه‌ها را خواندند و برنامه را با همخوانی سرود دختران آفتاب به پایان بردیم.
باید بگویم که تک تک بچه‌ها در کار خودشان عالی بودند؛ از مجری‌ها تا بازیگران پرفورمنس، مسئول هماهنگی ویدیو و موسیقی در زمان اجرا، مسئولان میز پذیرایی، و همه دوستانی که پشت صحنه کمک کردند، صندلی‌ها را چیدند، وسایل را جابجا کردند، ویدیوها را درست کردند، پوسترها و عکس‌ها را پرینت گرفتند، همه و همه، در کاری که کردند، سنگ‌تمام گذاشتند و با عشق برای ایران و مردم ایران هر کاری از دست‌شان برآمد تا برنامه بهتر اجرا شود، دریغ نکردند.
ما در خارج از کشور، همچنان صدای مردم‌مان خواهیم بود، تا پیروزی!
#نگین_حسینی #دانشگاه_پوردو #اعتراضات_سراسری
چه عجب! صدای جامعه افراد دارای معلولیت را شنیدید!

ده‌ها سال محرومیتِ افراد
دارای معلولیت و فریاد اعتراض و خواسته‌های آنها برایتان اهمیتی نداشت اما تا آنها خبر از تحریم برنامه‌های تحقیرکننده‌تان برای مراسم روز جهانی افراد دارای معلولیت دادند، سریع شنیدید و واکنش نشان دادید؟ تا کمپین پیگیری #حقوق_معلولان اعلام کرد که در همبستگی با جنبش مردم معترض برنامه‌های ۱۳ آذر را تحریم می‌کند، به جوش و خروش افتادید و #بهروز_مروتی، مدیر کمپین را احضار کردید تا ترس بر جامعه افراد دارای معلولیت بیندازید؟!

این سرعت واکنش شما در تمام ۴۳ سال گذشته کجا بود وقتی که میلیون‌ها #فرد_دارای_معلولیت و خانواده‌های‌شان در انواع محرومیت‌ها سوختند و زندگی‌شان بر باد رفت، فقط برای آن که رژیمی که وظیفه داشت حداقل حقوق مسلم آنها را در اختیارشان بگذارد، دائما شانه از مسئولیت خالی کرد و با جامعه معلولیت مثل صدقه‌بگیرها و افراد متکدی رفتار کرد؟!
در تمام سال‌های گذشته کجا بودید وقتی که ما کنشگران حقوق معلولیت فریاد می‌زدیم که #قانون_جامع_حقوق_معلولان باید بدون اماها و اگرها بودجه سالانه بگیرد، باید ضمانت اجرایی محکم داشته باشد، باید اجرایی شود تا افراد دارای معلولیت و خانواده‌های‌شان اندکی راحت‌تر زندگی کنند؟!

این همه سال واکنش سریع شما کجا بود وقتی که #هما_بدر داخل متروی ناامن برای افراد #نابینا افتاد و در برخورد با قطار جان داد؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که بیماران #اس_‌‌ام‌_ای جلوی چشمان والدین‌شان یک به یک از دنیا می‌‌روند و #دارو دریافت نمی‌کنند؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که افراد معلول و #بیمار دیگر نمی‌توانند داروهای لازم و خدمات #توانبخشی دریافت کنند چون نرخ آنها سر به فلک کشیده؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی که افراد معلول مجبورند لوازم بهداشتی یک بار مصرف را چندین بار مصرف کنند چون از عهده خرید وسایل گران برنمی‌آیند؟ واکنش سریع شما کجاست وقتی ماموران اسلحه به دست‌تان چشمان مردم معترض را از حدقه درمی‌آورند برای انتقام و تهدید؟

شما فقط زمانی به اتفاق‌ها واکنش نشان می‌دهید که زندگی و منافع شخصی و رانت‌های‌تان به خطر افتاده باشد. چهل سال تحقیر و بی‌اعتنایی به حقوق افراد دارای معلولیت ثابت کرده که شما دلسوز این مردم رنج‌کشیده نیستید؛ شما فقط نگران سفره‌های لفت و لیس خودتان هستید که به هر قیمت باید برپا بماند.

افراد دارای معلولیت در چهار دهه گذشته «مبارزه و مقاومت» را خیلی خوب یاد گرفته‌اند. پس آنها را از چیزی که در آن استاد تمام هستند، نترسانید!

#نگین_حسینی #حقوق_معلولیت #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت
نابینا کردن معترضان به سبک آقامحمدخان قاجار


ماموران سنگدل #آقامحمدخان قاجار پس از فتح کرمان، به دستور او چشمان ۲۰ هزار نفر از مردم کرمان را از کاسه درآوردند و تپه‌ای بزرگ از چشمان مردم ساختند. فرش قرمز خان قاجار و رود خونی که در کرمان راه انداخت، یکی از خونبارترین برگ‌های تاریخ ایران است که امروز، به شکلی دیگر، با تفنگ ساچمه‌ای و پینت‌بال ماموران رژیم اسلامی در حال تکرار است.

رژیم جمهوری اسلامی با قساوتی قابل مقایسه با خان قاجار، از #نابینا کردن #معترضان به عنوان ابزاری برای تنبیه آنها و درس عبرت برای دیگران استفاده می‌کند. بر اساس گزارش‌های اخیر، بیش از هزار نفر بر اثر شلیک گلوله‌های #ساچمه‌ای و #پینت‌بال، بینایی چشمان خود را از دست داده‌اند. گزارشی دیگر حاکی از آن است که رکورد تخلیه چشم در بیمارستان #فارابی شکسته شده و فقط در یک ماه، ۱۱۰۰ چشمِ آسیب‌دیده در اعتراضان، تخلیه شده است.

نیویورک تایمز در گزارشی اشاره کرده که چشم‌پزشکان بیمارستان‌های #رسول‌اکرم، #لبافی‌نژاد و #فارابی تخمین زده‌اند که بیش از ۵۰۰ نفر را به دلیل #شلیک_مستقیم ماموران به چشم‌های‌شان در اعتراضات اخیر پذیرش کرده‌اند. در #کردستان نیز به چشمان دستکم ۸۰ نفر و در #سیستان و #بلوچستان به چشمان حداقل ۲۰ نفر شلیک شده است. پدر جوان ۱۸ساله‌ای که بینایی هر دو چشمش را از دست داده، به نهادهای حقوق بشری گفته که پسرش نیازمند انجام ۶ جراحی است؛ در حالی که او امکان پرداخت هزینه‌های #جراحی را ندارد. نیویورک تایمز همچنین از عکس‌های هولناک و دلخراش مصدومان نوشته که شبکیه چشم‌های‌شان متلاشی شده، اعصاب بینایی‌شان قطع شده و عنبیه‌شان سوراخ شده است.

به تازگی ۱۴۰ چشم‌پزشک با امضای «گروه ویتره و رتین انجمن چشم پزشکی ایران» در نامه‌ای خطاب به دکتر جباروند، رئیس کل انجمن چشم پزشکی ایران، نوشته‌اند: «...در طول مدت رویداد های اعتراضی اخیر، تعداد زیادی از بیماران با صدمات چشمی در اثر اصابت ساچمه و پینت‌بال و امثال آن به مراکز درمانی مراجعه نموده‌اند که متاسفانه در بسیاری از موارد، ضربه وارده منجر به از بین رفتن بینایی یک و یا هردو چشم شده است. بنابر این لازم است مراتب به مقامات مربوطه منعکس گردد و در مورد تبعات جبران‌ناپذیر این‌گونه آسیب‌های شدید چشمی هشدارهای ضروری داده شود.»

۲۲۸ سال پیش، اگر شاه قاجار تفنگ ساچمه‌ای و پینت‌بال و گلوله جنگی داشت، چشمان مردم را راحت‌تر از حدقه درمی‌آورد. بدون تردید برخورد وحشیانه و آقامحمدخانی جمهوری اسلامی با مردم معترض، «جنایت علیه بشریت» است که باید در دادگاه‌های بین‌المللی مورد رسیدگی قرار گیرد.

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
@neginpaper
لعنت به تو سرکوبگر!

مرد مسلح درست قبل از این که ماشه را بچکاند، به صورت غزل لبخند می‌زند، و ناگهان شلیک! درست وسط چشم راست او.
غزل گفته آخرین تصویری که چشم راستش دید، لبخند آن مرد مسلح بود: «چرا زدی؟ چرا لبخند رو لبات بود؟»
این انقلاب زنانه است وقتی غزل با شهامتی کم‌نظیر می‌گوید: «اونی که منو زد، نمی‌دونست روح و جسم من فراتر از اینه که با دیدن تفنگ تو دستش دلم بلرزه و عقب بکشم تا مبادا تیر به مادرم بخوره! »
این انقلاب زنانه است وقتی که غزل از درد به خود می‌پیچد اما همچنان نگران مادرش است: «مامان تیر خوردی؟ حالت خوبه؟»
این انقلاب زنانه است وقتی چشم غزل خون می‌بارد اما او نگران کتاب‌هایش است: «من هنوز کتابامو چاپ نکردم!»
این انقلاب زنانه است وقتی غزل، فقط چند روز بعد از آن که فهمیده چشمش برای همیشه نابینا شده، می‌گوید: «اما من کتابمو چاپ می‌کنم؛ خدا رو شکر مادرم سالمه!»
این انقلاب به راستی که زنانه است! این جنبش را همین دل‌های شیر به پیش می‌برند. دل‌های شیری که البته فقط از آنِ زنان نیست؛ که مردان و افراد با جنسیت‌های دیگر نیز سهم بزرگی در آن دارند اما نقش و حضور زنان و شجاعت آنها تاریخی شده است.
بعد از سه ساعت جراحی، ساچمه‌ها از چشم غزل خارج شدند، و۵۲ بخیه روی چشمی که برای همیشه نابینا شد.
اما چه کسی برای همیشه زخمی می‌ماند؟
آن شکارچی که با چشم‌های خودش دید که شکارش از او نترسید! از مهلکه نگریخت!
چه کسی برای همیشه در تاریکی می‌ماند؟
همان سرکوبگر که دفن شد در گور تحقیری که شکارش برایش کَند.
لعنت به تو سرکوبگر!
#نگین_حسینی #غزل_رنجکش
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
به این رشد می‌بالم!

در نخستین سال‌های تاریک بعد از #انقلاب_اسلامی، #ورزش در چنبره #مردان بود و وقتی اسم #ورزش_زنان می‌آمد، با تمسخر و تحقیر و نگاهی از بالا به پایین، می‌گفتند مگر دختران هم ورزش می‌کنند؟ #زنان داخل گونی‌ها فرو شده بودند چون قرار نبود کسی بدن و تحرک آنها را ببیند. در آن سال‌های پر از محدودیت، ما دخترانِ هزار و یک آرزو، توانستیم ورزش زنان را پیش ببریم و نوری بتابانیم بر رویاهای‌مان. خیلی از شما آن روزها هنوز به دنیا نیامده بودید و نمی‌دانید چقدر رنج بردیم تا فقط دو ساعت تمرین در بدترین زمانِ سالن‌ها بگیریم، تا تیم‌های ورزشی زنان را راه‌اندازی کنیم، تا اصلا ورزش زنان داشته باشیم.

بیشترین رنج ما محدودیت‌های تحقیرآمیزی بود که به اسم اخلاق اسلامی و منش زنانه بر ما تحمیل می‌کردند. شمشیر داموکلس همواره بالای سرمان بود که اگر اطاعت نکنید، درِ ورزش زنان تخته می‌شود. با این همه، ما دختران نوجوان و جوان آن روزگار، مصمم بودیم چراغ خانه را روشن نگه داریم برای خودمان و نسل‌های بعدی. خوشحالم که من نیز چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان خبرنگار ورزش زنان در مجله #دنیای_ورزش و #روزنامه_اطلاعات، بخش کوچکی از روند رشد ورزش زنان بودم. سال‌های زیادی، از ورزش زنان نوشتم و نقد کردم. به خاطر نقدهایم مدتی از حضور در سالن‌های ورزشی محروم شدم؛ به خاطر قلمی که خیلی‌ها «تند و تیز» توصیفش می‌کردند، پیام‌های تهدیدآمیز می‌گرفتم. به خاطر استقلالم و این که قیمتی نداشتم برای خریداری شدن، مورد عتاب و توهین چند مقام ورزشی قرار گرفتم و البته باکی نداشتم؛ متعهد بودم که به وظیفه‌ام عمل کنم.

اخیرا بازیکنان و مربیان تیم #بسکتبال_کنکو تهران در اقدامی شجاعانه، به طور دسته جمعی #کشف_حجاب کردند. #فرزانه_جمامی، سرمربی با انتشار عکس بدون ‌#حجاب تیمش نوشت: «به دخترت بیاموزید که شما ارزشمند و غیر قابل تعویض هستید. خودت را پنهان نکن. ایستادگی کن. سرت را بالا بگیر و به آنها نشان بده چه چیزی به دست آورده‌ای. بگو شما قدرتمند و توانمند هستید. شما زن زندگی آزادی هستید.»

من عکس تیم عزیزم، تیم والیبال #هما (۱۳۷۹) را زیر عکس تیم بسکتبال کنکو تهران قرار دادم تا بگویم که به هر دو تصویر می‌بالم! که به این شجاعت و رشد افتخار می‌کنم! که همچنان حامی ورزش زنان و انعکاس‌دهنده صدایی هستم که از داخل کشور به گوش می‌رسد. دستاوردِ امروزِ نسل جدید، امتداد رنج‌ها و زحمت‌های دیروز نسل‌های گذشته است که کلوخ‌های این راه پر مشقت را با دستان زخمی برداشتند؛ به سوی امروز، به سوی #زن_زندگی_آزادی!

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaa
فراخوان تحریم مراسم روز جهانی افراد دارای معلولیت

در آستانه #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت (۱۲ آذر، ۳ دسامبر) گروهی از افراد دارای معلولیت بیانیه‌ای منتشر کردند و از جامعه #افراد_معلول خواستند که برای همراهی با مردم معترض ایران و در اعتراض به نقض مکرر حقوق افراد دارای معلولیت در برنامه‌های ویژه این روز شرکت نکنند.

متن اطلاعیه که دیروز به دستم رسید، به این شرح است:

جامعه عزیز و محترم افراد دارای معلولیت، خانواده‌ها و همراهان ما

با توجه به حجم ظلم و خشونتی که در این مدت دیده‌ایم و بعد از کشته شدن اینهمه انسان بی‌گناه، شرافت و وجدان حکم می‌کند که به دوستان و همنوعان دارای معلولیت‌‌مان اطلاع‌رسانی کنیم تا امسال در روز جهانی افراد دارای معلولیت، در هیچ برنامه‌ای که به این مناسبت از سوی سازمان بهزیستی، شهرداری‌ها، صدا و سیما، انجمن‌ها و سایر مراکز برگزار می‌شود، شرکت نکنند.

آنچه که مردم ایران در این روزهای خونین شاهد آنند و بلایی که بر سرشان می‌آید، جایی برای گرامیداشت و جشن باقی نمی‌گذارد. ضمن آن که ما افراد دارای معلولیت همواره از #حقوق_شهروندی محروم بوده‌ایم، قوانین حمایتی ما با همه نواقص‌شان حتی اجرا نشده‌اند و هنوز شهروندان درجه چندم به حساب می‌آییم؛ پس دیگر چه روز جهانی و چه مراسمی می‌توانیم داشته باشیم؟!

بیایید به دور از هرگونه «منیت» و «مصلحت‌اندیشی»، برای یک بار هم که شده با هم متحد شویم و همه مراسم و مسابقات فرهنگی و ورزشی و اردوها را تحریم کنیم و نخواهیم که ویترین نمایشی عده‌ای سودجو و تبلیغاتچی شویم که فقط از ما و #معلولیت ما سوء‌استفاده می‌کنند.

ما به صراحت اعلام می‌کنیم که به حمایت از #جنبش_اعتراضی مردم ایران و در #اعتراض به دهه‌ها تضییع حقوق افراد دارای معلولیت، #دوازده_آذر امسال در هیچ مراسم گرامیداشت روز جهانی افراد دارای معلولیت شرکت نمی‌کنیم. از دوستان عزیز نیز خواهش می‌کنیم همراه ما شوند و در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند.

گروهی از افراد دارای معلولیت و کنشگران حقوق معلولیت»

*من #نگین_حسینی، #کنشگر حقوق #افراد_دارای_معلولیت نیز از این فراخوان حمایت می‌کنم و خواستار همراهی همه افراد دارای #معلولیت و کنشگران این حوزه هستم.
#حقوق_معلولیت
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
شب خونین ایذه. ایذه کوچک اما بزرگ. ایذه تنها زیر باتوم و گلوله حمالان رژیم. شب دریای خون. شب در خون غلتیدن #کیان_پیرفلک، کودک ۱۰ ساله که همراه پدرش داخل خودرو بود و در خیابانی در #ایذه به گلوله بسته شد. کیان پشت راننده و سمت چپ خودرو نشسته بود که گلوله‌ها بر تن کوچکش و درست در سمت چپ بدنش فرود آمد. کیان که تا همین چند ساعت پیش زنده بود، نفس می‌کشید، در ماشین نشسته بود و با پدرش حرف می‌زد، حالا دیگر نیست. در چشم‌به‌هم زدنی بدنش را غرق خون کردند.

رژیمی که برای مرگ یک #کودک_فلسطینی عزای عمومی اعلام می‌کند، حالا #کودکان این سرزمین را یکی پس از دیگری باقساوت می‌کشد. روایت کشتار فجیع کیان را در ویدیویی که در اینستاگرام پست کرده‌ام بشنوید. اصل ماجرا همین است که می‌شنوید؛ همین که دقایقی پس از قتل کیان روایت شده است. بدن کوچکش انگار هنوز گرم است و خونش هنوز لخته نشده. قاتلش همچنان کف خیابان است و در خدمت به ضحاک خون‌آشام، جان مردم را می‌گیرد.

از این پس، هر روایتی خلاف این شنیدید، بدانید که بخشی از سناریوی #جمهوری_اسلامی است برای این که بگوید مردم یکدیگر را می‌کشند یا شهیدسازی می‌کنند تا چهره زشتی از رژیم نشان دهند. اما #رژیم_اسلامی بداند چهره‌اش چنان زشت و خونبار است که نیاز به نشان دادنِ ما نیست؛ تاریخ جلوی چشمان همه جهان دارد روز به روز با خون ورق می‌خورد؛ با جنایاتی دلخراش‌ که فقط و فقط جمهوری اسلامی مسئول و مقصر آنها است.
#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
ما از خون‌مون نمی‌گذریم!

نیم ساعت از ظهر گذشته. کودک هشت ساله‌ی سمیه کنارش در آژانس نشسته است. هر دو خسته‌اند. از صبح خرید بوده‌اند و حالا به خانه برمی‌گردند. شاید با هم حرف می‌زنند. شاید ساکت نشسته‌اند و به بیرون نگاه می‌کنند. شاید چشمان‌شان را روی هم گذاشته‌اند... که ناگهان ماشین متوقف می‌شود. ضربان قلب سمیه بالا می‌رود. خطر را دوباره احساس می‌کند؛ همان سایه شومی که دو ماه است بر زندگی‌اش افتاده و دست از سرش برنمی‌دارد. کودک اما نمی‌داند چه خبر است؛ شاید سعی دارد به مادرش بچسبد اما مامور انتظامی، سمیه را از ماشین پیاده می‌کند.
یک.
دو.
سه.
چهار.
پنج.
شش.
صدای شش گلوله است که یکی پس از دیگری بدن سمیه را سوراخ سوراخ می‌کند. دریای خون جلوی چشمان بچه. خون مادر. شاید سمیه آخرین تصویر را می‌بیند که جگرگوشه‌اش بهت‌زده نگاهش می‌کند. شاید زیرلب می‌گوید خداحافظ عزیزکم. و چشمانش را برای همیشه می‌بندد.
سمیه محمودی‌نژاد روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱ به همین سادگی و در روز روشن به قتل رسید. مامور نیروی انتظامی شهرستان قلعه‌گنج (کرمان) که او را چنین بی‌رحمانه کشت، از دو ماه پیش از این جنایت، درخواست‌های غیراخلاقی از سمیه داشته اما سمیه مقاومت نشان می‌داده است. مامور نیروی انتظامی رژیم اسلامی که باید حافظ مردم باشد، متجاوز و راهزن و قاتل است والگویش حتما سرهنگ #ابراهیم_کوچکزایی، فرمانده نیروی انتظامی شهرستان #چابهار که به یک دختر ۱۵ ساله تجاوز کرد.
اشکان محمودی‌نژاد، همسر سمیه، با انتشار ویدیویی گفت: «همسر من چه گناهی داشته که اینگونه به قتل رسوندینش؟ اونم جلوی بچه ۸ ساله‌ام... به چه جرمی؟ به چه گناهی؟ شمایی که ظرف سه روز حکم محاربه برای کسی که سطل آشغال را به آتش کشیده می‌دهید، پس چرا ۳۵ روز از قتل همسرم می‌گذره اما هیچ عکس‌العملی نشون ندادید؟ هیچ کاری برای ما انجام ندادید. ما بلوچیم. ما از خون‌مون نمی‌گذریم؛ اینو مطمئن باشید!»
روایت قتل‌ها و جنایت‌های دلخراش جمهوری اسلامی تازه نیست؛ فقط تازه به گوش ما و دنیا می‌رسد. بی‌شمارند زخم‌دیدگان از ستم و تجاوز حمالان رژیم و کسانی که نفع و پُست و رانت و فساد آنها در گرو بقای این نظام است. اما آنگونه که اشکان محمودی‌نژاد گفت، صبر ما، صبر مردم هم حدی دارد: «ما از خون‌مون نمی‌گذریم!»

#نگین_حسینی #بلوچ #خون_بلوچ #سمیه_محمودی‌_نژاد #اشکان_محمودی _نژاد
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
پایان مماشات کجاست؟

روزی که آمنه سادات ذبیح‌پور، خبرنگارنمایِ صدا و سیمای میلی از رژیم خواست به «مماشات با معترضان» پایان دهد، جسد یاسر بهادرزهی، نوجوان ۱۷ ساله و #معلول_ذهنی، غرق در خون افتاده بود در بیابان‌های اطراف ساختمان فرمانداری #خاش. یاسر روز جمعه کشته شده بود؛ همان جمعه که رگبار گلوله، سینه #مبین_میرکازهی، نوجوان ۱۴ ساله را شکافت. همان جمعه که دستکم ۱۶ جان عزیز و بی‌گناه در خاش بلوچستان، خون شد و جاری شد بر زمین.

یاسر به سال هجدهم زندگی‌اش نرسید؛ به سوم دی ماه، به روز تولدش. #جمعه_خونین_خاش آخرین جمعه و آخرین روز زندگی‌ او بود. کارت بهزیستی یاسر نشان می‌دهد که او #معلولیت_ذهنی داشت، درجه شدید. جسدش یک روز پس از قتل‌عام #معترضان در جمعه خونین خاش پیدا شد. افتاده بود وسط بیابان. خون تمام سینه‌اش را پوشانده بود. پاهای لاغرش در کفش‌های سیاه دیگر جانی نداشت و گوش‌هایش ناله‌های سوزناک اطرافیان را نمی‌شنید. چه غریبانه روی خاک سرزمینش جان داده بود.

#سیزده_آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز عزای همیشگی برای کشتن یک نوجوان، فقط یک نوجوان در زمان محمدرضاشاه #پهلوی است. اما رژیم اسلامی چنان ۱۳ آبانی را از #بلوچستان تا #کردستان رقم زد که بار دیگر روی پهلوی را سپید کرد. مگر #کودکان_خاش چه کرده بودند جز سنگ‌پرانی به سمت ساختمان #فرمانداری، که رگبار گلوله سینه‌های‌شان را شکافت؟!

آمنه‌سادات را از خواب بیدار کنید و به او بگویید «پایان مماشات» را در خاش بجوید؛ در سینه خونین پسرک معلول ذهنی که هفده سال با محرومیت‌ها و نبود قوانین حمایتی زندگی کرد و سرانجام، نه به دست دشمن خارجی، که با اسلحه مردانِ وطنِ خودش به رگبار بسته شد. پایان مماشات در جسدهایی است که این روزها نقش بر خیابان‌ها می‌شود. پایان مماشات نیکاست، ساریناست، مهساست. هزاران زندانی دربند رژیم است. هزاران #اعتراف_اجباری است. پایان مماشات، قتل #ستار_بهشتی زیر شکنجه است. رنجِ جانِ گوهر عشقی است. صدای دربند #توماج است. چشم‌های به ابد دوخته شده ندا آقاسلطان است. پایان مماشات، چشم‌های ریرا ست، بدن سوخته مسافران پرواز ۷۵۲ است. پایان مماشات دل‌های همیشه داغدارِ بازماندگان جنایت‌های رژیم است.

در کدام بهشت زندگی می‌کنی آمنه سادات که اینهمه «پایان مماشات» را در ۴۳ سال گذشته هنوز ندیده‌ای؟! پایان مماشات جایی است که خون شتک می‌زند روی برگ‌های تاریخ و تو آمنه‌سادات، هرچه تلاش کنی آن را بشویی، پاک نمی‌شود؛ خصلت خون است که رنگش برای همیشه به دامن قاتل و همدستانش بچسبد.

#نگین_حسینی #یاسر_بهادرزهی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی
کشتار دائمیِ مردمِ ضعیف‌نگه‌داشته‌شده

سه ماه پیش خبر رسید که داروی کمیاب و گران‌قیمتِ بیماران #اس_‌ام_‌ای وارد کشور شده؛ چقدر خانواده‌ها شادی کردند، چقدر امیدوار شدند. بعضی #بیماران بزرگسال‌ اس‌ام‌ای با فداکاری نوشتند که حاضرند دارو را دیرتر دریافت کنند تا اولویت با #کودکان باشد اما... دارو توزیع نشد!

بله، دارو وارد شد اما هنوز به بیمارانی که به معنی واقعی، در صف مرگ نشسته‌اند، داده نشده است! بی‌کفایتی مسئولان سازمان برنامه‌و‌بودجه، سازمان غذا ‌و‌ دارو، بیمه سلامت، وزارت بهداشت، بهزیستی و غیره، و نامه‌نگاری‌های بی‌سروته‌شان به یکدیگر برای رفع تکلیف، از دلایل ظاهری ندادن دارو است اما به نظرم، بدنه فاسد رژیم و آنهایی که نان و روزی‌شان در خونِ مردم است، می‌‌خواهند زمان بخرند تا داروها را وارد بازار سیاه کنند و پولی کثیف به جیب بزنند.

در همین سه ماهی که دارو وجود داشته اما از نیازمندانش دریغ شده، شش بیمار اس‌ام‌ای از دنیا رفتند؛ شش جان عزیز که می‌شد عمری طولانی‌تر داشته باشند. شش خانواده در عزای کودکانِ دوست‌داشتنی‌شان نشستند و البته کسی صدای‌شان را نشنید.

داروی وارداتی اس‌ام‌ای به پایان تاریخش نزدیک می‌شود و عمر بیماران اس‌ام‌ای نیز، شیشه عمر آنها در چنگالِ رژیمی افتاده که فعلا سرگرم کشتار بی‌رحمانه دیگری در خیابان‌هاست.

مردم چه در خانه نشسته باشند و چه کف خیابان اعتراض کنند، جمهوری اسلامی خطری برای همه آنهاست؛ حتی برای کودکان بی‌آزاری مانند بیماران اس‌ام‌ای که دست‌شان زیر ساطور رژیم است؛ برای افراد معلول و بیماری که به خاطر تورم شدید، دیگر نمی‌توانند ساده‌ترین لوازم بهداشتی مورد نیازشان را خریداری کنند؛ برای کودکان در حال رشدی که باید اندام مصنوعی‌شان هر چند ماه یک‌بار عوض شود اما خانواده‌ها حتی پول نان شب را ندارند؛ برای بیمارانی با داروهای خاص که دیگر از پس هزینه‌های درمانی برنمی‌آیند.

جمعیت بزرگی از مردم ایران که همواره ضعیف نگه داشته‌ شده‌اند، در معرض کشتار دائمی رژیم بوده و هستند. جمعیت زیادی به این شکل از دست رفته‌اند بدون آن که اسمی از آنها در تاریخ جنایات جمهوری اسلامی ثبت شده باشد.

این رژیم، مردمش را یا با شلیک گلوله و شکنجه می‌کُشد یا با دریغ کردنِ هر آنچه که نیاز حیاتی و اساسی آنهاست: آزادی، دارو، آب، هوا، خوراک.

#نگین_حسینی #بیماران_اس_ام_ای #داروی_اسپینرازا #اعتراضات_سراسری #مهسا_امینی
#mahsaamini

@neginpaper
دایَه دایَه، امروز در قلب #شیکاگو طنین‌انداز شدی و من مچاله شدم. داشتم از روی پله‌های منتهی به فواره باکینگهام، از جمعیت ویدیو می‌گرفتم که ناگهان چون پتکی بر من فرود آمدی. می‌دانی که بیش از ده سال بود که از تو می‌گُریختم. از اینهمه حُزن و اندوهی که در هر خط توست، فرار می‌کردم؛ هر کلمه‌ات پنجه به قلبم می‌کشید و من دیگر توان تحمل اندوهت را نداشتم.
دایَه دایَه، دوازده سال پیش که به شیکاگو آمدم، هرگز تصور نمی‌کردم که روزی تو را پشت بلندگوهای قوی، در قلب این شهر بشنوم و همه وجودم، مثل تارهای حنجره‌ات از این فریاد، به لرزه درآید. خودت می‌دانی که چه تاریخی از رنجِ #قربانیان ظلم و #ستم را در هر کلمه‌ات پنهان کرده‌ای و اگر کسی معنای تو را بفهمد، به حتم چشمانش خیس می‌شود؛ مخصوصا این روزها که هر کلمه‌ات، آدم را یاد تن پاره‌پاره مهسا و نیکا و سارینا و کودکان #بلوچستان و مردم #کردستان و #دانشجویان و همه قربانیان ایران می‌اندازد.
دایه دایه، وسط تظاهرات شیکاگو در گوشم پیچیدی که «مادر مادر، هنگام جنگ است و قطار فشنگ بالای سرم پر از فشنگ است». همه جنگ‌هایی را که از صد سال پیش تا امروز برای‌شان مویه کردی، یادم آوردی. «خبر مه بوریتو سی هالوونم: خبر مرا برای دایی هایم ببرید»، دلم آتش گرفت برای #آتش_شاکرمی، که خبر نیکا را برایش بردند و چنان خنجری در قلبش فرو کردند که تا زنده است، از آن خون می‌چکد.
دایَه دایَه، تو بیش از صد سال عمر داری، از جنگ‌ها و ظلمات فراوان در تاریخ ایران گذشته‌ای، ابیاتت به فراخور زمان تغییرات زیادی کرده‌اند اما آن روح زخم‌خورده، آن فریاد در گلو مانده، آن زخم همیشه تازه، همچنان در نوای تو هست.
تو بزرگتر از آنی که فقط در یک قوم بگُنجی. تو ترانه‌ای بوده‌ای برای همه اقوام ایرانی؛ برای آن که همه‌شان را زیر چتر خودت نگه داری و یادشان بیاوری که دشمنی مشترک دارند که برای مبارزه با او باید با هم یکصدا و هم‌قسم شوند. با این‌همه بزرگی‌ات ای ترانه‌ی اندوه، هرگز در باورم نبود که روزی، روبروی فواره باکینگهام شیکاگو دست در گردنم بیندازی و من از لمسِ دوباره رنج تاریخی تو و شتک‌های خون روی ایرانم، به هق‌هق بیفتم.
#نگین_حسینی #دختر_لر #دایه_دایه_وقت_جنگه
#زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی
#مهسا_امینی #سارینا_اسماعیل_زاده #کودکان_بلوچستان #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
شبکه خبری سی‌ان‌ان در گزارشی تحقیقی، ۵۰ ویدیوی مردم حاضر در تظاهرات را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که #نیکا_شاکرمی، بعد از آن که در تظاهرات حاضر شد و روسری خود را سوزاند، توانست از دست ماموران #لباس_شخصی فرار کند اما سرانجام در حلقه محاصره آنها افتاد و دستگیر شد. فردی که آخرین لحظات زندگی نیکا را از داخل خودرو تصویربرداری کرد، گفته که با چشمان خودش دیده که چند مرد قوی هیکل و لباس شخصی نیکا را گرفتند و به داخل ون بردند. 
هرچند سناریوی ناپخته #رژیم_اسلامی و صدا و سیمای دروغ‌پردازش در مورد نیکا از همان اول مردود بود، این گزارش و تصویرهای منتشرشده از لحظات پایانی زندگی نیکا بار دیگر عمق دروغ‌‌ها و داستان‌پردازی‌های رژیم را نشان می‌دهد که بنا دارد تتمه مردم باقی‌مانده در اردوگاهش را که از روی نادانی یا منفعت هنوز با این رژیم‌اند، خوراک خبری دهد و قانع‌شان کند که هر یک از معترضانِ کشته شده، به دلایلی که مربوط به خودشان بوده، ناگهان جان داده‌اند؛ دلایلی که آنقدر مضحک و غیرقابل باورند که پیش از آن که ادله محکمی برای اثبات ادعاهای‌شان باشند، دروغگوییِ صاحب خود را فریاد می‌زنند. 
امروز چهلمین روز کشته شدن نیکا شاکرمی است. نیکا #دختر_لُر بود؛ با همان شجاعت، سرسختی و جسارتی که زنان لُر بدان شهره دارند. این دختر لر چنان رعشه‌ای بر اندام رژیم جمهوری اسلامی انداخت که حمالان رژیم خیابان به خیابان دنبالش رفتند تا شعله سرکشی را که در جانش دیده بودند، خاموش کنند. آنها حتی از نیکای بی‌جان نیز وحشت داشتند تا حدی که پیکرش را دزدیدند و در روستایی دور به خاک سپردند.  
عزیز سَختِم، نیکا ناکامِم، چونو تَشی وَنی وِ جونِشو که صوُ شونه یاشو رَتَه. بَمیرِم سی اُ بالینِ سردت، دونِسو که همَه ایران بیِنَه خوئَر بِرارِت. انتقامِ خینِتِه زِ هَمَه‌شو مِسونیم! «بِرارونِم خیلی‌ان هزار هزارن / خوئَرونِم خیلی‌ان هزار هزارن/ سی تَقاصِ خینِ مِه سَر وِر میارن. دایَه دایهَ وقتِ جنگَه…»

(عزیزم، نیکای ناکامم، چنان آتشی به جونشون انداختی که صبح و شب رو فراموش کردن. بمیرم برای بالین سردت، بدون که همه ایران خواهر و برادرت شدن. انتقام خونتو از همه‌شون می گیریم. «برادرانم بسیارند، هزاران هزارند/ خواهرانم بسیارند، هزاران هزارند/ برای انتقام خون من برخواهند خواست/ مادر مادر وقت جنگ است»
#نگین_حسینی 
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
هرچه از زیبایی این تصویر بگویم، کم گفته‌ام! دختری نشسته بر #ویلچر، رو به دیواری که روی آن نوشته: زن زندگی آزادی! سن و سال او مشخص نیست پشت به دوربین عکس انداخته. چه پراحساس اسپری رنگ را که در دست دارد، به نشان #پیروزی بالا برده است!
من از نخستین روزهای شکل‌گیری #اعتراضات و البته #انقلاب_مردمی، به این نکته اشاره کردم که یکی از تفاوت‌های این جنبش با جنبش‌های مشابه، حضور پررنگ #افراد_دارای_معلولیت و به خصوص دختران و زنان دارای #معلولیت و مشارکت متنوع آنها در این جنبش است اما این یکی، این دختر شعارنویس، بار دیگری دارد و سخت آدم را می‌گیرد.
همین عکس شاید بتواند پاسخی باشد به گروهی از افراد #نابینا و #ناشنوا که اواخر مهرماه با رئیس قوه قضائیه رژیم اسلامی دیدار کردند. آن دیدار، آن هم وسط این همه خون، خون جوانان و نوجوانان و کودکان این سرزمین، خشم گروه زیادی از افراد دارای معلولیت و خانواده‌ها و حامیان آنها را برانگیخت و تعدادی از آنها برایم پیام‌هایی فرستادند و از من خواستند که منتشرشان کنم. هرچند من به دلایلی در انتشار پیام‌ها تردید کردم، اما وقتی این عکس را دیدم، فکر کردم چه پاسخی از این واضح‌تر که از بدنه جامعه معلولیت بیرون آمده، به کسانی که هنوز چشم امید به یاری جمهوری اسلامی دارند. 
این رژیم دو دهه است که مرا و تک تک شما را سر دوانده پی قانون حمایت از حقوق معلولان و اگر فعالیت ما کنشگران این حوزه نبود، همین اندک پیشرفت‌ها نیز صورت نمی‌گرفت. راستی دوستانی که در آن دیدار حاضر شدید، بگویید جمهوری اسلامی برای جامعه افراد دارای معلولیت و جامعه افراد ناشنوا و نابینا دقیقا چه کرده است؟ آیا همه معابر شهری را مناسب سازی کرده؟ آیا اداره‌های دولتی و همان بهزیستی فکسنی را که مثلا خانه افراد دارای معلولیت است، قابل دسترسی کرده؟ آیا ناوگان حمل و نقل شهری را برایتان مناسب‌سازی کرده؟ آیا سرویس‌های ویژه آمد و رفت به رایگان در اختیارتان گذاشته؟ آیا زبان اشارانی را به رسمیت شناخته؟ آیا رسانه‌هایش را برای شما در دسترس کرده؟ آیا مفاد کنوانسیون جهانی را اجرایی کرده؟ آیا همان چند صفحه قانون حمایتی داخلی را برایتان تمام و کمال اجرا کرده؟  
من هم می‌توانستم همچنان امیدوار بمانم اگر پاسخ به یکی از این سوالات، فقط یکی از این سوالات، مثبت بود! یکی از دوستان‌تان برایتان نوشت: «به چه امیدی رفتید؟ چهل سال تحقیر کم نبود؟!» 
#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
تجمعات ایرانیان خارج از کشور چه فایده دارد؟!

۲۲ اکتبر ما
۲۲ بهمن شما!

یکی به طعنه توییت زده: «آخه کدام نظامی با تظاهرات در کشورهای دیگر براندازی شده؟» و سقراط‌نامی زیرک پاسخ داده: «رژیم غاصب صهیونیستی با راهپیمایی روز قدس تو سیرجان»
اتفاقا خشم جمهوری اسلامی و جیره‌خواران و حمالانش از تجمعات ۲۲ اکتبر همه از این است که چهل سال به هر دری زدند، بخشنامه‌های اداری صادر کردند و اتوبوس اتوبوس کارمند و نظامی و مردم همیشه محروم نگه داشته شده را به ضرب و زور وارد راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن‌ و #روز_قدس‌ شان کردند تا جمعیتی شکل بگیرد اما با این همه فشار، هرگز نتوانستند حتی گوشه‌ای از جمعیت تظاهرات برلین را یکجا جمع کنند تا جایی که متوسل شدند به فتوشاپ‌های ناشیانه و گزارشگر‌های دروغ‌پردازِ همیشه در صحنه‌های خالی، تا به مردم بقبولانند که خبری بوده است.
اعتراض‌های ما #ایرانیان_خارج از کشور، مهم‌ترین پیامی که برای #رژیم_اسلامی دارد این است: یک روز در داخل ایران، نزنید، نکُشید، جنایت نکنید، تجاوز نکنید، زخمی نکنید، تا ببینید چه جمعیتی از مخالفان شما روانه خیابان‌ها می‌شوند! تعداد نیروهای #سرکوبگر شما حالا «زیاد» به نظر می‌رسد چون هنوز سیل جمعیت مخالفان‌تان روانه خیابان‌ها نشده‌است تا مشخص شود شمار نیروهای شما چه اندک است! و البته رژیم #جمهوری_اسلامی خود بر این نکته واقف است. به همین دلیل، با تمام قوا سعی می‌کند مردم را هرچه بیشتر بازدارد از حضور در خیابان‌ها و اعتراضاتی که حتی در #قانون_اساسی خود حکومت هم به رسمیت شمرده شده است.
فایده دوم #تجمعات ما این است که مردم داخل #ایران بدانند که ما #ایرانیان خارج از کشور با تمام توان‌مان پشت آنها ایستاده‌ایم و صدای‌شان را به دنیا می‌رسانیم؛ که ما از ایران رفتیم اما ایران از ما نرفت. هربار که به تظاهراتی می‌روم، ده‌ها پیام تشکر از داخل ایران دریافت می‌کنم که دوستان آشنا و ناشناس می‌نویسند چقدر دلگرم و امیدوار می‌شوند از دیدن تجمعات خارج از کشور و جان تازه می‌گیرند برای مبارزه.
فایده سوم، داستان #طوطی_و_بازرگان است که قبلا هم به آن اشاره کرده‌ام. طوطی‌های آزاد، راه رهایی را به طوطیِ دربندِ بازرگان نشان دادند. حال ایرانیان آزادِ خارج از کشور با خلق تجمعات هزاران نفری، این پیام را به مردمِ دربند داخل ایران می‌فرستند که: اتحادتان را تجسم کنید! سیل خروشانی که می‌توانید بسازید، جلوی روی شماست!
#نگین_حسینی
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
Forwarded from Negin Hosseini
neginpaper
این کودک کارگر #بلوچ فقط ۱۶ سال داشت که به ضرب گلوله ماموران جمهوری اسلامی در #جمعه_خونین_زاهدان کشته شد.
اسمش «محمداقبال شهنوازی نایب‌زهی» بود، کودک بدون شناسنامه بلوچ که در یک ساختمان کارگری و بنایی می‌کرد. او برای نماز جمعه، پیاده عازم مصلی شد چون حتی پول نداشت کرایه تاکسی بدهد. گلوله از پشت به محمداقبال اصابت کرد و او را کشت. جمهوری کودک‌کُش اسلامی او را کشت.

#نگین_حسینی #محمداقبال_شهنوازی_نایب‌زهی #محمد_اقبال #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
۲۰ اکتبر ۲۰۲۲

چرا از النازِ پس از واقعه رونمایی شد؟
صخره‌ای که الناز درنوردید

از نشان‌دادن #الناز_رکابی در فرودگاه تا مثلا مصاحبه با او جلوی دوربین‌ها تا حضورش در دفتر #وزیر_ورزش، مجموعه‌ی رونمایی از الناز ِ پس از واقعه، تعجب‌برانگیز بود. حتی پوشش الناز در این تصاویر که مورد قبول هیچ کدام از نهادهای دولتی و مسئولان حکومتی نیست نیز تعجب‌ داشت. اما چرا این اتفاق‌ها افتاد؟ چرا این رونمایی‌ها و دیدارها صورت گرفت؟
فقط به یک دلیل: حکومت به هر شکلی و با هر فشاری که شده، می‌خواهد الناز رکابی را در سمت خود، داخلِ لشکرِ روبه زوال خود، نگه دارد. این صحنه‌سازی‌ها تماما برای آن است که رژیم اسلامی شکافی را که الناز شجاعانه در ساختار ورزش ایدئولوژیکش انداخت، به رسمیت نشناسد و ناشیانه بخواهد ترمیمش کند. برای این منظور، باید وانمود کند که هیچ اتفاقی نیفتاده است! وزیر ورزش رژیم اسلامی، الناز را با همان کلاه و همان لباس ورزشی که پوشیدنش تا همین حالا برای زنان و به خصوص زنان ورزشکار جُرم است، می‌پذیرد فقط برای این که او را به جناح مخالف ندهد، فقط برای این که بایستد جلوی دیواره ترک خورده و سعی کند رویش را بپوشاند. رژیم تلاش می‌کند هرطور شده «رنگ» بزند به اتفاقی که به باورش، «ننگِ» به بار آمده زیر پرچم جمهوری اسلامی است.

بازی اصلی اما همچنان پشت پرده در جریان است. شک نکنید که الناز در حال حاضر زیر فشار و تهدید فراوان بسر می برد. شک نکنید که پشت این دیدارها و عکس‌های «همه چیز خوب و خوش است» و «سهوا اتفاقی افتاد و تمام شد و رفت»، یک سیستم عصبانی و تهدیدگر به جان الناز افتاده و در حال جوشش و غلیان است تا هر طور شده، برگ برنده‌ای را که الناز با شجاعت به جنبش #زن_زندگی_آزادی داد، باطل کند.
اما خطای جمهوری اسلامی همیشه همین بوده و خواهد بود: دست و پا زدن برای نپذیرفتن واقعیت، برای انکار واقعیت، برای وارونه جلوه دادن واقعیت؛ نفهمیدنِ این که برگ‌های آزادی باطل نمی‌شوند؛ همیشه سبز می‌مانند.

الناز سنگین‌ترین وزنه تاریخ ورزشِ جمهوری اسلامی را یک‌تنه جابجا کرد. الناز سخت‌ترین صخره ورزش زنان پس از انقلاب اسلامی را با دست‌های خالی درنوردید.
الناز ترک بزرگی روی صخره ایدئولوژیک جمهوری اسلامی انداخت.
هر بلایی به سرش بیاورند، بازنده این میدان خودشان خواهند بود.
#نگین_حسینی
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
۱۹ اکتبر ۲۰۲۲

درباره مناظره ۲۰۱۶ در بی‌بی‌سی فارسی

شش سال پیش، یعنی سال ۲۰۱۶، در #مناظره‌ای در بی‌بی‌سی فارسی شرکت کردم و از اعتقاد شخصی‌ام دفاع کردم مبنی بر این که #شطرنج_زنان ایران نباید #تحریم شود. آن زمان این استدلال مطرح شده بود که زنان شطرنج‌باز خارجی به خاطر اجبار به پوشیدن #حجاب_اسلامی نباید در مسابقات شطرنج در ایران شرکت کنند. جواب من این بود که #ورزش_زنان زمینه‌ای برای #توانمندسازی زنان ایران است آن هم در جامعه‌ای #مردسالار که از تحریم شدن ورزش زنان بیشتر سود می‌برد و دقیقا همین را می‌خواهد که زنان ما هر روز محدودتر و ناتوان‌تر شوند. آنجا گفتم که تحریم ورزش زنان یک خطای استراتژیک است که در نهایت، برای زنان سودی نخواهد داشت.
من اگر به شش سال پیش برگردم، باز همان موضع را خواهم گرفت، به دو دلیل:
اول این که شش سال پیش، زنان داخل ایران هنوز به اکت یا کنش سیاسی امروز نرسیده بودند؛ اتفاقاتی که در یک ماه گذشته در حال رشد بوده و نقطه عزیمت آن، حضور #الناز_رکابی بدون حجاب روی سر، در فینال مسابقات سنگ‌نوردی آسیا بود. به باور من، تحریمِ فعالیتی، فقط در کنارِ کنش سیاسی در داخل است که راهگشاست وگرنه تحریم یک‌طرفه، بدون آن که زنان یا مردمِ داخل ایران کنشی موثر داشته باشند، بیشتر به ضرر آنها تمام خواهد شد و از آنها جمعیتی ایزوله و هرچه‌بیشتر به حاشیه‌رانده‌شده خواهد ساخت.
دلیل دوم این است که من به عنوان کسی که خارج از کشور زندگی می‌کنم، تا حد ممکن سعی دارم انعکاس‌دهنده صداهای داخل ایران باشم. آن زمان، از بدنه ورزش زنان در داخل کشور، درخواستی مبنی بر #تحریم_ورزش و مسابقات ورزشی نبود؛ در حالی که امروز وضعیت متفاوت شده است. غیر از پیام‌های شخصی که دریافت می‌کنم، صداهای زیادی در شبکه‌های اجتماعی، این پیام را می‌رسانند که دیگر با کلیت نظام #جمهوری_اسلامی مشکل دارند و ورزش زنان نیز به عنوان جزیی از این کل، تماما زیر سوال رفته است. به عبارت دیگر، حالا بسیاری از زنان و مردم داخل ایران نمی‌خواهند که ورزش ایدئولوژیک جمهوری اسلامی میدانی در دنیا داشته باشد. من هم بلندگوی این خواسته هستم و تا زمانی که این صدا به گوش می‌رسد، آن را منعکس خواهم کرد.
#نگین_حسینی
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
۱۶ اکتبر ۲۰۲۲

neginpaper
امروز مراسم #همبستگی با مردم و به خصوص #زنان_ایران را در منطقه‌مان (شمال غرب ایالت #ایندیانا امریکا) برگزار کردم. برنامه از ساعت ۳ تا ۵ بود در گوشه‌ای از پارک شهر که از هر دو طرف مشرف به دو خیابان اصلی است. من و همسرم زودتر رفتیم، میز یادبود را چیدیم و پوسترهایی را که چاپ کرده‌بودم روی میز گذاشتیم.
ساعت از ۳ گذشت و هنوز خودمان بودیم. به همسرم گفتم من منتظر کسی نمی‌مانم. بلندگو را دست گرفتم و در حالی که نمی‌دانستم آیا کسی خواهد آمد و اصلا باید با چه کسی حرف بزنم، کارم را شروع کردم.
هوا رو به سردی می‌رفت و باد می‌وزید اما برایم مهم نبود. شروع کردم از مهسا گفتن، مثل دیوانه‌ای که بلندگو دست بگیرد و با خودش بلند بلند حرف بزند، کنار خیابان راه می‌رفتم و از ایران می‌گفتم. از مهسا و نیکا و سارینا... چند قطره اشک از گوشه چشم‌هایم ریخت. کم‌کم متوجه شدم ماشین‌هایی که پشت چراغ قرمز می‌ایستند، پنجره‌ها را پایین می‌دهند تا صدایم را بشنوند. دلم گرم شد. تند تند درباره مهسا گفتم و به تصویر قشنگ او که در دست دیگرم بود، اشاره کردم. بعد گفتم با نمایندگان‌تان در کنگره تماس بگیرید و به آنها بگویید که در ایران حقوق_بشر مرتبا در# حال نقض شدن است؛ که این رژیم ستمگر باید پاسخگوی جنایت‌هایش علیه مردم خودش باشد. تا چراغ سبز می‌شد، می‌رفتم سمت دیگری که چراغش قرمز شده بود. و دوباره همین‌ها را می‌گفتم. آنقدر از راننده‌ها و مسافران‌شان بازخورد مثبت گرفتم، آنقدر دست زدند و علامت تایید فرستادند، که باورم نمی‌شد.
کم‌کم چند دوست امریکایی به جمع ما اضافه شدند. دختری هم‌سن مهسا که از چند شهر دورتر خودش را رسانده بود و برای خودش پلاکارد درست کرده بود. حدودشش هفت نفر از دوستانم که فعالیت‌های اکتیویستی دارند هم آمدند. هر کدام پلاکاردی برداشتند و کنار خیابان ایستادند. الیزابت، روی مقوایی بزرگ نوشت: «برای زنان ایران. برای مردم ایران. اگر همراهید، بوق بزنید». بسیاری از ماشین‌های عبوری شروع کردند به بوق زدن. من نیز همچنان رو به ماشین‌های سمت مخالف حرف می‌زدم. یک ساعت و نیم به مین منوال گذشت. اواخر برنامه، یک هموطن از شیکاگو آمد؛ درست زمانی که دیگر نمی‌‌توانستم فریاد بزنم.
خوشحالم که کار خودم را کردم. خوشحالم که ناامید نشدم از جمعیت صفر و اندک. خوشحالم که راهی پیدا کردم تا حرف‌هایم را به گوش صدها آدمی که از کنارم عبور می‌کردند برسانم. خوشحالم که به خودم گفتم: کار درست را همیشه انجام بده، ولو این که تنها سرباز، خودت باشی.
#نگین_حسینی
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
Ещё