#معنای زندگی(قسمت دوم)
🔰در قسمت اول بحث، بیان کردم که مطالعه کتاب
#افسانه #سیزیف #کامو و سوالات یکی از دوستان خود باعث سوالات متعدد دیگری برای من شد و در مسیر پاسخ به این مساله نکاتی را گوشزد کردم و نتیجه ای که گرفتم این شد که تمام
#هستی،
#زندگی است و این انسان است که می تواند این زندگی را بیابد و فهم کند. با این حال چون گاه آن را کشف نمی کند حکم به بی معنایی و پوچی می کند.
🔰اما روشن است عدم کشف معنای هستی به معنای بی معنایی آن نیست. همین اندیشه باعث شد نتوانم با
#کامو همدل باشم و بپذیرم که سیزیف
#قهرمان #پوچی است چرا که همان هنگام که سنگ از کوه سقوط می کند سیزیف لحظه ای درنگ می کند و به پوچی خودش و کاری که می کند آگاه می شود.
🔰اما مگر نه اینکه چون سیزیف نمی تواند میان خودش و هستی نسبتی بیابد هستی را پوچ می بیند نه اینکه
#هستی #پوچ و بی معنا باشد. نتیجه اینکه نباید پوچی ناشی از عدم درک نسبت
#خود و
#هستی را به خود هستی تسری داد و چنین تسری ای منطقی نیست. اگر فقط نیستی است که بی معنا است و بی معنایی فقط عدم درک نسبت میان خود و جهان است، باید بدانیم که هر چه هست با معناست.
🔰بهتر آن است که به جای رسیدن به پوچی، از نوشدگی سنگ و کوه و آگاهی سیزیف و البته خود سیزیف سخن بگوییم. اگر سیزیف لحظه ای به این امر توجه کند آنوقت می فهمد که هر بار بالا بردن سنگ، مبارزه ای نو با شکنجه خدایان است و آیا این خود یک معنا نیست؟
🙇با این حال باز فکر میکنم که نکته ای باقی مانده است. گفتم که انسان امکان جعل معنا حتی برای نیستی را دارد، حال اگر همه کشف معناهای ما خود،
#جعلی باشد مثل جعل نیستی چه؟ نیز روشن است که برد چنین معنایی به مقدار بقای جاعل و جعلش است پس هر لحظه، خطر بی معنایی در کمین است و این خودش، ورود دوباره به نوعی پوچی خواهد بود.
🔍🔍🔍اما مگر نه اینکه من در پی معنای
#واقعی #زندگی بودم نه معنایی که خودم جعل می کنم! بنابراین باز پرسیدم که آیا می توان به معنایی دست یافت که معنای
#مطلق باشد و هیچگاه از بین رفتنی نباشد؟؟؟
🖋دکتر مجید احسن(پژوهشگر حوزه فلسفه و دین)
@majidahsan62