بی همگان...

#همراه_کربلایی
Канал
Логотип телеграм канала بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavaddПродвигать
250
подписчиков
406
фото
231
видео
29
ссылок
درد دل نامه ی خودمانی... دردی که ز تو در دلم آرام گرفت پرداخته کی شود به صد دریا اشک... https://t.center/HarfBeManBOT?start=HBM13567709
#پیام_ناشناس
سلام از شهید حسین پور هم بنویسید بارها این متن خوندم و حسرت خوردم
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
روی این خاک وقتی قدم میزنی
باید فاخلع نعلیک کنی
جا به جای اینجا از خون جوون و پیرِ عاشق این حرم عزیز، چه اهل سنت و چه شیعه، تر شده.
ولی این خاک بوی بعضیا رو بیشتر میده
بویِ کمال شیرخانیِ محجوب
بویِ هادی ذوالفقاریِ مظلوم
بویِ مهدی نوروزیِ رشید
بیشتر از همه هم بویِ فرمانده رو میده
مرتضی اینجا مملوءِ از حضور تو
انگار که با همون نگاه نافذِ و مردونه ات
همه جا رو در اختیار داری
انگار اینجا ایستادی و دستات از رو از روی احترام روی دستت گذاشتی
انگار اینجایی و با لبخند شیرینت به زوار امامین عسکریین خوش آمد میگی.
مرتضی
اینجا پر شده از عطرت، فرمانده.
توفیق با تو بودن رو به من بده مرتضی
اجازه بده با تو هم قدم بشم تا سرزمین ثارالله
مرتضی
دست منو بگیر
منو دنبال خودت بکش
کشون کشون تا خونه ی سقا
مرتضی منو هم ببر عزیز.
مرتضی....رخصت

من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان...
.
.
.

#همراه_کربلایی
#فرمانده
#حسین_قمی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_حسین_پور


@bi_to_be_sar_nemishavadd

@HarfBeManBot
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
راستش
آدم همیشه استاد نیاز داره،
تو هر کاری.
بخصوص #عاشقی
شنیدم حق استادی داشتی
گردن خیلی از عاشقا
آقایِ ابوحامد!

شنیدم دست خیلیا رو گرفتی
تو راهِ عاشفی
حاج حیدر!

شنیدم #عاشقی بلد بودی
آقا داریوش!

ولی
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن.
.
.
حضرت استاد!
شاگرد نمیخوای؟
.
.
آقا داریوش!
ما رو تو سپاه زینبیون راه ندادن،
میخوام زوری هم که شده
خودم رو تو سپاهِ حسینیون
تو لشگر اربعینیِ امام زمان عج
یه جوری جا کنم.
اما سیرِ طریق، بی استاد
کارِ سختیه
و ما مرد کارهای سخت نیستیم.
میشه استادیِ ما رو
تو راهِ عشقِ حسین
قبول کنید؟
آقا داریوش!
شاگردای خوبی نیستیم
اما
تو
#استاد
کاربلدی هستی.
دست ما رو هم بگیر مرد
ما رو تو این مسیر وارد کن
ما رو راه بنداز
ما رو تعلیم بده
استاد....
.
.
.

راستی آقا داریوش
محضر حضرت زهرا که میشینید
میشه ما رو هم یاد کنید
حتی شده
به دو خط شعر ترکی؟
ما
یادتون میکنیم
شماهم
نگاهمون کنید
یاحق....استاد
.
.
.

ﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﻭ ﻋﻠﻤﻢ ﻫﺴﺖ #ﻋﺸﻖ_ﺗﻮ
ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺍﻫﻞ ﺷﺎﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﺮ ﻧﺎﺟﻨﺲ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ

#استاد
#صدا
#عاشقی
#ابوحامد
#حاج_حیدر
#آقاداریوش
#برگرد_لطفا
#همراه_کربلایی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_داریوش_درستی

دوشنبه
سه و سی دقیقه‌یِ بامدادِ
اول صفر یکهزار و چهارصد و چهل و یک

#امشب_از_شبهای_دلتنگی_ست

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله


به نیابت از مجتبی
همون جوون ساکت و مظلوم،
به نیابت از مجتبی
با اون دست مجروحش،
به نیابت از مجتبی،
با اون صورت کودکانه و صولت مردانه اش.
به نیابت از مجتبی
همون که ابالفضلی رجز میخوند.
به نیابت از مجتبی،
شهید روز جمعه،
به نیابت از مجتبی،
کشته ی ارض قمحانه
به نیابت از مجتبی...
.
.
.
حسین،
دستم رو بگیر،
با همون دست محروحت.
منو به سمت کربلا بِکِش.
حسین،
منو به حسین برسون.
حسین،
به نیابت از تو
قدم به قدم
نفس به نفس
لحظه به لحظه... بیا تا شانه به شانه تا حرم ارباب سفر کنیم.
حسین،
منو با خودت ببر.... (اجازه هست بهت بگم رفیق...؟)

حسین!
.
.
.
.
.
.
لطفا بگو جانم...
.
.
.
#مجتبی
#قمحانه
#کربلا
#همراه_کربلایی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#به_نیابت_از...
#شهیدحسین_معزغلامی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

منِ شکسته، منِ بی قرار در اتوبوس
گریستم همهء جاده را اتوبان را

نگاه خستهء من تا به آسمان برسد
کشانده است به دنبال خویش باران را

ولی نخواسته در بین راه سوزاندم
دل اهالی محروم چند استان را

بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم
ولو به قدر نگاهی تمام آنان را

نگاه‌های پر از حسرت کشاورزان
میان دشت، تکان‌های دست چوپان را

و آن غریبه که در قهوه خانۀ سر راه
همان که خم شد و بوسید تکۀ نان را

همان که نام تو را برد زیر لب وقتی
که روی میز غذا می‌گذاشت لیوان را

همان که گفت ببینم تو زائری؟ گفتم:
خدا بخواهد... آهی کشید قلیان را

همان که گفت به آقا بگو غلط کردم
بگو ببخشد، رانندۀ بیابان را

بگو از آنچه که می‌داند او پشیمانم
خودش نشان دهد ای کاش راه جبران را

چقدر بغض، چقدر آه با خود آوردم
و التماس دعاهای مرزداران را

خلاصه این که به قول رفیق شاعرمان
"چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را"

همچنان باران

نجف شروع زمین بود و ابتدای سفر
نجف به روی سر من گرفت قرآن را

مرا گرفت در آغوش، موکب اول
منِ دچار تحیر، منِ پریشان را

در این طریق فقط میزبان به سجده شده ست
که توتیا بکند خاک پای مهمان را

فقط حسین به آغوش هم رسانده چنین
برادران تنی را، عراق و ایران را

چه با غرور نشاندند روی سینه خود
عمودها همه تصویری از شهیدان را

قدم قدم غم تو زنده می کند دل را
خدا زیاد کند این غم فراوان را

یکی گرفته پدر را به روی دوش خودش
یکی کشانده به سویت عصازنان جان را

چه جذبه ای ست در آغوش تو که اینگونه
کشانده ای به تماشا جهان حیران را

زمین به سوی تو برخاسته است، می خواهد
به ما نشان بدهد رستخیز انسان را

در ازدحام تو گم کرده ام خودم را هم
در ازدحام ندیدم عمود پایان را

تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را

از این حرم به حرم های دیگری راه است
اگر که باز کنی چشمِ غرق باران را

دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را

برای حضرت زهرا ضریح می سازیم
و دست فرشچیان طرح می زند آن را

من از امام رضا کربلا طلب کردم
و اینک از تو طلب می کنم خراسان را

به نیابتِ از....

#اربعین
#کربلا
#امام_رضا
#همراه_کربلایی
#به_نیابت_از...
#امام_حسن

@hamidrezaborgheii
@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
.
سلام مرتضی.
خوبی؟
میگم مرتضی میدونی یکی از بهترین سفرای عمرم کدوم بود؟
خب یه کم فکر کن جای اینکه اینهمه زبون بریزی.
ول کن خودم میگم.
اون سفری که با محمودرضا و تو رفتیم جنوب.
یادش بخیر
چقدر خوش گذشت
چه سفری شد
دیگه مثل اون سفر، سفر نکردم.
ای بابا...چه روزایی بود.
مرتضی یادته توی سفر چند دفعه خواستم صدات کنم بهت گفتم محمد؟؟
محمد داداش بزرگترم بود و من ناخودآگاه وقتی میدیدمت یاد اون میافتادم.
نمیدونم چرا حس میکردم برادر بزرگترمی.
مرتضی میدونی که از این لوس بازیا خوشم نمیاد ولی خب این حس واقعیم بود بهت.
و روزها گذشت و تو یه روز سرد زمستونی محمودِ خوش انصاف پرکشید.
با خودم گفتم محمود رفت ولی مرتضی که هست...پشتمه...برادرمه...خاطرات محمود رو باهاش زنده میکنم.
میدونم تو هم همین حس رو بهم داشتی.
این رو از اون پیامی فهمیدم که بهم دادی. همونکه گفتی وقتی منو یاد میکنی یاد محمودرضا واسه ات زنده میشه.
ولی
تو یه روز گرم، آخرای فصل بهار
خبر اومد که...
مرتضی هم پرکشید.
دیگه وقتش بود تکیه بدم به دیوارِ غریبی.
مرتضی...داداشم...کسی که بوی محمود رو میداد...رفت...بی خبر...بی خداحافظی...بی من...رفت
حالا دیگه من موندم و تنهایی
عیبی نداره
نوش جونتون
جای بدی که نرفتید
رفتید سر سفره اباعبدالله
فقط حرفم اینه چرا تنها
چرا بی خبر
چرا غریبونه
چرا بی من...
چرا بچه ها...
.
مرتضی
دارم میام کربلا
تو رو به رفاقتمون
بیا سراغم
بیا و دستم و بگیر
بیا و من و با خودت ببر
تا پیش اباعبدالله
بیا و یه بار تو عمرت واسه من پارتی بازی کن.
مرتضی
میخوابم
به دلخوشیِ اینکه فردا ببینمت
مرتضی
دلت نیاد که دلم رو بشکونی
فردا
میبینمت...
.
.
#همراه_کربلایی
#رفیق
#مسیب
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_مسیب_زاده


@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
تعریف میکرد که:
عباس میگفت فقط میثم. شما بلد نیستید تصحیحات بدین.
با خودم گفتم یه بار ببینم مگه میثم چیجور تصحیحات میده که ما نمیدیم.
تعریف کرد که:
روسقف خونه نشسته بودیم و دوربین میکشیدیم
باز هم تحرکشون رو دیدیم
گفتم میثم به عباس بگو گرای مدرسه رو بره.
میثم بیسیم و برداشت و صدا زد
عباس عباس میثم
عباس عباس میثم
_میثم جان بگوشم دادش
عباس جان داداش میخوام هدف ۳ رو برام بدوزیش بهم
_میثم جان یازهرا. صبر کن برسم پای وسایلم.
_میثم میثم عباس
جانم عباس جان بجنب هنوز آماده نشدی؟
_میثم خوب نیگا کن میخوام بهم درست تصحیحات بدی.میخوام عین چرخ خیاطی بدوزمشون بهم.
عباس میثم برو داداش یاعلی. برو دارمت
_میثم میثم عباس. یا زهرا یازهرا...
.
_میثم میثم عباس خوب نیگا کن بهم تصحیحات بده.

عباس عباس میثم یا زهرا عالی بود داداش خیلی خوب بود زدی ترکوندیشون. یه ۷۰۰ تا بده راست یه ۸۵۰ تایی بده بالا. دمت گرم خیلی خوب بود.داغونشون کردی.

تعریف کرد که:
ما دلمون رو گرفته بودیم و از خنده داشتیم ریسه میرفتیم. اما میثم خونسرد داشت دوربین مینداخت.
گقتم میثم بابا لامصب نه به اون عالی بود ترکوندیشون، نه به اون ۷۰۰ تا بده راست ۸۰۰تا بده بالا. دیدی گلوله به چه فاصله ای خورد زمین.
و دوباره خندیدیم.
میثم همینطور که لبخند رو لبش بود گفت:
اونکه داره همه تلاشش رو میکنه. اگه بگم بد زدی به هدف نخورد که روحیه اش میترکه. اما اینجوری گلوله رو میاره رو هدف.

و باز همه باهم خندیدیم...
.
.
_میثم میثم عباس یا زهرا یازهرا. بگیرش...الله اکبر.
عباس میثم بفرست داداش یا امیر المومنین.

و صدای تکبیر همه مون بلند شد.گلوله خورده بود وسط هدف...
.
.
میثم جان نگو گند زدم
نگو کثیفم
نگو داغونم
نگو خاک بر سرم

میثم جان بهم تصحیحات بده
ولی نترکونم مهربون... میثم...دستم رو بگیر
کمکم کن برسم
تنهام نذار
پشتم رو خالی نکن
با تو میرسم به هدف
تو فقط بهم تصحیحات بده
هیچکی مثل تو تصحیحات نمیده
میثم میثم...یازهرا...الله اکبر....بگیر اومدم...
.
.
.
ناتوان گشتم ازان گونه که نتوان برخاست
ور مرا دست بگیری تو روان برخیزم

#همراه_کربلایی
#شب_جمعه
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمیثم_مدواری

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
علی...قدیر...
.
.
خوشا به حال شما که مسیر رو پرواز کردین.
همه ی خوشیمون اینه تو این مسیر همسفرتون باشیم.
پای رسیدن به شما رو نداریم بچه ها
لطفا خودتون تشریف بیارید و دستهای ما رو بگیرید.
لطفا خودتون ما رو بکشید و ببرید کربلا.
به حرمت دلی که شما رو دوست داشت
به حرمت دلی که دوستتون داره
به حرمت رفاقت
شب جمعه
کربلا
رفقااااا
.
.
.
چون سوزن از لباس تعلق برهنه شو
تا با مسیح پاک نفس همسفر شوی

خدایا کمکم کن

الهی هب لی کمال انقطاع الیک...
.
.
#علی
#قدیر
#شب_جمعه
#همراه_کربلایی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدقدیرسرلک

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
بعد از شهادتش دفتری ازش پیدا شد که یادداشت روزانه داخلش مینوشت.
مضمون یکی از یادداشتهای محرم این بود:
ساعت ۱۲ شب قصد کردم بخوابم.با خودم گفتم ۸ رکعت نماز شبم رو بخونم و بخوابم.سه رکعت دیگه رو قبل از اذان صبح میخونم.نمازم رو خوندم و خوابیدم.
تو خواب دیدم تو کوچه مون دسته ی عزاست و داریم تو دسته زنجیر میزنیم.وسط زنجیرزنی خبر آوردن که قدرت(پسرعموی محرم که ممکن اسمشون چیز دیگه ای باشه) به رحمت خدا رفته.با اینکه میدونستم چند وقتی هست که قدرت مرحوم شده ولی ازشنیدن خبرش شوکه شدم.رفتم سمت خونه. دیدم قدرت اونجاست.گفتم چی شده قدرت.گفت مُردم.
بعد گفت میخوام حموم کنم و خودم رو بشورم.براش لگن آوردم تو حیاط و به مادرم گفتم آب گرم کنه.قدرت به من گفت خیلی ازت ممنونم این چند وقت خیلی منو یاد کردی.
از بعد ازاینکه قدرت مرحوم شده بود خیلی براش قرآن خونده بودم و براش صلوات فرستاده بودم.قدرت گفت برام تیغ بیار میخوام خودمو تمیز کنم.براش آوردم و همون وسط حیات لباسهاشو درآورد و مشغول نظافت شد.
کارش که تموم شد رو به من کرد و گفت:
محرم چیه چند وقته اینقدر خودتو درگیر خرید خونه کردی.میخوای چیکار؟اصلا میخوای من بهت خونه بدم؟
و خم شد و لگنی که توش حموم کرده بود و داخلش آب و چرک و کثیفی بود رو ریخت رو سر و صورت من و گفت:
بیا اینم خونه جدید.محرم مال دنیا به همین کثیفی و بی ارزشیِ آب تویِ این لگنِ.
و از خواب بیدار شدم....صدای اذان میومد.
.
.
.
.
محرم جان داداش
حالا تو در حق من برادری کن
تو بیدارم کن
مثل پسرعموت که تو رو بیدارت کرد.
محرم دستم رو بگیر
بیدارم کن
منو باخودت ببر
تو مسیر کربلا
تا حسینی بشم
محرم منو با خودت ببر
منو با خودت بکش
دست منو بگیر شهید
محرم....دلتنگتم.

#همراه_کربلایی
#اولین_شهیدمدافع_حرم
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحرم_ترک


@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
روی این خاک وقتی قدم میزنی
باید فاخلع نعلیک کنی
جا به جای اینجا از خون جوون و پیرِ عاشق این حرم عزیز، چه اهل سنت و چه شیعه، تر شده.
ولی این خاک بوی بعضیا رو بیشتر میده
بویِ کمال شیرخانیِ محجوب
بویِ هادی ذوالفقاریِ مظلوم
بویِ مهدی نوروزیِ رشید
بیشتر از همه هم بویِ فرمانده رو میده
مرتضی اینجا مملوءِ از حضور تو
انگار که با همون نگاه نافذِ و مردونه ات
همه جا رو در اختیار داری
انگار اینجا ایستادی و دستات از رو از روی احترام روی دستت گذاشتی
انگار اینجایی و با لبخند شیرینت به زوار امامین عسکریین خوش آمد میگی.
مرتضی
اینجا پر شده از عطرت، فرمانده.
توفیق با تو بودن رو به من بده مرتضی
اجازه بده با تو هم قدم بشم تا سرزمین ثارالله
مرتضی
دست منو بگیر
منو دنبال خودت بکش
کشون کشون تا خونه ی سقا
مرتضی منو هم ببر عزیز.
مرتضی....رخصت

من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان...
.
.
.

#همراه_کربلایی
#فرمانده
#حسین_قمی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_حسین_پور


@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله .
.
تعریف کرد که:
شب بود رسیدیم. توشهر خبری از درگیری نبود.همه چی آروم بود. دنبال مهدی میگشتیم.
مجتبی اومد.جوونی خوش سیما با ریش بلند و جلیقه به تن و سلاح به دست و چهره ای خسته.سلام و علیکی کردیم و سراغ مهدی رو گرفتم. گفت دارن میان.
تعریف کرد که:
مهدی که اومد بعد از حال و احوال اوضاع رو بررسی کردیم.به مهدی گفتم کِی زمین رو نشونم میدی.مهدی مجتبی رو نشون داد وگفت مجتبی این کار رو میکنه.
برگشتم سمت مجتبی دیدم خسته و کمی بی حال به دیوار تکیه داده.می شد فهمید از صبح چقد سرپا بوده و دویده.
تعریف کرد که:
کنار ماشین بودم که مجتبی اومد.گفتم بریم؟جواب داد خود آقامهدی میان.
مهدی اومد.مجتبی رفت پشت نشست و من هم کنار مهدی نشستم.برگشتم یه نگاه به مجتبی کردم.پشت پر وسیله بود و مجتبی خودش رو جا کرده بود.
قبل ازینکه راه بیافتیم به مهدی گفتم بزار احمدهم بیاد تا اونهم توجیه بشه.
خودم پیاده شدم رفتم عقب و احمد رو گفتم جلو بشینه.عقب جا کم بود.مجتبی یه کم خودشو جابه جا کرد و منم بافشار خودم و کنارش جا کردم.مجتبی خودش رو جمع کرد.معذرت خواستم ازش و راه افتادیم...
.
تعریف کرد که:
جنگ به داخل شهر رسیده بود درگیری حسابی سخت شده بود که یکی از بچه ها گفت مجتبی تو مقبره شهید شده و جنازه اش مونده.
چهره اش از ذهنم نمیرفت...همش صورت معصوم و خسته اش جلوی چشام بود.
یکی از بچه هاگفت:
چند روز پیش هم از ناحیه دستش مجروح شده بود.ولی واسه اینکه ذهن آقامهدی رو درگیرنکنه و یه وقت برش نگردونه صداش رو در نیاورده بود.
تعریف کرد که:
تازه علت خستگی و بی حالیش رو فهمیدم.
تازه فهمیدم وقتی زور چپون کنارش تو ماشین نشستم چرا خودش و جمع کرد و حتی یه کلمه حرف نزد.نه آخّی بگه، نه طلب کرد جابه جا بشم...پیش خودم گفتم، چقدر مرد بودی پسر...
.
.
.
حسین جان
اگه جا داری
اگه جات رو تنگ نمیکنم
اگه دست تیر خوردت رو آزار نمیدم؛
من رو هم باخودت ببر
دست من رو هم بگیر
من رو هم با خودت بکش تا کربلا...تا محضرِ اباعبدالله...منم ببر مَرد...
.
.
#همراه_کربلایی
#مجتبی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدحسین_معزغلامی


@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
سلام محمد مهدی.
دیدی بالاخره اومدم عراق....ولی تو نیستی.
هنوز از وقتی که خبر شهادتت رو شنیدم گوشه ی قلبم میسوزه
هنوز وقتی به عکسات نگاه میکنم گوشه ی چشمام میسوزه
هنوز...
.
.
شاید اگه شهید نشده بودی
همین روزا میدیدمت
یا نه
شاید الان بجای نوشتن این چیزها کنار تو نشسته بودم
چه بخت کوتاهی دارم من
چه بخت بلندی داری تو
من به کنار تو نشستن فکر میکنم و
تو در کنار اباعبدالله نشستی.
محمد مهدی
بذار منم باتو
کنار تو
پا به پای تو
تا کربلا.
بذار با تو برسم.
راهیَم
با تو
دستم رو بگیر محمد مهدی
دستم رو بگیر .
.

#کربلا
#محمدمهدی_الایرانی
#حرکه_النجباء
#همراه_کربلایی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدمهدی_حیدری


@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
سلام شیخ مالک عزیر
دوست داشتم این راه رو همپای تو باشم.
نیت کردم به اسمت
به امید اینکه به حرمتت قدمهای من هم بپذیرن
شیخ مالک جان
میدونی که دلتنگی پدر و مادر نداره
با من بیا...رفیق

دوستت دارم شیخ جان

#همراه_کربلایی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شیخ_مالک
#شهیدشیخ_جابرحسین_پور


@bi_to_be_sar_nemishavadd