خودنویس ✒

#تحليل_شعری‌از
Канал
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Другое
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала خودنویس ✒
@KhodneviisПродвигать
934
подписчика
3,89 тыс.
фото
15
видео
2,95 тыс.
ссылок
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💠بخش‌دوم

.پیشنهاد می‌شود با توجه به بازی زبانی موجود و خلق دوباره‌ی قافیه‌های درونی و موسیقی درونی شعر با عبارات "مین" ، "میم" ، "‌نون" ، "فاصله" و "فصلها" سطور حاضر به شکل زیر بازنویسی شوند:

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا

در نهایت ضرورت دارد شاعر عنوانی را برای شعر خود انتخاب کند. عنوانی که شعر با آن در ذهن مخاطب و جهان شعر ماندگار شود.

خوانش پیشنهادی:

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم


کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا


💎پایان

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💠بخش‌دوم

.پیشنهاد می‌شود با توجه به بازی زبانی موجود و خلق دوباره‌ی قافیه‌های درونی و موسیقی درونی شعر با عبارات "مین" ، "میم" ، "‌نون" ، "فاصله" و "فصلها" سطور حاضر به شکل زیر بازنویسی شوند:

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا

در نهایت ضرورت دارد شاعر عنوانی را برای شعر خود انتخاب کند. عنوانی که شعر با آن در ذهن مخاطب و جهان شعر ماندگار شود.

خوانش پیشنهادی:

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم


کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا


💎پایان

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #جبار‌_شافعی‌زاده
به قلم #رضا_هاشمی

💠 #بخش‌دوم

و بند ریزد در دریا، جناس «د» و همین طور قافیه‌ی درونی «در» و «در»یا ، بازی زبانی زیبایی بوجود آورده که در این کار با رویکرد کنایی ارزش‌های بیشتری برای اثر بوجود آورده و تصویر

«موهاش بادبان رها در باد»
جناس «الف» که پنج بار تکرار شده هماهنگی زیبایی بین فرم استراکچر و سمنتیک استراکچر بوجود آورده. و قافیه‌ی درونی باد و ‌بادبان .
تصویر پستان‌ها، تشبیه بدیع به دوجزیره‌ی « تاریک» و تضادی که با جمله‌ی معترضه‌ی تاکید شده- روشنی من- و تکمیل و کار حسی گرفتن از نشانه‌های قبلی کار هم شایسته‌ی توجه است.

البته اشاره‌ی مستقیم به قایق و علی‌الخصوص صفت «شکسته» دامنه‌ی تاویل پذیری کار را پایین آورده و حشو زاید به نظر می‌رسد که با کمی تغییر نحوی ،فضای کنایی اثر حفظ می‌شود.


ویرایش پیشنهادی

پرم از پرهای بنفشه‌
باشد این بار
از مرده‌گان آن زن
-در ایستگاه قطار
بلیط‌اش لبخند
‌کنار مردی نشسته
تا قهوه
انگشت‌هاش بلوار میرداماد-

همراهیم کنید تا رود
پیش از آنکه بخوابد
بر سینه‌ام خطی
مثل مهمان ناخوانده‌
لم داده بر کاناپه‌ای خاموش

موجی بپیچد
بنفشه‌ها
بریزد در دریا
بیدار شود زن از خواب
موهاش بادبان رها در باد
پستان‌هاش دو جزیره‌ی تاریک
ـ روشنیِ من ـ
در دستان قایقی که شکسته‌ام


📊 #تحليل_شعر
👤 #رضا_هاشمی

✒️telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #جبار‌_شافعی‌زاده
به قلم #رضا_هاشمی

💠 #بخش‌اول


یکی از برجسته‌گی‌های هر اثری جنبه‌ی تاویل پذیری کار می‌تواند‌ باشد. هرچقدر نشانه‌های کار عمیق‌تر بوده و از عریان بودن پرهیز شود، امکان ساخت روایت‌های متفاوت بیشتر و امکان برداشت‌های مختلف افزایش می‌یابد. و بدین ترتیب امکان تاویل مخاطب‌محور فراهم می‌آید.
با این مقدمه با رویکرد ساختارگرایی جزیی نگر، و نشانه‌شناسی اثر بالا را مورد ‌هم‌خوانی قرار می‌دهیم.


قطعه‌ی اول

پر از بنفشه‌ام
لطفن این بار
از تمام مرده‌گان زنی
در ایستگاه قطار
بلیط‌اش لبخند
‌نشسته کنار مردی تا قهوه
انگشتانش بلوار میرداماد


در شروع کار با دو نشانه‌ی مهم مواجه می‌شویم:

بنفشه
مرده‌گان
اگر پیش‌زمینه‌ای از آداب و رسوم شرق داشته باشیم تصویر مردگانی که به این شکل به رودخانه سپرده می‌شوند به سرعت به ذهن متبادر می‌شود‌. چنانکه مستحضرید افتتاح کار، مثل مصالح اولیه‌ی ساختمان است. با دیدن آن‌ها، ذهنیت شکل گرفته و نشانه‌های بعدی را واکاوی و تاویل آنها و استعاره‌ها را با آن تطابق می‌دهد.
راوی آرزوی خود را بیان می‌کند؛ میهمان بعدیش زنی باشد که اورا در ایستگاه قطار- احتمالا میرداماد - کنار مردی دیده که قهوه می‌نوشید و انگشتان زن مثل بلوار میرداماد برایش حس خوبی داشته.
اگرچه تشبیه تنها در موارد بدیع بودن مورد تایید است، اینجا تشبیه انگشت‌ها ، که احتمالا به بلندی و خوشایندی بلوار معروف میرداماد بوده، تازگی داشته است. هنر صاحب اثر در استفاده از بلوار میرداماد با بار معنایی که پشت خودش دارد، از نظر کارکردهای روانشناسی هم قابل توجه است. هم از نظر تاویل نویسنده محور و هم مخاطب محور. چون معمولا ذهنیتی نسبت به آن در جامعه وجود دارد.

لطفا به سرعت روایت در قطعه اول توجه شود. نوع ترکیب هجای بلند و‌کوتاه کنار هم در محور هم‌نشینی.
وقتی صحبت ساختار می‌شود، ترکیب فرم و موتیف مد نظر است‌؛ نه با هجاهای بلند پشت سر هم کار را کند کرده (علیرغم تم مرگ) و نه با هجای کوتاه شتاب و استرس به خواننده منتقل کرده.
در پس هر دو ، حس خواستن و آرزو بوده. زنی که احتمالا روزی، جایی، -احتمالا در ایستگاه متروی بلوار میرداماد، و.... -دیده.
تنtone(لحن ) قطعه٬ عاشقانه و مودmood(فضای) کار هم با این تصویر( بنفشه، قایق و نشسته کنار مردی تا قهوه) هم حس نوستالژی و هم آرامش را منتقل می‌کند.
ولی در دو بند پایانی با پنج و شش هجای بلند پشت سرهم (مر دی تا قه وه) و (ان گش تا نش بل وا) به آن هیجان و‌میل ورودیه ضربه وارد کرده است.
که به سادگی قابل حل بود.

کنار مردی نشسته
تا قهوه
با این کار هم قافیه‌ی بیرونی درست می‌شد و هم حس تعلیق در بند تا قهوه ایجاد می‌کرد.
اگرچه دست بردن در نحو، امروزه امری لازم به نظر می‌رسد ولی به شرط تولید زیبایی و‌تعالی کار. در حالی که به کار گیری فعل در ابتدای بند اینجا نه تنها تعلیقی به وجود نیاورده، بلکه به خوانش راحت اثر ضربه زده.

در این قطعه البته باید به محور جانشینی هم توجه داشت.
ایستگاه قطار و بلوار میرداماد با رفتن می‌توانند این همان شوند. و‌بلیط ابزاری برای ورود.

قطعه‌ی دوم

مشایعتم کنید تا رود
پیش از آنکه بلولد بر سینه‌ام خطی
مثل مهمان ناخوانده‌ای
لم داده بر کاناپه‌ای خاموش

این قطعه هم قابلیت تاویل پذیری بالایی دارد. مشایعت در ظاهر کار برای حمل قایق مرده به روخانه و وداع است، ودر تاویل استاتیکی دیگر می‌تواند به همراهی عاشق و معشوق در شب وصال تعبیر شود.
تا خطی از آب، تا سینه‌اش بالا بیاید مانند مهمان ناخوانده ( که باز هم جنبه‌ی استعاری دارد و هم تاویل‌پذی ) که برکاناپه لم داده. صفتی که به کاناپه داده( با استفاده از عنصر تشخیص) با موتیف مقید کار هم خوانی دارد و بدیع است.
از نظر صرفی کلمه‌ی لولیدن خیلی به روز نیست و مثلا خوابیدن می‌توانست هم از نظر صرفی و هم از نظر زیبایی‌شناسی ازش بیشتری به کار بدهد.
با توجه به جنبه‌های اروتیک کار، - در قطعه‌ی اول انگشت بود- اینجا سینه داریم، این همان مهره‌هایی‌ست که با توزیع درکار دانه‌های تسبیح نشانه‌ها را تقویت و به هم پیوند می‌دهد.

قطعه‌ی سوم
موجی بپیچد در من
همه‌ی بنفشه‌ها
بریزد در دریا
بیدار شود زن از مرگ
موهاش بادبان رها در باد
و پستان‌هاش دو جزیره‌ی تاریک
ـ روشنیِ من ـ
که قایقی شکسته‌ام

در قطعه‌ی اختتام «در من» حشو به نظر می‌رسد چون قطعا موج، اول در قایق می‌پیچد و اصلا چه نیازی به پرن کردن آن است که در کجا می‌پیچد، چون اساسا فضای کار کنایی‌ست و نشانه‌ها برای مخاطب فعال چیده شده‌اند،
و در بند دوم در شروع بند
ه م ی ، سه هجای کوتاه که اگر چه می‌توان در خوانش «ی» آخر را بلند خواند، ولی در لحن کار تاثیر نامناسب دارد و کلمه‌ی «همه» هم حشو به نظر می‌رسد که با حذف آن ضربه‌ای به کار وارد نمی‌شود.

📊 #تحليل_شعر
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از  #جبار‌_شافعی‌زاده
                            به قلم #صادق_صدرا

💠 #قسمت‌دوم


مرد          زن
              زن        مرد (۵)

واژانه این بار مرد است و خیابان و نیروی دوم از آن سه نیرو که در متن اجتماع حرکت می کند و با اپیزودهای قبلی و بعدی ارتباط معنایی برقرار می کند.

مرد این شعر
در نیمکره‌ی غربی
یک قدم مانده به زن
می‌رود از خیابان
لطفا زن این شعر را
بگذارید در نیمکره‌ی شرقی
شاید شعر
از پوست گردو بیاید بیرون
مرد بماند در خیابان
و زن را نگاه کند
که اتفاق مى‌افتد
در خیابان
شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد (۶)

مرد و نیروی دوم مردی است که در صحنه اجتماع و روابط مدرن جا دارد و به زن نرسیده و ارتباط برقرار نکرده خیابان و صحنه اجتماع را ترک می کند و باز هم به دلیل عدم ایجاد آن ارتباط شعر شکل نمی گیرد.

زن     خیابان      پنجره      مرد
مرد    خیابان      پنجره       زن (۷)

مولف با استفاده از چیدمان هر چهار نشانه سعی در ایجاد ارتباط بین این نیروها در ساختار اجتماع می کند. شاعر با استفاده از ژانر واژانه به متن تنوع بخشیده و با توجه به ارتباط عمودی اپیزودها و ارتباط معنایی متن  ساختار خوب و اجرای مناسبی دارد.



📊 #تحليل_شعر
👤 #صادق_صدرا

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از  #جبار‌_شافعی‌زاده
                            به قلم #صادق_صدرا

💠 #قسمت‌اول
 

«جهان در پوست گردو اتفاق می‌افتد»

شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد

زن         پنجره
            پنجره        زن

زن این شعر
در نیمکره‌ی شرقی
دقیقه‌اى مانده به پنجره
توى غروب می‌افتد
لطفن این پنجره را پیش از آفتاب
در نیمکره‌ی غربی بگذارید
شاید شعر
از پوست گردو بیاید بیرون
زن اتفاق بیفتد پشت پنجره
و مرد را نگاه کند
که اتفاق مى‌افتد
در خیابان
شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد

مرد          زن
              زن          مرد

مرد این شعر
در نیمکره‌ی غربی
یک قدم مانده به زن
می‌رود از خیابان
لطفن زن این شعر را
بگذارید در نیمکره‌ی شرقی
شاید شعر
از پوست گردو بیاید بیرون
مرد بماند در خیابان
و زن را نگاه کند
که اتفاق مى‌افتد
در خیابان
شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد
 
زن     خیابان      پنجره      مرد
مرد    خیابان      پنجره       زن
 
«جبار شافعی زاده»

استفاده از ژانرهای متنوع در ساختار یک شعر وقتی درست و به جا باشد به آن غنا می بخشد. در این متن شاعر با استفاده از ژانر واژانه و چیدمان کلمات که خوب در متن جا افتاده و دقیق استفاده شده از این تکنیک برای رساندن مفهوم مورد نظر خود بهره برده است. برای بررسی این متن آن را به اپیزودهای تشکیل دهنده آن تقسیم و ساختار اثر را بررسی می کنیم.
 
«جهان در پوست گردو اتفاق می‌افتد» (۱)

عنوان اثر رابطه ای ترامتنی از نوع پیرامتنی دارد با کتاب استیون هاوکینگز، به نام «جهان در پوست گردو» که به بحث درباره فیزیک کوانتوم و نظریه ریسمان پرداخته و حالت های مختلف نوسانی ریسمان های بنیادین که به صورت ذرات بنیادین گوناگون جلوه گر می شود را توضیح می دهد. این نظریه به طرزی بسیار طبیعی نسبیت عام و نظریه میدان کوانتوم که سه نیروی دیگر موجود در طبیعت (نیروی الکترومغناطیس، نیروی ضعیف و نیروی هسته ای قوی) را توصیف می کند و به هم مرتبط می سازد و شاعر با استفاده از سیستم جانشینی زن، مرد و شعر را به جای آن نیروها به کار برده و مورد استفاده قرارداده تا رابطه آن ها را توضیح دهد.

شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد (۲)

با استفاده از نشانه پوست گردو که دلالت ظاهری آن سختی است و باید بشکند تا مغزگردو قابل دست یابی باشد و به دلالت رابطه پیرامتنی با کتاب هاوکینگز این مفهوم به ذهن متبادر می‌شود که این شعر بیان رابطه‌ای است که در جهان عینی خارج از ذهن اتفاق می‌افتد و سختی توصیف این رابطه را می‌رساند. سطر «شورش را درآورده» استفاده از تمثیلی عامیانه است که کنایه از حد خارج شدن هر چیزی است که آن را بی مزه می کند و از چشم می‌اندازد و گویای سختی تلاش مولف در به تصویر درآوردن این ساختار ارتباطی است.

زن          پنجره
             پنجره        زن (۳)

در ژانر واژانه کلمات بدون قرار گرفتن در ساختار نحوی بار معنایی را به تنهایی حمل و به مخاطب انتقال می دهند و هنر در نحوه چیدمان آن هاست تا مفهوم مورد نظر مولف را بتواند به مخاطب منتقل کند و در این اپیزود شاعر با چیدمان زن و پنجره و زن میل به رهایی و آزادی زنان و یا نگاه از دور و از درون قابهای محصور زنان را می‌خواسته القا کند که با عنوان شعر که مرتبط با بحث کوانتوم و نظریه ذرات بنیادین است و یا به منزله یکی از آن سه نیروی موجود در هستی ارتباط معنایی دارد.

زن این شعر
در نیمکره‌ی شرقی
دقیقه‌اى مانده به پنجره
توى غروب می‌افتد
لطفن این پنجره را پیش از آفتاب
در نیمکره‌ی غربی بگذارید
شاید شعر
از پوست گردو بیاید بیرون
زن اتفاق بیفتد پشت پنجره
و مرد را نگاه کند
که اتفاق مى‌افتد
در خیابان
شورش را درآورده این شعر
در پوست گردو اتفاق می‌افتد (۴)

زن این شعر به عنوان یکی از نیروهای موجود در زنی شرقی است که به پنجره که نمادی از نگاه از درون قاب و یا آرزوی رهایی است نرسیده غروب می کند و ناپدید می شود و مولف خواسته اش را به صورت تمنا بیان می کند. این تمنا به شکل عام مطرح می شود و مخاطب او همه و یا اجتماع است و می خواهد این روزنه و پنجره را به سمت غرب که نماد تمدن و روابط آزاد است بگشایند و یا قرار بدهند تا در آن صورت میان این نیرو با نیروی دیگر مرد که در خیابان و اجتماع است ارتباط برقرار شود و شعر که بیان ارتباط میان این ذرات بنیادی است اتفاق بیفتد.
 


📊 #تحليل_شعر
👤 #صادق_صدرا

✒️Telegram.me/Khodneviis
@khodneviis

📊 #تحليل_شعری‌از #رضا_هاشمی
#به‌قلم #جبار_شافعی‌زاده

💠بخش‌دوم

.پیشنهاد می‌شود با توجه به بازی زبانی موجود و خلق دوباره‌ی قافیه‌های درونی و موسیقی درونی شعر با عبارات "مین" ، "میم" ، "‌نون" ، "فاصله" و "فصلها" سطور حاضر به شکل زیر بازنویسی شوند:

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا

در نهایت ضرورت دارد شاعر عنوانی را برای شعر خود انتخاب کند. عنوانی که شعر با آن در ذهن مخاطب و جهان شعر ماندگار شود.

خوانش پیشنهادی:

در کم
پنجره اصلن
حوصله هم


کوتاه بیا
تا دست تو
کوتاه آمده دست‌هام

کودتاه کنیم
کوتاه
کو تا بیاید کسی کوتاه

در این زمین پر از مین
از میم و ‌نون
تا میم و‌ آ
فاصله فصل‌هاست
کوتاه بیا


💎پایان

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده

✒️Telegram.me/Khodneviis