حوصله کنید، بخوانید و دو دقیقه فقط تماشا کنید! پشیمان نمیشوید!
در یکی از پیادهرویهایم در
#طبیعت، وقتی روی نیمکت نشستم، متوجه حشرهای شدم که روی شلوارم نشسته بود. با دقت بهش نگاه کردم. خیلی ریز بود و چشمم خوب نمیدید. دوربین موبایل را روشن کردم تا زوم کنم و از نزدیک ببینمش. انگار در حال
#تقلا بود. با حوصله ویدیو گرفتم. ویدیوی اصلی حدود ۵ دقیقه است اما آن را به ویدیوی سریع تبدیل کردم تا حوصلهها سر نرود؛ هرچند خودم میتوانم دقایق زیادی محو حیات وحش شوم و کوچکترین حرکات حیوانات را زیر نظر بگیرم. در ابتدای ویدیو انگشت کوچک دستم را کنار حشره گذاشتم تا متوجه اندازهاش شوید.
کمکم متوجه شدم که حشره در حال بیرون آمدن از غلافِ کرممانند خودش بود. آنقدر تقلا کرد که کل بدنش را از غلاف بیرون کشید. بعد آرام آرام جلوتر رفت تا مایعی چسبنده که از پشت او به غلاف متصل بود، کش بیاید. آنقدر جلو رفت و آنقدر مایع کش آمد که ناگهان اتصال او با غلاف کنده شد و مایعِ کشآمده در پشت او تبدیل شد به یک دُمِ بلند و زیبا، متشکل از سه رشته نازک سفید! حشره
#بال زد و رفت و کالبدی بیجان را روی شلوارم جا گذاشت.
از هیجان اشک در چشمانم نشست. من شاهد بیرون آمدن موجودی از غلافِ تنگش بودم؛ تقلایش برای رهایی از
#زندان و بال گشودن؛ لحظه شگرفِ گسستن از خود و تبدیل شدن به موجودی دیگر؛ بهترینِ خود شدن؛ زیباتر شدن؛ رها شدن از کالبدی بیجان؛ لحظه شیرینِ
#رهایی!
این اتفاق را به فال نیک گرفتم. از
#حشره ممنونم که روی پای من نشست و مرا به دنیای شگفتانگیزش برد و نوری از
#شادی و
#امید به زندگیام تاباند.
میخواهم مثل این حشره باشم.
#نگین_حسینی #روز_نامه@neginpaper