🍀مسئلهنگاری
«لطفن ۴ جلد کتاب آموزش خوشنویسی فارسی تهیه کنید.»
پیام آموزگار پسرم را در کانال دیدم. انگار مدرسه تصمیم گرفته بود امسال بجای نقاشی با بچهها خط کار کند.
آنروز امتحان رانندگی داشتم و مضطرب بود. با خواندن این خبر دستانم لرزید. بغض گلویم را گرفت. غمگین و عصبانی شدم. با خودم فکر میکردم:«اصلن نظر ما براشون مهم نیست. من که موافق نیستم. میخوان بچهها رو مجبور کنن یه کار کسلکننده انجام بدن.»
چند روز پیش از تراپیستم خواستم که دربارهی مهارت حلمسئله کمکم کند. به سراغ قلم و کاغذ رفتم و مسئلهنگاری را آغازیدم.
موضوع:
تغییر محتوای آموزشی زنگ هنر بدون نظرخواهی از والدین
راهحلها:
۱- زنگ بزنم به مدیر اعتراض کنم.
۲- زنگ بزنم به مامان یکی از همکلاسیهای پسرم باهاش حرف بزنم.
۳- مدرسهی پسرمو عوض کنم.
۴-زنگ بزنم به معلمش.
۵-فردا حضوری برم مدرسه.
۶- از پسرم بپرسم نظرش چیه؟
اوه، تازه داشتم پسرم را هم میدیدم. این موضوع در واقع بیش از آنکه مسئلهی من باشد مسئلهی او بود. کمی آرام شدم. هنوز تمام مراحل حل مسئله را طی نکرده بودم اما توانستم زاویهی دیدم را تغییر دهم. سپس کمی وسیعتر نگاه کنم.
از پسرم پرسیدم خطو بیشتر دوست داری یا نقاشی؟ گفت: خط. فردا وقتی از مدرسه برگشت گفت:«با بچههای کلاس خودمونو اون کلاسیا رفتیم اعتراض کردیم». گفتم:«مگه تو خطو بیشتر دوست نداشتی؟ گفت:«نه. نظرم عوض شد. نقاشی بهتره.»
گفتم:«چه خوب که رفتین حرفتونو گفتین».گفت:«آخه حرف ما رو قبول نمیکنن». گفتم:«مهم اینکه حرفتونو بگین. میخان قبول کنن. میخان قبول نکنن.»
بعد از این تجربه احساس کردم بهتر است از ورود به مسائل پسر دهسالهام فاصله بگیرم. چون تا حدی خودش توانایی حل مسئله دارد. شاید این حالت مفیدتر از این باشد که سر هر موردی بخواهم شلوغکاری کنم.
مسئلهنگاری به من کمک کرد:
وسیعتر نگاه کنم.
کمتر کنترلگر باشم.
هیجاناتم را تنظیم کنم.
نظر دیگران را هم جویا شوم.
تغییر زاویهی دید داشته باشم.
راههای تازه را امتحان کنم و خلاق باشم.
✍شادی صفوی
www.shadisafavi.ir@shadisafavi_writer@shadisafavi#والدگری#زندگیخلاق