کانال واجه واج (واژه نامه تالشی)

#زلیخا_صبا_ماسال
Канал
Логотип телеграм канала کانال واجه واج (واژه نامه تالشی)
@vajenameh_taleshiПродвигать
423
подписчика
1,5 тыс.
фото
115
видео
154
ссылки
✅ کانال : https://t.center/vajenameh_taleshi ✅وب سایت: http://vajenameh-taleshi.blogfa.com ✅گروه: لینک گروه را از مدیر بگیرید ✅ مدیریت : @Behnam_namna_pesht
#زلیخا_صبا_ماسال

مَز :Maz؛نوع. رنگ است رنگ خاکستری البته موی مشکی که بیشترش سفید پیر شده باشدمی گویند وگاهی به طعمی که گَس باشد هم می گویند مَز

#حسین_صفری:
درود بهنام عزیز
در تالش جنوبی بخصوص فومنات
امه به خاکستری که ب سییا شباهت بداره
وایم مز
معمولن چمه مله کو کسی ک بیرحم بوبو
چ نومی برن و مزه خو٫خوک خاکستری ایضافَ
آکرن
ب مثل:
مـَزَ خوئـَه ایکس
فرد نامعلومی که خوک خاکستری است

#سارا_روحانی:
درود
تو گویش ما ( مَزکَچی ) هست
یعنی به تمسخر قرار دادن کسی ؛
کسی را مسخره کردن

دیواره های جدا کننده کرت های
مزرعه را ( مَرز ) میگوییم

مژد ( مزد )
#بهنام_ن:
خیفه ام جنگل ودارشت مَمونو

داری سَر بلبل و کوکو.  مَخونو

  خیفه چِِمه خِشک آبوویوَز مَبو

گیریه کودال وقوشی ونگ مَمونو
زلیخا صبا



سلام معنی بیت آخر چییه؟

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
قوش به ترکی یعنی پرنده در معنای عام
دال هم که نوعی کرکسه
یعنی تو ییلاق صدای کرکس و قوش نماند.


#رمضان_نیک_نهاد:
گیریه کودال وقوشی ونگ مَمونو

فکر کنم در جمله بالا هنگام تایپ فاصله بین کلمات قرار نگرفته به همان خاطر کمی سخت شده اگر فاصله گذاشته شود


گیریه کو دال و قوشی ونگ مَمونو

معنی در ییلاق اگر صدای پرندگان دال و قوش نباشد
دال و قوش هم از خانواده پرندگان شکاری کرکس و عقابند

#زلیخا_صبا_ماسال:

جناب بهنام عزیز حالا که این دوبیتی مرا به اینجا آوردی چند حال دارد که من کار ندارم
دال و قوش هردو از پرندگان شکاری هستند که از لحاظ اندازه و رنگ باهم فرق دارند سیاه دال نشنیدید ؟ قوش یک نوع کرکس است
ولی چرا در این دوبیتی آورد م
گاهی شنیدید جایی را که بسیار خلوت است ودلگیر در اصطلاح ما (تاسین ) می گوییم دال وقوشی ونگ نییه ما این را به چشم دیدیم پائیزه ویگرد که همه از ییلاق می رفتند و تک وتوک کلبه ها ساکن داشتند این دال های سیاه درحین پرواز در آسمان می خواندند حال وقتی ییلاقات را دارند از جنگل و پرندگان خالی می کنند و کویر وحتی دال و قوش هم دیگر آنجا آواز نخواهند خواند امیدوارم منظور مرا تا حدی رسانده باشم
صبا

#بهنام_ن :
ممنون
عاااالی
چرا سیا دال شنیدم ،یادم آمد
این دوبیتی شما را واقعا دوست داشتم
چون من تخریب "گیریه" را به چشم دیدم و می بینم 🙏🙏

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
مهندس بهنام عزیز
درود بر شما و روزتان نیکو🌹

بله؛ در ماسال هم دقیقا این کنایه به کار می‌رود.

مثال:
گیریه هنته تاسین آبه که دال و قوشی ونگ نیه/ نییه: ییلاق چنان سوت و کور (خلوت) شده‌است که [حتی] از صدای دال و قوش هم خبری نیست.

دال (dāl) و قوش (quš) غالبا در مناطق ییلاقی و سردسیر زندگی می‌کنند؛ مخصوصا دال که بنده هیچ وقت آن را مناطق جلگه‌ای و کوهپایه‌ای منطقه ندیده‌ام.

دال (dāl) پرنده‌ای گوشت‌خوار و یکسره سیاه‌رنگ است که از کلاغ بزرگ‌تر، اما بسیار شبیه آن است. و در حین پرواز در مناطق ییلاقی، صدایی قارقارمانند تولید می‌کند که نسبتا خشن و نادل‌خواه‌ست.

نکته‌ای که در این عبارت کنایی "دال و قوشی ونگ نیه" جالب به نظر می‌رسد، کاربرد واژه "ونگ" (vang) برای پرندگان است. این نشان می‌دهد که در گذشته دایره دلالت این واژه گسترده‌تر بوده‌ و احتمالا برابر با مطلق صدا بوده‌است.

در منطقه مورد بحث ما، یعنی ماسال، امروز ونگ فقط برای صدای برخی از چهارپایان به کار می‌رود؛ اما این واژه دست‌کم در نواحی جنوبی محدوده مربوط به تالشی مرکزی، بیانگر صدای انسان نیز هست.

کاربرد ونگ برای صدای پرندگان، انسان و برخی از چهارپان، نشان‌ می‌دهد که این واژه می‌تواند یکی از برابرهای خوب کلمه صدا باشد؛ هرچند که ممکن است خود بنده زمانی با پذیرش ونگ به جای صدا، چندان موافق نبوده‌باشم.

ناگفته نماند که برخی از هنرمندان تالش جنوبی، مثل جناب آقای کوهزاد هاشمی شاعر، چند سالی‌ست که این واژه را به‌عنوان برابری برای کلمه وُیس پیشنهاد کرده‌اند.
#بهنام_ن:
درود
فرق
چوچوخا
و چوپخا
چوجیخا
چییه؟
شما کدومو شنیدین؟

#رمضان_نیک_نهاد:
چوجیخا : با چوب جایی را کاویدن یا موجودی را انگولک کردن

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
چوجیخا
جیخا که ریشه‌ی فعل جی‌خوئه‌ست
چو هم که معلومه

#حجت_دامن_کش_منطقه سیاهمزگی:
سلام
امه وایم " چوجیخا " cujixá
ک  چو (چوب ) و  جیخوئه ترکیب  بو
اذیت کردن  ، انگولک کردن

#زلیخا_صبا_ماسال:
چو جیخا؛انگولک کردن
چودَکو یا چودخو: بهم زدن آرامش  وباز انگولک کردن ووشکنده مثلا می گویند زمی چودخو مکه ته را انگاره گره
ونجوا : پشت هم بچه را این ور آن ورکشیدن که سبب اذیت بچه می شود
جیخل جیخا :پنهان کردن چیزی دور از چشم دیگران

#حسین_زاغی_ماسال:
وقتی اردگ ها تو مزرعه یا محل از گَل و لای را با نوک خود می کاوند،این واژه را بکار می برند.
اردکن کرا چوچوخا کرن
اگر درست گفته باشم!

#زلیخا_صبا_ماسال:
ما به این کار اردک‌ها چوچوروکا می گوییم


پژمان:
#پژمان _بخش پره سر : سلام در گویش ما جیخاسته به فرو بردن چیزی زیر و بین دو چیز گفته میشه. مثل اینکه بگیم پولی لا بنیکا جیخا. یا بگیم سینه ( بالش) چمن تکی بنیکا جیخا یهنی بین من و زمین . و برای انگولک از کلمه چودکو اسفاده کنیم یعنی چوب رو از پهلو به چیزط زدن و باعث تحریک اون شدن. و برای کاویدن اردک در گل ولای از کلمه چورچورنه و گاهی هم اختصاری ترش از چورنه استفاده میکنیم و احتمالا از صدای حرکت نوک اردک در گل و لای گرفته شده.

اسماعیل رضوی نژاد:
چوجوخا به نظرم درست باشه ما این کلمه را شنیدیم و مورد استفاده قراردادیم

#کوهزاد :
دئرود

سمت ما بعداز دروی برنج  بجارگاه را تقریبن آبگیری میکنند تا اردکها بروند آنجا
  "  روجو .. روجون " کنند تاهم چاق بشوند هم تخم بکنند
البته وقتی بجاری که " ژه " źa " خوبی ریخته باشه اردکها  خوب  روجو میکنند

و مورغونه رئجئن .  رجن  rəjən

هنته که ایسرن شعر رجن
#بهنام_ن:
[29/08, 14:21] #عاشوری_شولم_فومن:

عرض درود و ارادت
قول قا ژنم یعنی چه؟
[29/08, 16:09] #انوش_نازیابی_فومن:

قول قا زنم
کردن فروبردن بصورت ژولیده
از سرما شانه پسر را را قایم کردن ژولیده و قوز کردن
یا پنهان کردن گردن
برای این واژه حرکات است که در میکند
کز کردن
از توجه شما سپاسگذارم
اگر برداشتی دیگر داشتی در خدمت هستم
[29/08, 16:12] #انوش_نازیابی_فومن:

چوملیزه ،،کز کردن از باران
[29/08, 16:19] #زلیخا_صبا_ماسال:

قِلپ:Ĝəlp:ژولیدگی
قَلپ آژنده:Ĝəlpaźanda
پریشان وژولیده
معمولا برای  مرغ کرچ این اصطلاح به کار می رود
  قوقوره ؛  کِزکردن در اثر سرمارا به کار می برند البته طرف های ما در ماسال
صبا
[29/08, 16:25] #زلیخا_صبا_ماسال: چوکلوزه  : جمع کردن و سردر گریبان شدن در اثر سرما و ناراحتی
صبا
[29/08, 16:25] #انوش_نازیابی_فومن: درود
ما آنا میگیم قو قوله کردشه
وقوز کردن آدم را قولق گفته میشود البته تاانجا که شنیده ام
سردی قولقا ژندشه
سپاس

#علی_حیدری_عنبران:
درود
گٚژه /gəža : ژولیدگی، اشفتگی ظاهری،بهم خوردن پوشش ظاهری که میتواند متاثر از خیس شدن ، سرما،درد و ناراحتی  باشد.
گٚژه تیه(گٚژه اتییه)/gəža taye: معادل مستقیم(تنیدن اشفتگی،مهیا شدن برای اشفتگی).
واژه
اته (اتییه)/atiye: تنیدن

#رمضان_نیک_نهاد:
ۏݖژگݖم، گݖژگݖن: آشفته

#منصور_بلوری_گشت:
بادرود
غول غا ژنده شه: qulqâžadaša
سرزیربالش برده وپریشان شده است پرهایش
درمورد حیوانات وگاهی درمورد آدمهای ژنده
معادل
کرگی غوغوره کردشه می
باشد
چوملیز: čumliz: وشگون گرفتن،

وژگاژنده شه:vəžgâžandaša

پف کرده وپریشان است درمورد ماکیان
درمورد آشفتگی ی موی سر آدمی بکار میرود.

بلوری ازگشت
#ملخ

[۵/۱۶،‏ ۲۲:۳۷] #علیرضا_پناهی_عنبران:

واشتَنگَنَه/واشتَنکَنَه
vāštangana,vāštankana:ملخ
زبان تالشی/نمین_عنبران

#دکتر_لطیف_پنداریان_آستارا:

واشتان کال = ملخ


#بلوری_فومن _گشت:
جیک= jik= ملخ

#دکتر_فرزاد_بختیاری_ماسال:

در تالشی ماسال، وازه‌وازه‌کر (vāzavāzakar) شنیدم.
وازه‌وازه‌کر:ملخ

#هویه_تحویلداری_رضوانشهر:
چکورده :ملخ

#سارا_روحانی_پره_سر :
تو گویش ما به ملخ  čukurda  میگیم
و بعضی اوقات به کسی که خیلی لاغر و ضعیف باشه ای اصطلاح را بکار می‌بریم

مثلاً فلانی : لَره چکورده بَمندی
یعنی فلانی مانند ملخ لاغره
یا فلانی لاغریش همانند ملخه


#زلیخا_صبا_ماسال:
در تالشی به نوعی ملخ
"دیوه اسب" می گویند
  که سبز رنگ است

"سیر سنگ" هم  نوعی جیر جیر ک است

#مریم_محسنی_ماسال :
سلام
ما علاوه بر دیوه اسب به آن چمه میز دکر čema miz dakar هم می گوییم و ملخ هم به همین نام است چون در حال پرش ادرار می ریزد می گویند اگر در چشم کسی بریزد کور می کند
#بهنام_ن:
سلام معنی
کلمه
"ویوشنیئین"
چییه؟

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
سلام
ویوشنین:vivašinin=می سوزد
وخاکسترمی شودوپودرمی شود ویوشننیسته:vivašanista=
سوخت خاکستر شد-پودرشد

#مریم_محسنی_ماسال:
سلام‌
ویوشنییهvivašaniye/ ویوشنیستهvivašaniste
سوختن و خاکستر شدن، پودر شدن، پژمردن و از بین رفتن، نابود شدن، متلاشی شدن

#بهنام_ن:
یعنی از  همون مصدر وشه به معنای شعله ور بودن و روشن بودن ؟
که با پیشوند
وی+وشه
معنی معکوس میده
خاکستر شدن و پژمردن

یعنی میتونیم بگیم
ام گول کرا ده کم کم ویوشه
این گل داره کم کم پژمرده میشه؟

#مریم_محسنی_ماسال:
ام گوله بنه کرا تییه تییه ویوشنیییه
em gula bəna kərā tiya tiya vivašaniyə
این بوته گل کم کم دارد پژمرده و نابود می شود
ام باکله باغ ویوشنییستَه
این باغ باقلا  متلاشی شد/ نابود شد/ درهم ریخت/ پژمرد و در هم ریخته شد
پژمرده خالی  چلکییه/ چلکیسته هست
پژمردن و متلاشی شدن که امیدی  از رشدش نباشد ویوشنییه است
یعنی کار از کارش گذشته است
دور بوبو چه طبیله وش گته چه مالن ویوشنیستینه

#بهنام_ن:
باکله باغ
معمولا تاوستون و خردادی مینی کو
چنان سییه ک چومنی واقعا ای شون
وش شنده
انته کو ویوشنییسته منطقییه
شمه خاسه توصیحاتی کو
از انته فمم ک وویش گینه  و ویوشنیسته
همان "آتش گرفتن از بن" بی بوبو
و معنای پژمردن یاکو مجازا و اصطلاحا بکار شو

ممنون🙏

#مریم_محسنی_ماسال:
برای آتش گرفتن هم بکار می بریم
چکره آتش کردره ای دقه دیله کو ویوَشَنیستَه
با خرده هیزم خشک آتش درست کردی در یک دقیقه خاکستر شد

#زلیخا_صبا_ماسال:
گاهی برای محصولات باغات که بر اثر گرما وبی آبی از بین می روند ویسیسته visista
یا دریزییه Dariziya یا ویریزییه viriziya بکار می برند‌. ویوشنییه Vivašanjya را موقعی که چیزی بسوزد و خاکستر شود می‌گویند.

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

اَمه باقی باکله وقتی کلاک بیگین و کم کم پیسته آبو و خراو آبو اَیینی وایَم دریزیه یا ویریزیه
ایتا ویواشنده vivăšənde یم دارم

ویواشنده vivăšənde : اجازه دادن به آتش تا کاملا خاکستر شود و یا کم کردن شعله ی آتش یا چراغ

مثال1 : آتشی کار مدا بدا ویوَشِیع
کاری به آتش نداشته باش تا خاموش شود
مثال2 : ایزمون کم کم جیکش بدا پله بنی آتش ویوَشِیع
هیزم ها را کم کم دور کن تا آتش زیر پلو خاموش شود
مثال 3 . ده کم کم چرا سو ویوَشیاون بدا بخسَم
دیگه کم کم نور چراغ رو کمتر کن /خاموش کن تا بخوابیم
مثال 4 , چَهون سر و صدا ویوَشِعیه
سر و صداشون خاموش شد.

ویسیه visiye : سوختن
چم همساده که وَش گته تمون ویسیه
خانه ی همسایه ام آتش گرفت و کاملا سوخت
اوسال چمه باغِن بی آوی واسی همه ویسینه
امسال همه ی باغ های ما بخاطر بی آبی سوختند
#بهنام_ن:
سلام
معنی
اصلی کلمه
"تاو:tāv"
چییه؟

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
سلام تاو :tâvدراین جمله
گرمای زیادمعنی  می شود
تاو=شتاب-تاب وتحمل-تابش

#زلیخا_صبا_ماسال:
تاوه آتش :
پلا بنی تاوه آتش مکه
تاوه یعنی تند وزیاد آتش با شعله زیاد را تاو می گویند  منتها من در کتاب ضرب‌المثل‌های خودم که انشالله  اگه نوبت ما بعداز قرنی برسد چاپش که حتما گل ریزان می کنم  اینگونه بود
آتش هر چی تند بوبو اشتن جا سونو  آتش هر چه زیاد و شعله ورتر باشد جای خودش را می سوزاند

آتشی سری نشتا بجاره دار 
بجاره کار
تاوه کارا
تاو کار
  آتش تاو ؛  یعنی با عجله و شتا بان
در غیر این صورت  از ترتیب کار عقب می ماندند گاهی این تاوکار را تافکار هم می گویند

#مریم_محسنی_ماسال:
- آتش تاو ātaš tāv: سریع
آتش تاو بشن/ بشه و آگرد/ بری
سریع برو و برگرد/ برو و بیا
متضادش ای پا د پا شهei pā də pā še: آرام راه رفتن
ای پا د پا بش تاو مدلک ei pā də pā bəš tāv madalak
آرام برو عجله نکن
- چه آتش تاوه če ātaš tāva: خیلی عجله دارد
- تاوه آتش tāva ātaš: آتش با شعله زیاد
پلا بنی روکته تاوه آتش بکه بدا زو دپیییه
تاو دارم بی بشم
شعله زیر دیگ پلو را کمی بیشتر کن پلو دم بکشه/ بپزد عجله داریم باید برویم
متضادش خاره آتش xāra ātaš  است
آتش با شعله کم
قاتقه پاتیلی بنی خاره آتش بکه بدا تون مگره
qātəqa pātili bəni xāra ātaš bəka bədā tun magerə
شعله زیر دیگ خورش را کم کن تا ته نگیرد.

#مریم_محسنی_ماسال:
چرک تاو čərk tāv :  چرک تاب: چرک بودن و کثیف بودن را نشان نمی دهد
ایسبیه پارچه مویگه ، چرک تاوَ پارچه ویگه بدا زو زو چرکین آمبو
متضاد
چرکه دمر čərka damer/ چرکه‌ویمرčərka vimer : چرک نشسته، چرک گیر

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
فک کنم معنی تند، سوزان و ... بده

#حجت_دامن_کش_سیاهمزگی

معادل چه آتش تاوه ای شکل دیگریم وایم
چه کِج تاوه če kej tăva :
یعنی عجله دارد

( کِج kej : کرم ابریشم )

تاو تاوکه tăv tăvake : با عجله و شتاب ، عجولانه

تاویه tăviye : عجله کردن

تاو دَلکه tăv dalake : عجله کردن


تاو تاو tăv-tăv : تاب ؛ تاب خوردن ، تلو تلو

تاو آدوئه tăv ădue : پرتاب کردن

تاوه tăve / تاونیه tăvəniye : جوشیدن شیر به حد کافی

تاوه tăva : تابه

تاونده tăvənde : جوشاندن شیر روی حرارت ؛ پیچاندن چند رشته ی نخی / پشمی به هم بین دو کف دست برای ایجاد رشته ی بزرگتر یا طناب

آتَشه تاو ătaša tăv : حرارت آتش ، گرمای آتش

آتَشه تاوه ătasa tăve : کنار آتش ایستادن و از ان گرما گرفتن

بیتاو bităv : بی تاب ، سراسیمه ، بی قرار

تاو برده tăv barde / تاو بردن tăv barden : تحمل کردن

شوقی تاو šuqi tăv : باجنبه ، کسی که تحمل شوخی را دارد

شوقی تاو واته šuqi tăv văte : به شوخی گفتن ، با لحن شوخی گفتن
#زلیخا_صبا_ماسال:
برشه برمه : BaršəBarmə
اگر در کنار هم بیاید  یک کار برد دارد   یعنی بیرون رفتن ودر آمدن مثلا شنیده اید که می گویند فلانی یا فلانی گشه برشه برمه کره یعنی هی قهر می کند می رود دوباره با پادر میانی می آید ود ر حال طلاق گرفتن است

  واژ ه بری زیمه   Barizima یا بری زینبه Barizinba :یعنی دور بودن  ویا برکنار شدن ویا خارج شدن وبی اختیار کردن  از کسی یا چیز
صبا

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
سلام
واژه‌های بریزیمه و بریزین‌به جالبن.
آیا اطلاعات بیشتری‌ ازشون دارید؟

شاید صورت پیشوندی (با پیشوند بَر) فعل ریزییه/ریزیسته باشه.
#زلیخا_صبا_ماسال:
بر برشه
بر خته
در تالشها اصیل زیاد گفتنش مرسوم است اینجا بر اولی یعنی بیرون از خانه   فلانی بر خسه 
بر برشه یعنی از خانه خارج شده
حالا یک بر بندون هم داریم یعنی راه بسته شده یعنی بیرون رفتن در اثر ریزش برف یا طوفان وسیل امکان پذیر نباشد

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
مثال:
بر مخس
بر مبرش
#زلیخا_صبا_ماسال:
جانه ورنگ دری یعنی جان کند ن
حال گاهی می گویند جان کوردی دری
یا الهی جان کوردی بدن
برداشتها از این نفرین یا بدوبیراه چییه ؟

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود بر شما بانو صبا

۱. بنده به این شکل شنیده‌ام: مگه کرا جان کوردی ده‌ی/ دی!

۲. شاید به این دلیل نیاکان ما "جان کردی/ کوردی" به کار برده‌اند که کردها همواره مردمان سخت‌جان و مقاومی بوده‌اند؛ اما کرد به معنای اهالی خلخالات و هم کرد به معنای قومی و شناخته کلمه.
#حجت_دامن_کش_منطقه سیاهمزگی:
عارف برا ، ده ک هسه دپرسَیره بدا م  امجور دپرسم

معادل تالشی " درگاه " چ اِسته ؟

( درگاه/dargAh/
مترادف درگاه: آستانه، ایوان، رواق، صفه، طاق، آستان، پیشگاه، حضرت، عتبه، محضر  )

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
مه برنگا مسه.
برنگا: دروازه و ...
چه تحت‌الفظیه معنی بو جایگاه در.

#مریم_محسنی_ماسال:
سلام
در ماسال به درگاه، درنگا می گوییم
شکر خدا درنگا/ خدا درنگاه شکر xədā darəngā šəkər: شکر به درگاه الهی

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود حجت برام

برنگا (barəgā)
درنگا (darəngā)
درینگا (daringā)


#علیرضا_پناهی_عنبران:
درود
بَرَنگو barangu


#زلیخا_صبا_ماسال:
شما خوبان ودانایان برشمگاه  هم دارید وشنیدید   ؟ آیا

در ماسال برنگاه آنقدر کاربرد ندارد تا برشم و   برشمگاه کاربرد دارد
برنگاه:: آستانه در ب: درگا
برست : گذرگاه  ومحل عبور حیوانات

#حجت_دامن_کش_منطقه سیاهمزگی:
درگاه dargăh

به نظرم کلمه ی براستون یا براستونه میتونه معادل تالشی درگاه باشه علاوه بر معنی چهارچوبه ی در که داره

براستون barăstun / براستونه barăstuna

1_ اومیمه اشت براستونه سر ت دخوندمه مرا سَس آنه دویره

2_ ده هسه اشت براستونی سَر اومَیمه م دس تِی مه آگاردن

3_م فقط اشت برآستونه سر آم و ت کا چی ویگرم و نخام چم دسی دیگری وَر درازد آکرم

#علیرضا_پناهی_عنبران:
درود
بَستۊن bastün : آستانه در

#رمضان_نیک_نهاد:
دݖرود بانو صبای گݖرامی

ئه‌مه فومه‌نی کو به‌رشه‌مگا/ به‌رشه‌نگا داره‌م

به‌رشه‌مگا، سه‌خته ده‌ۏېه‌رگا ئو ئه‌ۏیجه‌ راهی ېه کݖ ئه را ئو به‌ریسی به‌رشؽ هه‌له‌مه‌له که‌سی کار نی.

ۏه‌ختی زیره‌نگه ئاده‌می زیره‌نگی خوهه‌م، دیېه‌رون را بݖۏاېه‌م، ئݖم جومله کار به‌ره‌م:

ئه هݖنته پیله دیله کݖ چؽ شه‌‌ۏی به‌رشه‌مگا، ئه‌مه روزی را نیېاره‌م به‌رشؽ🙏🌹   
#میثم_رضایی:
ما تو ماسال با حرف ک و ج هر دو با  سکون کج  داریم به معنی دکمه  اشت  پیرهنی کجی بژن یا اشت پیرنی کج وازه .

#بهنام_ن_ماسال :
کج:دکمه؟
پس پولک چنه وان؟

#زلیخا_صبا_ماسال:
کج:Kəj:به دگمه ریز سفید رنگ یا رنگی که معمولا به یقه پیراهن مردانه یازنانه در قدیم می دوختندو  پولک هم فارسی است وهم به دگمه های درشت تر پولک می گفتند
#بهنام_ن:
سلام یه سوال
این واژه ی
"تنگم:tangəm:جای تنگ و باریک و تنگنا
را شنیده اید؟

این چه  ساختاری داره؟
تنگ+م
🧐🧐🧐🧐
جای دیگه ای چنین ساختاری دیدید؟

#زلیخا_صبا_ماسال:
تنگم تنها بکار نمی رود معمولا می گویند فلان راه یا فلان جاکو تنگم دلکه   یا می گویند تنگمه  نبو برشن  یا می گویند تنگه شواری دریشا

#حجت_دامن_کش_منطقه سیاهمزگی:
سلام
تنگم tangəm / تنگمه جا tangəma jă : جای تنگ و باریک

تنگ و تیسک   tang u tisk  / تنگ و تیسکه tang u tiska : تنگ و باریک

یه فندم یا پندم هم داریم

فندم fandəm / پندم pandəm : هوا با گرما و  رطوبت زیاد

فندمه جا fandəna jă / پندمه جا pandəma jă : جایی که  هوایش گرما و رطوبت بالا دارد.
🙏

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال:
سلام
تیسک یعنی باریک؟ قبلا شنیده بودم به تنگ می‌گن تسک.

آیا شما می‌دونید فرق این دو کلمه با هم چیه دقیقا؟

#سارا_روحانی:
درود

تنگم  : tangəm  : جای تنگ و باریک
تَسگ  : tasg  :  تنگ
پولک : pulak  : دگمه
مانند
اشته شَویِ پولکی بژن
یعنی : دگمه پیراهنت را بزن
تنگه بَره : tanga bara :
یعنی راه تنگ و باریک

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود بهنام جان

سختم (saxtəm) هم داریم.
سخت+əm
تنگ+əm

این پسوند əm بیشتر بیانگر مفهوم مکان، موقعیت و وضعیت است؛ اما خالی از نوعی مفهوم مصدری نیست.

تنگم: جا و مکان تنگ، موضعیت و وضعیت تنگ و غیرفراخ، تنگنا، تنگی (تنگ‌دستی) و ...

سختم نیز این وضعیت دارد.

این پسوند کم‌کاربرد را می‌شود برای واژه‌سازی به‌ کار گرفت.

#عارف_محمدقلی_پور_ماسال :
هم به فعل می‌چسبه، هم به اسم.
برشم، دشم، خشکم

خیلی مکان داریم که با ım تموم می‌شن.

ممکنه اون‌ها هم با توجه به همین پسوند ساخته شده باشن.

احتمالا با پسوند ın یکی بوده باشه. تبدیل n به m فراوونه در تالشی.
#عارف_محمدقلی_پور_ماسال
فعل "ماده کرده: máda karde : تحمل کردن (اخلاق/رفتار بد) کسی/کظم غیظ کردن" رو تو کانال پیدا نکردم.

#مریم_محسنی_ماسال:
تالشی ماسال
ماده داشتهmāda dāšte: گذشت داشتن، متحمل بودن ،حوصله به خرج دادن، صبور بودن، زود جوش نیاوردن، سازش داشتن، مته به خشخاش نگذاشتن
اشته همساده را بی ماده بداری
əštə hamsāda rā bi māda bədāri
در برابر همسایه باید گذشت داشته باشی/ حوصله به خرج بدی
مریم محسنی

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود بهنام جان

بنده "ماده خرج دوئه" (māda xarj due) مسه.
مثال:
فلانی خیلی هیچه گف ژنده و من ماده خرج دوئه: فلانی خیلی بد و رد گفت و من تحمل کردم.

#حجت_دامن کش_منطقه سیاهمزگی:
سلام بله
ماده کرده măda karde/ ماده کردن măda karden
مثلا از شخص دیگری عصبانی شدی ولی خشمت رو فرو بردی و بعد میگی "خیلی اَییرا ماده کردمه " ، یعنی خیلی تحملش کردم ، خیلی براش حوصله کردم

به این شکل هم میگیم ، "امه چ ماده ای دارم ک فلانی/ فلان چینه وایم" ، یعنی ما چه صبر و تحملی و کنترل خشمی داریم که فلان شخص یا موضوع رو تحمل میکنیم
🙏

#زلیخا_صبا_ماسال:
ماده کرده نیست ماده داشته
تحمل در مقابل تلخ زبانی و ناملایمات را ماده داشته می گویند
در مقابل گاهی شنیدیم می گویند بعضی ویئر ماده گینه لوا (لوئه) کرن حرف نامناسب که سبب رنجش کسی شود را ماده گینه لوا گویند
صبا

حالا با اجازه فعالین ومدیران گروه ماده جوش اومه را چه معنی می کنند
ماچه و ماچه خر ( Mača/Maĉaxar)
چیست

#فرنگیس_قلیزاده_ماسال:
باسلام خدمت خانم صبای گرامی
وهمه فرهیختگان گروه
ماده جوش(mâda juš) حالت تهوع
ماچه(mâča)=ماده
ماچه خر(mâča xar)= الاغ ماده

#حسین_زاغی_ماسال:

درود
چرا اشته ماده گینه؟
چرا بهت بر خورد؟
چرا تو بخاطر حرف من ناراحت شدی؟
چرا به خودت گرفتی؟

چمه ماده جوش اومه
حال تهوع به من دست داد
بنظر می رسد،در هر حالت (ماده) همان معده یا مزاج معنی می دهد.
حرفی که با مزاجش سازگار نیست،حرفی که حالش را دگرگون می کنه

#صادق_شیرزاد_ماسال :
بله
ماده هه معده داشته و صبرکرده یه
طرف خیلی ماده داره
یعنی او خیلی صبور است و تحمل دارد

برای حالت گذشته:
اگه بخواهیم بگیم فلانی خیلی تحمل بخرج داد تا این موضوع را حل کرد
میگیم.. یارو خیلی ماده خرج دوئه دا....
ماده داشتشه
#عارف_محمدقلی‌پور_ماسال:
سلام
انه ژنده ana žande: خود را به کوچه‌ی علی‌ چپ زدن

ماده کرده: máda karde : تحمل کردن (اخلاق/رفتار بد) کسی، کظم غیظ کردن

#مریم_محسنی_ماسال:
انه نوئه ana nue: انه بنه/ انه زونی بنه
انه زونی / انه زنی نوئه
خود را به ندانستن و متوجه نبودن زدن
محل نگذاشتن، ترتیب اثر ندادن

#زلیخا_صبا_ماسال:
اشتن عصا ای ور ای ورکه نوئه  شه
خودرا به نشنیدن وبی خیالی زدن
صبا

#کوهزاد:
دوروت

انه ژنده . ترکیبش ناآشناست 
فکر نمیکنم " انه "  با مصدر بیایید

اما کوچه اًلی چپ فکر کنم

   " انه مسی  masi "  باشد
      نشنیده گرفتن

نمونه👇
انه مسی
انه زونی
انه شوری
انه هری

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود کوهزاد برا
روزر خش بوبو🌹

تالشون تازه نسلن، ای‌سر وختون "انه‌زونی" (anazuni) یا "انه‌مسی" (anamasi) جگا تنخا وان "انه" (ana). مثلا وان: فلانی گفون انه بنه. یعنی: حرف‌های فلانی را نشنیده بگیر.

ام "انه بنه" (ana bəna) هم بو اشتن انه‌مسی بژن، هم نی انه‌زونی بنه.

عینا ام "انه بنه" جگا ممکنه ای‌سر وختون ام تازه نسلن بوان "انه بژن". البته دا جگای که بنده دقت کرده، "انه بنه" کاربرد ویشتره.

ام نکته وینده‌بو بی واته:
اورونه تالشی کو ظاهرا امه شایم "انه نوئه" (ana nue) و انه ژنده (ana žande) مصدرون به کار برده.
#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود بر بانو محسنی ارجمند

سپاس از حضرت‌عالی بابت توضیحاتی که مرحمت کرده‌اید.
چند نکته درباره این پیام:

۱. تا جایی که بنده شنیده‌ام و دقت کرده‌ام، تلفظ رایج این کلمه در "ماساله دغنه"، کوسنگلو (küsangalü) و شاید کوسنگلی (küsangali) است. با این توضیح که هجای san هم نرم تلفظ می‌شود.

۲. "کوسنگلون" بار اول است می‌شنوم.
کوسنگلو را در تالشی ماسالی جمع می‌بندند و شکل جمع آن در حالت فاعلی و غیرفاعلی عبارت است از: کوسنگلوئن و کوسنگلوئون.
مثال:
- کوسنگلوئن اومینه.
- هلا ا کوسنگلوئون دییس!

با این توضیح می‌خواهم بگویم: از ان‌جایی که شکل جمع "کوسنگلونن" یا "کوسنگلونون" در منطقه به کار نمی‌رود، به احتمال بسیار زیاد، شکل ثبت‌شده "کوسنگلون" در پیام حضرت‌عالی دقیق نیست. 

۳. کوسنگلو در تالشی منطقه معمولا با مصدرهای "آبه" (ābe) و "آکرده" (ākarde) به کار می‌رود؛ نه "برورده" (barvarde).
مثال:
- کوسنگلو آبه: کوسنگلو شدن
- کوسنگلو آکرده: کوسنگلو کردن.

اما "عروس و گوله" علاوه بر مصدر "آبه" (ābe) با مصدر "برورده" (barvarde) نیز به کار می‌رود:
- عروس و گوله آبه: عروس و گوله شدن
عروس و گوله برورده: بیرون آوردن عروس و گوله (به نمایش در آوردن عروس و گوله).

۴. صرف‌نظر از ریشه واژه‌های مطرح‌شده، معنا و مفهوم "هلوکه" (halüka) و "کوسنگلو"، در عمل سخت به هم نزدیک‌است.
مثال:
- ا ده درسته هلوکه آبه.
- ا ده درسته کوسنگلو آبه.

با توجه به دو این مثال، یکی از اشتراکات هلوکه و کوسنگلو در این است که این دو را می‌توان به‌عنوان صفت برای موصوف مفرد به کار برد؛ اما عروس و گوله فاقد این ویژگی‌ست؛ چون اساسا یک نمایش و کار تیمی‌ست و از نظر مقوله دستوری، بیش‌تر کارکرد اسمی دارد تا صفتی (عروس و گوله اسم یک نمایش سنتی - محلی‌ست؛ اما هلوکه و کوسنگلو، صرف‌نظر از ریشه و تبارشان، امروزه در تالشی منطقه بیش‌تر به‌عنوان صفت به کار می‌روند. و اگر هم در جایگاه اسم بیایند، باید صفت جانشین اسم تلقی شوند. و یا کلماتی دومقوله‌ای که صفت‌بودن‌شان در عمل می‌چربد).

#مریم_محسنی_ماسال:
سلام آقای بختیاریگرامی
ممنون بابت توضیحات جنابعالی
ولی من در محل و خانواده اینطور شنیدم و بر طبق شنیده خودم نوشتم و کلمه کوسنگلون برورده بسیار رایج است
هنی کوسنگلونی بروردشونه و چوون سس دمرده
من هم کوسنگلو اصلا نشنیدم ولی کوسنگلی شنیدم
امی شون کوسنگلی آکرده/ ساته میدون درنده
هه نی چوون گفش گوش آکرده کوسنگلی آبه نواتشه کرا چه کرم اشتنش میدون‌پرن کرده هلوکه آبه خلکی دیله کو
هلوله : سبک شدن
اشتنش هلوکه آکرده
کوسنگلون جمع نیست
جمعش کوسنگلونن کوسنگلونون است
ام‌کوسنگلونن دِ چه وان
ام کوسنگلونون حلا دییس
امون نی یا کو ای کوسنگلونی برورده
برورده همان نمایش دادن است

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
بله؛ متوجه هستم که کوسنگلون جمع نیست؛ اما واقعا در ماسال کسی هست که بگوید کوسنگلونن یا کوسنگلونون؟

خیلی بعید است چنین چیزی داشته‌باشیم.

کوسنگلوئن و کوسنگلوئون یا کوسنگلین/ کوسنگلیین یا کوسنگلیون/ کوسنگلییون داریم.



#بهنام_ن:
درود جناب دکتر
ام حرف نون  ایطورایی میانجی نییه راحتته تلفظی را؟
  امی کو دویرم
چیمی وجه تسمییه آخر چبه
از ک عروس و کوله ویندنیمه چمه زمان دره
اسه ام  کوسنگلو یا کوسنگلون
هه کوسه ای استه ک هم عروس و کوله  همرایه یا ن؟
اصلا ام خشکه رواری کو 😁
کوسه چه آخا؟
تالشن کوسه چ زونین؟

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
درود بهنام جان
وخت خش خاسه مرد🌹

۱. وختی که "کوسنگلون" اشتن ام شکلی نه تنخایی به کار بوشو، ده ام n نشا "واج میانجی" یا "صامت میانجی" به.

۲. امی که "کوسنگلو/ کوسنگلی" ماهیت بالاخره چه بو و کا آرسه، بی عرض بکرم ام عنصری ریخت و قیافه ویشتر ترکی مونو و بی وارداتی بوبو.

۳. امی که ام کوسنگلو چه ارتباطی عروس و گوله یا عروسه‌گوله نه داره، چمن نظر امه که امن نشان یندی مترادف به. ممکنه کوسنگلو، عروس و گوله ماجرا ای بخشی حساب با، ولی چه کلیتی پوشش نده‌. شاید نی درسته جداگانه رسم و آیینی بوبو.

#زلیخا_صبا_ماسال :


کوسنگلی‌ کوسنگلیئن به مردم ومردمان بی سروته و بی هویت  می گویند  که جز هلهله و بی فر  هنگ بازی  وبی قانونمندی کاری انجام نمی دهند مثلا در کارناوال عروسی گوله   فردی که کاه وکلش می پو شد همان کوسنگلی است
ضیا طرقدار:
زبان تالشی - گویش آستارا

پِسونی یِه pesvəniye : مکیدن ، مانند مکیدن نوزاد برای شیر خوردن ، مکیدن انگشت ، مکیدن یک شکلات یا آبنبات .

پِسون pesvən :  بِمَک ، امر به مکیدن

#زلیخا_صبا_ماسال:
مک ژنده:Məkzande:مکیدن
مک بژن:Məkbəzan:بمک
صبا  _ماسال
#سارا_روحانی:
درود

تو گویش ما
نَغ  : naq  :  لثه و کام دهان

نغ آتشیسته : چیزی تو گلو پریدن و وادار میشیم که سرفه کنیم و ما معتقدیم که خبری برای ما میاد
مانند
زیر چمن نغ آتشیسته
یعنی: دیروز چیزی تو گلم پرید
کنایه از خبرمهم است

اَرشیت:
درود
گویش سیاهمزگی شفت
نَک : nək : لثه

ولی برای چیزی توی گلو پریدن فعل جدایی داریم بنام پِچَکَه peçəkə
آو مه پچکه av mı peçəkə  یعنی آب پرید گلوم

#حجت_دامن کش_منطقه سیاهمزگی:
سلام
آو م زَر آچَکه یم میگیم
زر آچکه Zar ăçake : پریدن مایعات و مواد غذا یی در گلو

#زلیخا_صبا_ماسال:
خلت :Xəlt : نای گلو  حنجره فرهنگ روانشاد مسرور
خر خره  Xərxəra:گلوگاه

چیلیک:Čilik: چینه دان
روان  شاد مسرور   یکی از چیزهایی که از ایشان در یادم مانده  این بود که می گفت نگو چرا تالشهای پره سر. اسالم  و یا آستارا یا فومن  اینگونه تالشی حرف می زنند فکر کن که آنها از ما تالش ترند وتالشی آنها اصیلتر در کتابش از همه گویش تالشها استفاده کزده شاید اگر زنده بود کتابش را چندین بار ویرایش هم کزده بود   ومن از او بت نساختم ولی کتابش را به رایگان به همه دوستان داد من‌اهم چند جلد داشتم دادم به دوستان  کامل نبود چون مهلتی نداشت ولی یک گشاینده بود  برای واژه یابی

#حجت_دامن کش_منطقه سیاهمزگی:
خلخم xəlxəm : حلق
گرو garuد: گلو

حرومه مره هم داریم  یادم نیست مری هست یا نای
چیلیک çilik  :سنگدان پرندگان ، ناحیه ای از گردن انسان بین حنجره و  استخوان  جناق

چیلیکه چاله Çilika çăla / لوکه چاله luka çăla /گروئه چاله garua çăla / گلوئه چاله galua çăla  : گودی بین حنجره و  استخوان جناق

گروئه مره garua məra / گلوئه مره galua məra :  برآمدگی جلوی گردن ، جوزک یا  سیب آدم
نق بریه nəq briye : ترسیدن ، نفس در سینه حبس شدن ،
🙏

گلوگاه اَمه نی وایم خرخره 
چینه دانی وایم چیلیک
سنگدانی وایم سس səs
🌺
#حجت_دامن کش_منطقه سیاهمزگی:
درود
نه پرونجه ای که بانو صبا فرمودن تو قسمت کام نرم هست  ولی پریدن آب و غذا در گلو ، زیر غضروف اپیگلوت و در نای/تراشه اتفاق میفته
پس با این تفاسیر ما تو تالشی سه نو نه داریم ،
1_نه به معنی لثه که ما  میگیم (مک هم میگیم)
2_نه به معنی کام نرم  که بانو صبا فرمودن (نه پرونجه)
و بطور کلی کام (سخت و نرم ) با توجه به گفته ی بانو محسنی
(البته شبیه عمل نه پرونجه رو اطراف لوزه ها هم انجام میدن)
و
3_نه به معنی نای که پریدن آب و غذا در اون اتفاق میفته که با یه احتباس تنفس و سرفه شدید معمولا خارج میشه
🙏

#زلیخا_صبا_ماسال:
اینکه لب ودهانش سرخ بوده بلکه سرخ رو و مو بود ه یکی از خصلت‌های مردم  محلات تالش این بود که بعد ازالقاب خان و بگ   این لقب هاراکه  بستگی به رنگ وشکل وشمایل وموقعیت طرف داشت  روی افراد می گذاشتند البته در گذشته   خوشبختانه امروزه دیگر نیست   بعضی را که سرخ رو بودند سره  بعضی هاراکه بور بیش از حد بودند ایسپیه 
ّبعضی  که شکم داشتند ترنینه فلان لوچه فلان کره فلان فوآکرده   لره یعنی لاغر . گمج.   خمه.  خیلی القاب دیگر یکی که گردنش لاغر بود  ریکه مله یکی که صورتش باد داشت می گفتند فو آکرده 
رک جل
پف پیله
مک مو
بک بو
سک سو
چک چو
دمک دییار
تک و توک 

صبحتان خیر ونیکو  صبا

کاری برای کسی انجام داده طرف از او تشکر می کند اوهم می گوید مگه ته را گردن چاکندمه

یا بعضی برای سبک شمردن کار دیگران
می گویند هنته خیال کره غولی کمرش  چاکنده

یا بعضی در دعوا می گویند هنته ته ژنم که گرنه بکری ته خردخبیس آکرم ته یارمه کرم

  یا کسی در کاری سهل انگاری می کند  وکار را به فنا می برد به او بد وبیراه می گویند اشته گردنه مره بچکه

آب و یا ترشی به نای راه تنفسی می پردمی گویند اشته نه آچکه حتما سوقات هری بعضی می گویند غرصه هری

غذا در گلو گیر می کند
می گویند پلا چه لوکی دمنده
انتهای سقف دهان راه تنفسی بینی به طرف نای را نه یا همان نک می گویند
نه ویرمه یعنی همان قسمت بر اثر سرما خوردگی ورم می کند وپایین می آید که درد ناک است ونه پرونج هم همان قسمت سقف دهان را با انگشت به طرف بالا در هنگام ترسیدن بچه  می کشند
سپاس

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
فلانی هده جره/ جروئه کرده که چه سره درمه/ دراومه.

درود و سپاس بانو محسنی بزرگوار

اگر اشتباه نکنم، برابر تالشی مری باید خلت (xəlt) باشد.

#مریم_محسنی_ماسال:
سلام جناب دکتر بختیاری
صبحتان نیکو
من بین چرتčərt و خلتxəlt در شک هستم
چه چرتی پله کرم امی واتش بوبو
چه خلتی کو چمه مالی برورم

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
بنده به جای چرت، چیلیک شنیدم.
مثال:
چمه مالی چه چیلیکی کو برونجوم.

و خب پرواضح است که این چیلیک ربطی به مری ندارد.

#مریم_محسنی_ماسال:
چرت رو برای حرف بیخود زدن بیشتر  می گوییم جمله رو اصلاح‌کردم‌

بله درست است چیلیک/ همان  چینه دان فارسی را هم می گوییم
وای چه چیلیک خله هر چی هره ویکره
چیلیک ژنده
سوکله کته‌چیلیک ژنه
وقتی دانه در گلویش گیر می کند گردنش را به طرف بالا می برد تا آنرا فرو ببرد
و در جایی هم  نزدیک مردن آخرین تلاششو می کند را چیلیک ژنده می گوییم

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
متاسفانه نشنیدم.
تو مازندران شنیدم که میگن:
اون خبر رو که شنیدم، چرت و پرتم پاره‌ شد (مه چرت و پرت پاره بَوَه).

#مریم_محسنی_ماسال:
البته برای چرتی، پزارنم بیشتر بکار می بریم
چه چرتی پزارنم
خِرشو می گیرم

#دکتر_فرزاد_بختیاری:
خر و خرخره فرق دارند؟
Ещё