خودنویس ✒

#جبار‌_شافعی‌زاده
Канал
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала خودنویس ✒
@KhodneviisПродвигать
934
подписчика
3,89 тыс.
фото
15
видео
2,95 тыс.
ссылок
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۵)
فرود نیروی ماهیچه‌ای
عبور در گوگرد
نفس کشیدن در دهلیز
خفه شدن
احاطه شدن

شعر در این قسمت به نهایت ارتباط جنسی می‌رسد، عبارت (فرود نیروی ماهیچه‌ای) دالی بر مدلول پایان عمل و عبارت (نفس کشیدن در دهلیز) هم نوعی جان گرفتن یا نفس راحت کشیدن را به تصویر کشیده است. در ادامه یگانگی مرد و زن و یا احاطه شدن آلت‌های آنها را در اوج و عمق رابطه با عبارت (احاطه شدن) نشان داده است. اگر چه نشانه‌های جنسی را می‌توان از اغلب عبارات موجود در این قسمت از شعر استنباط کرد اما این قسمت نیز بر خلاف دو قسمت اول و مانند قسمت سوم در محدوده‌ی شعر اروتیک محض محدود نشده و امکان تاویل شعر توسط مخاطب را افزایش داده است. ولی همان‌ مشکل عدم تایید هسته‌ها(قطعه‌ها)ی کار از یکدیگر تاویل پذیری منطقی کار را بر اساس نشانه شناسی و روابط دال و مدلولی مشکل می‌کند.

(۶)
پریدن در رخوت
پریدنِ در خواب
فراموشی مژه‌ها
مشخصات مرداب...

(پریدن در رخوت و خواب) را می‌توان به کنش مرد و زن پس از ارتباط جنسی تعبیر کرد و (فراموشی مژه‌ها و مشخصات مرداب) راهم کنش بعد از پایان رابطه در نظر گرفت که اگرچه حاوی بار معنایی لازم در شعر هستند اما نوع کلمات ( از نظر صرف) در مقایسه با عبارات (فراموشی مژه‌ها و مرداب) از انسجام زبانی مناسبی برخوردار نیستند.

(۷)

ـ آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی!

این عبارات و نوع چیدمان آنها شعر را به منشوری از معنا بدل می‌کند که هر خوانشگر خلاقی می‌تواند با چیدمان متفاوت نشانه‌ها به برداشت شخصی خود برسد.

عبارت صدای دود حس‌آمیزی و ترکیب سازی بدیعی را بوجود آورده و اگر آن را در امتداد تک گویی قسمت‌ قبل شعر بدانیم آه کشیدن می‌تواند از جانب مرد که برنده‌ی بلامنازغ است و در انتها به زن و یا ماهی که در آسمان است ( و چه بسا با توجه به بند «صدای دود می‌آید؟» ابرهایی هم آن را احاطه کرده‌اند) آن عبارات را می‌گوید.
چون در این اثر صدای مرد تنها صدای موجود بوده و زن بعنوان یک مفعول، منفعل و شی‌وار نقش ایفا کرده، این فرم و مضمون همدیگر را تایید و تکمیل می‌کنند. و اگر بند‌های یک و سه را از جانب زن در نظر بگیریم هم دو بند با رنگ آمیزی عاطفی بالا خواهیم داشت و مرد که به شکلی بعد از دست یافتن به خواسته‌اش، به دنیای واقعی و منطقی اطرافش برگشته.
البته با توجه به اهمیت ساختار و تطابق ساختار فرمی و مضمونی این همخوانی با مونولوگ اول کار که از بالا دست ( ارتفاع) انجام شده و کل اثر بر تک گویی مرد استوار بوده ، برداشت‌های دیگری هم می‌توان داشت.

ـ "آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی! "

مثلا اگر این قسمت از شعر را به مثابه‌ی نمایشنامه‌ای درنظر بگیریم که هر بازیگری دیالوگ خود را به زبان می‌آورد عبارت: ـ "آآه.. لذت و رنج توامان زن را در رابطه‌ی جنسی به زیبایی نشان می‌دهد یعنی زن در شرایط زمان ـ مکانی حاضر آنگونه که فروید عنوان می‌کند به سادیسم ـ مازوخیسم دچار گشته است.
عبارت: ـ صدای دود می‌آید؟ راوی ناظری ا‌ست که از آغاز رابطه ناظر چیستی و چگونگی رابطه‌ی جنسی بوده و ناله‌ی زن را صدای او می‌داند که حالا دیگر نیست بلکه دود شده است و به هوا رفته است تا زجر نابودی زن را برجسته کرده باشد.
عبارت: ـ چه ماه تنهایی! دیالوگ دیگری‌ است که راوی آن هر که باشد، -شاعر یا ناظر بیرونی،- تنهایی زن را بعد از رابطه‌ی جنسی به شکل اعتراضی برجسته ساخته و با استفاده از کهن الگوی ماه در نظام روانشناسی یونگ که اشاره به زن به عنوان عنصر مادینه است بر این تنهایی ابدی و ازلی صحه گذاشته است.
این نوع تاویل روایت شعری، شعر حاضر را از تک صدایی خارج کرده و به شعر چندصدایی تبدیل کرده که از بعد ژانر شعری قوت خاصی به آن داده است. اما به دلیل کوتاه بودن اثر و عدم تمهیدات لازم، اگر نقدی متن‌محور مد نظر باشد، ساختن نظام نشانه‌ها را با مشکل مواجه می‌کند.

ادیت پیشنهادی:


از رگ عبور تا بن‌بست
در آ ونگ توده‌ی تخديری
و تشنّج ابريشم
در دره‌ی دو ماهتاب که می
وقتی زلزله در چارچوب
می‌افتد در چاآآآآه

ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

مرا به لمس سطوح
به سطح رطوبت
مرا به دهلیزِ پروانه‌ی سياه
بی‌پروا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده
تا انتهای قنات
قانع کن

به نبض قلب مثلث
محيط چنگكی
به بلعیده شدن
تهی ز هم همه
به جذبه و جذب
پر از سقوط
به ريختن
ديو انه
بخوان

فرودِ رود
نيرو ماهي چه‌
عبور بر گوگرد
نفس در شعله‌های دهليز
خفه شدن در بطن
احاطه شدن
رهاآآآ

در افتادن با رخوت
فراموشي مژه‌ها
مختصاتِ مرد اب
_آآه...
-صدای دود می‌آید
_چه ماه تنهایی

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۳)
مرا به سطح رطوبت
مرا به تاب و تب گوشت
مرا به ظلمتِ پروانه ی سياه
مرا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده، به انتهای قنات
مرا به گودِ مادگی‌ات
دعوت كن

در این قسمت از شعر عبارات: گوشت(بدن زن)، پروانه‌ی سیاه(آلت جنسی زن)، گل گوشتخوار(آلت جنسی زن)، ضلع و قاعده(بافت آلت جنسی زن)، انتهای قنات(آلت جنسی زن) و ماده‌گی (آلت جنسی زن) همگی بر فضای اروتیک شعر تاکید کرده و اروتیسم با تکرار آلت جنسی زن در قالب عبارات متفاوت به نهایت افراط رسیده و سیری ناپذیری انسان را در رابطه‌ی جنسی برجسته ساخته است.
اما دینامیک بندها با فضای کار هم خوانی ندارد. در سطح سرعت سطر با استفاده از هجاهای کوتاه زیاد، محیط هیجان را القا می‌کند اما در حالی که موقعیت با ضربان تند و هیجان بالاست، شاعر در حال خرید زمان و طولانی کردن این موقعیت است، اما با تصاویر ثابت. - برعکس آنچه که در این سبک شعر به حرکت دادن به تصاویر و ساختن سینمای متنی در تئوری اهمیت داده شده- ولی چه در فرم (حرکت)و چه در مضمون پیشرفتی در کار صورت نمی‌گیرد.
در این قطعه، فارغ از درخواست مرد از زن برای آغاز رابطه‌ی جنسی، عدم حرکت در شعر به عنوان یک سینمای متنی از پلانی به پلان دیگر وجود دارد. یعنی بر خلاف ارتباط جنسی که مرحله به مرحله به اوج خود می‌رسد چنین حرکتی در کلیت شعر مشاهده نمی‌گردد. شعر در دو قسمت اول در موقعیت توصیف و درخواست مرد برای رابطه‌ی جنسی بی‌حرکت مانده و عبارات تکرارشونده که اغلب معنای واحد و یگانه‌ای یعنی (ماده‌گی) را در ذهن خلق می‌کند، - عکسی ثابت، با زوم کردن در نواحی مختلفش- نشان می‌دهد که شاعر در چیدمان قطعات پازل خود به شکلی عمل کرده است که می‌توان بسیاری از قطعات را حذف کرده بدون آنکه هیئت کلی پازل آسیب جدی ببیند. یعنی با پیشرفت سطرها, شعر در مفهوم ساکن مانده است.
استفاده از عبارات متفاوتی که همگی تنها بر آلت جنسی زن که شاعر به صراحت از آن با عنوان (ماده‌گی) نام می‌برد نشان می‌دهد که شاعر نتوانسته جز بازی با کلمات و خلق تصاویری هم سطح فارغ از جوهر حرکت شعری، تصاویر شعری متفاوتی را خلق کند که در یک سیستم پلکانی صعود کنند. علاوه بر آن با استفاده از کلمه‌ی ماده‌گی، جرات خطر را به خود و فضای شعر خود در جنبه‌ی زبان نداده است. چرا که شعر اروتیک در بعد معنایی به شدت از مرزهای اخلاق عدول می‌کند و بیان آن تنها در قالب زبانی ناادبی به مفهوم رایج از ادبیات امکان پذیر می‌باشد و هرگونه زبان وابسته به اخلاق اجتماعی به قربانی شدن معنای اروتیک موجود در آن منجر می‌شود. بررسی نمونه‌های شعر اروتیک موجود نشان می‌دهد که این نوع از شعر بیش از آنکه متکی به معنا باشد وابسته به زبانی اروتیک است.- اگر چه نباید به تاریخ نوشتن این اثر بی‌توجه بود. -

(۴)
درون قلب مثلث،
مرا به باز و بسته شدن
در اين محيط چنگكی بيرحم
تهي ز همهمه
پر از سقوط
مرا به ريختن
ديوانه ريختن
دعوت كن

شاعر در این قسمت با استفاده از عبارات: مثلث(شکل آلت جنسی زن)، باز و بسته شدن(کنش جنسی آلت زن هنگام دخول)، محیط چنگکی بی‌رحم(تشبیه آلت جنسی زن به محیط چنگکی بی‌رحم)، سقوط (افتادن مایع جنسی مرد)، ریختن(انزال مرد) به خلق فضای اروتیکی دیگر دست زده است. این قسمت از شعر علیرغم حضور نشانه‌های صریح جنسی، می‌توانست با چیدمان خلاقانه‌ی عبارات مذکور که اغلب در سطح نماد و نشانه در یک سیستم دال و مدلولی خلق شده باشند، امکان ورود شعر را به فضای تاویل به وجود آورد تا مخاطب معانی دیگری غیر از معنای سکسوالیته را کشف نماید. عبارات: چنگک، بی‌رحم، ههمهمه، سقوط، دیوانه ریختن و دعوت کردن فاقد بار معنایی اروتیک محض بوده و امکان تاویل دیگری را فراهم نموده‌اند .
اما از آنجا که اثر به جز دیالوگهایی که وارد کرده، فرم یکه‌ای دارد و در اثر مونوفرمیک امکان پرداخت چند مضمون بسیار دشوار خواهد بود، و نیازمند تمهیدات خود است، با نشانه‌های بسیار قوی و گاه عریانی که در قسمت‌های بالا وارد کرده، امکان تفسیر دیگرگون را از خوانند‌گان خاص و اخص گرفته است.
و حتی این چند پهلو بودن زبان می‌تواند از دیدگاهی دیگر محافظه‌کاری در کاربرد زبان جهت خلق یک شعر اروتیک تلقی گردد.

.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠نقد ادبی روانکاوانه، به انگلیسی (Psychoanalytic Literary Criticism) گونه‌ای از نقد ادبی است که در آن روش‌ها، مفاهیم، نظریه‌ها و فرم‌های به کار رفته متأثر از سنت روانکاوی است که توسط بنیانگذار روان‌شناسی مدرن زیگموند فروید بنا نهاده شد و پس از وی روانشناسان دیگری مانند یونگ، لکان، مورون و کریستوا در این زمینه فعالیت داشته‌اند. از همان نخستین روزهای پیدایش روانکاوی، خوانش روانکاوانه نیز در محافل ادبی مغرب زمین رایج شد و اکنون یکی از رویکردها و روش‌های اصلی نقد ادبی محسوب می‌شود. در این شیوه از نقد ادبی، به متن به مثابه‌ی یک رؤیا می‌نگرند و منتقد به تاویل آن می‌پردازد تا به لایه‌های نهفته‌ی آن پی ببرد. به نقد ادبی روانکاوانه، نقد روانشناختی نیز می‌گویند. با این رویکرد شعر صعودِ مرگ خواهانه از یدالله رویایی مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

شعر حاضر با مجموع نشانه‌هایی که در ساختار آن در چیدمانی خلاقانه در هم تنیده و یک شبکه‌ی معنایی متفاوت را پیش روی مخاطب گشوده است، شعری اروتیک به حساب می‌آید که ارتباط جنسی میان مرد و زن را از آغاز ، تا ارضای فیزیولوژیکی ـ روانشناختی آن دو، در نمایی اروتیک به تصویر کشیده است.
برای کشف چیستی و چگونگی این رابطه، اثر با استفاده از نمادها و نشانه‌های فرویدی و یونگی جزء به جزء مورد بررسی قرار می‌گیرد.

(۱)
صعود مرگ‌خواهانه
رگ عبور، رگ بن‌بست
فشار توده‌ی تخدیری
تجسّد نفس، تشنج ابریشم
گسیختن از چارچوب، ریختن از آه
رهایی فرو رونده

فروید در تقسیم‌بندی نشانه‌های جنسی، اغلب اجسام نوک تیز و هرمی شکل را نماد آلت جنسی مرد و اجسام مقعر، شفاف، نازک و نرم و لزج را نماد زنانگی می‌داند. علاوه بر آن افعال پرواز کردن، فرورفتن، ریختن، فشارآوردن و... را کنش‌های جنسی مردانه می‌داند.

عبارات: صعود(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی اروتیک)، عبور(انجام دخول)، بن بست(مقاومت زن و جنس آلت او)، فشار(کنش سکسوالیته)، توده‌ی تخدیری(آلت جنسی مرد)، نفس(نفس زدن زن و مرد در رابطه)، تشنج ابریشم (رعشه اندام زن)، ریختن(کنش مایع جنسی)، آه(کنش صوتی ـ جنسی در اوج لذت)، فرو رونده(کنش جنسی مرد)؛ همگی نشانه‌های جنسی‌ای هستند که از "لیبیدو" یا آنچه فروید از آن به عنوان "انرژی زندگی" نام می‌برد حکایت می‌کنند.
بسامد چشمگیر نشانه‌های مذکر در کل شعر، بیانگر آن است که مرد آغازگر رابطه است و راوی .
این انگاره در عبارت:
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!
که از جانب مرد در موقعیت مکانی غلبه بر زن، به زن خطاب می‌شود و همچنین عبارت:"مرا به گود مادگی‌ات دعوت کن" از جانب مرد خطاب به زن در قسمت دوم شعر، تیری ا‌ست که به جای خوردن به کناره‌های هدف و نشانه‌گذاری اطراف آن برای مخاطب، به خود هدف اصابت کرده است.
شاعر در این قسمت از شعر، اگر چه تلاش نموده است تا اروتیسم موجود در شعر را با دست بردن در نحو بند، و با آشنایی زدایی به نمایش بگذارد اما در نمایش به نشانه‌های معمولی متوسل شده که مخاطب در خوانش اولیه به اروتیسم مهارگسیخته‌ی شعر ‌پی ‌برده و با شعری عریان روبرو می‌شود که او را از خوانش خلاق و فعال تا کشف نشانه‌ها و به تبعیت از آن کشف معانی متفاوت، محروم می‌سازد.
فشار توده‌ی تخدیری اشاره‌ی مستقیم به کنش آلت جنسی مرد و رابطه‌ی اروتیک است ولی استفاده از عبارت "تشنج ابریشم" به عنوان نشانه و نمادی زنانه بسیار هوشمندانه بوده که شعر را به فضایی استعاری وارد کرده که درک آن، نیاز به کشف نمادهای اروتیک از جانب مخاطب دارد. اما کلمه‌ی "فشار" به عنوان یک کنش جنسی پیش پا افتاده، کشف را از سطح به عمق رهنمون نمی‌سازد.
شاعر می‌توانست با استفاده از عبارتی استعاری هم وزن "تشنج ابریشم" از سقوط زبان و نشانه‌ها در این قسمت از شعر جلوگیری کرده ومعنا و تاویل‌پذیری را قربانی معنای اروتیک نکند.
علاوه بر آن کلمه‌ای مانند تجسد، که از نظر صرف کلمه، کلاسیک به حساب می‌آید با فرمی که تلاش دارد نومدرنیستی باشد سنخیتی نداشته ، عدم هماهنگی زبان و مفهوم نوی شعر را موجب شده است.

(۲)
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

شعر در این قسمت با استفاده ازعبارت: (ـ سلام) از منولوگ وارد فضای دیالوگ شده و چیدمان نشانه‌ی خط تیره (ـ) و کلمه‌ی (سلام)، با خلق ژانر نمایشی که در قسمت پایانی به اوج خود می‌رسد فضای چند ژانری را هم تجربه می‌کند و به ساختار روایی شعر قوت می‌بخشد و از توصیف صرف فاصله می‌گیرد.
ارتفاع(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی جنسی) و غلبه‌ی جسمانی و روانی او را بر زن هنگام شکل گیری رابطه نشان می‌دهد و از سیستم استیلایی و قدرت جهان مذکر بر مونث به شکلی خلاقانه پرده برمی‌دارد.
.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
نقد مشترک
#رضا_هاشمی و #جبار_شافعی‌زاده
در تازه‌ترین شماره‌ی فصلنامه‌ی هایا
👆👆👆

@khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍
‍ ‍ ‍ ‍ @Khodneviis

🔔 #زنگ_تفریح
🎶 #موسیقی
 

عزیزان همراه شما را به شنیدن ترانه‌ی خاکستر دعوت می‌کنیم.

شبتان پر از آرامش ...

🎤 آهنگ‌ساز وخواننده"#محمد_قربانی "
📔 #ترانه_سرا  " #جبار_شافعی‌زاده "
🎼 #تنظیم " #محب_دلفانی "

Telegram.me/Khodneviis
برندە‌ی جایزە‌ی
دومین دورە‌ی کتاب سال کردستان
در بخش رمان و داستان
سقز ۳ مرداد ۱۳۹٨

#جبار_شافعی‌زاده
#نویسنده
#شاعر
#منتقد‌ادبی

@khodneviis
به زودی منتشر می‌شود
#جبار_شافعی‌زاده
@khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💠بخش‌دوم

.پیشنهاد می‌شود با توجه به بازی زبانی موجود و خلق دوباره‌ی قافیه‌های درونی و موسیقی درونی شعر با عبارات "مین" ، "میم" ، "‌نون" ، "فاصله" و "فصلها" سطور حاضر به شکل زیر بازنویسی شوند:

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا

در نهایت ضرورت دارد شاعر عنوانی را برای شعر خود انتخاب کند. عنوانی که شعر با آن در ذهن مخاطب و جهان شعر ماندگار شود.

خوانش پیشنهادی:

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم


کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا


💎پایان

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل‌شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💎بخش‌‌اول

چقدر در خستگی‌هام
در کم بود
پنجره اصلا"
حوصله که اوه...
بی خیال
کوتاه بیا
تا دست‌های تو
چقدر کوتاه آمده
دست‌هام
به یک کودتاه نیازمندیم
خیلی کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه
در این زمین‌های پر از مین
از میم و‌نون
تا میم و‌الف
فصل‌ها فاصله است
کوتاه بیا

خوانش شعر:

موتیف مقید شعر حاضر، فاصله‌ی انسان معاصر از خویشتن و دیگری است. دیگری‌ای که بی حضور او، خویشتن معنا نمی‌یابد. این نوع نگاه، شعر را در اتمسفری فلسفی خلق می‌کند. فلسفه‌ی حضور در تقابل با فاصله و عدم حضور که انسان معاصر را با بحران روانشناختی عمیقی روبرو کرده است. بحرانی که در آن به باور "مارکوزه" انسانها به سبب فاصله‌ی روانشناختی تا حد یک شی‌ء تنزل و تقلیل می‌یابند و میان آنها عاطفه اتفاق نمی‌افتد. با توجه به این انگاره ـ اگر چه شعر حاضر شعری معناگریز و وابسته به زبان می‌باشد ـ با رویکرد ساختارگرایی جزئی نگر مورد خوانش قرار می‌گیرد.

(۱)
چقدر در خستگی‌هام
در کم بود
پنجره اصلا"
حوصله که اوه...

شاعر در سطرهای آغازین، به تنگ آمدن خویش (انسان معاصر) را در هستی، که به زندانی بی در و پنجره می‌ماند نشان می‌دهد. تنها دستاورد انسان از چنین وضعیتی تراژیک، نه لذت از زندگی، که خستگی و بی حوصله‌گی فزاینده‌ای‌ست که در نهایت او را به تسلیم و پذیرش وضعیت تراژیک خود ناچار نموده و دچار درماندگی آموخته شده‌ای می‌کند که مفهومی روانشناختی در نظریه‌ی سلیگمن است.
معنای حاضر، در ساختاری زبان‌مند بیان نشده است. اشاره‌ی صریح به خستگی و حوصله، کارکرد هوشمندانه‌ی بی در و پنجره بودن زندان هستی را کم رنگ کرده است. خستگی واکنشی منفعلانه است که ضرورت دارد به شکلی غیرمستقیم در معنا و ساختار شعر تنیده شود و مخاطب شعر در خوانشی خلاق به کشف آن بپردازد. پیشنهاد می‌شود این سطور به شکل زیر روایت شود تا هم شعر از بیان صریح فاصله بگیرد و هم بی "در" و "پنجره" بودن خانه‌ی هستی در کارکردی قدرتمند نشان داده شود.

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم

این سطر سفید، امکان سپیدخوانی شعر را فراهم می‌کند.

(۲)
بی‌خیال
کوتاه بیا
تا دست‌های تو
چقدر کوتاه آمده
دست‌هام

شعر با معاشقه‌ی "دست" به عنوان عضو نوازشگر انسان ادامه می‌یابد. انتخاب دست از میان تمام اعضاء، باعث شده تا شعر به شیوه‌ای خلاق و هوشمند از کلیشه‌های جنسی رایج که غالبن در فضایی اروتیک بیان می‌شود فاصله گرفته و کارکرد متفاوتی را در شعر معاصر برای دست خلق کند.
بازی زبانی ارزشمند با عبارت "کوتاه" شعر را به فضای تاویل می‌برد و دو معنای متفاوت را برای مخاطب خلق می‌کند:
ـ کوتاه بیا در "کنش زمان‌مند" به معنای زود و بی درنگ بیا
ـ کوتاه بیا در "ساختار معناشناختی" به معنای بس کن
سطرسازی متفکرانه‌ی "چقدر کوتاه آمده دست‌هام" به شکل زیر امکان تفکر مخاطب را نسبت به کنش "کوتاه آمدن" فراهم کرده است.

چقدر کوتاه آمده
دست‌هام

پیشنهاد می‌شود با حذف عبارت "بی خیال" این بخش از شعر جهت حفظ لحن، رعایت سرعت سطرسازی و خوانش به دور از پیچیده‌گی سطرها به شکل زیر بازنویسی شود:

کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

(۳)
به یک کودتاه نیازمندیم
خیلی کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

شاعر در این سطور، برون رفت از بحران فاصله را کودتایی کوتاه عنوان می‌کند. کودتایی که کوتاه و سریع اتفاق بیفتد و فاصله را نابودسازد و دو نفر به هم برسند و حضور مشترک را تجربه کنند. ترکیب عبارات "کودتا" و "کوتاه" و ساخت عبارت "کودتاه" بازی زبانی خلاقی‌ست که در بعد زبان به قدرت شعر کمک می‌کند. اگر چه در بعد معنا رهیافت جدیدی ارائه نمی‌کند. چرا که کودتا خود به شکلی سریع و کوتاه در جهان واقع اتفاق می‌افتد. علاوه بر آن قافیه‌های درونی که با عبارات "کو" ، "کودتا" و "کوتاه" ساخته شده است موسیقی قدرتمندی را در شعر خلق نموده که خوانش شعر را وارد فضای موسیقایی متفاوتی می‌کند.
با توجه به آنچه آمد پیشنهاد می‌شود شعر به صورت زیر بازنویسی شود:

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

(۴)
در این زمین‌های پر از مین
از میم و نون
تا میم و‌الف
فصل‌ها فاصله است
کوتاه بیا

شعر در سطرهای پایانی در یک بازی زبانی هوشمندانه، استحاله‌ی "من" و "ما" را، به "مین" که به جای آنکه منشاء عشق ورزی و سازندگی "فروم"ی باشد به انفجار و نابودی بدل می‌شود نشان می‌دهد و خواست شاعر را برای وصال برجسته می‌کند. شاعر با این رویکرد زبانی نشان می‌دهد که آنچه به سازندگی جهان منجر می‌شود نه "من" های فاصله گرفته از هم، که من هایی مستحیل در هم است که در یک ارتباط انسانی "ما" شده‌اند. مایی که اگر از هم بگسلد آنچه باقی می‌ماند نه فقط دو "من" تنها، که "مین" هایی‌ ست منفجر شده که هستی را به ورطه‌ی نابودی می‌کشاند.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodne
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💠بخش‌دوم

.پیشنهاد می‌شود با توجه به بازی زبانی موجود و خلق دوباره‌ی قافیه‌های درونی و موسیقی درونی شعر با عبارات "مین" ، "میم" ، "‌نون" ، "فاصله" و "فصلها" سطور حاضر به شکل زیر بازنویسی شوند:

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا

در نهایت ضرورت دارد شاعر عنوانی را برای شعر خود انتخاب کند. عنوانی که شعر با آن در ذهن مخاطب و جهان شعر ماندگار شود.

خوانش پیشنهادی:

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم


کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا


💎پایان

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل‌شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💎بخش‌‌اول

چقدر در خستگی‌هام
در کم بود
پنجره اصلا"
حوصله که اوه...
بی خیال
کوتاه بیا
تا دست‌های تو
چقدر کوتاه آمده
دست‌هام
به یک کودتاه نیازمندیم
خیلی کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه
در این زمین‌های پر از مین
از میم و‌نون
تا میم و‌الف
فصل‌ها فاصله است
کوتاه بیا

خوانش شعر:

موتیف مقید شعر حاضر، فاصله‌ی انسان معاصر از خویشتن و دیگری است. دیگری‌ای که بی حضور او، خویشتن معنا نمی‌یابد. این نوع نگاه، شعر را در اتمسفری فلسفی خلق می‌کند. فلسفه‌ی حضور در تقابل با فاصله و عدم حضور که انسان معاصر را با بحران روانشناختی عمیقی روبرو کرده است. بحرانی که در آن به باور "مارکوزه" انسانها به سبب فاصله‌ی روانشناختی تا حد یک شی‌ء تنزل و تقلیل می‌یابند و میان آنها عاطفه اتفاق نمی‌افتد. با توجه به این انگاره ـ اگر چه شعر حاضر شعری معناگریز و وابسته به زبان می‌باشد ـ با رویکرد ساختارگرایی جزئی نگر مورد خوانش قرار می‌گیرد.

(۱)
چقدر در خستگی‌هام
در کم بود
پنجره اصلا"
حوصله که اوه...

شاعر در سطرهای آغازین، به تنگ آمدن خویش (انسان معاصر) را در هستی، که به زندانی بی در و پنجره می‌ماند نشان می‌دهد. تنها دستاورد انسان از چنین وضعیتی تراژیک، نه لذت از زندگی، که خستگی و بی حوصله‌گی فزاینده‌ای‌ست که در نهایت او را به تسلیم و پذیرش وضعیت تراژیک خود ناچار نموده و دچار درماندگی آموخته شده‌ای می‌کند که مفهومی روانشناختی در نظریه‌ی سلیگمن است.
معنای حاضر، در ساختاری زبان‌مند بیان نشده است. اشاره‌ی صریح به خستگی و حوصله، کارکرد هوشمندانه‌ی بی در و پنجره بودن زندان هستی را کم رنگ کرده است. خستگی واکنشی منفعلانه است که ضرورت دارد به شکلی غیرمستقیم در معنا و ساختار شعر تنیده شود و مخاطب شعر در خوانشی خلاق به کشف آن بپردازد. پیشنهاد می‌شود این سطور به شکل زیر روایت شود تا هم شعر از بیان صریح فاصله بگیرد و هم بی "در" و "پنجره" بودن خانه‌ی هستی در کارکردی قدرتمند نشان داده شود.

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم

این سطر سفید، امکان سپیدخوانی شعر را فراهم می‌کند.

(۲)
بی‌خیال
کوتاه بیا
تا دست‌های تو
چقدر کوتاه آمده
دست‌هام

شعر با معاشقه‌ی "دست" به عنوان عضو نوازشگر انسان ادامه می‌یابد. انتخاب دست از میان تمام اعضاء، باعث شده تا شعر به شیوه‌ای خلاق و هوشمند از کلیشه‌های جنسی رایج که غالبن در فضایی اروتیک بیان می‌شود فاصله گرفته و کارکرد متفاوتی را در شعر معاصر برای دست خلق کند.
بازی زبانی ارزشمند با عبارت "کوتاه" شعر را به فضای تاویل می‌برد و دو معنای متفاوت را برای مخاطب خلق می‌کند:
ـ کوتاه بیا در "کنش زمان‌مند" به معنای زود و بی درنگ بیا
ـ کوتاه بیا در "ساختار معناشناختی" به معنای بس کن
سطرسازی متفکرانه‌ی "چقدر کوتاه آمده دست‌هام" به شکل زیر امکان تفکر مخاطب را نسبت به کنش "کوتاه آمدن" فراهم کرده است.

چقدر کوتاه آمده
دست‌هام

پیشنهاد می‌شود با حذف عبارت "بی خیال" این بخش از شعر جهت حفظ لحن، رعایت سرعت سطرسازی و خوانش به دور از پیچیده‌گی سطرها به شکل زیر بازنویسی شود:

کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

(۳)
به یک کودتاه نیازمندیم
خیلی کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

شاعر در این سطور، برون رفت از بحران فاصله را کودتایی کوتاه عنوان می‌کند. کودتایی که کوتاه و سریع اتفاق بیفتد و فاصله را نابودسازد و دو نفر به هم برسند و حضور مشترک را تجربه کنند. ترکیب عبارات "کودتا" و "کوتاه" و ساخت عبارت "کودتاه" بازی زبانی خلاقی‌ست که در بعد زبان به قدرت شعر کمک می‌کند. اگر چه در بعد معنا رهیافت جدیدی ارائه نمی‌کند. چرا که کودتا خود به شکلی سریع و کوتاه در جهان واقع اتفاق می‌افتد. علاوه بر آن قافیه‌های درونی که با عبارات "کو" ، "کودتا" و "کوتاه" ساخته شده است موسیقی قدرتمندی را در شعر خلق نموده که خوانش شعر را وارد فضای موسیقایی متفاوتی می‌کند.
با توجه به آنچه آمد پیشنهاد می‌شود شعر به صورت زیر بازنویسی شود:

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

(۴)
در این زمین‌های پر از مین
از میم و نون
تا میم و‌الف
فصل‌ها فاصله است
کوتاه بیا

شعر در سطرهای پایانی در یک بازی زبانی هوشمندانه، استحاله‌ی "من" و "ما" را، به "مین" که به جای آنکه منشاء عشق ورزی و سازندگی "فروم"ی باشد به انفجار و نابودی بدل می‌شود نشان می‌دهد و خواست شاعر را برای وصال برجسته می‌کند. شاعر با این رویکرد زبانی نشان می‌دهد که آنچه به سازندگی جهان منجر می‌شود نه "من" های فاصله گرفته از هم، که من هایی مستحیل در هم است که در یک ارتباط انسانی "ما" شده‌اند. مایی که اگر از هم بگسلد آنچه باقی می‌ماند نه فقط دو "من" تنها، که "مین" هایی‌ ست منفجر شده که هستی را به ورطه‌ی نابودی می‌کشاند.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodne
Forwarded from اتچ بات
‍ "خاموشی"

خط خورده در دریا
خط ‌زده ما را یکی از یا
از قایقی که غرقش      نبودیم

با رفتن
عوض شده
نقشه‌ی جهانی که نقشی در برف
مسافری به وقت شهریور
منی به جستجویی که تو

این‌جای شعر بیا کمی نخند
به این پنگوئن در مسیر کویر

کفتارها
خالی شدند در بیابان
با باد دست برده در نبش قبر
ما که در گورمان خیال راحت 
تخت تنها بودیم

مردەگان رسیده‌اند به هم
به وقت باران
به اسم یاسی روئیده در خیابان
ما به وقت کافور
به خواب نیشابور می‌نوشیدیم

#شعر
#جبار_شافعی‌زاده

#تحلیل
#رضا_هاشمی

Telegram.me/khodneviis
نقد مشترک
#رضا_هاشمی و #جبار_شافعی‌زاده
در تازه‌ترین شماره‌ی فصلنامه‌ی هایا
👆👆👆

@khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ "خاموشی"

خط خورده در دریا
خط ‌زده ما را یکی از یا
از قایقی که غرقش      نبودیم

با رفتن
عوض شده
نقشه‌ی جهانی که نقشی در برف
مسافری به وقت شهریور
منی به جستجویی که تو

این‌جای شعر بیا کمی نخند
به این پنگوئن در مسیر کویر

کفتارها
خالی شدند در بیابان
با باد دست برده در نبش قبر
ما که در گورمان خیال راحت 
تخت تنها بودیم

مردەگان رسیده‌اند به هم
به وقت باران
به اسم یاسی روئیده در خیابان
ما به وقت کافور
به خواب نیشابور می‌نوشیدیم

#شعر
#جبار_شافعی‌زاده

#تحلیل
#رضا_هاشمی

Telegram.me/khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍
‍ ‍ ‍ ‍ @Khodneviis

🔔 #زنگ_تفریح
🎶 #موسیقی
 

عزیزان همراه شما را به شنیدن ترانه‌ی خاکستر دعوت می‌کنیم.

شبتان پر از آرامش ...

🎤 آهنگ‌ساز وخواننده"#محمد_قربانی "
📔 #ترانه_سرا  " #جبار_شافعی‌زاده "
🎼 #تنظیم " #محب_دلفانی "

Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ "خاموشی"

خط خورده در دریا
خط ‌زده ما را یکی از یا
از قایقی که غرقش      نبودیم

با رفتن
عوض شده
نقشه‌ی جهانی که نقشی در برف
مسافری به وقت شهریور
منی به جستجویی که تو

این‌جای شعر بیا کمی نخند
به این پنگوئن در مسیر کویر

کفتارها
خالی شدند در بیابان
با باد دست برده در نبش قبر
ما که در گورمان خیال راحت 
تخت تنها بودیم

مردەگان رسیده‌اند به هم
به وقت باران
به اسم یاسی روئیده در خیابان
ما به وقت کافور
به خواب نیشابور می‌نوشیدیم

#شعر
#جبار_شافعی‌زاده

#تحلیل
#رضا_هاشمی

Telegram.me/khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۵)
فرود نیروی ماهیچه‌ای
عبور در گوگرد
نفس کشیدن در دهلیز
خفه شدن
احاطه شدن

شعر در این قسمت به نهایت ارتباط جنسی می‌رسد، عبارت (فرود نیروی ماهیچه‌ای) دالی بر مدلول پایان عمل و عبارت (نفس کشیدن در دهلیز) هم نوعی جان گرفتن یا نفس راحت کشیدن را به تصویر کشیده است. در ادامه یگانگی مرد و زن و یا احاطه شدن آلت‌های آنها را در اوج و عمق رابطه با عبارت (احاطه شدن) نشان داده است. اگر چه نشانه‌های جنسی را می‌توان از اغلب عبارات موجود در این قسمت از شعر استنباط کرد اما این قسمت نیز بر خلاف دو قسمت اول و مانند قسمت سوم در محدوده‌ی شعر اروتیک محض محدود نشده و امکان تاویل شعر توسط مخاطب را افزایش داده است. ولی همان‌ مشکل عدم تایید هسته‌ها(قطعه‌ها)ی کار از یکدیگر تاویل پذیری منطقی کار را بر اساس نشانه شناسی و روابط دال و مدلولی مشکل می‌کند.

(۶)
پریدن در رخوت
پریدنِ در خواب
فراموشی مژه‌ها
مشخصات مرداب...

(پریدن در رخوت و خواب) را می‌توان به کنش مرد و زن پس از ارتباط جنسی تعبیر کرد و (فراموشی مژه‌ها و مشخصات مرداب) راهم کنش بعد از پایان رابطه در نظر گرفت که اگرچه حاوی بار معنایی لازم در شعر هستند اما نوع کلمات ( از نظر صرف) در مقایسه با عبارات (فراموشی مژه‌ها و مرداب) از انسجام زبانی مناسبی برخوردار نیستند.

(۷)

ـ آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی!

این عبارات و نوع چیدمان آنها شعر را به منشوری از معنا بدل می‌کند که هر خوانشگر خلاقی می‌تواند با چیدمان متفاوت نشانه‌ها به برداشت شخصی خود برسد.

عبارت صدای دود حس‌آمیزی و ترکیب سازی بدیعی را بوجود آورده و اگر آن را در امتداد تک گویی قسمت‌ قبل شعر بدانیم آه کشیدن می‌تواند از جانب مرد که برنده‌ی بلامنازغ است و در انتها به زن و یا ماهی که در آسمان است ( و چه بسا با توجه به بند «صدای دود می‌آید؟» ابرهایی هم آن را احاطه کرده‌اند) آن عبارات را می‌گوید.
چون در این اثر صدای مرد تنها صدای موجود بوده و زن بعنوان یک مفعول، منفعل و شی‌وار نقش ایفا کرده، این فرم و مضمون همدیگر را تایید و تکمیل می‌کنند. و اگر بند‌های یک و سه را از جانب زن در نظر بگیریم هم دو بند با رنگ آمیزی عاطفی بالا خواهیم داشت و مرد که به شکلی بعد از دست یافتن به خواسته‌اش، به دنیای واقعی و منطقی اطرافش برگشته.
البته با توجه به اهمیت ساختار و تطابق ساختار فرمی و مضمونی این همخوانی با مونولوگ اول کار که از بالا دست ( ارتفاع) انجام شده و کل اثر بر تک گویی مرد استوار بوده ، برداشت‌های دیگری هم می‌توان داشت.

ـ "آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی! "

مثلا اگر این قسمت از شعر را به مثابه‌ی نمایشنامه‌ای درنظر بگیریم که هر بازیگری دیالوگ خود را به زبان می‌آورد عبارت: ـ "آآه.. لذت و رنج توامان زن را در رابطه‌ی جنسی به زیبایی نشان می‌دهد یعنی زن در شرایط زمان ـ مکانی حاضر آنگونه که فروید عنوان می‌کند به سادیسم ـ مازوخیسم دچار گشته است.
عبارت: ـ صدای دود می‌آید؟ راوی ناظری ا‌ست که از آغاز رابطه ناظر چیستی و چگونگی رابطه‌ی جنسی بوده و ناله‌ی زن را صدای او می‌داند که حالا دیگر نیست بلکه دود شده است و به هوا رفته است تا زجر نابودی زن را برجسته کرده باشد.
عبارت: ـ چه ماه تنهایی! دیالوگ دیگری‌ است که راوی آن هر که باشد، -شاعر یا ناظر بیرونی،- تنهایی زن را بعد از رابطه‌ی جنسی به شکل اعتراضی برجسته ساخته و با استفاده از کهن الگوی ماه در نظام روانشناسی یونگ که اشاره به زن به عنوان عنصر مادینه است بر این تنهایی ابدی و ازلی صحه گذاشته است.
این نوع تاویل روایت شعری، شعر حاضر را از تک صدایی خارج کرده و به شعر چندصدایی تبدیل کرده که از بعد ژانر شعری قوت خاصی به آن داده است. اما به دلیل کوتاه بودن اثر و عدم تمهیدات لازم، اگر نقدی متن‌محور مد نظر باشد، ساختن نظام نشانه‌ها را با مشکل مواجه می‌کند.

ادیت پیشنهادی:


از رگ عبور تا بن‌بست
در آ ونگ توده‌ی تخديری
و تشنّج ابريشم
در دره‌ی دو ماهتاب که می
وقتی زلزله در چارچوب
می‌افتد در چاآآآآه

ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

مرا به لمس سطوح
به سطح رطوبت
مرا به دهلیزِ پروانه‌ی سياه
بی‌پروا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده
تا انتهای قنات
قانع کن

به نبض قلب مثلث
محيط چنگكی
به بلعیده شدن
تهی ز هم همه
به جذبه و جذب
پر از سقوط
به ريختن
ديو انه
بخوان

فرودِ رود
نيرو ماهي چه‌
عبور بر گوگرد
نفس در شعله‌های دهليز
خفه شدن در بطن
احاطه شدن
رهاآآآ

در افتادن با رخوت
فراموشي مژه‌ها
مختصاتِ مرد اب
_آآه...
-صدای دود می‌آید
_چه ماه تنهایی

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۳)
مرا به سطح رطوبت
مرا به تاب و تب گوشت
مرا به ظلمتِ پروانه ی سياه
مرا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده، به انتهای قنات
مرا به گودِ مادگی‌ات
دعوت كن

در این قسمت از شعر عبارات: گوشت(بدن زن)، پروانه‌ی سیاه(آلت جنسی زن)، گل گوشتخوار(آلت جنسی زن)، ضلع و قاعده(بافت آلت جنسی زن)، انتهای قنات(آلت جنسی زن) و ماده‌گی (آلت جنسی زن) همگی بر فضای اروتیک شعر تاکید کرده و اروتیسم با تکرار آلت جنسی زن در قالب عبارات متفاوت به نهایت افراط رسیده و سیری ناپذیری انسان را در رابطه‌ی جنسی برجسته ساخته است.
اما دینامیک بندها با فضای کار هم خوانی ندارد. در سطح سرعت سطر با استفاده از هجاهای کوتاه زیاد، محیط هیجان را القا می‌کند اما در حالی که موقعیت با ضربان تند و هیجان بالاست، شاعر در حال خرید زمان و طولانی کردن این موقعیت است، اما با تصاویر ثابت. - برعکس آنچه که در این سبک شعر به حرکت دادن به تصاویر و ساختن سینمای متنی در تئوری اهمیت داده شده- ولی چه در فرم (حرکت)و چه در مضمون پیشرفتی در کار صورت نمی‌گیرد.
در این قطعه، فارغ از درخواست مرد از زن برای آغاز رابطه‌ی جنسی، عدم حرکت در شعر به عنوان یک سینمای متنی از پلانی به پلان دیگر وجود دارد. یعنی بر خلاف ارتباط جنسی که مرحله به مرحله به اوج خود می‌رسد چنین حرکتی در کلیت شعر مشاهده نمی‌گردد. شعر در دو قسمت اول در موقعیت توصیف و درخواست مرد برای رابطه‌ی جنسی بی‌حرکت مانده و عبارات تکرارشونده که اغلب معنای واحد و یگانه‌ای یعنی (ماده‌گی) را در ذهن خلق می‌کند، - عکسی ثابت، با زوم کردن در نواحی مختلفش- نشان می‌دهد که شاعر در چیدمان قطعات پازل خود به شکلی عمل کرده است که می‌توان بسیاری از قطعات را حذف کرده بدون آنکه هیئت کلی پازل آسیب جدی ببیند. یعنی با پیشرفت سطرها, شعر در مفهوم ساکن مانده است.
استفاده از عبارات متفاوتی که همگی تنها بر آلت جنسی زن که شاعر به صراحت از آن با عنوان (ماده‌گی) نام می‌برد نشان می‌دهد که شاعر نتوانسته جز بازی با کلمات و خلق تصاویری هم سطح فارغ از جوهر حرکت شعری، تصاویر شعری متفاوتی را خلق کند که در یک سیستم پلکانی صعود کنند. علاوه بر آن با استفاده از کلمه‌ی ماده‌گی، جرات خطر را به خود و فضای شعر خود در جنبه‌ی زبان نداده است. چرا که شعر اروتیک در بعد معنایی به شدت از مرزهای اخلاق عدول می‌کند و بیان آن تنها در قالب زبانی ناادبی به مفهوم رایج از ادبیات امکان پذیر می‌باشد و هرگونه زبان وابسته به اخلاق اجتماعی به قربانی شدن معنای اروتیک موجود در آن منجر می‌شود. بررسی نمونه‌های شعر اروتیک موجود نشان می‌دهد که این نوع از شعر بیش از آنکه متکی به معنا باشد وابسته به زبانی اروتیک است.- اگر چه نباید به تاریخ نوشتن این اثر بی‌توجه بود. -

(۴)
درون قلب مثلث،
مرا به باز و بسته شدن
در اين محيط چنگكی بيرحم
تهي ز همهمه
پر از سقوط
مرا به ريختن
ديوانه ريختن
دعوت كن

شاعر در این قسمت با استفاده از عبارات: مثلث(شکل آلت جنسی زن)، باز و بسته شدن(کنش جنسی آلت زن هنگام دخول)، محیط چنگکی بی‌رحم(تشبیه آلت جنسی زن به محیط چنگکی بی‌رحم)، سقوط (افتادن مایع جنسی مرد)، ریختن(انزال مرد) به خلق فضای اروتیکی دیگر دست زده است. این قسمت از شعر علیرغم حضور نشانه‌های صریح جنسی، می‌توانست با چیدمان خلاقانه‌ی عبارات مذکور که اغلب در سطح نماد و نشانه در یک سیستم دال و مدلولی خلق شده باشند، امکان ورود شعر را به فضای تاویل به وجود آورد تا مخاطب معانی دیگری غیر از معنای سکسوالیته را کشف نماید. عبارات: چنگک، بی‌رحم، ههمهمه، سقوط، دیوانه ریختن و دعوت کردن فاقد بار معنایی اروتیک محض بوده و امکان تاویل دیگری را فراهم نموده‌اند .
اما از آنجا که اثر به جز دیالوگهایی که وارد کرده، فرم یکه‌ای دارد و در اثر مونوفرمیک امکان پرداخت چند مضمون بسیار دشوار خواهد بود، و نیازمند تمهیدات خود است، با نشانه‌های بسیار قوی و گاه عریانی که در قسمت‌های بالا وارد کرده، امکان تفسیر دیگرگون را از خوانند‌گان خاص و اخص گرفته است.
و حتی این چند پهلو بودن زبان می‌تواند از دیدگاهی دیگر محافظه‌کاری در کاربرد زبان جهت خلق یک شعر اروتیک تلقی گردد.

.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️telegram.me/Khodneviis
خودنویس
@khodneviis صعود مرگ‌خواهانه رگ عبور، رگ بن‌بست فشار توده‌ی تخدیری تجسّد نفس، تشنج ابریشم گسیختن از چارچوب، ریختن از آه رهایی فرو رونده ـ سلام از ارتفاع، سلام! مرا به تاب و تب گوشت مرا به ظلمت پروانه‌ی سیاه مرا به حرص گل گوشتخوار به ضلع و…
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠نقد ادبی روانکاوانه، به انگلیسی (Psychoanalytic Literary Criticism) گونه‌ای از نقد ادبی است که در آن روش‌ها، مفاهیم، نظریه‌ها و فرم‌های به کار رفته متأثر از سنت روانکاوی است که توسط بنیانگذار روان‌شناسی مدرن زیگموند فروید بنا نهاده شد و پس از وی روانشناسان دیگری مانند یونگ، لکان، مورون و کریستوا در این زمینه فعالیت داشته‌اند. از همان نخستین روزهای پیدایش روانکاوی، خوانش روانکاوانه نیز در محافل ادبی مغرب زمین رایج شد و اکنون یکی از رویکردها و روش‌های اصلی نقد ادبی محسوب می‌شود. در این شیوه از نقد ادبی، به متن به مثابه‌ی یک رؤیا می‌نگرند و منتقد به تاویل آن می‌پردازد تا به لایه‌های نهفته‌ی آن پی ببرد. به نقد ادبی روانکاوانه، نقد روانشناختی نیز می‌گویند. با این رویکرد شعر صعودِ مرگ خواهانه از یدالله رویایی مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

شعر حاضر با مجموع نشانه‌هایی که در ساختار آن در چیدمانی خلاقانه در هم تنیده و یک شبکه‌ی معنایی متفاوت را پیش روی مخاطب گشوده است، شعری اروتیک به حساب می‌آید که ارتباط جنسی میان مرد و زن را از آغاز ، تا ارضای فیزیولوژیکی ـ روانشناختی آن دو، در نمایی اروتیک به تصویر کشیده است.
برای کشف چیستی و چگونگی این رابطه، اثر با استفاده از نمادها و نشانه‌های فرویدی و یونگی جزء به جزء مورد بررسی قرار می‌گیرد.

(۱)
صعود مرگ‌خواهانه
رگ عبور، رگ بن‌بست
فشار توده‌ی تخدیری
تجسّد نفس، تشنج ابریشم
گسیختن از چارچوب، ریختن از آه
رهایی فرو رونده

فروید در تقسیم‌بندی نشانه‌های جنسی، اغلب اجسام نوک تیز و هرمی شکل را نماد آلت جنسی مرد و اجسام مقعر، شفاف، نازک و نرم و لزج را نماد زنانگی می‌داند. علاوه بر آن افعال پرواز کردن، فرورفتن، ریختن، فشارآوردن و... را کنش‌های جنسی مردانه می‌داند.

عبارات: صعود(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی اروتیک)، عبور(انجام دخول)، بن بست(مقاومت زن و جنس آلت او)، فشار(کنش سکسوالیته)، توده‌ی تخدیری(آلت جنسی مرد)، نفس(نفس زدن زن و مرد در رابطه)، تشنج ابریشم (رعشه اندام زن)، ریختن(کنش مایع جنسی)، آه(کنش صوتی ـ جنسی در اوج لذت)، فرو رونده(کنش جنسی مرد)؛ همگی نشانه‌های جنسی‌ای هستند که از "لیبیدو" یا آنچه فروید از آن به عنوان "انرژی زندگی" نام می‌برد حکایت می‌کنند.
بسامد چشمگیر نشانه‌های مذکر در کل شعر، بیانگر آن است که مرد آغازگر رابطه است و راوی .
این انگاره در عبارت:
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!
که از جانب مرد در موقعیت مکانی غلبه بر زن، به زن خطاب می‌شود و همچنین عبارت:"مرا به گود مادگی‌ات دعوت کن" از جانب مرد خطاب به زن در قسمت دوم شعر، تیری ا‌ست که به جای خوردن به کناره‌های هدف و نشانه‌گذاری اطراف آن برای مخاطب، به خود هدف اصابت کرده است.
شاعر در این قسمت از شعر، اگر چه تلاش نموده است تا اروتیسم موجود در شعر را با دست بردن در نحو بند، و با آشنایی زدایی به نمایش بگذارد اما در نمایش به نشانه‌های معمولی متوسل شده که مخاطب در خوانش اولیه به اروتیسم مهارگسیخته‌ی شعر ‌پی ‌برده و با شعری عریان روبرو می‌شود که او را از خوانش خلاق و فعال تا کشف نشانه‌ها و به تبعیت از آن کشف معانی متفاوت، محروم می‌سازد.
فشار توده‌ی تخدیری اشاره‌ی مستقیم به کنش آلت جنسی مرد و رابطه‌ی اروتیک است ولی استفاده از عبارت "تشنج ابریشم" به عنوان نشانه و نمادی زنانه بسیار هوشمندانه بوده که شعر را به فضایی استعاری وارد کرده که درک آن، نیاز به کشف نمادهای اروتیک از جانب مخاطب دارد. اما کلمه‌ی "فشار" به عنوان یک کنش جنسی پیش پا افتاده، کشف را از سطح به عمق رهنمون نمی‌سازد.
شاعر می‌توانست با استفاده از عبارتی استعاری هم وزن "تشنج ابریشم" از سقوط زبان و نشانه‌ها در این قسمت از شعر جلوگیری کرده ومعنا و تاویل‌پذیری را قربانی معنای اروتیک نکند.
علاوه بر آن کلمه‌ای مانند تجسد، که از نظر صرف کلمه، کلاسیک به حساب می‌آید با فرمی که تلاش دارد نومدرنیستی باشد سنخیتی نداشته ، عدم هماهنگی زبان و مفهوم نوی شعر را موجب شده است.

(۲)
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

شعر در این قسمت با استفاده ازعبارت: (ـ سلام) از منولوگ وارد فضای دیالوگ شده و چیدمان نشانه‌ی خط تیره (ـ) و کلمه‌ی (سلام)، با خلق ژانر نمایشی که در قسمت پایانی به اوج خود می‌رسد فضای چند ژانری را هم تجربه می‌کند و به ساختار روایی شعر قوت می‌بخشد و از توصیف صرف فاصله می‌گیرد.
ارتفاع(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی جنسی) و غلبه‌ی جسمانی و روانی او را بر زن هنگام شکل گیری رابطه نشان می‌دهد و از سیستم استیلایی و قدرت جهان مذکر بر مونث به شکلی خلاقانه پرده برمی‌دارد.
.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #جبار‌_شافعی‌زاده
به قلم #رضا_هاشمی

💠 #بخش‌دوم

و بند ریزد در دریا، جناس «د» و همین طور قافیه‌ی درونی «در» و «در»یا ، بازی زبانی زیبایی بوجود آورده که در این کار با رویکرد کنایی ارزش‌های بیشتری برای اثر بوجود آورده و تصویر

«موهاش بادبان رها در باد»
جناس «الف» که پنج بار تکرار شده هماهنگی زیبایی بین فرم استراکچر و سمنتیک استراکچر بوجود آورده. و قافیه‌ی درونی باد و ‌بادبان .
تصویر پستان‌ها، تشبیه بدیع به دوجزیره‌ی « تاریک» و تضادی که با جمله‌ی معترضه‌ی تاکید شده- روشنی من- و تکمیل و کار حسی گرفتن از نشانه‌های قبلی کار هم شایسته‌ی توجه است.

البته اشاره‌ی مستقیم به قایق و علی‌الخصوص صفت «شکسته» دامنه‌ی تاویل پذیری کار را پایین آورده و حشو زاید به نظر می‌رسد که با کمی تغییر نحوی ،فضای کنایی اثر حفظ می‌شود.


ویرایش پیشنهادی

پرم از پرهای بنفشه‌
باشد این بار
از مرده‌گان آن زن
-در ایستگاه قطار
بلیط‌اش لبخند
‌کنار مردی نشسته
تا قهوه
انگشت‌هاش بلوار میرداماد-

همراهیم کنید تا رود
پیش از آنکه بخوابد
بر سینه‌ام خطی
مثل مهمان ناخوانده‌
لم داده بر کاناپه‌ای خاموش

موجی بپیچد
بنفشه‌ها
بریزد در دریا
بیدار شود زن از خواب
موهاش بادبان رها در باد
پستان‌هاش دو جزیره‌ی تاریک
ـ روشنیِ من ـ
در دستان قایقی که شکسته‌ام


📊 #تحليل_شعر
👤 #رضا_هاشمی

✒️telegram.me/Khodneviis
Ещё