آمین

#جهانگیر_سرتیپ‌پور
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1

رَد شو،هنوز، من زنده در کاشانه‌ام...


این خاطره را پیشتر به نقل از ردیمه (مریم) سرتیپ پور (نوه‌ جهانگیر سرتیپپور) در جریان سخنرانیِ جشن رونمایی کتاب اوخان روایت کرده‌ام:

" [سرتیپپور] در روزهای اشغال رشت توسط روس‌ها [ اوایل دهه‌ ۲۰] از مدیره‌ی یک کودکستان می‌خواهد که جشنی بگیرد و بچه‌ها هم ترانه‌ای که او ساخته است را اجرا کنند. مدیر کودکستان [به رسم آن‌روزگار!] برای خوش آمد [قوای اشغالگر] ژنرال روس و سربازانش را هم دعوت کرده بود.

[در روز اجرا اما] به پیشنهاد سرتیپ پور همه‌ی بچه‌ها خودشان را شبیه سَگ درآورده بودند! و بعد این سرود را خواندند که اسباب خشم و قهر روس‌ها شد:

هاپ هاپ. هاپ هاپ، من پاسبان خانه‌ام
رد شو، هنوز من زنده در کاشانه‌ام
سگ اَر ببیند اجنبی
در خانه روزی یا شبی
گوید هاپ هاپ من پاسبان خانه‌ام
رد شو هنوز من زنده در کاشانه‌ام
گر او نرفت از در برون
می‌کِشد اندامش به خون
گوید هاپ هاپ، من پاسبان خانه‌ام
رد شو هنوز من زنده در کاشانه‌ام

ای زاده‌ی ایران من
ای نوگل بستان من
ایران شما را خانه هم کاشانه شد
بیرون کنید از خانه گر بیگانه شد


• شرح تصویر:
#جهانگیر_سرتیپ‌پور و #فهیمه_اکبر


@aminhaghrah
▪️
تذکاری در رعایت انصاف!

از "علیرضا پنجه‌ای" یادداشتی خواندم در "گیلان تیتر" پیرامون کیفیت آثار موسیقایی برجای مانده از سه ضلع ترانه‌ی گیلکی (#عاشورپور، #مسعودی و #پوررضا) و شکل اثرگذاری‌شان بر مخاطب، که گویی بازنشر نوشته‌ای بوده است از ایشان، از دو هفته‌نامه‌ی دوات.
جدای از احترامی که برای نگارنده، قلم و ایده‌هایش قائلم، به زعم من نقدهایی جدی بر این یادداشت وارد است. البته که پیشتر در نوشته‌هایی در مطبوعات و هم رسانه‌های مجازی اشاراتی به این خطای در تحلیل که گویی فراگیر هم شده داشته‌ام.

●یکم این‌که؛
پنجه‌ای در این نوشتار کوتاه یکی از مولفه‌ها‌ی ممیزه‌ی عاشورپور را امتزاج موسیقی فولکلور #گیلان با موسیقی قفقاز و آذری دانسته!
اساسن هیچ سندی موسیقایی دال بر‌ اختلاط ترانه‌ی گیلکی با آذری توسط عاشورپور موجود نیست. از او تنها یک ترانه‌ی دو زبانه‌ی فارسی-آذری به نام سوگلی‌جانان روی شعری از حافظ، آن هم در آخرین اجرای صحنه‌ای‌ش در دهه‌‌ی ۸۰ شنیده شده. و دیگر هیچ. یک ترانه‌ی دیگر هم براساس اپرای کوراوغلی ساخته که فارسی‌ست و ربطی به جریان ترانه‌ی گیلکی ندارد.

البته که الهام از موسیقی قفقاز هم محل مساله است. از عاشورپور فقط دو ترانه‌ی گیلکی با تِمی خارج از حوزه‌ی موسیقی ایرانی ثبت و ضبط شده و الباقی آثارش برگرفته از موسیقی دستگاهی ملی و یا فولکور شمال ایران‌ (گیلان، مازندران و منطقه‌ی طوالش)‌ است. یکی از آن دو #جومعه‌_بازار است که روی ملودی #تیرولین (که موسیقی سنتی اتریشی‌ها‌ست) ساخته شده و دیگری نوروز (ساخته‌ی #جهانگیر_سرتیپ‌پور) که والس است. منشا والس هم آلمان است و نه قفقاز، و گستره‌ای که در آن نضج گرفته به پهنای همه‌ی اروپاست، نه فقط روسیه که بعد مثل ایتالیا موسیقی‌اش به آن آمیخت.
از خود عاشورپور هم شنیدم که گفت گرایش او‌ به بازآفرینی ترانه‌هایی خارجی در شمایل گیلکی، هرگز از تاثیرات برخورد با موسیقی روسها نبوده، بلکه از شنیدن صفحات موسیقی ترکیه (مثل رامپا) و بیشتر ایتالیایی (مثل پوئما تانگو) صورت پذیرفته است.

●و دوم.
در جای دیگر از این نوشتار آمده:
«در حالی که #احمد_عاشورپور خواننده‌ای حزبی و ایدئولوژیک بوده، مسعودی و پوررضا بیشتر از او در تلفیق مخاطبان عام و خاص بدون در نظرگیری امتیاز ایدئولوژیک مطرح بوده‌اند»

متاسفانه نگارنده بد‌ون توجه به آثار و اسناد موسیقایی برجای مانده از احمدعاشورپور، و تنها بر اساس ذهنیت مجعولی که جریان‌های سیاسی در همه‌ی پنجاه سال محرومیت خواسته و ناخواسته از خواندنش ساخته‌اند او و هنرش را به قضاوت نشسته است.
از میان حدود ۷۰ اثر شنیده و ناشنیده از عاشورپور حتی یک ترانه‌ی گیلکی با رویکرد اعتراضی-اجتماعی شنیده نشده است. هرچه است مثل کلیت ترانه‌ی گیلکی در همه‌ی سالهای بعد از او، یا ترانه‌ی عاشقانه است، یا کمتر از آن؛ توصیف طبیعت یا کار و آئین. حال بر چه مبنایی نگارنده همچون برخی موسیقی‌پژوهان وطنی! ایشان را خواننده‌ای حزبی و ایدئولوژیک می‌دانند جای حیرت و تامل دارد.
تمایلات و گرایشات جدی ایشان به #حزب_توده (در هر حال به عنوان حزبی موجه در نظر اکثریت مطلق جریان‌های فرهنگی کشور در جریان مبارزه با دیکتاتوری #پهلوی اول و تا حدودی دوم) در چند دهه‌ از زندگی (از دهه‌ی ۲۰ تا ۶۰) بر کسی پوشیده نیست. اما این گونه پیوند زدن آثار جاودانه‌ی هنریِ مرد نازنین و آزاده‌ای چون عاشورپور به دیدگاه‌های سیاسی‌اش (که در چند دوره هم رسمن بر همان‌ها شورید) در شرایطی که تمام دغدغه و کوشش‌مندی وی در همه‌ی دوران زندگی بر همین عدم اختلاط وظایف حرفه‌ای و هنری با جریان‌های سیاسی و ایدئولوژیک بوده غیرمنصفانه و ناعادلانه است. و تلختر از این نتیجه‌ی‌ غریبی‌ست که نگارنده از همین گزاره‌ی نادرست می‌گیرد؛ که گویی احمدعاشورپور اگر به نسبت دیگرانی بعد از او، چهره شد و در تاریخ ماند و مقبولیت عام یافت نه به خاطر کیفیت آثار و جامعیت شخصیت اجتماعی و هنری‌ش در جلب مخاطبین از اقشار مختلف، بلکه به لطف امتیاز و امکانی بوده که همدلی و همراهی حزبی برایش فراهم آورده!
در رد این مدعا و هم اثبات محبوبیت فراایدئولوژیک عاشورپور همین بس که بازگشت مسعودیِ عزیز به عرصه‌ی موسیقی گیلان، پس از انقلاب با آلبوم کوراشیم اتفاق افتاد: مجموعه بازخوانی‌هایی از آثار فولکلور احیا و اجرا شده توسط احمدعاشورپور!

◆پانوشت:
امیدوارم در آتی، جایی و مجالی باشد برای بیشتر گفتن از ترانه‌ی گیلکی و حال و روز دیروز و امروزش. عجالتن پیرامون زندگی هنری و سیاسی احمدعاشورپور کتابی را مرتکب شده‌ام که امیدوارم به زودی منتشر شود. در نگارش این مجموعه، علاوه بر روایت بالندگی نادره‌ی ترانه ایران، مساعی بر این بوده که بی تعصب و بر مبنای مستندات، هم از شخصیت استثنایی او‌ افسانه زدایی شود و هم پاسخی درخور و شایسته به همین دست مدعیات غیر مستند باشد.


#روزانه
#موسیقی_گیلکی
@aminhaghrah