هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)

#زندگی
Channel
Logo of the Telegram channel هزاره جنبش یتیمان مزاری(ره)
@YatemanMazaryPromote
438
subscribers
2.91K
photos
2.31K
videos
178
links
هدف ما تلاش برای ترویج احیای هویت فرهنگی ، تاریخی و سیاسی ملت هزاره است. تازه ترین اخبار جهان ، افغانستان و جبهه مقاومت را با ما دنبال کنید. ارتباط با ما @Sha140013 مارا به دوستان خود معرفی کنید.
#قسمت #پایانی.

#بخش #از #زندگی #نامه #فرمانده #علی #پور:

فرمانده علی پور از سال۱۳۶۲ الی۱۳۶۷ه.ش.
همراه سازمان نصر، ایفای وظیفه می کند.
مسلک نظامی فرمانده علی پور، زیکویک بوده.
با این که با سایر بخشها نیز تسلط داشته.
بارها از تجارب، خود گزری، ایثار وفداکاری وزحمات افراد شایسته وباتجربه یی یاد می کند که در شرایط موجود قابل مقایسه نیست.
در کنار تعلیمات سخت ومنظم نظامی، درس های اخلاق وعقاید را نیز فرا می گیرد، فرمانده علی پور به صورت ویژه از شخصی بنام عبدالحکیم میثم یاد می کند که تعلیمات نظامی را نزد او فرا گرفته است.
فرمانده در عملیات های سخت وسنگین نیز حضور داشته دربامیان، بهسود و میدان عملا به عنوان یک چهره تاثیر گزار نظامی حضور داشته است.
الگوی مبارزاتی فرمانده علی پور، شهیدمزاری بوده، و از خاطرات و نقش افراد موثر چون استاد شفق، استاد نوید، استاد ابراهیمی، استاد ذکی، جنرال پویا،استاد بیانی، استاد غواصی، حاجی عبدل، پیکار و...
یاد آوری می نماید.
که فعلا مجال نوشتن آن نیست، و پس از سازمان نصر در جبهه مربوط به حزب حرکت اسلامی می پیوندد.
در کنار آموزش نظامی، آموزش دینی ودروس مکتب را نیزفرا می گیرد.
و پس از دوره مجاهدین، در دوره طالبان نیز به عنوان سپر دفاعی مردمش، در کنار مردم حضور داشته، و به خاطر دفاع از عزت وشرف مردمش،از هیچ نوع تلاش دریغ نمی ورزد.
بعد در فصل جدید، پس از تکمیل پروسه دی دی آر، برای تداوم زندگی، به کارهای شاقه یی چون اوستاکاری، موتر وانی و.. می پردازد، اماهجوم مسلحانه کوچی ها به بهسود و قتل عام ها، همه ساله در بهسود و کشتن افراد بی گناه در دره میدان وسایر مناطق هزاره نشین را تحمل نمی تواند. دوباره تفنگ به شانه می کند و با تعداد محدودی، در حد پنج، شش،نفر در بهسود می آید و برای دفاع مردمش سینه سپر می کند،
وقتی صداقت، تعهد، ایثار وفداکاری فرمانده وهم سنگرانش را مردم عملن در سنگر مقاومت می بیند. حمایت های گسترده مردم باعث می شود تا در سال ۱۳۹۲ه.ش. جبهه مقاومت را تاسیس کند.
مقاومت تنها به بهسود خلاصه نمی شود، بل که در هر گوشه ی از هزارستان که تهدیدات جدی از طرف دشمن وجود داشته و نیرو های دولتی یا توان دفاع را نداشته و یا اراده واخلاص برای دفاع را نداشتند.
در اثر مجبوریت، فرمانده علی پور وهمسنگرانش به دفاع مردمش می شتابد، ودر کنار نیروهای امنیتی در برابر دشمن می جنگد.
برای این که در کنار دفاع، ازحقوق حقه یی مردمش دفاع کند وحق پایمال شده مردمش را مطالبه کند.
جبهه مقاومت را به جریان عدالت خواهی( جنبش مقاومت برای عدالت). تبدیل می کند.
اما حلقه دسیسه ساز، که تحمل این فداکاری فرمانده علی پور نداشتند.
تصمیم می گیرند تا فرمانده علی پور را دستگیر کنند که حوادث تلخ لعل و کابل را همه به یاد دارند.
و هم چنان با خوراندن زهر، چندین کمین، و حملات هوایی وزمینی خواستند، این جریان را متوقف کند.
اما به دعا وحمایت مردم عزتمند ما، این جریان و یاران مقاومت هم چنان استوارند ودرکنار مردمش.
فرمانده دلها و همه ی سنگردارانش را از دعای خیر تان فرموش نفرمایید.
موفقیت آن نیست که هر گز نیفتی، موفقیت آن است که بعد از هر افتادنی برخیزی.

نکته:تاریخ مقاومت باشد در یک فرصت دیگر
از خداوند متعال یاری می جویم تادر یک فرصت مناسب توفیق پیداکنیم، تا با همکاران ونویسندگان بادرد و درک جامعه مان بتوانیم تاریخ مقاومت دهه ی دموکراسی، تاریخ مظلومیت مردم ما، زندگی نامه فرمانده وهمسنگرانش، جزییات حوادث غور، کابل وبهسود را به صورت مفصل جمع آوری کنیم و به چاب برسد.

حمیدالله اسدی
۱۴۰۰/۳/۱۶خورشیدی- بهسود.
#قسمت #دوم
#بخشی #از #زندگی #نامه #فرمانده #علی #پور

#دوران #کودکی #تا #نوجوجوانی:

به تعبیر داکتر انوشه تا داغ دیده نشوید آب دیده نمی شوید.
فرمانده علی پور، ازآوان کودکی تا سن دوازده سالگی در سربلاق کوه بیرون، در کنار پدر و مادرش زندگی می کند، محمد علی پدر فرمانده، مرد جسور وزحمتکشی بود و زندگی نسبتا معمولی داشت در کنار مالداری، دهقانی نیز می کرد، مرد که برداران وسایر خویشا و ندانش همراهش نبود، با شرایط سخت زندگی، دست و پنجه نرم می کرد. با تحمل فقر و مهاجرت و دور از زاد گاه خودش برای ادامه زندگی اش کمر می بندد و زمین هایش که ملکیت شخصی اش بود، در دسترش قرار نمی گیرد و غصب می شود، و نمی خواهد جنجال و تنش به میان آید، برای تداوم زندگی اش سربلاق کوه بیرون را انتخاب می کند.
فرمانده علی پور نیز با این که خورد سال است می خواهد به عنوان بازوی توانمند پدرش، همکار و تکیه گاه پدرش نیز باشد، فصل زمستان کوه بیرون که فصل پر از برف بود و مسیرهای منتهی به بامیان و قسمت های دیگر بهسود مسدود می شد و تمام ارتباطات قطع بوده و قبل از فرا رسیدن فصل زمستان باید تمام نیازمندی های زندگی را آماده می کرد و اگر کسی مریض هم می شد، درصورت که طبابت طبیبان ساحه نتیجه نمی داد، باید جان می داد.
فرمانده علی پور نیز مانند سایر هم سن وسالانش در حسینیه قریه اش به آموختن مضامین دینی می پردازد، با این که آموزگاران قریه علاقه ی به نویسندگی نداشتند ولی عظیم آخوند مرحوم خطاط وشاعر بود، شاگردانش نیز در قسمت خطاطی ونویسندگی با سایرجاها تفاوت چشمگیری داشتند، فرمانده در کنار خواندن، آموزش خطاطی را نیز فرا میگرد.
و پس از فصل زمستان، همه مصروف کار زراعت و مالداری می شدند، فرمانده نیز از این امر مستثنی نبود، در سال ۱۳۵۶ در قریه شیبرک پایین، در سال ۱۳۵۸ در قریه خشک قُل، درسال ۱۳۵۹، درمیان دره ، در سال ۱۳۶۰ درقریه سا و سموج، و همچنان در خواجه حسن ودر سال ۱۳۶۲ خورشیدی در سفید دیوارپایین، رمه های گوسفند را به چراگاه ها می برد و شرایط سخت آن روز را متحمل می شود، بالاخره در آوان نوجوانی شوق وعلاقه ی خاصی به جبهه پیدا می کند و وظیفه چوپانی را ترک می کند،از پدرش می خواهد که اجازه بدهد تا به عنوان یک مدافع به جبهات جنگ برود و در دفاع از عزت وشرف مردمش سینه سپر کند.
تا این که در خزان ۱۳۶۲ خورشیدی، به سازمان نصر می پیوندد.

ادامه دارد.....
حمیدالله اسدی
مورخ۱۴۰۰/۳/۱۵خورشیدی- بهسود.


@YatemanMazary