https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
✍🏻 درامی احساسی و لطیف از عشقی یک طرفه! اشتفان تسوایگ در کتاب نامه یک زن ناشناس، ماجرای عاشقانه اما تلخ دختری دلداده را شرح میدهد که پس از گذشت سالها تصمیم میگیرد برای معشوق خود نامهای بنویسد و احساساتش را بیان کند. به نظر شما او موفق میشود؟ فایل pdf👇 @ketabdostm @nevisandbdonya
کتاب مثل خون در رگهای من به قلم احمد شاملو، شامل نامههای احمد شاملو به همسرش آیدا . رابطه عاشقانه شاملو با همسرش از جمله مهمترین وجوهِ زندگی او محسوب میشود که تحولی بزرگ در زندگی این شاعر ایجاد کرد. به گونهای که رد پای حضور آیدا به وضوح در اغلب اشعار شاملو به چشم میخورد.🥺🥺
من این تنهاییه کوفتیه لعنتی رو دوست دارم... فالش زدن جمعه از صبحش شروع میشه، همون موقع که چشمات و باز میکنی و یادت میاد که امروز جایی خبری نیس و میتونی بیشتر بخوابی، پس عمداً کشش میدی و از تو رختخواب بلند نمیشی،الکی چشمات و میبندی و میگی یک ساعتش و بذار با خواب پر کنم، ولی فکرای چرت و پرت میاد سراغت،بی انگیزگیه بلند نشدن صبح، اینقدر کش میاد تا برسه به بی انگیزگی واسه کل زندگی. واقعا تحمل میخواد گذشتن از جمعه مخصوصا که موقع این دنده اون دنده شدن زیر لحاف به این فکر کنی که کاش یکی بود که... اما بهش که فکر میکنی یادت میاد که چه روزهایی همون یکی، جمعه را کوفتت کرد و میگی خوبه که نیس، حداقل کسی نیس که تو یقه اش و بگیری بگی گوه بودن جمعه به خاطر اخلاق گوه تره اونه. بعد از کلی ناز پا میشی برای یک صبحونه ی خاص که بهمون گفتن باید یه طور دیگه باشه، چه خبره؟ هیچی! چون جمعه اس باید نونش تازه و گرم باشه، نیمرو باشه و در بهترین حالت کله پاچه باشه، خانم دکتر اسمش و گذاشته «صبحانه در مانی». باشه، در یخچال و باز میکنی ولی کو اشتها، ولش کن، حالا نمیشه مثل روزای دیگه با یه کافی میکس با دو تا بیسکوییت ساقه طلایی سر و تهش و هم بیاریم؟ بعد از صبحونه هم میشینی به در و دیوار نگاه میکنی و اینکه امروز هالیدی هس و تو باید چه خاکی تو سرت بریزی تا شب، نهایت حالی که میشه داد اینه که یه غذای خفن درست کنی واسه ناهار اما با افسردگی بعد از ناهار جمعه باید چه کرد؟ خانم دکتر میگه باید با حسهات دوست و رفیق بشی، بشناسیش، لمسش کنی،قشنگ ببینیش، پسش نزنی.آره، باید دستت و بندازی گردن روز جمعه و بگی عوضی! من توئه حال خراب کن و خوب میشناسم، تو ذاتت اینه که به آدم حالی کنی چقدر تنهاس، میخای بگی روز جمعه چقدر مردم خوشن و به پارتی و خوشگذرونی تو ویلاهاشون و با زیداشونن و تو نشستی دمنوش لاغری میخوری و کتابات و لیس میزنی و تا شب رو باید با هزار دوز و کلک تموم کنی که تسمه پاره نکنی... من دست میندازم دور گردن جمعه و تو تخم چشاش زُل میزنم و بهش میگم: توئه نامرد دستت برام رو شده، میخوای به من بگی چقدر خوشم نیست، آره؟ گفتی؟ حرفت همینه؟ من فهمیدم.حالا دیگه میشناسمت من این تنهایی لعنتی و این جمعه ی افسرده کن و دوست دارم، اصلا عاشق این حال خرابم، عاشق خودمم که نشسته و نمیدونه جمعه رو چطور باید شب کنه... #منیره_سادات_امامی #دلنوشته#جمعه_های_دلگیر#عاشق_خودت_باش#نانو_محتوا#نوشتن_كار_من_است#نوشتار_درمانی#نویسندگی#دنیای_نویسندگی#من_مینویسم_تو_بخوان#بنویسید#نامه_برای_خودم #پذیرش#نگارش #تنهایی#جمعه_ها
«نامه به پدر» اثری است که در آن «فرانتس کافکا» نامهای به پدر خود، «هرمان کافکا» نوشته است؛ نامهای که هرگز به مقصد نرسید. در این نامه کافکا از موضوعهای گوناگونی صحبت میکند. اما موضوع اصلی نامه، پاسخ به سوالی است که پدر از او پرسیده بود #نامه_به_پدر #فرانتس_کافکا @nevisandbdonya
آدم باید کتابهایی بخواند که گازش می گیرند و نیشش میزنند.اگر کتابی که میخوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه مان و بیدارمان نکند، پس چرا میخوانیمش؟ که به قول تو حال مان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که میشود خوش حال بود.تازه لازم باشد، خودمان میتوانیم از این کتابهایی بنویسیم که حال مان را خوش میکند. ما اما نیاز به کتابخونه، نیاز به کتابهایی داریم که مثل یک ناخوش حالیِ سخت دردناک متاثرمان کند، مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم، دور از همه ی آدمها، مثل یک خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخ زده ی درونمان!
عنوان #نامه_های_ایرانی نویسنده #مونتسکیو مترجم #محمد_مجلسی یک فایل فشره 👇👇👇👇 نامههای ایرانی (به فرانسوی Lettres persanes) یکی از آثار ادبی شارل دو مونتسکیو است و مضمون آن نامههایی فرضی هستند که در اواخر سلطنت لوئی چهاردهم بین سالهای (۱۷۱۱ – ۱۷۲۰ میلادی)، نگارش یافتهاند. مونتسکیو این نامهها را از زبان دو ایرانی ثروتمند بهنامهای «ازبک» و «ریکا» که در مدت مسافرت خود به اروپا، برای مدتی طولانی در فرانسه اقامت گزیدهاند، نوشته است. این کتاب پایه فکری اثر بعدی منتسکیو یعنی روح القوانین است. این رمان که در سال (۱۷۲۱ میلادی) در آمستردام با نام مستعار منتشر شد، دربرگیرندهٔ استنباط این دو ایرانی از اروپا و بهخصوص فرانسه میباشد. نامههای ارسالی از ایران، عمومأ از طرف خواجه و زنان حرمسرای ازبک است که حوادث روز مملکت و اتفاقات بدیمن مانند خودکشی سوگلی حرمسرای او،«روشنک» را بهاطلاع ارباب میرسانند. سبک دلنشین نگارش نامههای ایرانی که خواننده را مجذوب مینماید، مستور در نحوهٔ طنزآمیز گزارش از آداب و رسوم رایج در پاریس و اروپا است. نامههای «ریکا» که از دیدگاه یک شرقی نگارش یافته است، لوئی چهاردهم را جادوگری میپندارد که پولهای خزانهٔ شاهی را با یک حرکت دست دوبرابر میکند و یا پاپ بهمردم چنین القا کرده است که «سه» برابر با «یک» است (کنایه از اعتقاد به تثلیث) و یا این که، نان، نان نیست و شراب، شراب نیست (کنایه از گوشت و خون عیسی مسیح). در احوال آرایش پاریسیها میگوید: آنها موهای خود را بهحدی به طرف بالا جمع میکنند که صورتشان درست در وسط بدنشان قرار میگیرد. لیکن در پشت این طنز هنرمندانه، مونتسکیو آموزگار جدی اخلاق پنهان شدهاست تا دستگاهی را نقد کند که هیئت حاکمهٔ آن با قدرت نامحدود و تجاوزکارانهاش حق حیات را از ملت سلب نموده است. مونتسکیو با نوشتن نامههای ایرانی گامی بلند در راستای جنبش روشنگری اروپا و برای پیریزی طرحی نو براساس آزادی، حقیقت و تفاهم، بهمیدان گذاشت. بهطنز کشیدن فرانسه و داستان غمانگیز حرمسرای ایرانی دو روی یک سکهای است که آزادیهای فردی و قابلیتهای عمومی را در غیاب نظم و قاعده و قانون به تصویر کشیده است. بخشی از این نامهها بهتشریح مذاهب و تشابه آنها به یکدیگر یا تضاد موجود در ادیان از دیدگاه ازبک، پرداخته است. @nevisandbdonya
#الیزابت_برت و #رابرت_براونینگ دو شاعر معروف انگلیسی بودند که در اواسط قرن نوزدهم میلادی زندگی می کردند. این دو نفر از طریق خواندن آثار هم و نامه های که میانشان رد و بدل می شد، عاشق یکدیگر شدند. باآنکه اليزابت از کودکی به بیماری ریوی مبتلا بود و رابرت شش سال از او کوچک تر بود، هیچ کدام از این ها مانع این نشد که آنها دست از تلاش برای رسیدن به هم بردارند ، در نهایت در سال 1846 زمانی که الیزابت تقریباً چهل سال داشت خانواده اش را برای همیشه ترک کرد و توانست در ایتالیا با رابرت ازدواج کند . این دو نفر یکی از معروفترین زوج های شاعر قرن نوزدهم انگلیس شدند. مجموعه #نامه_های و تمام #آثار متعلق به این زوج هم اکنون در کتابخانه ای به نام آنها یعنی #آرمسترانگ_براونینگ در تگزاس آمریکا نگهداری می شود.
نامههای رز روایتی عاشقانه، داستانی از دل سر سبزیهای فرانسه است. این رمان فرانسوی حق مطلب را در مقابل آنچه خاستگاهش بدان زبان زد است ادا میکند و شما را به فضای دل انگیز فرانسهی عاشق میبرد.
داستان کتاب از زبان دختری به نام لولا تعریف میشود. لولا در شش ماهگی به فرزند خواندگی پذیرفته شده و حالا سی سال است که با والدین خود زندگی و در کنار آنها کار میکند. او هیچ پیش زمینهای از گذشته خود و گذشتگانش ندارد. تنها چیزی که از زندگی ناشناخته خود به یادگار دارد کابوسهایی ست که سالهای سال او را همراهی کردهاند و او هیچ ایدهای در مورد منشا این کابوسها ندارد. یکی از نکات متفاوت این کتاب با دیگر داستانهای عاشقانه را میتوان در داشتن رازها و افشای حقایقی دانست که زندگی شخصبت اصلی را به کلی تغییر میدهد. شما میتوانید با قهرمان داستان هم قدم شوید و هم زمان با خود او درباره رازها و گذشتهاش مطالبی را فرا بگیرید. @nevisandbdonya
کلاریس سابار، زاده ی سال 1984، نویسنده ی فرانسوی است. او از همان کودکی به نویسندگی علاقه مند بود و پس از اتمام تحصیلات، تصمیم گرفت که رویای خود در نویسندگی را به واقعیت تبدیل کند. سابار که عاشق ادبیات و سفر است، اکنون در نیس زندگی می کند و خود را وقف نوشتن کرده است. اولین رمان او با نام « #نامه های_رز » برنده ی #جایزه_ی_ادبی_کتاب_عاشقانه سال فرانسه شد.