https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
سال ها از این ماجرا می گذرد، اما زندگی به من آموخته است آنچه درباره ی از یاد بردن گذشته ها می گویند درست نیست. چون گذشته با سماجت راه خود را باز می کند.
خالد حسینی در چهارم مارس سال 1956 از پدر و مادری هراتی در کابل به دنیا آمد.پدرش یک دیپلمات و مادرش معلم زبان دری در دبیرستان های کابل بود. خالد حسینی به خاطر کار دیپلماتیک پدرش در فاصله سال های 1970 تا 1973 به همراه خانواده اش در تهران زندگی می کرد و بعد از آن هم تا قبل از حمله شوروی به افغانستان مدت چهار سال را در پاریس اقامت داشت.
در سال 1980 به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان و حمله ی ارتش سرخ به کابل، پدرش از کار دولتی اش برکنار شد وتمام اعضای خانواده به آمریکا مهاجرت کردند.
در آمریکا خالد حسینی دانش آموز موفقی بود. ابتدا در رشته زیست شناسی لیسانسش را گرفت و سپس در سال 1989 وارد دانشگاه سن دیگو شد و در آنجا مشغول تحصیل در رشته پزشکی شد.
خالد در سال 2001 ایده نگارش کتابی براساس وقایع داخلی کشورش به ذهنش می آید. نام این کتاب که "باد بادک باز" شد، در سال 2003 ابتدا در آمریکا انتشار پیدا کرد، سپس با استقبال گسترده ای در سراسر جهان مواجه شد و سومین کتاب پرفروش آن سال شد. این کتاب تاکنون به چهل و هشت زبان ترجمه شده و در سال 2007 فیلمی براساس داستان آن ساخته شده است .
خالد حسینی در سال 2006 سفیر حسن نیت افغانستان از طرف آژانس پناهندگی سازمان ملل متحد شد.
او در سال 2007 نگارش دومین رمانش یعنی "هزار خورشید تابان را آغاز کرد که این رمان هم در سال انتشارش پرفروش ترین کتاب آمریکای شمالی شد. خالد حسینی عنوان این کتاب را با الهام شعری از صایب تبریزی انتخاب کرده است.
خالد حسینی اکنون به همراه همسر و دو فرزندش در شمال کالیفرنیا زندگی می کند.
فقط یک لبخند بود، نه بیشتر. این کار همهچیز را روبراه نمیکرد. هیچ چیز را روبراه نمیکرد. فقط یک لبخند. چیزی به این حقیری. برگی در جنگل که پس از رمیدن پرنده ای میجنبد.. اما من به استقبالش رفتم. با آغوش باز. چون بهار که از راه میرسد، برف ها را ذره ذره آب میکند و شاید بتوانم شاهد آب شدن نخستین دانههای برف باشم..
خالد حسینی زاده ۴ مارس سال ۱۹۶۵ در کابل نویسنده افغان-آمریکایی است. عمده شهرت وی بابت نگارش دو رمان بادبادکباز و هزار خورشید تابان است. حسینی ساکن ایالات متحده است و آثار خود را به زبان انگلیسی مینویسد. خالد حسینی از پدر و مادری هراتی، در شهر کابل زاده شد. مادرش معلم فارسی و تاریخ در یک لیسه (دبیرستان) بزرگ دخترانه در کابل بود. در سال ۱۹۷۶، پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده، به پایتخت فرانسه رفت. در سال ۱۹۸۰ و به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سفارت افغانستان برکنار شد. در نتیجه خانواده حسینی از ایالات متحده تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که به آنها اعطا شد. خالد حسینی به همراه خانوادهاش در سال ۱۹۸۰ به سن خوزه در ایالت کالیفرنیا مهاجرت کرد. او درخواست پذیرش از دانشگاه سانتاکلارا (Santa Clara) کرد و از مدرسه UC در شهر سن دیگو در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. خالد از سال ۱۹۹۶ به تحصیل در رشته پزشکی داخلی مشغول شد.
خالد حسینی ازدواج کرده و دارای دو فرزند (یک پسر و یک دختر با نامهای حارث و فرح) است.
بابا گفت: چیزی زشت تر از دزدی نیست. امیر، مردی که چیزی را بگیرد که حقش نیست، چه زندگی باشد و چه یک قرص نان... من توی صورتش تف میکنم. و اگر سر راهم سبز شود، خدا به دادش برسد می فهمی؟ @nevisandbdonya #بادبادک باز #خالد حسینی
خلاصه: و کوهستان به طنین آمد، با چشمانداز وسیع و داستانسرایی حکیمانه و سرشار از مفاهیم انسانیاش، رمانی عمیقاً گیرا و دلرباست که درک ژرف خالد حسینی را از تعهداتی که ما و زندگیمان را شکل میدهد نمایان میکند . داستان با پیوند تآثیرگذار و بیمانند خواهر و برادری بیمادر در یکی از روستاهای افغانستان آغاز میشود. عبدالله، برادر بزرگ، برای پری دوساله بیش از آنکه برادر باشد حکم مادر را دارد و پری کوچولو برای عبدالله ده ساله همه چیز است. اتفاقی که برای آن دو روی میدهد و ماجراهای کوچک و بزرگی که در زندگی افراد دیگر به طنین میآید گواهی است بر پیچیدگی زندگی. نویسنده در این رمان چند نسلی _ که نه تنها به والدین و فرزندان بلکه به روابط برادران و خواهران، عموزادهها و داییزادهها، مستخدمان و سرایداران نیز میپردازد – مهرورزیها، جریحهدار کردنها، فداکاریها، خیانتها و وفاداریها را بازگو میکند؛ @nevisandbdonya