modiriati

#سوگیری
Канал
Образование
Бизнес
Технологии и приложения
Персидский
Логотип телеграм канала modiriati
@modiriatiПродвигать
89
подписчиков
1,94 тыс.
фото
82
видео
65
ссылок
https://telegram.me/modiriati https://t.me/modiriati/17 ابتدای کانال
#سوگیری_های_شناختی:
#اثر_شترمرغ

🔵 افسانه‌ای قدیمی حاکی از آن است که هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر شن فرو می‌برد بدین گونه به‌گمان خود از شر دشمن در امان است.
اثر شتر مرغ نوعی سوگیری شناختی است که ذهن مایل است از برخی مسائل دائما چشم‌پوشی کند و اصطلاحا خودش را قایم کند. در این گونه مواقع فرد ترجیح می‌دهد سرش را مثل کبک زیر برف پنهان کند!
در پژوهش‌های مدیریت منابع انسانی این سوگیری شناختی به شکل "صلح کل بودن" خود را نشان می‌دهد. افراد برای این که مبادا رابطه‌شان با کسی شکرآب شود از بسیاری از مسائل چشم می‌پوشند و آنجا که از آنان انتظار می‌رود واکنش نشان دهند، به عمد حواس‌شان را پرت می‌کنند.
برای افرادی که در سلسله‌مراتب سازمانی نیازمند پشتیبانی یا حمایت هستند، اثر شترمرغ در چنین موقعیت‌هایی نتایج زیان‌باری دارد. اثر شترمرغ هم‌چنین باعث می‌شود برخی مسائل مهم در روابط انسانی حل‌نشده باقی بمانند و محیط کار غیرقابل تحمل شود.
اثر شتر مرغ باعث می‌شود افراد از حضور در هر موقعیتی که ممکن است در نظرشان منفی جلوه کند اجتناب کنند. فردی که تحت تاثیر اثر شترمرغ رفتار می‌کند ترجیح می‌دهد از هر شرایطی که ممکن است کمی ناراحتی پیش بیاید دوری گزیند. این خطای شناختی سبب می‌شود فرد اطلاعات ضروری فراوانی را از دست بدهد زیرا ترجیح می‌دهد با آن اطلاعات کاری نداشته باشد. در نتیجه هم خود فرد دچار خطای بنیادی در قضاوت‌هایش می‌شود هم اعتماد دیگران را به‌تدریج از دست می‌دهد، زیرا در جاهایی که لازم است یا حضور ندارد یا واکنشی نشان نمی‌دهد.
اثر شترمرغ خود را در روابط ناسالم و موقعیت‌های سخت به‌خوبی نشان می‌دهد. افراد تحت تاثیر این خطای شناختی آن‌چه را باید ببینند نمی‌بینند و کاری را که باید انجام نمی‌دهند. در ظاهر مسئله گم می‌شود اما هیچ‌گاه حل نمی‌شود. با قایم‌شدن هم کاری سر و سامان نمی‌گیرد.
اثر شترمرغ خیلی اوقات در میان افرادی که انسان‌های واقعا خوبی هستند بیشتر نمود پیدا می‌کند، زیرا آنان دوست دارند هیچ‌کس از دست‌شان ناراحت نشود. چنینی رفتاری اما جنبه تاریک ادب بیش از حد است. آنان همواره به غلط گمان می‌کنند چون کاری نکردیم و حرفی نزدیم پس هیچ‌کس از ما چیزی به دل نگرفته در حالی‌که با سکوت، پنهان‌شدن و واکنش نشان‌ندادن ممکن است حتی بیشتر به دیگران آسیب بزنند به‌ویژه به آن‌هایی که بهشان نزدیک‌ترند و انتظار حمایت بیشتری دارند.
مدیریت رفتار سازمانی امری است پیچیده. تحقیقات نشان می‌دهد تا همه آزادانه درباره مشکلات سخن نگویند، مواردی مانند از زیرکار دررفتن رشد می‌کند و فرسودگی شغلی در میان نیروهای ارزش‌مند سازمان افزایش می‌یابد. در نتیجه محیط کار عملا برای بسیاری غیرقابل تحمل می‌شود.
افراد بهتر است هیچ‌گاه خود را از دریافت اطلاعات محروم نکنند زیرا صرف داشتن اطلاعات نمی‌تواند آسیبی به تصمیم نهایی بزند. در زمان تصمیم‌گیری با پرسیدن چند سؤال ساده می‌توان اثر شترمرغ را تشخیص داد. آیا علاوه بر آن‌چه می‌دانم اطلاعات بیشتری هم هست که می‌توانم به‌دست آورم؟ آیا آن اطلاعات را دنبال می‌کنم یا از آن‌ها چشم‌ می‌پوشم؟ در صورت چشم‌پوشی چرا آن اطلاعات اضافی را نادیده می‌گیرم؟
اگر در پاسخ به هر کدام از این سؤالات فرد به این نتیجه برسد که دلیل اصلی این است که حوصله سر و کله‌زدن با اطلاعات جدید را ندارد، به احتمال قریب به یقین گرفتار اثر شترمرغ شده‌ است.
این به آن معنا نیست که هیچ‌گاه نباید از هیچ اطلاعاتی چشم‌پوشی کرد. گاهی اوقات باید آگاهانه برخی اطلاعات را نادیده گرفت. به‌ویژه زمانی‌که مسئله‌ هیچ ربطی به ما ندارد و مسئولیت تصمیم‌گیری متوجه فرد نیست. وقتی کاری از دست‌مان ساخته نیست، لازم نیست اطلاعات بیشتری دریافت کنیم چون احتمالا دریافت اطلاعات بیشتر فقط حال‌مان را بدتر می‌کند.
در نهایت آن‌چه در گزینش اطلاعات مهم است تصمیم‌گیری با آگاهی کامل و از روی اندیشه است. به‌ویژه زمانی‌که درباره ورود به موقعیتی ناراحت‌کننده می‌اندیشیم؛ آیا اجتناب از آن موقعیت به نفع ما و اطرافیان است یا صرفا ریشه در ترس از مواجهه با واقعیت دارد؟ اندیشیدن به چنین پرسش‌هایی تاثیر منفی اثر شترمرغ را کاهش می‌دهد.

@modiriati
#سوگیری_شناختی
باد مخالف قوی تر است یا باد موافق؟

🔵 اگر تجربه دوچرخه سواری یا دوندگی با سرعت زیاد را داشته باشید، حتما جریان بادی که از روبرو به صورتتان می خورد را حس کرده اید. این جریان باد که اغلب آزاردهنده بوده و پیشروی را برای شما دشوار می سازد، باد مخالف (headwind) نامیده می شود.

در مقابل، یک جریان باد دیگری نیز وجود دارد که گاهی اوقات در جهت حرکت شما وزیده و به پیشروی شما کمک می کند، و به آن اصطلاحا بادموافق (tailwind) می گویند.

خاصیت باد موافق این است که پس از مدت کوتاهی بدن به آن عادت کرده و تا مادامی که می وزد دیگر متوجه وجود آن نمی شوید. در عوض، هر لحظه که باد مخالفی در جهت خلاف حرکت شما بوزد، آن را حس کرده و لحظه شماری می کنید تا از دست آن خلاص شوید.

این پدیده در زندگی روزمره ما نیز به چشم می خورد. عدم تقارن بین احساس بادهای موافق و بادهای مخالف، یک سوگیری شناختی است که در نتیجه آن ما در اغلب موارد موانعی که بر سر راهمان در زندگی قرار گرفته است را بسیار پررنگ تر و شفاف تر از مزایا و شانس هایی که از آن ها بهره مند شده ایم، به خاطر می آوریم. بیشتر زمان و انرژی ما صرف غلبه بر چالش هایی می شود که در لحظه با آن ها مواجه می شویم و از این رو بادهای مخالف همواره بیشتر توجه ما را به خود جلب می کنند. از سوی دیگر، بادهای موافق ممکن است برای لحظاتی یک حس خشنودی و قدرشناسی را در ما ایجاد کنند، ولی به زودی وجود آن ها را از یاد برده و در عمل آن ها به ما کمک می کنند تا بتوانیم بیشتر و بیشتر توجه خود را معطوف به غلبه بر چالش های ناشی از بادهای مخالف نماییم.

در سال ۲۰۱۶، توماس گیلوویچ از دانشگاه کورنل و شای داویدای از مدرسه علوم اجتماعی نیویورک پژوهشی در این زمینه انجام داده و نشان دادند که چگونه این سوگیری شناختی بر قضاوت های ما درباره موضوعات شخصی، اجتماعی و سیاسی اثر می گذارد. به عنوان نمونه آن ها نشان دادند که همیشه در انتخابات آمریکا، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان اعتقاد دارند که نقشه های انتخاباتی به ضرر آن ها تمام می شود؛ طرفداران تیم های فوتبال همیشه معترضند که برنامه لیگ و داوری و همه چیز به ضرر آن ها عمل می کند، و حتی بچه هایی که در یک خانواده هستند هر یک تصور می کنند که والدینشان خواهر یا برادر آن ها را بیشتر دوست دارد.همچنین بارها شاهد بوده ایم که وقتی افراد موفق سرگذشت زندگی خود را تعریف می کنند، حتی اگر در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و از موهبت های مختلف برخوردار بوده باشند، باز هم بیشتر فقط سختی هایی که در مسیر موفقیت خود با آن ها دست و پنجه نرم کرده اند را به خاطر آورده و مورد تاکید قرار می دهند و چندان اشاره ای به شانس ها و مساعدت هایی که این مسیر را برایشان هموار ساخته است، نمی کنند.

در نهایت، نکته جالب در مورد این #سوگیری_شناختی این است که وقتی در مورد دیگران قضاوت می کنیم، این عدم تقارن به صورت برعکس اتفاق می افتد
یعنی بادهای موافق در مسیر زندگی دیگران خیلی بیشتر در نظرمان جلوه می کند تا بادهای مخالفی که برای آن ها وزیده است.

به همین دلیل است که ما اغلب شکست های دیگران را ناشی از بی عرضگی و عدم تلاش کافی خود آن ها دانسته ولی موفقیت های دیگران را به حساب خوش شانسی و دست مساعد شرایط و روزگارگذاشته و در این موارد می گوییم:«من هم اگر چنین شرایطی داشتم قطعا موفق می شدم!».

ذهن ما، رنج و مرارت هایی را که یک بازیکن فوتبال یا یک پزشک جراح متحمل شده است تا به درجه ای از موفقیت دست یابد (یعنی بادهای مخالفی که در مسیر موفقیتش وزیده است) را نادیده گرفته و تنها بر بادهای موافق مسیر وی و موفقیت های مالی و اجتماعی ناشی از این بادها تمرکز می کند.

@modiriati
🔵 چگونه بازماندگان شما را فریب می‌دهند؟
فرزاد مینویی

#سوگیری_بازماندگی
#سوگیری_دردسترس_بودن
#سوگیری_غفلت_ازاندازه_نمونه
#اثرمحسوس_بودن

🔵 در خلال جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی انگلستان و آمریکا به دنبال کاهش تلفات بمب افکن های خود بودند. رهبران نظامی به این نتیجه رسیده بودند که باید زره تقویتی بیشتری به هواپیماهای خود اضافه کنند تا آن‌ها را در برابر آتش ضدهوایی و جنگنده‌ها حفاظت کند؛ اما افزودن زره به همه قسمت‌های هواپیما امکان‌پذیر نبود و سرعت آن را کم می‌کرد؛ بنابراین آنان باید تصمیم می‌گرفتند که به کدام قسمت‌های هواپیما زره بیفزایند.

برای این منظور آنان شروع به جمع آوری داده کردند. پس از هر مأموریت هواپیماهایی را که بازگشته بودند به‌دقت بررسی می کردند و تعداد آسیب‌های ناشی از ترکش‌ها و گلوله‌ها و جای آن‌ها را روی هواپیما مشخص می کردند. به‌تدریج معلوم شد الگوی خاصی در توزیع آسیب‌ها روی هواپیما وجود دارد. بیشتر آسیب‌ها روی ناحیه بال و بدنه هواپیما بود. بر این اساس کارشناسان نظامی نتیجه‌گیری کردند ازآنجاکه بیشترین گلوله‌ها به نواحی بال و بدنه هواپیما اصابت کرده پس این قسمت‌ها نیازمند زره حفاظتی بیشتر هستند. در نگاه اول این نتیجه‌گیری درست به نظر می‌رسد.

آبراهام والد با این نتیجه‌گیری کاملاً مخالف بود. او جزء ریاضی‌دانی بود که در جنگ جهانی دوم برای ارتش آمریکا کار می‌کرد. والد نشان داد که خطای مهمی در تحلیل‌ها صورت گرفته چراکه نتیجه‌گیری تنها بر اساس داده‌های هواپیماهایی است که از مأموریت بازگشته‌اند؛ اما در مورد هواپیماهایی که در طول مأموریت سقوط کردند، چه می‌دانیم؟ او نشان داد که دقیقاً برعکس، آن قسمت‌هایی از هواپیما نیاز به حفاظت دارند که کمترین اصابت را داشته‌اند. درواقع نقاط آسیب در هواپیماهای بازگشتی بیانگر آن است که اگر هواپیما در این نقاط هدف قرار داده شود، با احتمال بیشتری می‌تواند سالم بازگردد. پیشنهاد‌های والد در عمل به بهبود نرخ برگشت هواپیماها کمک کرد.

🔵 سوگیری بازماندگی (Survival Bias) یک خطا در استدلال است و زمانی پیش می‌آید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب گذشته‌اند، تمرکز کنید و آن‌هایی را که نتوانستند عبور کنند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابل‌مشاهده نیستند، نادیده بگیرید.

به‌عنوان‌مثال، ساختمان‌های با ساخت مستحکم، معماری زیبا، کاربری خوب و نگهداری مناسب در چندین نسل دوام می‌آورند و باقی می‌مانند. افراد ممکن است تنها با مقایسه ساختمان‌های قدیمی باقی‌مانده با ساختمان‌های امروزی این‌طور نتیجه بگیرند که درگذشته ساختمان‌های بهتری ساخته می‌شده است؛ اما آنان هزاران بنای دیگر را که درگذشته خوب ساخته نشده‌اند و در طول زمان از بین رفته‌اند و دیگر قابل‌مشاهده نیستند، در نتیجه‌گیری خود لحاظ نمی‌کنند. این سوگیری می‌تواند برای آثار هنری برجسته گذشته که در طول زمان از رقابت سربلند بیرون آمده‌اند و مقایسه آن با آثار هنری معاصر مصداق پیدا کند. یکی از دلایل وجود حس نوستالژی نسبت به گذشته این نوع مقایسه‌هاست.

می خواهید استیو جابز بعدی باشید؟ از دانشگاه انصراف بدهید و با یکی از رفقای خود در گاراژ خانه پدری یک کسب و کار راه بیندازید! اما چند نفر مدل استیو جابز را جلو رفتند و شکست خوردند؟ کسی نمی داند، درباره آنها کتابی نوشته نمی شود کسی آنها را نمی بیند. اما براساس اتحادیه سرمایه گذاران خطرپذیر آمریکا تنها 13 درصد استارتاپ ها به مرحله عرضه سهام خود در بورس می رسند یا می توانند آن را بفروش برسانند.

🔴 این مثال‌ها روشن می‌کند که برای نتیجه‌گیری نیاز دارید تا به همه نمونه‌ها توجه کنید حتی نمونه‌هایی که بلافاصله نمی‌توانید آن‌ها را مشاهده کنید. همین‌طور روشن می‌کند یادگیری از شکست‌ها همواره فرآیند ساده‌ای نیست. یادگیری نیازمند مشاهده و بررسی دقیق و فراتر رفتن از فرضیات سطحی است. وقتی تنها به نمونه‌های موفق نگاه می‌کنید ممکن است از رفتارها و اشتباهات مهلکی که نمونه‌های ناموفق به آن دچار شدند، غفلت کنید. شاید به همین دلیل است وقتی از آن حکیم پرسیدند “ادب از که آموختی؟” پاسخ داد: “از بی‌ادبان”.

از کانال اقتصاد رفتاری
@modiriati
#سوگیری_شناختی
باد مخالف قوی تر است یا باد موافق؟

🔵 اگر تجربه دوچرخه سواری یا دوندگی با سرعت زیاد را داشته باشید، حتما جریان بادی که از روبرو به صورتتان می خورد را حس کرده اید. این جریان باد که اغلب آزاردهنده بوده و پیشروی را برای شما دشوار می سازد، باد مخالف (headwind) نامیده می شود.

در مقابل، یک جریان باد دیگری نیز وجود دارد که گاهی اوقات در جهت حرکت شما وزیده و به پیشروی شما کمک می کند، و به آن اصطلاحا بادموافق (tailwind) می گویند.

خاصیت باد موافق این است که پس از مدت کوتاهی بدن به آن عادت کرده و تا مادامی که می وزد دیگر متوجه وجود آن نمی شوید. در عوض، هر لحظه که باد مخالفی در جهت خلاف حرکت شما بوزد، آن را حس کرده و لحظه شماری می کنید تا از دست آن خلاص شوید.

این پدیده در زندگی روزمره ما نیز به چشم می خورد. عدم تقارن بین احساس بادهای موافق و بادهای مخالف، یک سوگیری شناختی است که در نتیجه آن ما در اغلب موارد موانعی که بر سر راهمان در زندگی قرار گرفته است را بسیار پررنگ تر و شفاف تر از مزایا و شانس هایی که از آن ها بهره مند شده ایم، به خاطر می آوریم. بیشتر زمان و انرژی ما صرف غلبه بر چالش هایی می شود که در لحظه با آن ها مواجه می شویم و از این رو بادهای مخالف همواره بیشتر توجه ما را به خود جلب می کنند. از سوی دیگر، بادهای موافق ممکن است برای لحظاتی یک حس خشنودی و قدرشناسی را در ما ایجاد کنند، ولی به زودی وجود آن ها را از یاد برده و در عمل آن ها به ما کمک می کنند تا بتوانیم بیشتر و بیشتر توجه خود را معطوف به غلبه بر چالش های ناشی از بادهای مخالف نماییم.

در سال ۲۰۱۶، توماس گیلوویچ از دانشگاه کورنل و شای داویدای از مدرسه علوم اجتماعی نیویورک پژوهشی در این زمینه انجام داده و نشان دادند که چگونه این سوگیری شناختی بر قضاوت های ما درباره موضوعات شخصی، اجتماعی و سیاسی اثر می گذارد. به عنوان نمونه آن ها نشان دادند که همیشه در انتخابات آمریکا، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان اعتقاد دارند که نقشه های انتخاباتی به ضرر آن ها تمام می شود؛ طرفداران تیم های فوتبال همیشه معترضند که برنامه لیگ و داوری و همه چیز به ضرر آن ها عمل می کند، و حتی بچه هایی که در یک خانواده هستند هر یک تصور می کنند که والدینشان خواهر یا برادر آن ها را بیشتر دوست دارد.همچنین بارها شاهد بوده ایم که وقتی افراد موفق سرگذشت زندگی خود را تعریف می کنند، حتی اگر در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و از موهبت های مختلف برخوردار بوده باشند، باز هم بیشتر فقط سختی هایی که در مسیر موفقیت خود با آن ها دست و پنجه نرم کرده اند را به خاطر آورده و مورد تاکید قرار می دهند و چندان اشاره ای به شانس ها و مساعدت هایی که این مسیر را برایشان هموار ساخته است، نمی کنند.

در نهایت، نکته جالب در مورد این #سوگیری_شناختی این است که وقتی در مورد دیگران قضاوت می کنیم، این عدم تقارن به صورت برعکس اتفاق می افتد
یعنی بادهای موافق در مسیر زندگی دیگران خیلی بیشتر در نظرمان جلوه می کند تا بادهای مخالفی که برای آن ها وزیده است.

به همین دلیل است که ما اغلب شکست های دیگران را ناشی از بی عرضگی و عدم تلاش کافی خود آن ها دانسته ولی موفقیت های دیگران را به حساب خوش شانسی و دست مساعد شرایط و روزگارگذاشته و در این موارد می گوییم:«من هم اگر چنین شرایطی داشتم قطعا موفق می شدم!».

ذهن ما، رنج و مرارت هایی را که یک بازیکن فوتبال یا یک پزشک جراح متحمل شده است تا به درجه ای از موفقیت دست یابد (یعنی بادهای مخالفی که در مسیر موفقیتش وزیده است) را نادیده گرفته و تنها بر بادهای موافق مسیر وی و موفقیت های مالی و اجتماعی ناشی از این بادها تمرکز می کند.

@modiriati
#سوگیری_های_شناختی:
#اثر_شترمرغ

🔵 افسانه‌ای قدیمی حاکی از آن است که هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر شن فرو می‌برد بدین گونه به‌گمان خود از شر دشمن در امان است.
اثر شتر مرغ نوعی سوگیری شناختی است که ذهن مایل است از برخی مسائل دائما چشم‌پوشی کند و اصطلاحا خودش را قایم کند. در این گونه مواقع فرد ترجیح می‌دهد سرش را مثل کبک زیر برف پنهان کند!
در پژوهش‌های مدیریت منابع انسانی این سوگیری شناختی به شکل "صلح کل بودن" خود را نشان می‌دهد. افراد برای این که مبادا رابطه‌شان با کسی شکرآب شود از بسیاری از مسائل چشم می‌پوشند و آنجا که از آنان انتظار می‌رود واکنش نشان دهند، به عمد حواس‌شان را پرت می‌کنند.
برای افرادی که در سلسله‌مراتب سازمانی نیازمند پشتیبانی یا حمایت هستند، اثر شترمرغ در چنین موقعیت‌هایی نتایج زیان‌باری دارد. اثر شترمرغ هم‌چنین باعث می‌شود برخی مسائل مهم در روابط انسانی حل‌نشده باقی بمانند و محیط کار غیرقابل تحمل شود.
اثر شتر مرغ باعث می‌شود افراد از حضور در هر موقعیتی که ممکن است در نظرشان منفی جلوه کند اجتناب کنند. فردی که تحت تاثیر اثر شترمرغ رفتار می‌کند ترجیح می‌دهد از هر شرایطی که ممکن است کمی ناراحتی پیش بیاید دوری گزیند. این خطای شناختی سبب می‌شود فرد اطلاعات ضروری فراوانی را از دست بدهد زیرا ترجیح می‌دهد با آن اطلاعات کاری نداشته باشد. در نتیجه هم خود فرد دچار خطای بنیادی در قضاوت‌هایش می‌شود هم اعتماد دیگران را به‌تدریج از دست می‌دهد، زیرا در جاهایی که لازم است یا حضور ندارد یا واکنشی نشان نمی‌دهد.
اثر شترمرغ خود را در روابط ناسالم و موقعیت‌های سخت به‌خوبی نشان می‌دهد. افراد تحت تاثیر این خطای شناختی آن‌چه را باید ببینند نمی‌بینند و کاری را که باید انجام نمی‌دهند. در ظاهر مسئله گم می‌شود اما هیچ‌گاه حل نمی‌شود. با قایم‌شدن هم کاری سر و سامان نمی‌گیرد.
اثر شترمرغ خیلی اوقات در میان افرادی که انسان‌های واقعا خوبی هستند بیشتر نمود پیدا می‌کند، زیرا آنان دوست دارند هیچ‌کس از دست‌شان ناراحت نشود. چنینی رفتاری اما جنبه تاریک ادب بیش از حد است. آنان همواره به غلط گمان می‌کنند چون کاری نکردیم و حرفی نزدیم پس هیچ‌کس از ما چیزی به دل نگرفته در حالی‌که با سکوت، پنهان‌شدن و واکنش نشان‌ندادن ممکن است حتی بیشتر به دیگران آسیب بزنند به‌ویژه به آن‌هایی که بهشان نزدیک‌ترند و انتظار حمایت بیشتری دارند.
مدیریت رفتار سازمانی امری است پیچیده. تحقیقات نشان می‌دهد تا همه آزادانه درباره مشکلات سخن نگویند، مواردی مانند از زیرکار دررفتن رشد می‌کند و فرسودگی شغلی در میان نیروهای ارزش‌مند سازمان افزایش می‌یابد. در نتیجه محیط کار عملا برای بسیاری غیرقابل تحمل می‌شود.
افراد بهتر است هیچ‌گاه خود را از دریافت اطلاعات محروم نکنند زیرا صرف داشتن اطلاعات نمی‌تواند آسیبی به تصمیم نهایی بزند. در زمان تصمیم‌گیری با پرسیدن چند سؤال ساده می‌توان اثر شترمرغ را تشخیص داد. آیا علاوه بر آن‌چه می‌دانم اطلاعات بیشتری هم هست که می‌توانم به‌دست آورم؟ آیا آن اطلاعات را دنبال می‌کنم یا از آن‌ها چشم‌ می‌پوشم؟ در صورت چشم‌پوشی چرا آن اطلاعات اضافی را نادیده می‌گیرم؟
اگر در پاسخ به هر کدام از این سؤالات فرد به این نتیجه برسد که دلیل اصلی این است که حوصله سر و کله‌زدن با اطلاعات جدید را ندارد، به احتمال قریب به یقین گرفتار اثر شترمرغ شده‌ است.
این به آن معنا نیست که هیچ‌گاه نباید از هیچ اطلاعاتی چشم‌پوشی کرد. گاهی اوقات باید آگاهانه برخی اطلاعات را نادیده گرفت. به‌ویژه زمانی‌که مسئله‌ هیچ ربطی به ما ندارد و مسئولیت تصمیم‌گیری متوجه فرد نیست. وقتی کاری از دست‌مان ساخته نیست، لازم نیست اطلاعات بیشتری دریافت کنیم چون احتمالا دریافت اطلاعات بیشتر فقط حال‌مان را بدتر می‌کند.
در نهایت آن‌چه در گزینش اطلاعات مهم است تصمیم‌گیری با آگاهی کامل و از روی اندیشه است. به‌ویژه زمانی‌که درباره ورود به موقعیتی ناراحت‌کننده می‌اندیشیم؛ آیا اجتناب از آن موقعیت به نفع ما و اطرافیان است یا صرفا ریشه در ترس از مواجهه با واقعیت دارد؟ اندیشیدن به چنین پرسش‌هایی تاثیر منفی اثر شترمرغ را کاهش می‌دهد.

@modiriati
🔵 چگونه بازماندگان شما را فریب می‌دهند؟
فرزاد مینویی

#سوگیری_بازماندگی
#سوگیری_دردسترس_بودن
#سوگیری_غفلت_ازاندازه_نمونه
#اثرمحسوس_بودن

🔵 در خلال جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی انگلستان و آمریکا به دنبال کاهش تلفات بمب افکن های خود بودند. رهبران نظامی به این نتیجه رسیده بودند که باید زره تقویتی بیشتری به هواپیماهای خود اضافه کنند تا آن‌ها را در برابر آتش ضدهوایی و جنگنده‌ها حفاظت کند؛ اما افزودن زره به همه قسمت‌های هواپیما امکان‌پذیر نبود و سرعت آن را کم می‌کرد؛ بنابراین آنان باید تصمیم می‌گرفتند که به کدام قسمت‌های هواپیما زره بیفزایند.

برای این منظور آنان شروع به جمع آوری داده کردند. پس از هر مأموریت هواپیماهایی را که بازگشته بودند به‌دقت بررسی می کردند و تعداد آسیب‌های ناشی از ترکش‌ها و گلوله‌ها و جای آن‌ها را روی هواپیما مشخص می کردند. به‌تدریج معلوم شد الگوی خاصی در توزیع آسیب‌ها روی هواپیما وجود دارد. بیشتر آسیب‌ها روی ناحیه بال و بدنه هواپیما بود. بر این اساس کارشناسان نظامی نتیجه‌گیری کردند ازآنجاکه بیشترین گلوله‌ها به نواحی بال و بدنه هواپیما اصابت کرده پس این قسمت‌ها نیازمند زره حفاظتی بیشتر هستند. در نگاه اول این نتیجه‌گیری درست به نظر می‌رسد.

آبراهام والد با این نتیجه‌گیری کاملاً مخالف بود. او جزء ریاضی‌دانی بود که در جنگ جهانی دوم برای ارتش آمریکا کار می‌کرد. والد نشان داد که خطای مهمی در تحلیل‌ها صورت گرفته چراکه نتیجه‌گیری تنها بر اساس داده‌های هواپیماهایی است که از مأموریت بازگشته‌اند؛ اما در مورد هواپیماهایی که در طول مأموریت سقوط کردند، چه می‌دانیم؟ او نشان داد که دقیقاً برعکس، آن قسمت‌هایی از هواپیما نیاز به حفاظت دارند که کمترین اصابت را داشته‌اند. درواقع نقاط آسیب در هواپیماهای بازگشتی بیانگر آن است که اگر هواپیما در این نقاط هدف قرار داده شود، با احتمال بیشتری می‌تواند سالم بازگردد. پیشنهاد‌های والد در عمل به بهبود نرخ برگشت هواپیماها کمک کرد.

🔵 سوگیری بازماندگی (Survival Bias) یک خطا در استدلال است و زمانی پیش می‌آید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب گذشته‌اند، تمرکز کنید و آن‌هایی را که نتوانستند عبور کنند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابل‌مشاهده نیستند، نادیده بگیرید.

به‌عنوان‌مثال، ساختمان‌های با ساخت مستحکم، معماری زیبا، کاربری خوب و نگهداری مناسب در چندین نسل دوام می‌آورند و باقی می‌مانند. افراد ممکن است تنها با مقایسه ساختمان‌های قدیمی باقی‌مانده با ساختمان‌های امروزی این‌طور نتیجه بگیرند که درگذشته ساختمان‌های بهتری ساخته می‌شده است؛ اما آنان هزاران بنای دیگر را که درگذشته خوب ساخته نشده‌اند و در طول زمان از بین رفته‌اند و دیگر قابل‌مشاهده نیستند، در نتیجه‌گیری خود لحاظ نمی‌کنند. این سوگیری می‌تواند برای آثار هنری برجسته گذشته که در طول زمان از رقابت سربلند بیرون آمده‌اند و مقایسه آن با آثار هنری معاصر مصداق پیدا کند. یکی از دلایل وجود حس نوستالژی نسبت به گذشته این نوع مقایسه‌هاست.

می خواهید استیو جابز بعدی باشید؟ از دانشگاه انصراف بدهید و با یکی از رفقای خود در گاراژ خانه پدری یک کسب و کار راه بیندازید! اما چند نفر مدل استیو جابز را جلو رفتند و شکست خوردند؟ کسی نمی داند، درباره آنها کتابی نوشته نمی شود کسی آنها را نمی بیند. اما براساس اتحادیه سرمایه گذاران خطرپذیر آمریکا تنها 13 درصد استارتاپ ها به مرحله عرضه سهام خود در بورس می رسند یا می توانند آن را بفروش برسانند.

🔴 این مثال‌ها روشن می‌کند که برای نتیجه‌گیری نیاز دارید تا به همه نمونه‌ها توجه کنید حتی نمونه‌هایی که بلافاصله نمی‌توانید آن‌ها را مشاهده کنید. همین‌طور روشن می‌کند یادگیری از شکست‌ها همواره فرآیند ساده‌ای نیست. یادگیری نیازمند مشاهده و بررسی دقیق و فراتر رفتن از فرضیات سطحی است. وقتی تنها به نمونه‌های موفق نگاه می‌کنید ممکن است از رفتارها و اشتباهات مهلکی که نمونه‌های ناموفق به آن دچار شدند، غفلت کنید. شاید به همین دلیل است وقتی از آن حکیم پرسیدند “ادب از که آموختی؟” پاسخ داد: “از بی‌ادبان”.

از کانال اقتصاد رفتاری
@modiriati
🔵 #سوگیری_سفسطه_برنامه_ریزی:

این سوگیری شناختی برای اوّلین بار توسط #کانمن و #تورسکی(از بزرگان اقتصاد رفتاری) در سال 1979 مطرح شد و به این پدیده اشاره دارد که پیش بینی زمان مورد نیاز برای تکمیل یک کار در آینده بطور خوشبینانه‌ای کمتر از واقع تخمین زده می‌شود. این پدیده به این معناست که افراد زمان تکمیل کار فعلی را کمتر از زمانی که کارهای مشابه قبلی طول کشیده و زمانی که در عمل این کار طول خواهد کشید تخمین می‌زنند.

در سال 2003 لوالو(Lovallo) و کانمن حالت تعمیم‌یافته این سوگیری را پیشنهاد دادند که در آن گفته می‌شود نه تنها زمان لازم، بلکه هزینه‌ها، ریسکها و منابع مورد نیاز هم کمتر تخمین زده می‌شوند و علاوه بر آن منافع کارهای آتی هم بیش‌برآورد می‌شوند. بر این اساس، این سوگیری منجر به این می‌شود که در آینده هزینه‌ها از آنچه مورد انتظار بوده بیشتر شده و فواید کمتر باشند و نتیجتا سود خالص در عمل بشدت کمتر بشود.

این پدیده را شاید بتوان یکی از تقویت کننده‌های اصلی سوگیری تعلل(Procrastination) دانست.

🔴 حتما تجربه کرده‌اید که برای رفتن به کلاس یا محلّ ِ کار وقت تنگ است ولی باز اقدام به انجام کاری جدید(مثلا تهیه یک متن یک صفحه‌ای یا خوردن صبحانه) کرده‌اید و بعدا دیر به آنجا رسیده‌اید. اگر همان زمان از شما دو سوال زیر را می‌پرسیدند شما جواب درستی می‌دادید و کار جدید را شروع نمی‌کردید:
🔸1- چقدر زمان برای رسیدن از منزل به محل کار یا کلاس نیاز است؟
🔸2- انجام این کار جدید چقدر طول می‌کشد؟
امّا وقتی تصمیم‌گیری بخواهد سریع باشد، ناخودآگاه شما زمان انجام کارِ جدید را فرو‌برآورد کرده و شروع به انجامش می‌کنید.

🔵 تجویز رفتاری:
برنامه ریزی دقیقِ منطقی(و نه سریع) بکنید و ترجیحا آن را یادداشت کنید. در مواردی که وقت برای تصمیم گیری وجود دارد حتما در مورد تخمینهائی که از منابع مورد نیاز برای انجام کارها زده اید با دیگران مشورت کنید.
این سوگیری به تنهائی برای شکست خوردن استارت آپ ها و پروژه های کارآفرینی کفایت می کند!!

@modiriati
پدیده جالب #اسارت_در_دام_انتخاب

یکی از #خطاهای_ذهنی ما پدیده جالبی است به نام #سوگیری_حمایت_از_انتخاب (Choice-supportive bias).
در این حالت شخص تصمیم‌گیرنده بعد از تصمیم، ذهنش دچار سوگیری شده و پشتیبان بی چون و چرای تصمیم گیری خود می شود.
ما انسان ها دوست داریم تصمیم هایمان درست باشد. بنابراین به صورت ناخودآگاه جنبه های منفی تصمیم خود را سانسور می کنیم چرا که نمی خواهیم در دام احساس پشیمانی بیفتیم و می خواهیم از احساس رضایت لذت ببریم.

سیستم ادراک و شناخت ما، ذهنیت ما را به شکلی در به خاطرسپاری تصمیم‌هایمان مغشوش می‌کند که جنبه‌ها و نتیجه‌های مثبت تصمیم، فارغ از اینکه در تصمیم‌گیری اصلی ما وجود داشته‌اند یا نه، به عنوان بخشی از تصمیم ما به خاطر سپرده شده و جنبه‌های منفی کم رنگ یا حذف می شوند.

از دیدگاه منطق و استدلال، رسالت تصمیم‌گیری «انتخاب بهترین گزینه از بین گزینه‌های موجود» است.
به همین سبب از دیدگاه ما گزینه انتخاب شده توسط ما بهترین گزینه بوده و بالطبع گزینه‌های رد شد گزینه‌ها اشتباه و یا نامناسبی بوده‌اند.
به طور کل باید این نکته را با دقت در نظر داشت که جهت‌گیری‌های شناختی و بلاخص تمایلِ به حمایت از انتخاب می‌توانند دیدگاه بی طرفانه و صحیح ما از واقعیت و حقیقت را مغشوش کرده و به جای آن برداشتی جهت‌گیرانه از همان حقیقت را جایگزین کنند.

🔸نمونه در حوزه مدیریت استراتژيک و سرمایه گذاری:
فرض کنید که شرکت شما در حوزه مسکن سرمایه گذاری کرده و شرکتی دیگر (همکار یا رقیب) شما در حوزه معدن.
وقتی با شرکت دیگر در مورد سرمایه گذاری هایتان به گفتگو می نشینید، در چنین موقعیتی شما از نقاط ضعف حوزه مسکن چشم‌پوشی کرده و نقاط قوت آن را برشمرده و برجسته می‌کنید.
دقت کنید که بخشی از این فرآیند، ناخودآگاه است.
حوزه مسکن به صرف اینکه تصمیم شما بوده، مورد حمایت شما قرار می گیرد.

🔴 دستورالعمل راهبردی:
چه می شود کرد؟ چه کار کنیم که در تصمیمات مرتبط با سرمایه گذاری و استراتژی با این پدیده مبارزه کنیم:

🔹الف) شخصیت خود را از تصمیم جدا کنیم. برخی ها با تصمیم خود ازدواج می کنند. در صورتی که از نظر عاطفی، تصمیم را با خودمان یکی ندانیم، آنگاه انتقاد از تصمیم را انتقاد از خود نخواهیم دانست.

🔹ب) از مشاوران و منتقدان مستقل استفاده کنیم. آنها به خاطر استقلال شان از نظر عاطفی با تصمیم رابطه ای ندارند و می توانند منطقی ارزیابی کنند.

@modiriati
ی، در نیویورک تایمز می‌نویسد سرمایه‌گزاران اغلب فکر می‌کنند بازار همیشه مثل امروز به نظر می‌رسد و به از این رو تصمیم‌های غیرعاقلانه می‌گیرند: "وقتی بازار پایین است متقاعد می‌شویم که دیگر هرگز بالا نمی‌رود، بنابراین پول نقدمان را از حساب‌های‌مان خارج می‌کنیم و در تشک فرو می‌کنیم."
🔸۱۶. نکات برجسته
تمایل به تمرکز روی ویژگی‌هایی که به سادگی در یک شخص یا یک مفهوم قابل تشخیص هستند.
مثلا وقتی به مردن فکر می‌کنید، ، با این‌که مرگ در اثر تصادف ماشین از نظر آماری بیس‌تر محتمل است، شاید دریده شدن توسط شیر شما را نگران کند؛ چون مواردی که از حمله‌ی شیر شنیده‌اید دردناک‌تر هستند و در ذهن شما باقی می‌مانند.
🔸۱۷. درک گزینشی
به انتظارات‌مان‌ اجازه بدهیم بر درک ما از دنیا اثر بگذارند.
در یک آزمایش کلاسیک روی درک گزینشی، محققان ویدیو کلیپی(نماهنگ) را از بازی فوتبال بین تیم‌های دانشگاه پرینستون و دانشگاه دارتموس برای دانشجوهای هردو دانشگاه نمایش دادند. نتایج حاکی از آن بود که دانش‌جوهای پرینستون بیش تر از دانش‌جوهای دارتموس خطاهای تیم دارتموس را دیدند. محققان نوشتند: "برای یک شخص بازی فقط در محدوده‌ی اتفاق‌های مشخصی که برایش مهم است، وجود دارد و تجربه می‌شود."
🔸۱۸. تفکر قالبی یا کلیشه‌ای
بدون این‌که از فرد یا گروهی اطلاعات واقعی داشته‌باشیم، از آنها انتظار داشته‌باشیم که خصوصیت‌های معینی داشته‌باشند.
شاید تفکر قالبی گاهی مفید باشد چون به ما اجازه می‌دهد به سرعت غریبه‌ها را دوست یا دشمن شناسایی کنیم. ولی آم‌ها از آن بیش‌ ازحد استفاده می‌کنند، مثل این تفکر که افراد کم‌درآمد شایستگی کم‌تری نسبت به افراد پردرآمد دارند.
🔸۱۹. #سوگیری بقا
این خطا که از تمرکز محض روی آدم‌های نجات‌یافته نشأت می‌گیرد، باعث می‌شود قضاوت درستی از وضعیت نداشته‌باشیم.
برای مثال، ممکن است فکر کنیم کارآفرین بودن آسان است چون اصلا چیزی از آنها که شکست خورده‌اند نشنیده‌ایم.
🔸۲۰. سوگیری ریسک‌صفر
جامعه‌شناسان دریافته‌اند که ما عاشق یقین هستیم، حتی اگر اثر معکوس داشته‌باشد.
منشأ سوگیری ریسک‌صفر هم همین است.
استیو اسپالدینگ، وبلاگ‌نویس علم تصمیم‌گیری، می‌گوید: "سوگیری ریسک‌صفر به این دلیل رخ می‌دهد که ریسک آدم‌ها را نگران می‌کند، و از بین بردن کامل آن برای‌شان به این معنی است که دیگر هیچ آسیبی به آنها نمی‌رسد. آن‌چه از نظر اقتصادی مفیدتر و امکان‌پذیرتر است، این است که ریسک را از ۱درصد به صفر نرسانیم."

نویسندگان: شانا لبوویتز و درک بیر
ترجمه: تحریریه نشریه بازده
منبع: بیزینس اینسایدر

@modiriati
۲۰ #سوگیری شناختی که تصمیمات‌تان را خراب می‌کنند

🔵 شما هرروز هزاران تصمیم می‌گیرید، از "چه‌چیزی بخورم" تا "کدام پیشنهاد شغلی را قبول کنم". و ممکن است خیال کنید همه‌ی این تصمیم‌ها را عاقلانه گرفته‌اید. ولی تحقیقات می‌گویند موانع خیلی زیادی وجود دارد که می‌توانند بر رفتارمان اثر بگذارند، و ما را از آن‌چه به‌صلاح‌مان است بازدارند.
ما در این‌جا برخی از رایج‌ترین سوگیری‌های مطرح‌شده را گردآوری کرده‌ایم که تصمیمات‌تان را خراب می‌کنند.
🔸۱. سوگیری لنگر انداختن
آدم‌ها بیش از حد به نخستین اطلاعاتی که می‌شنوند تکیه می‌کنند.
برای مثال در مذاکره درباره‌ی حقوق، کسی که نخستین پیشنهاد را می‌دهد مبنای معقول حقوق را در ذهن هر شخص بنا می‌کند.
هر پیشنهاد متقابلی به‌طور طبیعی بر پایه ی پیشنهاد اولیه خواهد بود.
🔸۲. اکتشافات سطحی
زمانی است که آدم‌ها در اهمیت و وزن دادن به اطلاعات موجود اغراق می‌کنند.
مثلا ممکن است شخصی استدلال کند چون پدربزرگش روزی ۳ پاکت سیگار می‌کشیده ۱۰۰و سال عمر کرده‌است، سیگار کشیدن برای سلامتی مضر نیست.
🔸۳. #اثر ارابه‌ی موسیقی
امکان‌پذیرش یک عقیده براساس تعداد آدم‌هایی که به آن باور دارند افزایش پیدا می‌کند. این شکل قدرتمندی از تفکر گروهی است و این یکی از دلایل عدم بهره‌وری جلسه‌ها است.
🔸۴. سوگیری نقطه‌ی کور
عدم توانایی در تشخیص سوگیری‌های شناختی‌خود، یک نوع سوگیری است. به‌ویژه، امیلی پرونین، روان‌شناس دانشگاه پرینستون، یافته‌است که: " آدم‌ها حضور و تاثیر سوگیری‌های شناختی و انگیزشی را در دیگران بیش‌تر از خودشان می‌بینند."
🔸۵. سوگیری حمایت از انتخاب
وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید، حتی اگر انتخاب درستی نباشد، تمایل دارید حس مثبتی نسبت به آن داشته باشید. شما فکر می‌کنید سگ‌تان محشر است، حتی اگر گاهی آدم‌ها را گاز بگیرد؛ و بقیه‌ی سگ‌ها، چون مال شما نیستند، احمق هستند.
🔸۶. توهم الگویابی
تمایل به یافتن الگو در روی‌دادهای تصادفی است. این اساس استدلال‌های غلط در قمار است، مثل عقیده به این که در بازی رولت بعد از چند قرمز پیاپی، احتمال این‌که باز هم قرمز بیاید، بیش‌تر است.
🔸۷. سوگیری تاییدی
ما تمایل داریم فقط به اطلاعاتی گوش کنیم که برداشت‌مان را تایید می‌کند. این یکی از دلایلی است که گفت‌وگوی هوشمندانه درباره‌ی تغییر آب‌و‌هوا خیلی سخت است.
🔸۸. سوگیری محافظه‌کاری
وقتی آدم‌ها شواهد قبلی را بیش‌تر از شواهد یا اطلاعات جدید باور دارند. مردم این حقیقت را که زمین گرد است به کندی پذیرفتند چون بر عقیده‌ی قبلی خود مبنی بر این‌که زمین تخت است، استوار بودند.
🔸۹. سوگیری اطلاعات
تمایل به جست‌وجوی اطلاعات وقتی هیچ اثری در آن وضعیت ندارد. اطلاعات بیش‌تر همیشه بهتر نیست. در واقع، آدم‌ها اغلب با اطلاعات کم‌تر می‌توانند پیش‌بینی‌های دقیق‌تری بکنند.
🔸۱۰. #اثر شترمرغی
تصمیم به نادیده گرفتن خطرها یا اطلاعات منفی و فرو کردن سر در شن، مثل شترمرغ. تحقیقات می‌گویند سرمایه‌گزاران در مدت خرابی بازار کم‌تر ارزش موجودی‌شان را کنترل می‌کنند.
ولی مثل این پرنده‌ی بزرگ عمل کردن حداقل برای سرمایه‌گزاران یک جنبه‌ی مثبت دارد. وقتی آگاهی کمی از موجودی‌تان دارید، کم‌تر احتمال دارد وارد معامله بشوید، که عموما در درازمدت به معنی بازگشت بیش‌تر سرمایه است.
🔸۱۱. سوگیری نتیجه
قضاوت یک تصمیم براساس نتیجه، به جای توجه به این‌که در لحظه چه‌قدر دقیق بوده است. این‌که در وگاس مبلغ زیادی برنده شدید، صرفا دلیل نمی‌شود که قمار پول‌تان تصمیم هوشمندانه‌ای بوده است.
🔸۱۲. اعتماد به نفس کاذب
بعضی از ما خیلی به قابلیت‌های‌مان اطمینان داریم که باعث می‌شود در زندگی روزانه خود را در معرض خطرهای بزرگ‌تری قرار بدهیم.
شاید عجیب باشد ولی متخصصان بیش‌تر از مردم عادی به این سوگیری تمایل دارند. ممکن است یک متخصص همان پیش‌بینی نادرستی را بکند که یک شخص ناآشنا به موضوع می‌کند؛ ولی یک متخصص احتمالا متقاعد خواهدشد که حق با اوست.
🔸۱۳. اثر دارونما
وقتی باور دارید چیزی اثر به‌خصوصی روی شما دارد، این باور باعث می‌شود واقعا آن اثر را داشته باشد.
این یک اصل اساسی در چرخه‌های بازار سهام و همین‌طور یک ویژگی حمایت‌گر در درمان‌های عمومی پزشکی است. آدم‌هایی که دارو‌های فریب دهنده دریافت کرده‌اند، اثر روانی مشابه کسانی تجربه می‌کنند که داروی واقعی دریافت‌ کرده‌اند.
🔸۱۴. طرف‌دار نوآوری
وقتی طرفدار یک نوآوری تمایل دارد در فواید آن اغراق کند و محدودیت‌هایش را کم‌اهمیت بشمارد. آشنا به نظر می‌رسد، سیلیکون ولی؟
🔸۱۵. نوظهوری
تمایل به موثق‌تر دانستن اطلاعات جدید نسبت به داده‌های قدیمی. کارل ریچاردز به عنوان یک برنامه‌ریز رسم