بی همگان...

#شهیدمرتضی_حسین_پور
Канал
Логотип телеграм канала بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavaddПродвигать
250
подписчиков
406
фото
231
видео
29
ссылок
درد دل نامه ی خودمانی... دردی که ز تو در دلم آرام گرفت پرداخته کی شود به صد دریا اشک... https://t.center/HarfBeManBOT?start=HBM13567709
#پیام_ناشناس
سلام از شهید حسین پور هم بنویسید بارها این متن خوندم و حسرت خوردم
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
روی این خاک وقتی قدم میزنی
باید فاخلع نعلیک کنی
جا به جای اینجا از خون جوون و پیرِ عاشق این حرم عزیز، چه اهل سنت و چه شیعه، تر شده.
ولی این خاک بوی بعضیا رو بیشتر میده
بویِ کمال شیرخانیِ محجوب
بویِ هادی ذوالفقاریِ مظلوم
بویِ مهدی نوروزیِ رشید
بیشتر از همه هم بویِ فرمانده رو میده
مرتضی اینجا مملوءِ از حضور تو
انگار که با همون نگاه نافذِ و مردونه ات
همه جا رو در اختیار داری
انگار اینجا ایستادی و دستات از رو از روی احترام روی دستت گذاشتی
انگار اینجایی و با لبخند شیرینت به زوار امامین عسکریین خوش آمد میگی.
مرتضی
اینجا پر شده از عطرت، فرمانده.
توفیق با تو بودن رو به من بده مرتضی
اجازه بده با تو هم قدم بشم تا سرزمین ثارالله
مرتضی
دست منو بگیر
منو دنبال خودت بکش
کشون کشون تا خونه ی سقا
مرتضی منو هم ببر عزیز.
مرتضی....رخصت

من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان...
.
.
.

#همراه_کربلایی
#فرمانده
#حسین_قمی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_حسین_پور


@bi_to_be_sar_nemishavadd

@HarfBeManBot
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

گفت:
آدم خاصی بود مرتضی،
قیافش خیلی خشک بود ولی واقعیت چیز دیگه ایه.
گفت:
تن و بدن آماده ای داشت.
فرز و چابک بود، لاغر بود ولی عضلانی.
گفت:
شاید یکی از جنبه های شخصیتیش جنبه ی ورزشکار بودنش بود. چیزی که من ازش تو ذهنم هست یکیش همین ورزشکار بودنشه.
گفت:
داشتم تو میدون موانع کار میکردم و ازین مانع به اون مانع می پریدم و جست میزدم و سینه خیز میرفتم و.... تا رسیدم به یکی از موانع که یه گودال بزرگ بود. گودالی به عمق دو، دونیم متر و دهنه ای 4،5 متری. از یک سرش باید میپریدم داخل گودال و از سر دیگه اش خودم رو میکشوندم بالا.
تو مسیر حسابی خسته شده بودم. خودم رو انداختم تو گودال. خم شدم و دست گذاشتم رو زانوهام، چند تا نفس عمیق کشیدم تا نفسم تنظیم بشه. آخرین بازدم رو با فشار از دهنم خارج کردم و کمر راست کردم. عرق پیشونیم و با آستین پاک کردم و بسم اللهی گفتم و یاعلی دویدم سمت دیواره ی گودال تا خودم رو بکشم بالا.
پریدم و دست انداختم لبه گودال تا خودم رو بکشم بالا. هر چی سعی کردم نتونستم خودم رو بکشم به طرف لبه گودال، هر چی پا زدم که بیام بالا نشد. دستم رو رها کردم و افتادم تو گودال. چند قدمی دور خیز کردم تا دوباره امتحانش کنم. چاره نبود، این مانع رو نمیشد پیچوند، بالاخره باید از توش در میومدم. یا علی گفتم دویدم سمت دیواره و دوباره شروع کردم به پا زدن. هر چی جون داشتم گذاشتم وسط تا خودم رو بکشم بالا و پام رو برسونم به لبه ی گودال تا کار این مانع رو هم یکسره کنم.
گفت:
مشغول زور زدن و بالا کشیدن خودم بودم که احساس کردم یه سایه از بالا سرم رد شد، یعنی در واقع از بالاسرم پرواز کرد، کانه عقابی که از رو سرم رد بشه.
خودم رو به هر زوری بود کشیدم بالا و نگاه کردم ببیم چی بود اون سایه.
سر که بلند کردم دیدم مرتضی است که داره میدوه و مانعها رو عین پله ی خونه شون دوتا یکی رد و میکنه و جست میزنه و میره.
یه نگاه به دهنه گودال کردم، یه نگاه به مرتضی که داشت عین میگ میگ میدوید.
فکم مثل کایوت، گرگ تو میگ میگ خورد زمین!!!
یعنی چه جوری این دهانه رو پریده بود؟؟؟
یعنی چه جونی داشت مرتضی.
با دیدن مرتضی که اونجور میدوید قدرت از زانوم گرفته شد و همونجا وا رفتم...
.
گفت:
به شهر حمله شدیدی شده بود و ما رو تا وسط شهر عقب کشیده بودن. درگیری خیلی سنگین شده بود. اوضاع سختی بود. از بعد نماز صبح جنگ بی امون، امونمون رو بریده بود. تو پناه دیواری کنار خیابون نشته بودیم. زانوهام دیگه توان نداشت که...
.
مرتضی بود که با موتور اومد پیشمون...
تعجب کردم وسط اون شلوغی مرتضی اونجا چی کار میکنه. آخه یگانشون جای دیگه مامور بود.
از اوضاع شهر چند تا سوال کرد و رفت تا خودش از نزدیک ببینه.
همینکه مرتضی اومد انگار زانوهام جون گرفت. دوباره پاشدیم و یاعلی گفتیم و شهر رو پس گرفتیم.
گفت:
مرتضی اصلا تو اون نبرد شرکت نکرد، ولی همون حضور و سرکشیش دلگرمی و قوت زانومون شد.
.
.
.
گفت:
رفیق خوب قوت زانوی آدمه.
.
.
.
.
گفت: مرتضی مثل عقاب بلند پرواز بود... همیشه تو اوج...
.
.
ﻫﻤﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺁﺳﯿﺐ ﮐﻢ ﺭﺳﺪ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻮﺩ ﺁﺷﯿﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ

#فرمانده
#قوت_زانو
#عقاب
#حسین_قمی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_حسین_پور

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
Photo
.
#بسم الله
#قربتا_الی_الله
روی این خاک وقتی قدم میزنی
باید فاخلع نعلیک کنی
جا به جای اینجا از خون جوون و پیرِ عاشق این حرم عزیز، چه اهل سنت و چه شیعه، تر شده.
ولی این خاک بوی بعضیا رو بیشتر میده
بویِ کمال شیرخانیِ محجوب
بویِ هادی ذوالفقاریِ مظلوم
بویِ مهدی نوروزیِ رشید
بیشتر از همه هم بویِ فرمانده رو میده
مرتضی اینجا مملوءِ از حضور تو
انگار که با همون نگاه نافذِ و مردونه ات
همه جا رو در اختیار داری
انگار اینجا ایستادی و دستات از رو از روی احترام روی دستت گذاشتی
انگار اینجایی و با لبخند شیرینت به زوار امامین عسکریین خوش آمد میگی.
مرتضی
اینجا پر شده از عطرت، فرمانده.
توفیق با تو بودن رو به من بده مرتضی
اجازه بده با تو هم قدم بشم تا سرزمین ثارالله
مرتضی
دست منو بگیر
منو دنبال خودت بکش
کشون کشون تا خونه ی سقا
مرتضی منو هم ببر عزیز.
مرتضی....رخصت

من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان...
.
.
.

#همراه_کربلایی
#فرمانده
#حسین_قمی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمرتضی_حسین_پور


@bi_to_be_sar_nemishavadd