آمین

#عیدانه
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from اتچ بات
▪️
[ سفره‌ی هفت شین، رضاشاه و حبسیه‌ی ملک‌الشعرای #بهار! ]

"بهار" دو‌بار در دوره‌ی رضاشاهی به #زندان افتاد و یک‌بار هم تبعید شد. بار دوم او را در صبح آخرین روز اسفند به زندان بردند. شاعر در منظومه‌ی ارزشمند و پرنکته‌ی «کارنامه‌ی زندان» ماجرای به زندان افتادنش در " شب عید " را جاودانه کرده است:

بی‌اجازت ورود فرمودند...
من درافتاده سخت در بستر...
هرچه اشکاف بود گردیدند...
نیز در خوابگه نظر کردند...

تازه این طرز رفتار با کسی بود که #رضاشاه "مکرر و در حضور دیگران گفته بود او را دوست دارد". خود بهار می‌گفت در عصر رضاشاهی «تا حدی بر او عطوفت روا داشته» شده است. (تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، ج۱، ص ی و یب).

این چند بیت را هم در وصف حال و حالت زار زن و فرزند ترس‌خورده‌ی شاعر بخوانید:

به خدایی کزوست مایه و سود
درکفم پانزده ریال نبود

بس که بودم ز وضع خویش نفور
زبن خبر شاد گشتم و مسرور

لیک حال زنم دگرگون شد
چشمش‌ از سوز گریه پرخون شد

کودکان دور بنده جمع شدند
همچو پروانه گرد شمع شدند

شب عیدی که مرد و زن شادند
بلعجب عیدی‌ای به ما دادند


درآن لحظه‌هایی که بیم و دلهره و بغض و خشم و حس تحقیرشدن به هم آمیخته شده بود، همه دلخوشی شاعر درمانده ستمدیده این بود:

نزد دولت اگرچه مغضوبم
برِ ملّت عزیز و محبوبم...

بهار در ایام زندان چند قصیده سرود که از حبسیه‌های خوب شعر فارسی است. یک قصیده‌اش عنوان «هفت شین» دارد:
«شد وقت آن که مرغ سحر نغمه سرکند...»

می‌دانیم که برخی به جای سفره‌ی هفت‌سین، خوان هفت‌شین می‌گستردند و هنوز هم گویا این رسم در بعضی جاها جاری‌ست.
در این قصیده زبان بهار تلخ نیست. گلایه‌هایش نرم است. دلجویانه است. شعر شاعر محبوسی‌ست که می‌خواهد از محبس رها شود. همه‌اش می‌گوید به شاه امیدها داشتم و ای دریغ...
شاعر در کنج زندان و تنهایی تیره خود به یاد زن و فرزند بی‌پناه و غمگینش می‌افتد:

در موسمی که مرغ کند تازه آشیان
شاهم ز آشیان کهن دربدر کند

در خانه پنج طفل و زنی رنج‌دیده را
گریان ز هجر شوهر و یاد پدر کند

و سخن آخرش با شاه:

شاها روا مدار که بر جای "هفت‌سین"
با "هفت‌شین" کسی شبِ نوروز سرکند

"شکوا" و "شیون"‌ و "شغب"‌ و "شور" و "شین" را
با ذکر "شه" "شریک دعای سحر" کند

شاه مستبد از "شراب" غرور مست بود. مستان بود. از آه مظلوم اندیشه نکرد و سخن ستم‌دیدگان و ناصحان نشنید. عاقبتش شنیدی...

#عیدانه
@aminhaghrah
▪️
بَرخیز کِه می‌رَود زِمِستان
بُگشای دَرِ سَـرای بُستان
ما را سَرِ دوست بَر کِنارَست
آنَک سَرِ دُشمَنان و سِندان

#شعر
#سعدی
#عیدانه
@aminhaghrah
Forwarded from آمین
Gahnameye norooz.pdf
1.7 MB
▪️
گاهنامه‌ی نوروز
نوشته‌ی: امیرفریدون گرکانی
انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران | سروش
نشر: سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی

#کتاب #نوروز #عیدانه #PDF

@aminhaghrah
Forwarded from آمین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
عید آمد و ما خانه‌ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوتِ بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را ز در خانه براندیم ...

غزل عیدانه‌ی مهدی #اخوان_ثالث با صدا و تصویر خودش | منبع: اینستاگرام زرتشت اخوان‌ثالث ]

#ویدئو
#عیدانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️یک سیزده به درِ قجری!
[ مردمِ عهدِ مظفرالدین‌شاه چگونه سیزده‌شان را به در می‌کردند؟ ]

چهارشنبه ۱۷شوال- سيزده عيد بود. ديشب را خانه حضرت والا بودم. خيلى خوش گذشت. الحمد لله امروز هوا صاف و آفتاب است. به مردم خوش گذشت.

محمد حسن ميرزا هم آمد. ناهار را زودتر خورده در ركاب حضرت والا سوار شديم. از دروازه دولاب بيرون رفتيم. در سبزیکاريهاى شهر جمعيت زن و مرد بى‏اندازه بود.
جوقه جوقه زنها نشسته كاهو می‌خوردند. چاى درست كرده بودند. در حقيقت روز عيش عمومى ايران است. يك نفر بچه و پير در خانه نمی‌ماند. مردها مشغول بازى كردن بودند.

رفتيم دولاب آنجا هم بی‌‏اندازه جمعيت بود. دوشان‏تپه و سليمانيه زياد می‌‏رفتند.
باغات اطراف شهر و داخل شهر مملو از زن و مرد است. چاى و عصرانه خورديم. به حكم حضرت والا محمد حسن ميرزا خواهى نخواهى يك فنجان چاى خورد. از بس خنده كرديم حالت گريه دست داده بود. مثل اين است كه يك كاسه فلوس بخورد. نعوذ بالله از آن وقت كه يك سيگار هم بعد از چاى بكشد.

تماشاكنان مراجعت كرديم. زنها امروز با زينت زياد و بزكهاى فراوان جلوه‏‌گر بودند. جمعيت زن دوبرابر مرد بود.
در هر نقطه اگر ده زن بود چهار نفر مرد بيشتر نبود. از حضرت والا جدا شده از سمت نگارستان و خيابان لاله‏‌زار به اميريه رفتيم. اعليحضرت در باغ انيس الدوله تشريف داشتند. از كالسكه‌‏چى شاه پرسيدم شاه كه امروز دوشان‏‌تپه بود؟ جواب داد بلى با اين‏جا نه جا شاه رفته ديگر نمی‌دانم از اين‏جا كجا خواهد رفت. امروز از دست در رفتيم.
باغات اين خيابان به اندازه‌‏اى زن رفته بود كه جاى سوزن انداختن نبود. رفتيم نزديك اميريه. موزيك می‌‏زدند. خود آقا و اندرون آقا كلا بوده‌‏اند. چندين دسته مطاربه زنانه هم گفتند در قايقها نشسته و در ميان درياچه مترنم بودند. آنقدر زن در باغ بود كه خيابان و جلوى در موج می‌‏زد. من آنقدر زن در هيچ نقطه مجتمع نديده بودم. داخل باغ شديم، يعنى ملاحظه كرديم. مردهاى خارجى را نمی‌‏گذاشتند داخل شوند. تماما زن بود.

آنچه دختر خوب در اين شهر بود امروز براى آن‏كه آقا ديده و بگيرد اين‏جا آورده بودند. اغلب دخترها را هم بزك كرده بودند. در حقيقت سان دختر بود. ما جلوى باغ سواره ايستاده بوديم. شاه هم اينجا تشريف آورده بودند اما زود رفته بودند. خاله جانم می‌‏گفت كه زنها آقا را دوره كرده بودند، آقا هم سوار اسب شده مثل على اكبر تكيه تاخت می‌‏كرد و زنها باز ول‏كن نبودند. از دنبال می‌‏رفتند. هركس دخترى همراه آورده بود جلو می‌‏برد. اما آقا از ترس خانمهاى بالا جرئت نگاه كردن نداشت. تا غروب كار آقا تماشاى زنها بود. سردار افخم و ساير محارم آقا هم بودند.
افخم الدوله و محمد حسن ميرزا رفتند. حقيقت روز تماشائى بود.

●منبع:
[ #روزنامه_خاطرات_عین_السلطنه | به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار ]

#قاجار
#عیدانه
#مظفرالدین_شاه
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
عید آمد و ما خانه‌ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوتِ بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را ز در خانه براندیم ...

غزل عیدانه‌ی مهدی #اخوان_ثالث با صدا و تصویر خودش | منبع: اینستاگرام زرتشت اخوان‌ثالث ]

#ویدئو
#عیدانه
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
می نوش در این وقتِ خوش ای ماه دل افروز
خوش باش به نوروز، به نوروز، به #نوروز

[ اجرای مشترک زنده نام نادر #گلچین و بانو #عهدیه ]


#عیدانه
@aminhaghrah
چون ابر به نوروز
شجریان شاملو
▪️
چون ابر به #نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست

دکلمه: احمد #شاملو
آواز: محمدرضا #شجریان
شعر: #خیام


#عیدانه
@aminhaghrah
▪️
زمستان
شکست و
رفت...

#عیدانه
@aminhaghrah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️
لحظه‌ی تحویل سال در فیلم کمال الملک
اثر: #علی_حاتمی


#عیدانه
#ویدئو
@aminhaghrah
Norooznameh. Khayam.pdf
5.9 MB
▪️
نوروزنامه

اثر: عمر #خیام نیشابوری
بامقدمه: #مجتبی_مینوی

#کتاب #عیدانه #PDF
@aminhaghrah
Gahnameye norooz.pdf
1.7 MB
▪️
گاهنامه‌ی نوروز
نوشته‌ی: امیرفریدون گرکانی
انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران | سروش
نشر: سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی

#کتاب #نوروز #عیدانه #PDF

@aminhaghrah
Audio
▪️
چهارشنبه سوری
خواننده: #محمد_منتشری

#عیدانه
#تک_ترانه
@aminhaghrah
Audio
▪️
چهارشنبه سوری
خواننده: #هما


#عیدانه
#تک_ترانه
@aminhagharah
Chahar shanbeh soori.mp3
10.2 MB
▪️
چهارشنبه سوری

خواننده: #هوشمند_شکیبی
آهنگساز: هوشمند شکیبی
ترانه سرا: #تیمور_گورگین
تنظیم: شاهین فیاض
میکس و مسترینگ: سعید میرصفوتی


#عیدانه
#تک_ترانه
#ترانه_گیلکی
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️یک سیزده به درِ قجری!
[ مردمِ عهدِ مظفرالدین‌شاه چگونه سیزده‌شان را به در می‌کردند؟ ]

چهارشنبه ۱۷شوال- سيزده عيد بود. ديشب را خانه حضرت والا بودم. خيلى خوش گذشت. الحمد لله امروز هوا صاف و آفتاب است. به مردم خوش گذشت.

محمد حسن ميرزا هم آمد. ناهار را زودتر خورده در ركاب حضرت والا سوار شديم. از دروازه دولاب بيرون رفتيم. در سبزیکاريهاى شهر جمعيت زن و مرد بى‏اندازه بود.
جوقه جوقه زنها نشسته كاهو می‌خوردند. چاى درست كرده بودند. در حقيقت روز عيش عمومى ايران است. يك نفر بچه و پير در خانه نمی‌ماند. مردها مشغول بازى كردن بودند.

رفتيم دولاب آنجا هم بی‌‏اندازه جمعيت بود. دوشان‏تپه و سليمانيه زياد می‌‏رفتند.
باغات اطراف شهر و داخل شهر مملو از زن و مرد است. چاى و عصرانه خورديم. به حكم حضرت والا محمد حسن ميرزا خواهى نخواهى يك فنجان چاى خورد. از بس خنده كرديم حالت گريه دست داده بود. مثل اين است كه يك كاسه فلوس بخورد. نعوذ بالله از آن وقت كه يك سيگار هم بعد از چاى بكشد.

تماشاكنان مراجعت كرديم. زنها امروز با زينت زياد و بزكهاى فراوان جلوه‏‌گر بودند. جمعيت زن دوبرابر مرد بود.
در هر نقطه اگر ده زن بود چهار نفر مرد بيشتر نبود. از حضرت والا جدا شده از سمت نگارستان و خيابان لاله‏‌زار به اميريه رفتيم. اعليحضرت در باغ انيس الدوله تشريف داشتند. از كالسكه‌‏چى شاه پرسيدم شاه كه امروز دوشان‏‌تپه بود؟ جواب داد بلى با اين‏جا نه جا شاه رفته ديگر نمی‌دانم از اين‏جا كجا خواهد رفت. امروز از دست در رفتيم.
باغات اين خيابان به اندازه‌‏اى زن رفته بود كه جاى سوزن انداختن نبود. رفتيم نزديك اميريه. موزيك می‌‏زدند. خود آقا و اندرون آقا كلا بوده‌‏اند. چندين دسته مطاربه زنانه هم گفتند در قايقها نشسته و در ميان درياچه مترنم بودند. آنقدر زن در باغ بود كه خيابان و جلوى در موج می‌‏زد. من آنقدر زن در هيچ نقطه مجتمع نديده بودم. داخل باغ شديم، يعنى ملاحظه كرديم. مردهاى خارجى را نمی‌‏گذاشتند داخل شوند. تماما زن بود.

آنچه دختر خوب در اين شهر بود امروز براى آن‏كه آقا ديده و بگيرد اين‏جا آورده بودند. اغلب دخترها را هم بزك كرده بودند. در حقيقت سان دختر بود. ما جلوى باغ سواره ايستاده بوديم. شاه هم اينجا تشريف آورده بودند اما زود رفته بودند. خاله جانم می‌‏گفت كه زنها آقا را دوره كرده بودند، آقا هم سوار اسب شده مثل على اكبر تكيه تاخت می‌‏كرد و زنها باز ول‏كن نبودند. از دنبال می‌‏رفتند. هركس دخترى همراه آورده بود جلو می‌‏برد. اما آقا از ترس خانمهاى بالا جرئت نگاه كردن نداشت. تا غروب كار آقا تماشاى زنها بود. سردار افخم و ساير محارم آقا هم بودند.
افخم الدوله و محمد حسن ميرزا رفتند. حقيقت روز تماشائى بود.

●منبع:
[ #روزنامه_خاطرات_عین_السلطنه | به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار ]

#قاجار
#عیدانه
#مظفرالدین_شاه
@aminhaghrah
Ещё