🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹📚وقتی که کوه گم شد
*
#قسمت_۱۵۲ *
□اتاق فريبا
ضبط صوت در كادر، حميده و فريبا ساكت و مات به ضبط صوت خيره شده اند. صدای بیسيم از داخل ضبط شنيده میشود.
#وزوايی: محرّم ۵ ، محرّم ۵ ، محرم!... مسعودی، وزوايی هستم، آقاجان، شما پيشروی خودتون رو قطع نكنيد، همچنان ادامه بديد.
مسعودی: ما داريم پيشروی میكنيم، منتها تانكهای دشمن دارند به ما زياد فشار میارن. مفهومه؟
#وزوايی: میدونم، میدونم. الان دشمن از كجا داره به شما فشار میاره؟
مسعودی: از سمت راست جاده، از جلو و از روبروی جاده.
#وزوايی: يعنی خرچنگ هاش از سمت شمال خرمشهر داره میاد روی جاده آسفالت؟
مسعودی: بله.
#وزوايی: اين مسأله رو مطمئنی؟
مسعودی: خودم ديدم، از جلو اومده، از بالا و از سمت راست جاده هم داره با خرچنگهاش مارو میكوبه.
□موقعيت گردان مقداد بن اسود، حَدِ چپ محور عملياتی محرم
مرتضی مسعودی در زير رگبار، گلوله های تانك و خمپاره با بیسيم صحبت میكند، تانك های مهاجم دشمن از سه طرف بچه های گردان را زير آتش گرفته اند، غوغايی به پا شده.
مسعودی: شنيدم، تمام نيروهام را میكشم به سمت چپ جاده.
چند انفجار در اطراف نيروها رخ میدهد، تعدادی از آنها بر زمين می افتند.
□اتاق فريبا
حميده و فريبا با نهايت دقت به ضبط صوت مینگرند. صدای بیسيم از بلندگوی ضبط شنيده میشود.ّ
#وزوايی: محرم ۴ ، محرم ۴ ، محرم! محرم ۴ وزوايی هستم... شعف جان وزوايی به گوشم.
#شعف: دشمن از روبرو، از سمت غرب به طرف جاده و از اون طرف پايين، يعنی شمال
#خرمشهر، داره تانك هاش رو وارد عمل میكنه، ما چی كار كنيم؟
#وزوايی: الان شما موقعيت دقيق خودت رو بگو.
$شعف: ما توی جاده، پدافند كرديم به سمت راست، ما توی...
به ناگاه صدای بیسيم قطع میشود.
□موقعيت
#گردان_ميثم_تمار از محور عملياتی
#محرّم تيپ ۲۷
تمام نيروهای گردان در زير آتش بی امان تانك ها قرار دارند، عباس شعف، فرمانده
#گردان_ميثم در گوشی بیسيم فرياد میزند.
#شعف:
#وزوايی،
#وزوايی،
#شعف... وزوايی، وزوايی، شعف...
#شعف گوشی را رها میكند و با فرياد خطاب به نيروهايی كه هنوز در شانه
غربی جاده آسفالت حضور دارند، میگويد: اونجا توی تيررسه، بياين اينور، بياين اينور.
صدای مرتضی بر روی اين تصاوير شنيده میشود.
صدای مرتضی: وقتی بچه های گردانهای
#مقداد و
#ميثم اوضاع وخيم خودشون رو به
#وزوايی اطلاع دادن،
#وزوايی برای كمك به اونها با معاون های خودش،
#حسين_خالقی و
#حسين_تقویمنش، راهی شد تا به داد بچه ها برسه.
□موضع
#گردان_ميثم_تماردر زير آتش شديد دشمن،
#محسن_وزوايی،
#خالقی و
#تقویمنش خود را به
#گردان_ميثم می رسانند.
#محسن_وزوايی با تمام قدرت فرياد میزند: بياييد اين سمت، بياييد اين سمت جاده.
وزوايی گوشی بیسيم را میگيرد و در آن فرياد میزند: آقاجون من دارم به ميثم و مقداد سر و سامان میدم، داره قتل عام
میكنه، داره قتل عام میكنه...
□اتاق بیسيم مركز پيام قرارگاه فرعی نصر ۲
از بلندگوی مركز پيام صدای درگيری و الله اكبر نيروها شنيده میشود،
#همت نگران و بغض آلود در طول اتاق قدم میزند و میگويد: بچه ها دارن الله اكبر میگن. تانكهای دشمن داره قتلعام شون میكنه... خدايا خودت كمكشون كن، بچه ها دارن میگن...
□اتاق فريبا
ادامه صدای همت از ضبط صوت شنيده میشود.
صدای
#همت: با الله اكبر، پيش به سوی تانكها... آقا اين بیسيم هم داغ كرده، ديگه قابل استفاده نيست.
□موقعيت
#گردان_ميثم_تمارنيروها از روی جاده به سمت كنار جاده میدوند، انفجارهای پی در پی توپ و خمپاره و كاتيوشا و گلوله های تانك امان بچه ها را بريده.
#وزوايی با بیسيم صحبت میكند و در كنار جاده میدود. ناگاه صدای صفير گلوله توپی شنيده میشود،
#وزوايی در زير گرد و غبار و آتش میدود، صدای صفير توپ نزديكتر میشود.
#وزوايی، بیسيم چی و حسين تقویمنش معاون دوم محور عملياتی
#محرم، اسلوموشن میدوند و همزمان صدای صفير توپ به اوج خود میرسد و در انتها انفجاری عظيم در نزديكی ايشان
رخ میدهد.
پيكر
#وزوايی #تقویمنش و بیسيم چی، در زير گرد و غبار به هوا پرتاب میشود.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد #بهزاد_بهزادپور 🆔️ @javid_neshan