اندیشه در اکنون

#زندگی
Канал
Образование
Религия и духовность
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала اندیشه در اکنون
@Andisheh_AknunПродвигать
1,77 тыс.
подписчиков
80
фото
20
видео
167
ссылок
"بگذار اکنون بحث نکنیم که تو راست میگویی یا من بلکه دست در دست حقیقتی نهیم که قرار است در پایان گفتگو خود را به ما نشان دهد" افلاطون ارتباط با ادمین @Mmetaphysics
ما و مساله ای به نام امکان اندیشی

📚تامل در مساله #مرگ می تواند ما را به سه نوع مواجهه متفاوت افراد و مکاتب با آن رهنمون نماید.

1️⃣رویکردی که عمدتا به جای فکر کردن به خود مقوله مرگ، به فردای پس از آن می اندیشد و از #مکافات_عمل بیم می دهد چه اینکه #مسافر_دنیا، رهگذری است که مقصدش جای دیگر است. #پروین_اعتصامی چه خوب این معنا را گوشزد میکند:
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش/ نیست امید که همواره نفس بر گردد/ آنچنان کن که بِنیکیت مکافات دهند/ چو گه داوری و نوبت کیفر گردد

🔰تاریخ بلند #دلواپسان_فردا، نشانگر غفلت آنها از #امروز است. روشن است که چنین نگاه آخرت گرایانه ای عطف توجهات دنیایی را تضعیف و یا حداقل امکانی برای آن فراهم آورده است.

🔰البته توجه دارم که ممکن است این تلقی نه لازمه سنت بلکه محصول برداشت از آن باشد اما به هرحال #چندپارگی_فرهنگی جوامع توسعه نیافته که به لحاظ فکری به دوران کلاسیک و در نیازها و زندگی، سراسر وابسته به دوران جدیدند ضرورت بازخوانی ظرفیتهای سنت، متناسب با #زندگی_مدرن را گوشزد میکند. روشن است که چنین خوانشی نه به منزله حذف سنت بلکه به مثابه امتداد بخشی تاریخی برای بقا آن میباشد.

2️⃣رویکرد دوم همچون گروه اول به واکاوی خود مساله مرگ نمیپردازد ولی برخلاف ایشان، تمام نگاه خود را به #عیش_امروز متمرکز کرده آدمی را به ترجیح نقد زندگی بر وعده های نسیه دعوت می کند. وجود #فردا نامعلوم و #دیروز، گذشته است پس هراس نیستی نباید عشرت هستی را کور کند.

🔰شاید آن جمله معروف #اپیکور-که مردن ارزش آن را ندارد که در ما نگرانی بر انگیزد-را بتوان به همین معنا گرفت که اندیشه به مرگ امری بی فایده است زیرا تا وقتی من هستم مرگ نیست و در هنگامه مرگ هم که دیگر من نیستم:
خیام اگر ز باده مستی خوش باش/ با ماهرخی اگر نشستی خوش باش/ چون عاقبت کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی، چو هستی خوش باش/ از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن/ فردا که نیامده ست فریاد مکن/ بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
🔰نباید از نظر دور داشت که غفلت از #فردا اگر به صرف یک #گمان(جاثیه، آیه 24) رقم خورده باشد به همان اندازه فراموشی #امروز که گرفتاری دیدگاه اول بود، یکجانبه نگرانه است.

🔰از سوی دیگر این دیدگاه نه میتواند جوامع دلبسته و هویت یافته به #سنت که قطعیت بقای فراسوی مرگ را پذیرفته اند قانع کند و نه توانای این است که رضایت آنهایی را رقم زند که در قمار #پاسکال_وار انتخابشان، معقولیت این باور را محتمل برشمرده اند.

3️⃣در نگاه جدید، واقعیت مرگ به نقطه کانونی تفکر وارد میشود. #مرگ_اندیشی به مثابه اساس هویت انسانی، امکانات و فرصتهای گشوده به سوی وی را گوشزد میکند و این، تازه آغازی می شود برای زندگی و چه جالب است آن جمله معروف بزرگمردی چون #نیچه که از یکی از اساتید شنیدم:
☘️اگر مرگ پایان زندگیست ولی مرگ اندیشی، آغاز آن است☘️

#امکان_اندیشی اگرچه از رهگذر #مرگ_اندیشی حاصل شد اما اختصاصی به آن نداشته و از هر دریچه ای قابل رویت است. شایسته است در هر امری خصوصا اگر که از گذشته به ارث رسیده و به ظاهر جز تکرار عادات جلوه ای ندارد منفعل نبوده و از اندیشه به امکانات نهفته در آن، #پویایی زیست جهان خود را بجوییم. و آیا مراسمات باستانی و آیینی همچون #نوروز و ... نمیتوانند از این جمله باشند؟

🖌دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)


@majidahsan62
از خودگذشتگی

1️⃣#برتراند_راسل، ریاضی‌دان و برنده جایزه #نوبل ادبیات در قرن بیستم و از بنیان‌گذاران #فلسفه_تحلیلی است. کتابهای بسیاری از وی به فارسی ترجمه شده است و یاد او و #علامه_طباطبایی(در عین تعلقشان به دو سنت فلسفی بسیار متفاوت) برای من، یادآور #آزادی_اندیشه و #استقلال_فکری است.

🔰وی در زندگینامه خودنوشتش که توسط احمد بیرشک ترجمه شده است زیستن را بدان دلیل سزاوار ارزش بر میشمرد که همراه با سه شور #عشق و #علم و #دغدغه_مندی نسبت به #رنج و #شر همنوع باشد و در نهایت بیان می کند:

🍀This has been my life. I have found it worth living, and would gladly live it again if the chance were offered me🍀

2️⃣امروز، روز بزرگداشت یکی از نخبگان ایران زمین، #خواجه نصیر الدین #طوسی ریاضی دان، متکلم و فیلسوف مشهور مسلمان است. خدمات علمی و فرهنگی خواجه خصوصا در دوره مغول زبانزد خاص و عام می باشد.

🔰گزارش وی در انتهای شرحش بر #اشارات_بوعلی، ارزش تلاشها و خدمات وی را بهتر نمایان میکند:

🍀رقمت أكثرها في حال صعب لا يمكن أصعب منها حال و رسمت أغلبها في مدة كدورة بال بل في أزمنة... بیشتر این‌ کتاب‌ را در چنان حال‌ سختی‌ نوشتم‌ که‌ سخت‌تر از آن‌ ممکن‌ نبود...در روزگاری‌ که‌ هر لحظه آن‌ ظرفی‌ برای‌ غصه‌ و عذاب‌ دردناک‌ و پشیمانی و حسرت‌ بود، زمانی نگذشت‌ که‌ اشکم جاری و دلم‌ پریشان‌ نباشد و زمانی‌ برنیآمد که‌ دردهایم‌ افزون‌ نگردد و غمهایم‌ دو چندان‌ نشود🍀

3⃣به نظرم رسید که هیچ چیزی جز همان اموری که #راسل بیان کرد یعنی عشق به علم و تلاش برای رشد #آگاهی آدمیان -که مهمترین سبب برای کاهش آلام آنهاست- نمی تواند موجب غلبه بر شرایط سخت روزگار گردد. شرایط سختی که به نوعی برای همه اندیشمندان از جمله #خواجه وجود داشته اما هیچگاه مجوز ترک تلاش ایشان نشده است.

4⃣عشق و علم و نوع دوستی در بیان راسل همچنین دارای یک عنصر مشترک است: #ازخودگذشتگی.
تنها با این مولفه است که #فلسفه و #زندگی معنا پیدا میکند و چه خوش گفته اند که فلسفه تمرین مرگ(#سقراط،#فایدون)و گذر از حصار تنگ نفسانیت است:

طفیل هستی عشقند آدمی و پری/ارادتی بنما تا سعادتی ببری/بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش/که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری


@majidahsan62
دیروز در تقویم ایران روز بزرگداشت #لسان #الغیب #حافظ بود. همو که آوازه ادب و معرفتش مسموع عام و خاص است؛ در باب #معنای #زندگی به دیوانش تفالی زدم که غزلی بسیار مناسب با نتیجه پایانی بحثم آمد:
#معنای زندگی(قسمت دوم)

🔰در قسمت اول بحث، بیان کردم که مطالعه کتاب #افسانه #سیزیف #کامو و سوالات یکی از دوستان خود باعث سوالات متعدد دیگری برای من شد و در مسیر پاسخ به این مساله نکاتی را گوشزد کردم و نتیجه ای که گرفتم این شد که تمام #هستی،#زندگی است و این انسان است که می تواند این زندگی را بیابد و فهم کند. با این حال چون گاه آن را کشف نمی کند حکم به بی معنایی و پوچی می کند.

🔰اما روشن است عدم کشف معنای هستی به معنای بی معنایی آن نیست. همین اندیشه باعث شد نتوانم با #کامو همدل باشم و بپذیرم که سیزیف #قهرمان #پوچی است چرا که همان هنگام که سنگ از کوه سقوط می کند سیزیف لحظه ای درنگ می کند و به پوچی خودش و کاری که می کند آگاه می شود.

🔰اما مگر نه اینکه چون سیزیف نمی تواند میان خودش و هستی نسبتی بیابد هستی را پوچ می بیند نه اینکه #هستی #پوچ و بی معنا باشد. نتیجه اینکه نباید پوچی ناشی از عدم درک نسبت #خود و #هستی را به خود هستی تسری داد و چنین تسری ای منطقی نیست. اگر فقط نیستی است که بی معنا است و بی معنایی فقط عدم درک نسبت میان خود و جهان است، باید بدانیم که هر چه هست با معناست.

🔰بهتر آن است که به جای رسیدن به پوچی، از نوشدگی سنگ و کوه و آگاهی سیزیف و البته خود سیزیف سخن بگوییم. اگر سیزیف لحظه ای به این امر توجه کند آنوقت می فهمد که هر بار بالا بردن سنگ، مبارزه ای نو با شکنجه خدایان است و آیا این خود یک معنا نیست؟

🙇با این حال باز فکر میکنم که نکته ای باقی مانده است. گفتم که انسان امکان جعل معنا حتی برای نیستی را دارد، حال اگر همه کشف معناهای ما خود، #جعلی باشد مثل جعل نیستی چه؟ نیز روشن است که برد چنین معنایی به مقدار بقای جاعل و جعلش است پس هر لحظه، خطر بی معنایی در کمین است و این خودش، ورود دوباره به نوعی پوچی خواهد بود.

🔍🔍🔍اما مگر نه اینکه من در پی معنای #واقعی #زندگی بودم نه معنایی که خودم جعل می کنم! بنابراین باز پرسیدم که آیا می توان به معنایی دست یافت که معنای #مطلق باشد و هیچگاه از بین رفتنی نباشد؟؟؟

🖋دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)
@majidahsan62
#معنای زندگی(قسمت اول)

🔰چند روزیست کتاب #افسانه #سیزیف را میخوانم👨‍💻و همین باعث شده است که به نحو نظری با مسئله #زندگی کلنجار بروم. جالب آنکه دیروز دوستی از من پرسید که زندگی چیست و چه معنایی دارد؟ من که خود با مطالعه آن کتاب به اندازه کافی درگیر با مسئله بودم، با این سوالات بیش از پیش به فکر فرو رفتم🙇

🔷اما بیش از آنکه به پاسخی برسم بر تعداد سوالات خود افزودم:
آیا زندگی همان ز‌نده بودنست یا امری فراتر از آن است؟ زندگی خودش معناست یا درک معنا است و یا حتی جعل معنا؟ زندگی یک تکرار کسالت بار است یا جریانی نو شونده؟ اگر دومی است چرا گاه با حس پوچی همراه است؟! اگر اولی است دیگر چه معنایی دارد؟! آیا معنای زندگی همان هدف ما از زندگی است یا با آن تفاوت دارد؟!

🔶در همان حال که در اندیشه غوطه می خوردم، این نکته به ذهنم آمد که هرچند پرداختن به مباحث فلسفی جدیدی مثل «معنای زندگی» و «معنای انسان» محصول دوران جدید و روح #سوبژکتیو آن است که از مسئله ای همچون #غایت آفرینش به چنین مسائلی روی آورده است، اما برای برخی مثل من هم جذاب است و طبق قاعده #کلیت و #عمومیت من هم میتوانم و باید درباب آن تامل و اظهار نظر کنم.

🔹دوباره داشته های ذهنم را مرور کردم باشد که به نکته ای درخور دست یابم، اما نتیجه جز مشتی اصطلاحات فلسفی مانند «وجود» و «شدن» و «حرکت جوهری» و «اتحاد عالم و معلوم» نبود.

🔸گفتم به مسئله بی توجه باشم و آن را نادیده بگیرم. اما روح جستجوگری فلسفی که از دلمشغولی به همان اصطلاحات📚 برایم به ارث مانده مانع شد؟! پس دوباره به سوالات برگشتم و تلاش از سر گرفتم.

🔰راستش هرچه فکر کردم به این نتیجه رسیدم که فقط یک امر بی معنا وجود دارد و آن هم #نیستی است. هستی هست و زندگی هست و می توانیم از آنها سخن بگوییم. اما «نیستی» چه!؟ تنها امر بی معنا، نیستی است که نمیتوان آن را دریافت مگر اینکه نور هستی بر او بتابد. نیستی تا در ذهن وجود نیابد، جز نیستی چیزی نبوده و در بی معنایی خود باقی می ماند و خلاصه اینکه حتی نیستی نیز برای معنادار بودن طفیل هستی است و به تعبیر #مولانا:

هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود

🔰پس فکر کردم‌که اگر از معنا سخن می گوییم باید معنای چیزی باشد که هست. راحت بگویم: «معنا ملک طلق هستی است».

▪️دوباره پرسیدم پس چرا ما دچار پوچی می شویم و به بی معناییِ زندگی می رسیم؟!🤦‍♀🤦‍♂ پاسخم این بود که شاید وقتی نتوانیم میان خود و هستی نسبتی برقرار کنیم به بی معنایی می رسیم. امان از این #عدم که وقتی میان من و هستی رخنه میکند به طوریکه نسبت خود و هستی را درک نمی کنم، از #پوچی و بی معنایی حرف میزنم.

🔰پس راهی ندارم جز اینکه دوباره این نسبت را دریابم. فهم نسبت من و هستی است که روشن می کند که زنده بودن برای هستی است و چون هستی #نامتناهی بوده و بی وقفه نو می شود زندگی هم جریانی آن به آن نو شونده است. راستش خود زندگی است که هر لحظه نو به نو می شود و در تمام هستی جاری است و به آن معنا می دهد. و البته چون انسان برخلاف دیگر موجودات می تواند به چیستی معنا و وجود آن در جهان فکر کند و آن را بکاود و گاه آن را نیابد به بی معنایی جهان حکم می کند.

🖋دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)
@majidahsan62