هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#بخش
Channel
Logo of the Telegram channel هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryPromote
438
subscribers
2.91K
photos
2.31K
videos
178
links
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#معرفی_ولسوالی / #شهرستان #چغچران / فیروزکوه :


#چغچران یا #فیروزکوه یکی از یازده ولسوالی یا شهرستان از ولایت / استان #غور می باشد


1_ #چغچران در لغت


لغت نامه ی دهخدا:
#چغ: #چوبی است که همچون #آبنوس بود برنگ . (فرهنگ اسدی ). چوب آبنوس و بعضی گویند چوبیست مانند آبنوس . (برهان ). چوب آبنوس را نامند. (جهانگیری ). چوب آبنوس و چوبی شبیه آبنوس . (ناظم الاطباء):
کی تخت عاج و یکی تخت چغ
یکی جای شاه و یکی جای فغ

#چران . [ چ َ ] (نف مرخم ) مخفف چراننده . کسی که حیوانات را میچراند و در چراگاه و علفزار گردش میدهد، مانند گوسپند چران و گاو چران . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید:
#چغ: چوبی است که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. 2. #چرخی که زنان رشته بدان ریسند.
#چغ: پرده مانند است که از چوب های باریک سازند.
#چق: چوبی که بدان ماست را هم زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود.
چق: = چغ، #چیغ: پرده ی که از نی و حصیر سازند و بر در اتاق آویزند.
چرا: چراگاه، عمل چرانیدن حیوانات، به معنی چریدن نیز آمده است.
پشتو – دری قاموس:
چغ: آواز مرغ.
چر: چرچر گنجشک

بنا، گفته میتوانیم که چغچران نه واژه ی ترکیست و نه هم پشتو. بلکه واژه فارسی است و این معنی از اصالت دو واژه یعنی #چغ و #چران (چغ+چران)که فعلا نیز در میان مردم مروج است، واضح و روشن میباشد. همانطوریکه قبلا مذکور گردید، معنی دادن به واژگان ترکیبی کاری ساده و بسیطی نیست.
پس #چغچران در لغت: #چغچران اسم ترکیبی است که از دو واژه ی مقدس و پسندیده ی فارسی گرفته شده است، #چغ: بروزن تق، نوع وسیله ی است که توسط شاخه های سبز درختان بید ساخته شده که از آن به صفت خیمه و خانه ی صحرایی استفاده مینمایند و این فرهنگ و عنعنه فعلا نیز در بین مردم این ولا مروج است. چران: چران بر وزن سران، به معنی چرا گاه، نشیمنگاه، چمنزار و گاهی هم وادی نشین آمده است. که به طور پیوسته چغچران را میتوان چنین معنی داد و ترجمه کرد: چمنزار، چراگاه، کسانیکه خانه های سنتی دارند، خیمه نشینان #چغی و گاهی هم معنی #وادی_نشین را افاده میکند.



#بخش_اول


@ytimanmazari👈
#بخش_دوم
هرچند که در چهل سال پسین تحولات شگرفی مناسبات سیاسی و اجتماعی را در افغانستان دچار تحول کرده است، هزاره ها اما هنوز همشان اجتماعی اقوام دیگر نشده اند. هزاره ها هنوز در معرض تبعیض بی‌رحمانه قرار دارند که نسل کشی‌های سال‌های اخیر از این واقعیت تلخ سخن می‌گویند.در کنار این سختی‌ها و دشواری‌ها اما هزاره ها دست از تلاش و تکاپو برنداشتند، درس خواندند، با سواد شدند، صاحب هنر و اندیشه شدند و فرهنگ هزارگی را جان بخشیدند. فرهنگ هزارگی بر بنیاد تعامل، تساهل، مدارا، آفرینش تخیل و تولید هنر و اندیشه قوام یافته است که خود سبب دگردیسی قابل توجه در ساختار الگوهای رفتاری هزاره ها شده است.فرهنگ هزارگی اما در عرصه تعاملات سیاسی به پختگی نرسیده است و به همین دلیل است که هزاره ها هنوز سیاسی نشده اند. هرچند که رخدادهای خونین سال‌های پسین هزاره ها را تکان داده است، این تکانه‌ها اما هنوز نتواسته اند آنها را در یک مسیر منسجم سیاسی‌اندیشی قرار داده و امکان رهایی آنان را از چنبره تبعیض، ستم‌ورزی و کوچک‌اندیشی فراهم کنند.به همین دلیل است که هزاره ها شاعران، هنرمندان، نویسندگان، سینماگران و ورزش‌کاران موفق دارند اما سیاست‌مدار موفق نه! فرهنگ هزارگی اما آهسته و پیوسته مسیر رشد و بالندگی را می‌پیماید و بدون شک بستر تولید و ترویج ژانرهای ارجمند فرهنگ، اندیشه و هنر قرارخواهد گرفت. هزاره ها برای سیاسی شدن، ضرورت به فهم و تحلیل تاریخ گذشته و درک و فهم واقعیت‌های معاصر خود دارد که این مهم کم‌کم در حال جوانه زدن است. هزاره‌ها باید به این واقعیت دقت کنند که با تعلقات، دین، مذهب و قوم نمی‌توانند از گردونه خونین زندگی معاصرشان عبور نمایند. برای عبور از این وضعیت و رسیدن به وضعیت مطلوب، نیاز مبرم به یک بستر مدرن سیاسی است اگر هزاره ها نتوانند این بستر را فراهم نمایند، بیرون آمدن از چنبره مصیبت‌های جاری به سادگی ممکن نخواهد بود.


به قلم #هادی_میران



🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20

👉 @ytimanmazari
#روز_فرهنگ_هزارگی_داستان_درد_و_غم_غربت_اندوه_به_درازای_تاریخ :

دیروز روز فرهنگ هزارگی بود و هزاره‌ها در سراسر جهان از این روز تجلیل کردند. فرهنگ هزارگی مجموعه‌ای از آداب، رفتار، هنجار، اعتقادات و سنت‌های اند که در تعامل و تقابل با پدیده‌های پیرامون آن در سالیان متمادی شکل گرفته اند و اکنون به عنوان هویت فرهنگی هزارگی به نمایش می‌رود. تاریخ هزاره‌ها در افغانستان با خون، خاکستر و نسل کشی گره خورده است و اگر گفته شود که هزاره‌های که تا اینجا رسیده اند، از میان دریای خون و خاکستر عبور کرده اند، مبالغه نیست.
#عبدالرحمن_بارکزی به استناد جلد سوم سراج التواریخ، چهار صد هزار خانوار هزاره را نابود کرد که اگر حد میانگین جمعیت هر خانواده را چهار نفر بشماریم، یک میلیون و شش‌صد هزار نفر جمعیت هزاره توسط آن امیر نابود شده است. هزاره ها از بسیاری مناطق حاصلخیز مجبور به کوچ اجباری شدند و خود در درون و بیرون افغانستان گم و گور شدند. هزاران دختر، پسر و زن جوان هزاره در بازار‌های برده فروشی قندهار، جلال‌آباد و پل یک پیسگی کابل مثل بز، مرغ و گوسفند به فروش رفتند و بدینسان یک قوم برای سال‌های متمادی تحقیر شد که نشانه‌های آن هنوز هم از مناسبات سیاسی و اجتماعی معاصر رخت بر نبسته است.هزاران زن و دختر جوان هزاره به کنیزی رفتند، مادر شدند و در میان اقوام دیگر گم و گور شدند. از همین رو بسیاری از پشتون‌ها یک رگ هزارگی دارند اما به ندرت جرات کرده اند که به این وابستگی ژینتیکی اعتراف کنند. چند سال قبل در کابل که با مرحوم سلیمان لایق نشست و برخواست دوستانه داشتم، یک روز با کمال صداقت گفت که مادر بزرگش یک کنیز هزاره بود. پس از آن شهامت، ارادت من به ایشان چند برابر شد. مرحوم اکرم عثمان نیز از یک کنیز هزاره به دنیا آمده بود اما هیچ گاهی نتوانست این شهامت را برخود هموار کند و بگوید که مادرش یک کنیز هزاره بود. جنرال گل‌نبی احمدزی که چند سال قبل قومندان گارنیزیون کابل بود، نیز نسب مادری اش به یک کنیز هزاره می‌رسد اما او هیچ گاهی نتوانست به این وابستگی اعتراف کند و همین‌گونه خیلی کسانی دیگر. من در پاره چنار پاکستان با تعداد قابل توجهی از پشتون‌های توری برخوردم که نسب مادری شان به کنیزان هزاره می رسید و یکی از آنها ریس اداره پست پیشاور بود که باهم رفیق شده بودیم. بردگی هزاره ها رسما توسط امان الله لغو گردید و بعد از آن انسان هزاره بصورت رسمی خرید و فروش نشد.
هزاره‌ها اما به رغم تحمل این فشار سنگین و خونین، زنده ماندند، سخت‌ترین و شاقه‌ترین کارها را انجام دادند، در شهرهای افغانستان در گاراج‌های نمناک زندگی کردند، تحقیر و توهین‌های بی‌شمار را تحمل کردند، مادران هزاره در خانه‌های ثروتمندان اقوام دیگر، لباس شستند، از اطفال شان نگهداری کردند، پاک‌کاری کردند، مردان هزاره اغلب در بازارهای کابل جوالیگری کردند، بار بردند و بار کشیدند اما هیچ گاهی دست به سرقت و دزدی نبردند و دست تگدی به کسی دارز نکردند. تاریخ معاصر افغانستان، از عبدالرحمن تا کودتای حزب دموکراتیک، تاریخ نابودی، تحقیر و اهانت هزاره‌ها است.هزاره‌های که از اطراف در کابل آمدند و فرزندان شان که در کابل بزرگ شدند، بار سنگینی از تحقیر و اهانت را بر شانه‌های خود حمل کردند. در کابل به هزاره ها موش‌خور می‌گفتند، پوچوق می‌گفتند، آپه می‌گفتند و اگر هزاره ای اندکی فیشن می‌کرد، به او می‌گفتند هزاره و چاکلیت! من در سالهای آموزش ابتدایی در مکتب سردار جانخان کابل، معلمی داشتم که دخترخانم شیک و بلند بالا بود و به شاگردان هزاره پوچوق می‌گفت. من در برابر این رفتار او سخت عقده گرفتم و روزی مار مرده ای را از جایی پیدا کردم و در صنف آوردم و در یک چشم به‌هم زدن، داخل دستکولش گذاشتم.
#بخش_اول

🔴 قصردانش و فرهنگ خراسان

👉 @khurasan20

👉 @ytimanmazari
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_سوم


از دو نفر #هزاره خواسته شد به #حضرت_علی ناسزا بگویند، وقتی خودداری کردند، جلو یک گله سگ گرسنه انداخته شدند. فرهادخان، یک فرمانده عبدالرحمن، چهار نفر را به اسب بست و آنقدر دواند تا تکه تکه شدند. او ۶ هزاره را کشت و اجسادشان را از درخت آویزان کرد. یک سنگ داغ و سرخ داخل لباس یک مرد انداخته شد، در حالی‌که دست‌ها و پاهایش بسته بود.

ارزگانی، المختصر المنقول، چاپ فروردین، ص۱۳۱


#عبدالرحمن‌_بارکزی (حکومت:۱۲۵۹ـ۱۲۸۰ش) با حمایت انگلیسی‌ها حاکم کابل شده بود . پیش از او، پسرعمویش، محمدیعقوب، فرزند شیرعلی‌خان، پس از پدرش، کمتر از یک‌سال حکومت کرد (اسفند ۱۲۵۷تا مهر ۱۲۵۸ش) و با شکست از نیروهای انگلیس و اشغال کابل و قندهار، استعفا کرد و به هند رفت. عبدالرحمن با خروج محمدیعقوب، با اجازه روس‌ها از سمرقند، محل تبعیدش، به کندوز آمد.او در توافق با فرمانده بریتانیایی، قول داد دوست انگلیس باشد، خروج امن نیروهایشان را تضمین کند و اختیار روابط خارجی امارتش را به آنان دهد. در مقابل، انگلیسی‌ها علاوه بر حکومت کابل و ترکستان (بلخ، کندوز، جوزجان و فاریاب)، وعده خروج سریع سربازان خود، عدم دخالت آنان در امور داخلی و دادن اسلحه و کمک نقدی را به عبدالرحمن دادند، حالا عبدالرحمن با فراق خاطر و باکمک مالی و نظامی بریتانیا شروع به سرکوب مخالفین خود از سایر اقوام نمود.
به روایت سید مهدی فرخ وزیر مختار ایران در دربار حبیب الله خان، به درخواست برخی از علمای نجف، ناصرالدین شاه قاجار طی نامه‌ای از امیر خواسته بود که از نسل‌کشی هزاره‌ها دست بردارد؛ امیر شماری از اقوام اهل تشیع قزلباش #چنداول را جمع نموده، از ایشان خواست که برای شاه قاجار بنویسد که این جا امن و امان است. امیر با مذهب شیعه مخالفتی ندارد. تنها برخی از مردم اشرار و یاغی را سرکوب می‌کند و ایشان چنین نوشتند! میراث ژئوپلیتیک تسلط برای افغانستان امروزسیاست بردگی قوم هزاره و تصرف جان و مال ایشان تا ۱۹۱۹ یعنی شروع حکومت،امان الله ادامه یافت. بدین معنا که در دودهه در قرن بیستم که جهان از نعمت دانش و ترقی برخوردار بودند و برده فروشی در سراسر جهان شرم آور و ممنوع شده بود، عبدالرحمان و فرزندش#حبیب الله هم چنان #هزاره‌‌ ، #تاجیک ، #نورستانی و هرکس که مخالفش بود را به‌‌عنوان برده می‌فروختند و نگهداری می‌کردند. سردار #عبدالقدوس به روایت سراج در نامه‌ی به امیر نوشته بود که دختران هزاره میمون چهره اند؛ اما خود شصت نفر کنیز از ایشان گرفت و هریک از فرماندهانش دست‌‌کم ده نفر کنیز گرفته بودند.#امان‌الله در ۱۹۲۰ بردگی هزاره‌‌ها را طی فرمانی لغو کرد و در جرگه پغمان برای اول بار بعد از سه دهه جنایت پدران خود، نمایندگانی از این قوم را نیز دعوت کرد هرچند به گفته بسیاری از مورخین این اقدام امان الله نه از سر دلسوزی و مهربانی بلکه از برای یافتن متحدی در میان اقوام برای رسیدن به اهداف نژادی خود بوده است. امان‌الله به خواست برخی از بزرگان خواستار رسمیت مذهب تشیع نیز گردید؛ اما ملاهای متعصب در جرگه مانع گردیدند. گرچه بردگی هزاره به‌صورت رسمی پایان یافت، آیا این حجم از جنایت و وحشی گری را آیندگان فراموش خواهند کرد و یا میتوان تاریخ و آنچه را که بر یک ملت رفته است را تغییر‌ و تحریف نمود؟! اما ژئوپلیتیک تسلط زخمی ناسوری بر چهره ملت افغانستان انداخت که هنوز رنج‌های آن دامنگیر نسل‌های بعدی این اقوام است. هنوز حضور هزاره در دولت، در تجارت، در دانشگاه، در ارتش، در اجتماع و غیره به‌‌عنوان انگشت ششم تلقی می‌شدند


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#برگی_از_تاریخ
#میراث_شوم_عبدالرحمان_بارکزی
#نسل‌کشی_هزاره‌ها

#بخش_دوم

در سال ۱۸۹۴ با تکمیل پروسه نسل‌کشی در #هزارستان_غربی،عبدالرحمن دستور داد اراضی، دارایی‌ها و خانه‌های ایشان به فاتحان توزیع گردد. به جز #اجرستان که به قوم #ملاخیل واگذار شد، بقیه اراضی مرغوب عمدتا به قبیله خود امیر تعلق گرفت. اراضی کم ارزش سردسیر محصور در کوهستانات در دست بقیه السیف امیر باقی ماند؛ اما امیر فرمان‌های صادر نمود که ایشان باید خسارت جنگ را بپردازند. از این جهت تمام بقایای مردم هزاره در عمل سال‌ها #بردگان حکومت بودند، زیرا امیر کشتزارها و احشام آن‌‌ها را تحت عنوان خسارت جنگ غنیمت می‌گرفت. به روایت سراج در #مالستان در زمستان ۱۸۹۴ به اندازه‌ای برای مردم قحطی بود که نان خشک برای خوردن یافت نمی شد؛ این درحالی بود که هر اسپ سرکاری روزانه یک من جو یا گندم سهمیه داشت. بسیاری از کودکان هزاره که برای جمع کردن دانه‌های گندم باقی مانده، سرگین‌‌های اسپ را جستجو می‌کردند، در زیر سم اسپان سرکش سرداران امیر کشته شدند.در این سالها، علاوه بر نسل‌کشی مردم هزاره از سوی سرداران #عبدالرحمان_بارکزی ، #مرض_وبا نیز شایع شده بود. وبا، فقر، سوء تغذیه و لشکریان امیر، بلایایی بودند که هزاره‌ها را از هر طرف نابود می‌کردند. در آن زمان کسی فکر نمی‌کرد این قوم دیگر در این جغرافیا بتواند سر بلند کند. به روایت سراج، امیر تا سال ۱۸۹۷ تمامی اراضی هزاره در شمال ارغنداب، دهراود، تیرین، ارزگان، چوره، درفشان، دایچوپان، اجرستان، گیزاب، تمران، خلج و غیره را میان سرداران و لشکریان ایلجاری خود به تناسب دخالت در جنگ تقسیم کرد. بقایای مالکان هزاره را یا اعدام نمود و یا همراه با خانواده ایشان به فروش رسانید. به روایت تیمور خانف از انستیتوت مطالعات شوروی سابق، در این نسل‌کشی که ابعاد آن همیشه کتمان گردیده است، شصت و دو نیم درصد از جمعیت هزاره نابود شد و حدود یک میلیون جریب از اراضی همراه با اموال و خانه‌های ایشان توسط امیر گرفته شده و به قبیله امیر توزیع گردید.بدین‌سان، ژئوپلیتیک تسلط به کمال تطبیق شد. به روایت صدیق فرهنگ، جغرافیای هزاره از دشت‌های پهناور و زرخیز شمال هلمند و قندهار به کوهستانات سرد و لم یزرع کنونی محدود گردید و ارزگان که روزی در قلب هزارستان بود، دیگر در حاشیه آن نیز قرار نداشت. امیر هنوز از نابودی کامل و انقراض نسل هزاره مطمئن نشده بود؛ از این جهت حتا کوه‌های سردسیر و دورافتاده‌ای هزاره را طی فرامینی به اقوام کوچی واگذار کرد. به هزاره‌‌ها دستور داده شد که نباید بالاتر از جوی‌‌های خود از علف استفاده کنند. اراضی زیر جوی نیز اگر مرغزار و چمنزار بود، سرکاری یا دولتی اعلام گردیده و هزاره‌‌ها مکلف بودند علوفه آن را برای پرورش اسپان سرکاری جمع کنند. دهقانان هزاره، تنها زمین‌‌های بی حاصل باقیمانده در دره‌‌های باریک هزارستان را برای خود حق زراعت داشتند؛ اما از آن‌‌ها نیز باید مالیات کمرشکن و ظالمانه‌ای برای امیر می‌پرداختند. #ادامه_دارد .....


#بسیاری_از_کودکان #هزاره که برای جمع کردن دانه‌های #گندم باقی مانده، #سرگین‌‌های_اسب را جستجو می‌کردند، در زیر #سم_اسبان_سرکش #سرداران_عبدالرحمن_بارکزی کشته شدند.


@YatemanMazary کانال

@ytimanmazari گروه
#قسمت #پایانی.

#بخش #از #زندگی #نامه #فرمانده #علی #پور:

فرمانده علی پور از سال۱۳۶۲ الی۱۳۶۷ه.ش.
همراه سازمان نصر، ایفای وظیفه می کند.
مسلک نظامی فرمانده علی پور، زیکویک بوده.
با این که با سایر بخشها نیز تسلط داشته.
بارها از تجارب، خود گزری، ایثار وفداکاری وزحمات افراد شایسته وباتجربه یی یاد می کند که در شرایط موجود قابل مقایسه نیست.
در کنار تعلیمات سخت ومنظم نظامی، درس های اخلاق وعقاید را نیز فرا می گیرد، فرمانده علی پور به صورت ویژه از شخصی بنام عبدالحکیم میثم یاد می کند که تعلیمات نظامی را نزد او فرا گرفته است.
فرمانده در عملیات های سخت وسنگین نیز حضور داشته دربامیان، بهسود و میدان عملا به عنوان یک چهره تاثیر گزار نظامی حضور داشته است.
الگوی مبارزاتی فرمانده علی پور، شهیدمزاری بوده، و از خاطرات و نقش افراد موثر چون استاد شفق، استاد نوید، استاد ابراهیمی، استاد ذکی، جنرال پویا،استاد بیانی، استاد غواصی، حاجی عبدل، پیکار و...
یاد آوری می نماید.
که فعلا مجال نوشتن آن نیست، و پس از سازمان نصر در جبهه مربوط به حزب حرکت اسلامی می پیوندد.
در کنار آموزش نظامی، آموزش دینی ودروس مکتب را نیزفرا می گیرد.
و پس از دوره مجاهدین، در دوره طالبان نیز به عنوان سپر دفاعی مردمش، در کنار مردم حضور داشته، و به خاطر دفاع از عزت وشرف مردمش،از هیچ نوع تلاش دریغ نمی ورزد.
بعد در فصل جدید، پس از تکمیل پروسه دی دی آر، برای تداوم زندگی، به کارهای شاقه یی چون اوستاکاری، موتر وانی و.. می پردازد، اماهجوم مسلحانه کوچی ها به بهسود و قتل عام ها، همه ساله در بهسود و کشتن افراد بی گناه در دره میدان وسایر مناطق هزاره نشین را تحمل نمی تواند. دوباره تفنگ به شانه می کند و با تعداد محدودی، در حد پنج، شش،نفر در بهسود می آید و برای دفاع مردمش سینه سپر می کند،
وقتی صداقت، تعهد، ایثار وفداکاری فرمانده وهم سنگرانش را مردم عملن در سنگر مقاومت می بیند. حمایت های گسترده مردم باعث می شود تا در سال ۱۳۹۲ه.ش. جبهه مقاومت را تاسیس کند.
مقاومت تنها به بهسود خلاصه نمی شود، بل که در هر گوشه ی از هزارستان که تهدیدات جدی از طرف دشمن وجود داشته و نیرو های دولتی یا توان دفاع را نداشته و یا اراده واخلاص برای دفاع را نداشتند.
در اثر مجبوریت، فرمانده علی پور وهمسنگرانش به دفاع مردمش می شتابد، ودر کنار نیروهای امنیتی در برابر دشمن می جنگد.
برای این که در کنار دفاع، ازحقوق حقه یی مردمش دفاع کند وحق پایمال شده مردمش را مطالبه کند.
جبهه مقاومت را به جریان عدالت خواهی( جنبش مقاومت برای عدالت). تبدیل می کند.
اما حلقه دسیسه ساز، که تحمل این فداکاری فرمانده علی پور نداشتند.
تصمیم می گیرند تا فرمانده علی پور را دستگیر کنند که حوادث تلخ لعل و کابل را همه به یاد دارند.
و هم چنان با خوراندن زهر، چندین کمین، و حملات هوایی وزمینی خواستند، این جریان را متوقف کند.
اما به دعا وحمایت مردم عزتمند ما، این جریان و یاران مقاومت هم چنان استوارند ودرکنار مردمش.
فرمانده دلها و همه ی سنگردارانش را از دعای خیر تان فرموش نفرمایید.
موفقیت آن نیست که هر گز نیفتی، موفقیت آن است که بعد از هر افتادنی برخیزی.

نکته:تاریخ مقاومت باشد در یک فرصت دیگر
از خداوند متعال یاری می جویم تادر یک فرصت مناسب توفیق پیداکنیم، تا با همکاران ونویسندگان بادرد و درک جامعه مان بتوانیم تاریخ مقاومت دهه ی دموکراسی، تاریخ مظلومیت مردم ما، زندگی نامه فرمانده وهمسنگرانش، جزییات حوادث غور، کابل وبهسود را به صورت مفصل جمع آوری کنیم و به چاب برسد.

حمیدالله اسدی
۱۴۰۰/۳/۱۶خورشیدی- بهسود.