روز + نامه - نگین حسینی

#معلولیت
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
بودجه صفر، ستم صد

بودجه قانون حمایت از حقوق معلولان از #بودجه_سالانه کشور حذف شد. من که تعجب نمی‌کنم! فقط کافی است نگاهی بیندازید به مسیری که رژیم جمهوری اسلامی در طول سه-چهار دهه گذشته در زمینه #حقوق_افراد_دارای_معلولیت طی کرده است تا متوجه شوید که بر أساس الگوی رفتاریِ گذشته، این اتفاق چقدر قابل پیش‌بینی بود.

حکومت اسلامی در طول دهه‌های گذشته، برنامه و حرکت منسجمی برای بهبود زیربنایی حقوق افراد دارای #معلولیت نداشته است. تنها دو سری #قانون_حمایتی در سال‌های ۱۳۸۳ و ۱۳۹۶ تهیه و تصویب شد که آن هم در واقع، بخشی از دستاوردهای فعالان حقوق معلولیت بود. اما این قوانین، ردیف بودجه‌ای را که برای اجرای کامل نیاز داشتند، هرگز دریافت نکردند. سال پس از سال، یا بودجه به اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان تعلق نگرفت یا بودجه اختصاص داده شده تنها در حد ۳-۴ درصد از کل بودجه لازم بود و البته همین مقدار اندک هم کامل پرداخت نشد. در ادامه این مسیر پر از #ستم، اختصاص نیافتن بودجه به قانون حمایتی کاملا قابل پیش‌بینی بود.

پیشتر هم نوشته‌ام، حکومت اسلامی چهل سال است که ما فعالان #حقوق_معلولیت را به دنبال نخودسیاه دوانده است اما اصرار دارد که جامعه افراد دارای معلولیت واکنشی نشان ندهند و بدانند که چقدر دوست‌داشتنی هستند و همواره دست محبت آقای رهبر و رییس جمهور بر سر آنها کشیده شده است! حکومت اسلامی معلولیت را معادل #نقص و #ترحم می‌بیند و فقط در همین چارچوب است که افراد دارای معلولیت را به حساب می‌آورد؛ فقط با نگرش‌های #خیریه‌ای، جشن‌های گلریزانی و نمایش‌های سالانه توانمندی‌های افراد معلول به صرف ناهار و شیرینی.

حال که گروهی از افراد دارای معلولیت به #اعتراضات_مردمی پیوسته‌اند، رژیم اسلامی به خشم می‌آید؛ آنها را تهدید و احضار می‌کند و یک لحظه هم به این فکر نمی‌کند که در چهل سال گذشته، جز #ترحم و #صدقه و کلماتِ از درون تهی، چه کار زیربنایی و اساسی برای حل مشکلات مربوط به #مناسب_سازی و #دسترس_‌پذیری، معیشتی، شغلی، تحصیلی، و سایر زمینه‌ها کرده است؟!

چرا از گروهی که بیشتر از دیگران، بطور مداوم تحت #ظلم و #نابرابری بوده‌اند توقع دارید که همچنان ساکت بنشینند و قربان صدقه «پینه‌های روی پیشانی» شما بروند و خدا را هر روز هزاران مرتبه شکر کنند که در کشوری اسلامی (بخوانید در ام‌القرای فساد و ستم و تجاوز و نابرابری) زندگی می‌کنند؟! شما فقط به خاطر منافع و #رانت‌ها و #فساد خودتان است که می‌خواهید بمانید و دغدغه‌ای برای مردم، و حتی برای دین و ایمان دروغین‌تان ندارید!

#نگین_حسینی #نه_به_ستم
جمعه ۱۱ آذر. درست در روزی که ابراهیم رییسی، در مراسم #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت حرف‌های صد من یک غاز می‌زد، ماموران رژیم به #جوان_نابینای_بلوچ حمله کردند و او را مورد ضرت و شتم قرار دادند.

به گزارش «رصد بلوچستان» به نقل از «کمپین فعالین بلوچ»، جوان نابینای #بلوچ دیروز از #نماز_جمعه به خانه برمی‌گشت که نیروهای نظامی در #دزاپ #زاهدان او را به اتهام عضویت در گروه‌های مسلح بازداشت کردند و کتک زدند.

این جوان می‌گوید: «من به همراه یک نفر دیگر، پس از ادای نماز جمعه در حال بازگشت به منزل بودیم که نیروهای نظامی با سه دستگاه موتورسیکلت ما را بازداشت کردند و مورد ضرب و جرح قرار دادند.»

امروز ۱۲ آذر (۳ دسامبر) روز جهانی افراد دارای معلولیت است. شعار این روز عبارت است از:
«راه‌حل‌های تحول‌آفرین برای توسعه فراگیر: نقش نوآوری در ایجاد دنیایی دردسترس و برابر»
اما باید پرسید: کجای این شعار به زندگی این جوان نابینا شباهت دارد؟! او چه امکانات مبتنی بر تکنولوژی از نظام جمهوری اسلامی دریافت کرده است؟! #موبایل_لمسی؟! نرم‌افزارهای صفحه‌خوان؟! #ساعت_لمسی؟! #پرینتر مخصوص؟!

خنده‌دار است نه؟! رژیم به افراد دارای #معلولیت حتی کمترین حقوق‌شان را نمی‌دهد، امنیت و آرامش و احترام نمی‌دهد، چه رسد به امکانات پیشرفته و تامین شعار روز جهانی! این جوان نابینای بلوچ، جز #تحقیر و #توهین و #کتک و #شکنجه، چه از این نظام گرفته است؟! سهم #یاسر_بهادرزهی، نوجوان #معلول_ذهنی از این رژیم چه بود جز این که در #جمعه_خونین_زاهدان به رگبار بسته و کشته شد؟!

جهان با شتاب به سمت زوایایی نو از #حقوق_معلولیت پیش می‌رود و آن را در شعارهای روز جهانی منعکس می‌کند؛ در حالی که در ایران، جامعه افراد دارای معلولیت حتی از حداقل‌های حقوق‌شان محروم مانده‌اند. افراد دارای معلولیت به خصوص در استان‌های مرزیِ همیشه محروم نگه‌داشته شده، حتی #امنیت ندارند در خیابان‌ها راه بروند و به دلیل شرایط بدنی و یا ذهنی، قدرت دفاعی کمتری دارند و آسیب‌پذیرترند.

روز جهانی افراد دارای معلولیت و شعارهایش، صدها سال با زندگی #افراد_معلول در ایران فاصله گرفته است و این حاصل ۴۳ سال رویه حکومت اسلامی نسبت به زندگی افراد دارای معلولیت است.

#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #سیستان_و_بلوچستان #بلوچ
فراخوان تحریم مراسم روز جهانی افراد دارای معلولیت

در آستانه #روز_جهانی_افراد_دارای_معلولیت (۱۲ آذر، ۳ دسامبر) گروهی از افراد دارای معلولیت بیانیه‌ای منتشر کردند و از جامعه #افراد_معلول خواستند که برای همراهی با مردم معترض ایران و در اعتراض به نقض مکرر حقوق افراد دارای معلولیت در برنامه‌های ویژه این روز شرکت نکنند.

متن اطلاعیه که دیروز به دستم رسید، به این شرح است:

جامعه عزیز و محترم افراد دارای معلولیت، خانواده‌ها و همراهان ما

با توجه به حجم ظلم و خشونتی که در این مدت دیده‌ایم و بعد از کشته شدن اینهمه انسان بی‌گناه، شرافت و وجدان حکم می‌کند که به دوستان و همنوعان دارای معلولیت‌‌مان اطلاع‌رسانی کنیم تا امسال در روز جهانی افراد دارای معلولیت، در هیچ برنامه‌ای که به این مناسبت از سوی سازمان بهزیستی، شهرداری‌ها، صدا و سیما، انجمن‌ها و سایر مراکز برگزار می‌شود، شرکت نکنند.

آنچه که مردم ایران در این روزهای خونین شاهد آنند و بلایی که بر سرشان می‌آید، جایی برای گرامیداشت و جشن باقی نمی‌گذارد. ضمن آن که ما افراد دارای معلولیت همواره از #حقوق_شهروندی محروم بوده‌ایم، قوانین حمایتی ما با همه نواقص‌شان حتی اجرا نشده‌اند و هنوز شهروندان درجه چندم به حساب می‌آییم؛ پس دیگر چه روز جهانی و چه مراسمی می‌توانیم داشته باشیم؟!

بیایید به دور از هرگونه «منیت» و «مصلحت‌اندیشی»، برای یک بار هم که شده با هم متحد شویم و همه مراسم و مسابقات فرهنگی و ورزشی و اردوها را تحریم کنیم و نخواهیم که ویترین نمایشی عده‌ای سودجو و تبلیغاتچی شویم که فقط از ما و #معلولیت ما سوء‌استفاده می‌کنند.

ما به صراحت اعلام می‌کنیم که به حمایت از #جنبش_اعتراضی مردم ایران و در #اعتراض به دهه‌ها تضییع حقوق افراد دارای معلولیت، #دوازده_آذر امسال در هیچ مراسم گرامیداشت روز جهانی افراد دارای معلولیت شرکت نمی‌کنیم. از دوستان عزیز نیز خواهش می‌کنیم همراه ما شوند و در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند.

گروهی از افراد دارای معلولیت و کنشگران حقوق معلولیت»

*من #نگین_حسینی، #کنشگر حقوق #افراد_دارای_معلولیت نیز از این فراخوان حمایت می‌کنم و خواستار همراهی همه افراد دارای #معلولیت و کنشگران این حوزه هستم.
#حقوق_معلولیت
#مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
پایان مماشات کجاست؟

روزی که آمنه سادات ذبیح‌پور، خبرنگارنمایِ صدا و سیمای میلی از رژیم خواست به «مماشات با معترضان» پایان دهد، جسد یاسر بهادرزهی، نوجوان ۱۷ ساله و #معلول_ذهنی، غرق در خون افتاده بود در بیابان‌های اطراف ساختمان فرمانداری #خاش. یاسر روز جمعه کشته شده بود؛ همان جمعه که رگبار گلوله، سینه #مبین_میرکازهی، نوجوان ۱۴ ساله را شکافت. همان جمعه که دستکم ۱۶ جان عزیز و بی‌گناه در خاش بلوچستان، خون شد و جاری شد بر زمین.

یاسر به سال هجدهم زندگی‌اش نرسید؛ به سوم دی ماه، به روز تولدش. #جمعه_خونین_خاش آخرین جمعه و آخرین روز زندگی‌ او بود. کارت بهزیستی یاسر نشان می‌دهد که او #معلولیت_ذهنی داشت، درجه شدید. جسدش یک روز پس از قتل‌عام #معترضان در جمعه خونین خاش پیدا شد. افتاده بود وسط بیابان. خون تمام سینه‌اش را پوشانده بود. پاهای لاغرش در کفش‌های سیاه دیگر جانی نداشت و گوش‌هایش ناله‌های سوزناک اطرافیان را نمی‌شنید. چه غریبانه روی خاک سرزمینش جان داده بود.

#سیزده_آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز عزای همیشگی برای کشتن یک نوجوان، فقط یک نوجوان در زمان محمدرضاشاه #پهلوی است. اما رژیم اسلامی چنان ۱۳ آبانی را از #بلوچستان تا #کردستان رقم زد که بار دیگر روی پهلوی را سپید کرد. مگر #کودکان_خاش چه کرده بودند جز سنگ‌پرانی به سمت ساختمان #فرمانداری، که رگبار گلوله سینه‌های‌شان را شکافت؟!

آمنه‌سادات را از خواب بیدار کنید و به او بگویید «پایان مماشات» را در خاش بجوید؛ در سینه خونین پسرک معلول ذهنی که هفده سال با محرومیت‌ها و نبود قوانین حمایتی زندگی کرد و سرانجام، نه به دست دشمن خارجی، که با اسلحه مردانِ وطنِ خودش به رگبار بسته شد. پایان مماشات در جسدهایی است که این روزها نقش بر خیابان‌ها می‌شود. پایان مماشات نیکاست، ساریناست، مهساست. هزاران زندانی دربند رژیم است. هزاران #اعتراف_اجباری است. پایان مماشات، قتل #ستار_بهشتی زیر شکنجه است. رنجِ جانِ گوهر عشقی است. صدای دربند #توماج است. چشم‌های به ابد دوخته شده ندا آقاسلطان است. پایان مماشات، چشم‌های ریرا ست، بدن سوخته مسافران پرواز ۷۵۲ است. پایان مماشات دل‌های همیشه داغدارِ بازماندگان جنایت‌های رژیم است.

در کدام بهشت زندگی می‌کنی آمنه سادات که اینهمه «پایان مماشات» را در ۴۳ سال گذشته هنوز ندیده‌ای؟! پایان مماشات جایی است که خون شتک می‌زند روی برگ‌های تاریخ و تو آمنه‌سادات، هرچه تلاش کنی آن را بشویی، پاک نمی‌شود؛ خصلت خون است که رنگش برای همیشه به دامن قاتل و همدستانش بچسبد.

#نگین_حسینی #یاسر_بهادرزهی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی
هرچه از زیبایی این تصویر بگویم، کم گفته‌ام! دختری نشسته بر #ویلچر، رو به دیواری که روی آن نوشته: زن زندگی آزادی! سن و سال او مشخص نیست پشت به دوربین عکس انداخته. چه پراحساس اسپری رنگ را که در دست دارد، به نشان #پیروزی بالا برده است!
من از نخستین روزهای شکل‌گیری #اعتراضات و البته #انقلاب_مردمی، به این نکته اشاره کردم که یکی از تفاوت‌های این جنبش با جنبش‌های مشابه، حضور پررنگ #افراد_دارای_معلولیت و به خصوص دختران و زنان دارای #معلولیت و مشارکت متنوع آنها در این جنبش است اما این یکی، این دختر شعارنویس، بار دیگری دارد و سخت آدم را می‌گیرد.
همین عکس شاید بتواند پاسخی باشد به گروهی از افراد #نابینا و #ناشنوا که اواخر مهرماه با رئیس قوه قضائیه رژیم اسلامی دیدار کردند. آن دیدار، آن هم وسط این همه خون، خون جوانان و نوجوانان و کودکان این سرزمین، خشم گروه زیادی از افراد دارای معلولیت و خانواده‌ها و حامیان آنها را برانگیخت و تعدادی از آنها برایم پیام‌هایی فرستادند و از من خواستند که منتشرشان کنم. هرچند من به دلایلی در انتشار پیام‌ها تردید کردم، اما وقتی این عکس را دیدم، فکر کردم چه پاسخی از این واضح‌تر که از بدنه جامعه معلولیت بیرون آمده، به کسانی که هنوز چشم امید به یاری جمهوری اسلامی دارند. 
این رژیم دو دهه است که مرا و تک تک شما را سر دوانده پی قانون حمایت از حقوق معلولان و اگر فعالیت ما کنشگران این حوزه نبود، همین اندک پیشرفت‌ها نیز صورت نمی‌گرفت. راستی دوستانی که در آن دیدار حاضر شدید، بگویید جمهوری اسلامی برای جامعه افراد دارای معلولیت و جامعه افراد ناشنوا و نابینا دقیقا چه کرده است؟ آیا همه معابر شهری را مناسب سازی کرده؟ آیا اداره‌های دولتی و همان بهزیستی فکسنی را که مثلا خانه افراد دارای معلولیت است، قابل دسترسی کرده؟ آیا ناوگان حمل و نقل شهری را برایتان مناسب‌سازی کرده؟ آیا سرویس‌های ویژه آمد و رفت به رایگان در اختیارتان گذاشته؟ آیا زبان اشارانی را به رسمیت شناخته؟ آیا رسانه‌هایش را برای شما در دسترس کرده؟ آیا مفاد کنوانسیون جهانی را اجرایی کرده؟ آیا همان چند صفحه قانون حمایتی داخلی را برایتان تمام و کمال اجرا کرده؟  
من هم می‌توانستم همچنان امیدوار بمانم اگر پاسخ به یکی از این سوالات، فقط یکی از این سوالات، مثبت بود! یکی از دوستان‌تان برایتان نوشت: «به چه امیدی رفتید؟ چهل سال تحقیر کم نبود؟!» 
#نگین_حسینی #مهسا_امینی #اعتراضات_سراسری
#mahsaamini
@neginpaper
بیایید برایتان قصه‌ای بگویم. قصه که نه. می‌خواهم راوی ماجرایی از زندگی دوست عزیزم، رامک‌حیدری باشم.

رامک تردید داشت. بله بگوید یا رد کند؟ بگذارد زندگی مثل همه سال‌های تنهایی‌اش در خلوت خودش به همین منوال بگذرد؛ یا دل به دریا بزند و تا فرصتی برای زندگی هست، طعم عشق و داشتن همراه را بچشد؟
رامک همه زندگی‌اش را جنگیده است؛ از مبارزه با بیماری #دیستروفی گرفته تا جنگیدن با #نگرش‌های_غلط جامعه به شرایط زیستی او، تا #موانع بی‌شماری که همیشه سر راه #ویلچرش بوده و هست. او دو دهه پیش تصمیم گرفت انجمنی برای همنوعانش ایجاد کند. پس از گذر از هزار و یک سختی، #انجمن_دیستروفی_ایران را در سال ۱۳۸۵ ثبت کرد؛ آشیانی برای ۲۵۰۰ عضو.
اما حالا جبهه‌ای دیگر به مبارزه‌های رامک اضافه شده بود: #حق_ازدواج؛ جنگیدن برای این که بگوید: «تجربه زندگی مشترک حق من است؛ حتی اگر شرایطی متفاوت از دیگران داشته باشم.»
نور #عشق روی زندگی‌رامک افتاده و قلبش را گرم کرده بود. اما کسانی می‌گفتند:
«تو #شرایط_ازدواج را نداری!»
«می‌خواهی #ازدواج کنی که طرف #خدمتکارت باشد؟»
«چطوری می‌خواهی از پس کارهای خانه بربیایی؟»
«طرف فردا خسته می‌شود، رهایت می‌کند!»
گویی بر این باور بودند که چون رامک روی #ویلچر می‌نشیند، نمی‌تواند #عشق را بفهمد.
گویی تجربه #معلولیت یعنی «نیازمندی به خدمات‌رسانی دیگران»!
گویی مسئولیت #خانه‌داری فقط با #زن است و #مرد تنها باید گیرنده خدمات باشد.
گویی فقط معلولیت است که عامل #خیانت می‌شود.
شب‌ها سایه تردیدها روی خلوت رامک می‌افتاد و حرف‌های دیگران به ذهنش هجوم می‌آورد:
«آیا می‌توانم از پس #زندگی_مشترک و وظایفم برآیم؟ نکند راست می‌گویند؟»
اما رامک یاد گرفت که باید با تردیدهای خودش نیز بجنگد. اگر اساس این رابطه بر عشق و #تفاهم استوار است، دیگر چه جای #تردید؟ در شریک زندگی‌اش معیارهایی دیده بود که مطمئنش می‌کرد او قلب رامک را خوانده است، فکرها و کارها و تلاش‌های رامک را برای بهترکردن زندگی دیگران می‌فهمد و ستایش می‌کند، خودش عضو خانواده بزرگ دیستروفی است و می‌داند قرار است با چه کسی پیمان زندگی ببندد.
او #رسولِ خوبی‌های رامک شده بود.

صبح روزی تابستانی، وقتی نور خورشید روی صورتش افتاد، رامک فهمید که تصمیمش را گرفته است.
ویلچرش را مانند ماشین عروس تزیین کرد و عروسِ زیبای قصه ما شد.

از طرف خودم و همه کسانی که به #حقوق_افراد_دارای_معلولیت باور دارند، ازدواج #رامک_حیدری، رئیس انجمن دیستروفی ایران را به ایشان و همسرشان تبریک می‌گویم و برای‌شان شادی و آرامش در کنار هم آرزو دارم.

#نگین_حسینی
@neginpaper
نشاندن انسانی جلوی دوربین، ریختن پول بر رویش و ‌گذاشتن اسکناس در دهانش، بیشتر شبیه سکانسی از یک فیلم روشنفکرانه است که مثلا تلاش دارد غایت زوالِ شأن انسانی و سقوط ارزش‌های اخلاقی را فقط در چند ثانیه نشان دهد. جایی که یک فرد به سبب #سالمندی، بیماری یا کاهش قوای جسمی و روحی، آسیب‌پذیر می‌شود و گویی دیگر توان یا اختیاری از خود ندارد، فردی ظاهرا قوی‌تر تصاویری چندش‌آور از قدرت و #استیلا، و ضعف و وانهادگی را جلوی چشم دوربین یا چشمان میلیون‌ها بیننده خلق می‌کند.
ویدیوی اخیر #رضا_رویگری (که نمی‌خواهم در بازنشر این محصول متعفن سهمی داشته باشم)، از ثبت یک «اتفاق ساده» از جشن تولد فراتر می‌رود و زاویه‌های متعددی پیدا می‌کند. ساده‌ترین جنبه‌اش، رابطه نامتعادل سالمند-جوان، یا بیمار-سالم در بستر مطالعات #معلولیت/سالمندی و روابط قدرت است. اما این تحلیل، لایه‌های بیشتری دارد که خارج از محدودیت‌های یک پست کوتاه است.
در حالی که خیلی‌ها انتشار این تصاویر را هتک حرمت به بازیگری قدیمی خوانده‌اند، انبوه کاربران شبکه‌های اجتماعی، «خفت و خواریِ» بیشتر را حق کسی می‌دانند که در میانسالی با زنی جوان‌تر از خود ازدواج کرده و بدتر از آن، سرودی انقلابی خوانده است. در سیستم #سرکوب و خفقان، خشم عمومی از رژیمی که آرامش و آسایش را از مردم گرفته، اغلب نه به سمتِ ظالمِ قوی، که به سمت هر شخص ضعیف و بی‌دفاعی سرریز می‌شود که به ظاهر نسبتی با ظالم داشته است. اما خواجه بر سریر سلطنت نشسته و از به جانِ هم افتادن رعیت و حمالان‌خود ارتزاق می‌کند و البته مشعوف است؛ که هیچ چیز به اندازه زوال اخلاقی، تفرقه و نزاع داخلی، به بقای ظلم و جور و کیسه‌دوزی‌اش خدمت نمی‌کند.
آخرالزمانِ فشار اقتصادی، بگیر و ببندهای سیاسی، نبودن سیستم‌های صحیح حمایتی و مراقبتی، کرامتِ انسانی را از انسان‌ها دزدیده است. لات‌هایی که نسبتی با اسم‌های خودساخته‌شان (امین و فرزانه؟!) ندارند، اسکناس‌ها را مثل بمب روی سر شأن انسانی فرو می‌ریزند و چک‌ها را مثل نارنجک داخل دهان کرامت انسانی می‌چپانند. این آینه‌ی رابطه‌ مسمومِ دیگری است؛ آینه‌ای از ارتباط نامتعادل حکومت و مردم؛ قدرتی که به چنگ لات‌های بی‌اصول افتاده در برابر جسم کم‌توانی که قدرت دفاع از خود و بدست گرفتن سرنوشت خود، از او ربوده شده است.
هر قدر هم که اطرافیان رضا رویگری تلاش کنند که این اتفاق را توجیه و ساده‌انگاری کنند، این ویدیو به عنوان اثری سمبلیک از روابط ناسالم قدرت و تهی‌شدن جامعه از ارزش‌های پایه‌ای انسانی در تاریخ باقی می‌ماند.

#نگین_حسینی
هفته گذشته یکی از فعالان حقوق افراد دارای معلولیت در خیابان شهید بهشتی #کرج با #ویلچرش به زمین خورد و دنده‌هایش به شدت آسیب دید. این خیابان دقیقا همان جایی بود که او قبلا در جلسه‌ای با مسئولان شهرداری، در مورد ضرورت #مناسب‌_سازی‌اش صحبت کرده بود.
مناسب‌نبودن #معابر_عمومی در شهرها و روستاها از بزرگترین مشکلاتی است که به معنی واقعی کلمه، پیش روی افراد دارای معلولیت است. از خانه که بیرون می‌روند، سدها یکی بعد از دیگری پدیدار می‌شوند: چاله‌ها، سطوح ناهموار، جوی‌های بدون پل یا بدون پل مناسب برای عبور #ویلچر و لوازم کمکی، پیاده‌روهای بدون اتصالِ امن به خیابان اصلی، گودال‌های بدون سرپوش، موانع بنایی و ساختمان‌سازی بدون #حفاظ و اخطار، وسایل مغازه‌دارها وسط پیاده‌روها، و ده‌ها مورد دیگر.
نکته اینجاست که معابر عمومی نه تنها قابل استفاده برای افراد دارای معلولیت‌های حرکتی نیستند، بلکه حتی آسیب‌زا هستند. یعنی فقط مشکل این نیست که مثلا یک خیابان بزرگ، پلی روی جدول ندارد، بلکه مشکل بدتر این است که انواع موانع آسیب‌زننده و خطرناک، جان و سلامت افراد دارای معلولیت را تهدید می‌کنند؛ مانند گودال‌های رهاشده سر راه افراد #نابینا.
بارها گفته‌ایم که شهر و روستا باید «برای همه» باشد. محیط عمومی در #دسترس برای همه، به افراد دارای #معلولیت اجازه می‌دهد که نقش فعالانه‌ای در جامعه داشته باشند، توانمندی‌های خود را نشان دهند و اینقدر با آنها همچون افرادی که «نمی‌توانند» و «صلاحیت کار و حضور در جامعه ندارند»، برخورد نشود.
#نگین_حسینی #مناسب‌_سازی #حقوق_معلولیت
لعنت بر باعث و بانی‌اش!

هفته‌ای نیست که چند پیام از داخل ایران دریافت نکنم از افرادی #آبرومند که در برآوردن نیازهای زندگی درمانده شده‌اند و درخواست کمک می‌کنند؛ از کمک مالی تا #ویلچر و کامیپوتر و تلفن همراه و سایر لوازم ضروری زندگی، و نیز درخواست کمک برای #مهاجرت و خروج از کشور. من نیازهای آنها را تا مغز استخوانم درک می‌کنم اما فقط یک دنیا شرمندگی برایم باقی می‌ماند که نمی‌توانم کاری برای تک تک آنها بکنم.
من سال‌‌هاست سعی کرده‌ام این موضوع را برای عموم جا بیندازم که #معلولیت الزاما مصادف با نداری و کار #خیریه نیست؛ اما واقعیت این است که وقتی نظام حاکم به غایت ناکارآمد است و از عهده امور مردم برنمی‌آید چون فقط به فکر پر کردن کیسه‌های خودش و حمالانش است، وقتی فشارهای زندگی را هر روز بیشتر و بیشتر می‌کند، وقتی گروه‌های #آسیب‌پذیر را درمانده‌تر می‌کند، و در چهار دهه، هیچ نشانه‌ای از بهبود وضعیت #اقتصادی و سیاسی به مردم نمی‌دهد، در این شرایط دشوار، چگونه می‌توانم بگویم که کار خیریه ضرورتی ندارد؟! در این شرایط سخت، مسلم است که گروه‌های آسیب‌پذیر، از جمله افراد دارای معلولیت، به لایه‌های پایین‌تر سقوط می‌کنند و برای ادامه حیات و برآوردن نیازهای پایه‌ای و ضروری، مثل غذا، پوشاک، دارو و درمان، و خدمات #توانبخشی، مجبورند دست به دامن دیگران شوند... اینجا معلولیت نیست که باعث فقر شده؛ بلکه بی‌کفایتی نظام حاکم است که تا وقتی که از اساس درست نشود، وضعیت را برای گروه‌های آسیب‌پذیر به مراتب وحشتناک‌تر می‌کند.
هراس دارم از باز کردن پیام‌ها و آغاز گفت‌وگویی که می‌دانم آخرش برایم شرم باقی می‌گذارد. از اینکه مدام بنویسم شرمنده‌ام، کاری از دستم برنمی‌آید، نمی‌توانم ... از خودم خجالت می‌کشم.
ای کاش قدرتی داشتم یا ثروتی که بتوانم دستکم گوشه‌ای از این نیازها را برآورده کنم اما متاسفانه منابع شخصی و حمایتی من هم بسیار محدود است.
کمک به یکدیگر در شرایط معقول زندگی، اصل زندگی و #بقا است اما حاکمان ستمگر و شیفته قدرت، هر روز شرایط را غیرمعقول‌تر و مردم خود را بیچاره‌تر می‌کنند.
لعنت بر باعث و بانی‌اش...
#نگین_حسینی #حقوق_افراد_دارای_معلولیت #روز_نامه
@neginpaper
جوایز عصر جدید را بدهید به خود احسان علیخانی!

چندین سال است که به دست و پای #احسان_علیخانی افتاده‌ایم که لطفا لطفا لطفا بزرگواری کن و از طرح #معلولیت به عنوان موضوعی برای بیشتر کردن شمار بینندگانت دست بردار! یا حداقل اول الفبای نشان دادن معلولیت در #رسانه را یاد بگیر و بعد معرکه ‌بگیر. سال‌هاست که نامه نوشته‌ایم و از برنامه‌سازان #صداوسیما خواسته‌ایم که از معلولیت #استفاده_ابزاری نکنند؛ به خصوص در ماه #رمضان. اما این سازمان گویی اصلا کاری به نیاز مخاطبان و خواسته‌های آنها ندارد. نشان به این نشان که احسان خان علیخانی همچنان روی مرکب خودش می‌تازد و هر بار دسته‌گلی دیگر تقدیم جامعه معلولیت می‌کند. این بار نوبت نشان دادن ادعایی سراسر دروغ در برنامه #عصر_جدیدش بود که در آن دختری مثلا #نابینا مدعی شده در بیمارستانی در شیراز جراحی شده و بینایی خود را به دست آورده است. جمعی از کنشگران #نابینا تحقیقات مفصلی کردند و به این نتیجه رسیدند که هیچ کدام از اطلاعاتی که در این برنامه داده شده، درست نبوده و حتی دختر از اول نابینا نبوده است!
این برنامه سراسر دروغ کل جامعه افراد نابینا در ایران را تحت تاثیر قرار داده است. صدها وهزاران فرد نابینا، به خصوص در روستاها و مناطقی که از دسترسی به اطلاعات علمی و موثق بیشتر دور نگه داشته شده‌اند، با اعتماد به محتوای غلط این برنامه، در جست و جوی راه‌های دسترسی به فلان بیمارستان و فلان پزشک برآمده‌اند. ادعایی که هنوز در معتبرترین جوامع علمی جهان هم تایید و کاربردی نشده، به راحتی می‌رود روی آنتن یک برنامه شو و کل زندگی یک جامعه را مختل می‌کند؛ احساسات و روان‌شان را به بازی می‌گیرد و سرانجام، دست خالی پرت‌شان می‌کند به سر جای اول‌شان. علیخانی هم که همچنان نام و نان خودش را درمی‌آورد.

والا این آقا خودش سراپا استعداد است در جلب مخاطب به هر قیمت! جوایز عصر جدید را بدهید به خودش!

#نگین_حسینی #نه_به_استفاده_ابزاری_از_معلولیت
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
براساس خط‌کش‌های پزشکی و غیرمعلول‌گرا، #وحید_رجبلو 98درصد #معلولیت (بخوانید ناتوانی) دارد اما نگاهی کنید به مجموعه کارها و دستاوردهایش تا پی ببرید که «معلولیت» الزاما «ناتوانی» نیست مگر آنکه جامعه (یعنی ما مردمِ هنوز غیرمعلول) با انکار او و ندادن فرصت و گذاشتن مانع سر راهش، وحید را به فردی ناتوان تبدیل کنیم. نام وحید رجبلو این بار در سطح جهانی مطرح شده؛ چراکه او با راه‌اندازی پلتفرمی به نام #توانینو و کارآفرینی در ایران، از سوی کمیته بین‌المللی جوانان جهان (جی‌سی‌ای) جزو 20 جوان برگزیدۀ جهان در سال 2020 انتخاب شده است؛ یعنی جزو جوانانی که تاثیر قابل‌ توجهی بر جامعۀ خود یا جامعۀ جهانی به جا گذاشته‌اند. به گفتۀ وحید، این نخستین مرتبه است که جوانی از ایران به این رقابت جهانی راه پیدا می‌کند. وحید تا اینجای کار را با همت خودش آمده و حالا برای بقیۀ راه، نیاز به حمایت ما دارد؛ یعنی من و شما باید رای بدهیم تا او در فهرست 10 جوان برگزیدۀ جهان قرار بگیرد. برای رای دادن باید کاربر فیسبوک باشید. کافی است صفحۀ رای‌گیری به نشانی زیر را باز کنید، روی اسم وحید کلیک کنید و با اکانت فیسبوک‌تان، او را «لایک» کنید.
https://toyp.jci.cc/
#نگین_حسینی #حمایت_کنیم #معلولیت
@neginpaper
Forwarded from مهناز صوفی

«خدا شفا بده خواهر من، چند دقیقه پیش داشتم گله‌گی می‌کردم که تو رو گذاشت سرا راهم، یعنی تو روزگار بدتر از تو هم هست»

این دیالوگ سریال ستایش است، سریالی که سری سوم آن از شبکه سه سیما، هرشب پخش می‌شود، آن هم در سال ۹۸!‌


جناب مطلبی نویسنده محترم، مطمئنم قصد شما نشون دادن تاوان کارهای بد انیس بوده ولی والا، بخدا تنها راه مجازات و تاوان پس دادن آدما معلولیت نیست، من و خیلیای دیگه از بدو تولد دارای معلولیتیم، یعنی تو شکم مادرمون خطایی کردیم؟ حالا ما هیچ، می‌دونید همین دیالوگ چه تاثیر بدی روی روحیه افرادی که به هر دلیلی بعد از مدتها زندگی معمولی دچار معلولیت شدن داره؟ ممکنه بشینن فکر کنن با معلولیت دارن تاوان چه گناهی رو پس میدن؟‌
‌من و خیلی از دوستانم داریم تلاش می‌کنیم با فرهنگ‌سازی و فراگیرسازی دید مردم رو به افراد معلولیت تغییر بدیم، بعد شما با یه سکانس پونزده ثانیه‌ای تمام زحمات ما رو از تریبون یه سریال پرمخاطب بر باد می‌دید؟! چرا از قلمتون برای فرهنگ‌سازی استفاده نمی‌کنید؟ مثلا یه جا محمد جای پارک معلولین، پارک می‌کرد و حشمت فردوس با اون لحن مردم پسندش می‌گفت: «ببییییین، اون جای پارک صاحب داره، حتی اگه خالی باشه، قرار نیست چون خالیه، تو فرتی بری پارک کنی، افتاااااد؟» بعد می‌دیدید با همین یه جمله چه تاثیری می‌ذاشتید رو فرهنگ مردم، اما حالا با این سکانس صحه‌ای گذاشتید بر تفکر افرادی که معلولیت ما رو عقوبت الهی می‌دونن.‌ ما که دیگه توقعی نداریم سریالی جهت فرهنگ‌سازی درک و شناخت افراد دارای معلولیت بسازید ولی امیدوارم در دوره‌ای که تمام دنیا داره به سمت تکریم و حقوق برابر افراد دارای معلولیت میره دیگه لااقل شاهد همچین دیالوگایی در سریالهای ایرانی نباشیم.


#ستایش۳‌
#ستایش
#سعید_سلطانی
#سعید_مطلبی
#آرمان_زرین_کوب
#معلولیت_جرم_نیست

@mahnazsoofi
Forwarded from مهناز صوفی

وقتی حرف از #معلولیت می‌زنم، منظورم نقصی در بدنم نیست، منظورم مشکلات و تبعاتیه که معلولیت در این کشور برای من و امثال من داره...‌
این عین متن کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیته:‌

فصل دوم – مناسب‏‌سازی، دسترس‏‌پذیری و تردد و تحرک
ماده 2- کلیه وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و مؤسسات و شرکت‌های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمان‌ها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل نمایند که امکان دسترسی و بهره‌مندی از آنها برای افراد دارای معلولیت همچون سایر افراد فراهم گردد.
تبصره – وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها، مؤسسات و شرکت‌های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند جهت دسترسی و بهره‏مندی افراد دارای معلولیت، ساختمان‌ها و اماکن عمومی، ورزشی و تفریحی، معابر و وسایل خدماتی موجود را در چهارچوب بودجه مصوب سالانه خود مناسب‏‌سازی نمایند.‌‌
[منبع: سایت سازمان بهزیستی کشور]

اینجا بانک رفاه کارگرانه، بانک طرف قرارداد با بهزیستی، که جالبه بعد از بانک ملت، سازمان بهزیستی مستمری‌ مددجوهاش رو در این بانک واریز می‌کنه و این وضعیت مناسب‌سازی بانکی دولتی در پایتخت ایران اسلامیه، پیش رییس بانک رفتم و گفتم «اینجا مناسب‌سازی نشده» گفتن «من چندبار خواستم ولی شهرداری توجه نکرده، هرچند دو تا پله هم بیشتر نیست»‌، گفتم «‌این دو تا پله برای شمایی که سلامت جسمی دارید چیزی نیست ولی برای یک فرد ویلچری یه مانع بزرگه» گفتن «ویلچری بیاد میریم کمک»‌

میریم کمک!؟!؟ چه کمکی؟ من زندگی مستقل می‌خوام، تازه من با عصا خودم اومدم، کی جوابگوی حال روحی من میشه که لای در اتوماتیک این بانک موندم و مردم اومدن کمک و زیر بمباران نچ‌نچ و آخی‌شون له شدم؟ جواب خشمی که قورت دادم از این زندگی نابرابر رو کی میده؟ از اینهمه آسیبی که دیدم و حالا ظرف روحیم داره لبریز میشه؟ بس کنید این شعارای الکی و نخ‌نماتونو،‏ آقای ج. ا که برای لای در موندن حضرت فاطمه هنوز بعد ۱۴۰۰ سال، سینه چاک می‌کنی و گریبان می‌دری، من دارم هر روز لای این درا می‌مونم، پهلوم نه ولی غرورم از نچ‌نچ و آخی‌ مردم هزارتیکه‌ست، کی واسه دل من روضه می‌خونه؟ حالا شما هزار هزار رویداد و همایش بگیر وقتی درد منو درک نمی‌کنی سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن‌‌

#بانک_رفاه_کارگران
‌#من_عصبانی_هستم
#من_درد_دارم
#من_خسته_شدم
#مسئولین_بی_کفایت
#معلولیت_محدودیت_است_در_ایران‌


@mahnazsoofi
دوستانی دارم که برای یک بیرون رفتن ساده، از چند ساعت قبل چیزی نمی‌خورن چون بیرون از خانه، توالت عمومی ویژه افراد دارای معلولیت نیست. میدونم الان خیلی‌ها میگید مگه توالت عمومی درست و حسابی تو این جامعه پیدا میشه که توالت برای افراد معلول نباشه؟ بله، درست میگید اما صرف اینکه توالت عمومی برای افراد غیرمعلول وجود نداره، دلیل نمیشه که از این مشکل برای افراد دارای معلولیت حرف نزنیم. در ویدیوهای بالا نشان میدم که چطور در یک کنسرت در شهرمون در جنوب شیکاگو مجموعه‌ای از توالت‌های پیش‌ساخته گذاشته شده و یکی‌شون هم برای افرادیه که شرایط جسمی متفاوتی دارند. در ویدیوی سوم‌ می‌بینید که آقایی با جثه نسبتا بزرگ از این‌ توالت بیرون میاد و در را برای فردی که روی ویلچر نشسته نگه میداره.
من که فکر می‌کنم یک توالت هم کافی نیست؛ باید حداقل سه تا از اینها می‌گذاشتن ولی خب، بازم خوبه همین یه دونه هم هست.
#نگین_حسینی #معلولیت #توالت_ویژه_افراد_دارای_معلولیت
@neginpaper
در مورد دو ویدیوی پست قبلی:
شهر برای همه، روستا برای همه، یعنی معابر و خیابان‌ها، پیاده‌روها و مسیرهای دسترسی در هر شهر و روستایی باید برای افراد دارای معلولیت، کسانی که از ویلچر یا عصا یا واکر استفاده می‌کنند و افراد نابینا و کم‌بینا قابل دسترسی باشند. اگر فردی را دیدید که روی ویلچر نشسته و نمی‌تواند از خیابان عبور کند یا حتی از پل هوایی عابرپیاده استفاده کند، او را محکوم نکنید که «اصلا تو با این وضع برای چی بیرون آمدی؟!» در عوض از شهر و شهرداری و شوراهای محلی و روستایی سوال کنید که چرا آن مسیر برای افراد دارای معلولیت قابل استفاده نیست؟
در این دو ویدیو، گوشه‌هایی از بازسازی پیاده‌روها و نقطۀ اتصال آنها به خیابان را در شهر کوچکی در جنوب شیکاگو نشان داده‌ام. این مسیرها قبلا هم قابل دسترس بود اما ظاهرا دوباره مرمت و بازسازی شده. شهر و روستا، خیابان‌ها و پیاده‌روها، پارک‌ها و سینماها، و هر جایی که هر فرد ظاهرا غیرمعلول می‌تواند برود، باید برای همۀ افراد دارای معلولیت و کسانی که شرایط بدنی متفاوتی دارند نیز قابل استفاده باشد.
#نگین_حسینی #شهر_برای_همه #روستا_برای_همه #مناسب_سازی #دسترسی #معلولیت #حقوق_افراد_دارای_معلولیت
در پارکی در شهر گریفیت، ایالت ایندیانا، مشغول بررسی مناسب‌بودن زمین بازی و اسباب‌بازی‌ها برای کودکان دارای معلولیت بودم که چشمم به یک واکر در کنار رمپ یکی از وسایل بازی افتاد. خیلی خوشحال شدم چون فکر کردم حتما کودکی که با این واکر راه می‌رود، مشغول بازی در پارک است. در ویدیوی ا‌ول خواهید دید که هنگام ضبط ویدیو، متوجه شدم چه کسی صاحب واکر است: دختر کوچولوی نازنینی به اسم می‌می، هشت ساله. از عمو یا دایی می‌می اجازه گرفتم‌که دقایقی همراه این دختر کوچولو در پارک قدم بزنیم و ببینیم می‌می چطور از این‌وسایل استفاده می‌کند. ممنون از عمو/دایی می‌می که اجازه داد این ویدیو را همراه با می‌می و دو پسر دیگر، دی‌جی و جردن ضبط و پخش کنم.
نگین حسینی
#معلولیت #مناسب_سازی #شهر_برای_همه #کودکان_دارای_معلولیت #نگین_حسینی
@neginpaper
شنبه، ۸ تیر، ساعت ۹ شب به وقت تهران (شنبه، ۲۹جون، ۱۱:۳۰ صبح به وقت شیکاگو) با دوست عزیزم، آقای ابوذر سمیعی در اینستاگرام مصاحبه لایو‌ خواهم داشت. ابوذر دانشجوی دکترای سیاستگزاری فرهنگی، چند ماهی است برای فرصت مطالعاتی به دانشگاه استونی بروک نیویورک آمده است. ابوذر در این مصاحبه از تجربیات زندگی و تحصیل در نیویورک و امکانات و کاستی‌هایش برای افراد نابینا خواهد گفت. شما هم اگر سوالی دارید، در اینستاگرام برایم بنویسید تا از ابوذر بپرسم. پس شنبه شب به وقت ایران در اینستاگرام، همراه لایو ما باشید!
#نگین_حسینی #ابوذرسمیعی #نیویورک #نابینایی #معلولیت
@neginpaper
راضیه شیرمحمدی را در پارالمپیک لندن 2012 دیدم. از گرفتن مدال برنز پارالمپیک در بخش تیمی تیروکمان خوشحال بود اما حین صحبت، ناگهان بغض در گلویش شکست و گفت: «حیف پدرم نیست تا این روزهایم را ببیند»... راضیه از فوت پدرش در سال 1384 گفت و از اینکه هرجا می‌رود، او را می‌بیند. برایم گفت که یکبار در مسابقات پاراسیایی فسپیک که اولین مدال خارجی‌اش را گرفت، ناگهان در میان تماشاگران پدرش را دیده که برایش دست تکان می‌داده است: «همان جا زدم زیر گریه اما همه فکر کردند از شادیِ مدال برنز است».
راضیه در کودکی به داخل دستگاه آسیاب دانه مرغ افتاده و پاهایش را در اثر حرکت سریغ تیغه‌های دستگاه از دست داده بود. در کتاب «قهرمانان میدان لندن» از زبانش نوشتم: «من با معلولیت بزرگ شدم اما منزوی نبودم... از همان ابتدا که وارد ورزش شدم، انگیزۀ زیادی داشتم تا توانایی‌هایم را به دیگران نشان دهم. با این امید به پارالمپیک لندن آمدم که ثابت کنم: من می‌توانم! دو پا ندارم و در زندگی سختی‌های زیادی کشیده‌ام، اما این دلیل نمی‌شود که توانایی‌های دیگری نداشته باشم».
راضیه آن روز در لندن چیزی گفت که مرا به فکر فرو برد: «شاید باورش برای دیگران سخت باشد که اگر دوباره به دنیا بیایم، دوست دارم همینطوری باشم که الان هستم چون به نظرم زندگی اینطوری شیرین‌تر است. افراد زیادی روی دو پای طبیعی راه می‌روند اما حرکتی در زندگی نمی‌کنند؛ و شاید من و امثال من از آنها جلوتر باشیم».
او در بازی‌های پاراسیایی 2018 اندونزی مدال نقره گرفت و هفته گذشته جواز حضور در مسابقات پارالمپیک 2020 توکیو را به دست آورد. راضیه چندی پیش از وزارت ورزش گلایه کرد که به اندازه کافی به وضع قهرمانان پارالمپیک رسیدگی نمی کند. راضیه دو فرزند داشت و در سن 41 سالگی، برای سکته‌ی قلبی و مُردن، هنوز خیلی جوان بود...
#نگین_حسینی #راضیه_شیرمحمدی #معلولیت #پارالمپیک #تیروکمان
#من‌معلولیت‌ذهنی‌دارم
مهم این نیست که هر کسی چه برداشتی از «معلول ذهنی» دارد، درست یا غلط، هیچ کس حق ندارد از این عبارت برای توهین و تحقیر استفاده کند. رئیس جمهوری اسلامی ایران از تریبون رسمی استفاده کرده و به قصد تحقیر و تمسخر گفته «کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده است». این تشبیه پیش از آنکه توهین به سیاستمداران امریکا باشد، توهین به مردم ایران و جمعیت قابل توجهی از افراد با معلولیت‌های ذهنی و خانواده‌ها و‌ مدافعان حقوق آنهاست. این عبارت تُف سربالایی است که به جای آنکه بر صورت طرف مقابل بنشیند، برای گوینده‌اش و جمعیتی که او آنها را نمایندگی می‌کند، ننگ‌آور است. ای کاش سیاستمداران ایران پیش از حرف زدن، کمی مطالعه کنند و با ادبیات اصلاح شده و انسانی امروز در مورد اقلیت‌های اجتماعی آشنا شوند. ای کاش سیاستمداران بدانند که حق ندارند برای برنده شدن در گنداب بازی‌های سیاسی‌شان، پای قربانیان اصلی این بازی‌ها را وسط بکشند. ای کاش سیاستمداران بدانند که در بهترین حالتِ ممکنِ خودشان، از انسانیت، مهربانی و بی‌آزاریِ جمعیت بزرگی از افرادی که معلولیت ذهنی دارند، بویی نبرده‌اند. ای کاش کمتر به خود غره باشند این «باهوشانِ جهان»؛ که که این روزگار، به دست آنها به این سیاهی رسید، و نه به دست کسانی که معلولیت ذهنی دارند.
درمان اگر نیستید، درد هم نباشید! دستِ مرهم‌گذاری اگر ندارید، لااقل نمک روی زخم نپاشید!
#من‌معلولیت‌ذهنی‌دارم
#نگین‌حسینی #معلولیت #معلولیت‌ذهنی #سیاست #سیاستمداران
@neginpaper
امشب خبری رسید که خیلی خوشحالم کرد. خانم دکتر «نعیمه پورمحمدی» کتاب «جهانِ معلول‌ساز: دربارۀ اخلاق معلولیت» را منتشر کرده که به نوع خود، نخستین کتاب در حوزۀ مطالعات معلولیت فارسی از دیدگاه اخلاقی است. این کتاب را انتشارات توانمندان و دفتر فرهنگ معلولین منتشر کرده است.
همواره نوشته‌ام که رشتۀ علمی «مطالعات معلولیت» در ایران از لحاظ کمیت و کیفیت ادبیات، بسیار فقیر و غیرقابل مقایسه با انبوه ادبیات تولید‌شده به زبان انگلیسی در سراسر جهان است. از این رو، هر اثری که با حفظ امانت و اخلاق آکادمیک بتواند ورقی بر کتابِ لاغر مطالعات معلولیت در ایران بیفزاید، و به خصوص مفاهیمِ وام گرفته از مطالعات معلولیت انگلیسی را بر اساس ویژگی‌های جامعه ایرانی بومی‌سازی کند، کاری ارزشمند انجام داده است.
در کانال تلگرامی «فرهنگ معلولین» آمده است: «این کتاب، اولین اثر در زمینۀ اخلاق معلولیت در ایران است. شاید مهم‌ترین ویژگی آن این است که مطالعۀ موردی و عینی است، چون دکتر پورمحمدی دارای فرزندی با معلولیت شدید است و علاوه بر آن تلاش کرده از تجارب و دانش دیگران هم استفاده کند و با بومی‌سازی آنها راه نوینی در این زمینه مطرح سازد». خانم پورمحمدی در جملاتی زیبا و اثرگذار در مورد جلد کتابش نوشته: «تصویر روی جلد تصویر امیرعلی است که پیش از تولد از بیماری‌اش مطلع شدم و امروز خوشحالم که حق زندگی را از او نگرفتم، خوشحالم که اجازه دادم دنیا بیاید و امسال شمع تولد ۹ سالگی‌اش را با شور و شادی فوت کند و با خوشبختی زندگی کند اگر جهانِ سالمسالار و معلولسازی که ما ساخته‌ایم بگذارد؛ جهانی که حق زندگی و شادی و شکوفایی را فقط برای آدم‌های سالم به رسمیت می‌شناسد. برای امیرعلی؛ او که با تولدش من را برانگیخت تا دربارۀ معلولیت بخوانم و بنویسم…»
من متاسفانه هنوز به کتاب «جهانِ معلول ساز: دربارۀ اخلاق معلولیت» دسترسی ندارم اما آن را جزو فهرست کتابهایی قرار داده‌ام تا برایم ارسال شود. تا وقتی که کتاب را بخوانم، امید دارم که اثری قابل تامل و فربه باشد. به دوست نادیده‌‌ام، سرکار خانم دکتر نعیمه پورمحمدی بابت انتشار کتاب صمیمانه تبریک می‌گویم. به امید اینکه روزی همۀ ما انسان‌های «فعلا غیرمعلول» و «ظاهرا غیرمعلول»، به این آگاهی برسیم که وظیفه داریم دنیایی زیباتر برای تک تک آحاد جامعه بسازیم؛ برای همۀ امیرعلی‌های امروز و فردا...
#نگین‌حسینی #نعیمه‌پورمحمدی #معلولیت #مطالعات‌معلولیت #کتاب‌معلولیت
@neginpaper
Ещё