۸ دی مصادف است با امضای نخستين قانون اساسی ايران توسط
#مظفرالدين_شاه در سال ۱۲۸۵ش.
یکصدوبیست سال پیش، مردم به ستوه آمده از استبداد داخلی و دخالتهای دو کشور روس و انگلیس در امورشان، چنان شیفته قانون بودند که به آن به عنوان کلیدی مینگریستند که میتواند تمام قفلهای بدبختیشان را باز کند!
هم از اینروست که
#میرزاملکم_خان اسم روزنامهاش را
#قانون گذاشته و در اولین شماره آن نوشت:
«ایران مملو است از نعمات خداداد.
چیزی که همه این نعمات را باطل گذاشته نبودن قانون است.
هيچكس در ایران مالک هیچ چیز نیست زیرا که قانون نیست .
حاكم تعیین میکنیم بدون قانون. سرتیپ معزول میکنیم بدون قانون. حقوق دولت را میفروشیم بدون قانون، بندگان خدا را حبس می کنیم بدون قانون، خزانه میبخشیم بدون قانون. شکم پاره میکنیم بدون قانون»
(روزنامه قانون، نمره اول غره رجب ۱۳۰۷، ص۱)
شيخ سليم قبل از اینکه گرفتار دارِ روسیان گردد در تبریز در بالای منبر، مشروطه و قانون را برای مردم عامی و گرسنه که حسرت نان داشتند به کباب تشبیه میکرد و انگشتانش را پهن كرده به ترکی می گفت:
«كباب بواينده كاسب».
یعنی کبابی به این بزرگی و پهنایی...!
(کسروی، تاریخ مشروطه ایران ...ص ۱۶۱)
و
#شیخ_جمال_واعظ قبل از کشته شدنش در بالای منبر در ستایش ازقانون میگفت:
«ايها الناس، هيچ مملكت شما را آباد نمیكند مگر متابعت قانون. مگر ملاحظه قانون؛ مگر حفظ قانون؛ مگر احترام قانون؛ مگر اجراى قانون. قانون؛ باز هم قانون، ايضا قانون... معصيت يعنى خلاف قانون عمل كردن. دين يعنى قانون. مذهب يعنى قانون. دين اسلام يعنى قانون اسلام. قرآن يعنى قانون خدايى. آقا جانم، قانون. قانون...»
( شهید راه آزادی سید جمال واعظ اصفهانی...ص ۲۱۹).
بخاطر همین شیفتگی به قانون بود که به محض اینکه مظفرالدین شاه با مشروطه موافقت کرد مشروطه خواهان با عجله کوشیدند تا شاه رئوف زنده است انتخابات مجلس را برگزار کرده و قانون اساسی را نوشته و زودتر به امضایش برسانند. گروهی با عجله نشستند و از روی قانون اساسى فرانسه و بلژيک کپی کرده و قانون اساسى ايران را در ۵۱ اصل نوشته و به امضای مظفرالدین شاه رساندند و شاه چهار روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت.
وقتی محمدعلی شاه بقدرت رسید بکلی منکر مشروطیت شد، به علمای نجف نوشت که «قانون اساسى را در حالتى كه پدر تاجدارم را رمق و قدرتى نبود قلم در دستش گذارده و گرفتهاند»
(غفاری کاشانی، تاریخ نگارستان...ص ۵۱۶).
همچنین، اعلم الدوله پزشكِ مظفرالدين شاه را در فشار گذاشت که دستخطی بنویسد که پدرش در زمان اعطای مشروطه در حالت طبيعى نبوده! اما دکتر اعلم الدوله زیربار نرفت و مجبور شد ایران را ترک و به فرانسه برود.
در کنار
#محمدعلی_شاه دسته بزرگی از روحانیون قدرتمند به رهبری
#شیخ_فضل_الله_نوری نیز مشروطه خواهان را
#کافر و بابی نامیده و در مخالفت با قانون اساسی، فریاد میزدند که ما قرآن داریم و چه نیازی به قانون اساسی است...؟!
آنان در اصفهان حتی کم شدن نزولات آسمانی و خشکی زاینده رود را نیز ناشی از کفر گویی و مشروطه خواهی و قانونخواهی دانستند که باعث قهر خدا شده اند...!
(دیوان مکرم اصفهانی...ص۱۸۲)
اما مشکل ایرانیان تنها اینها نبودند چون اینها را کنار زدند محمدعلی شاه از ایران فرار کرد و
شیخ فضل الله بردار شد اما مشکل قانون حل نشد و ایرانیان همچنان در حسرت قانون ماندند به دوران دو تا پهلوی و تا الان...!
چرا...؟!
چون آن قانون اساسی از بالای جامعه و از روی قوانین کشورهایی کپی شده بود که سیصدسال برای آن قانون جنگیده بودند.
چون آن قانون در گوشت و پوستِ کثیری از ایرانیان راه نیافته بود، چون از اعماق وجودشان به عنوان یک نیاز نجوشیده و بالا نیامده بود...
و در نتیجه، آن ۵۱ اصل مترقی قانون اساسی که در این روز مرحوم مظفرالدین شاه امضا کرد، فاقد روح بودند بند بند آن، مانند مردههایی بودند در کفن سپید کاغذ...!
اما این گناهِ پدران ما نبود، آنان در واقع صلیبِ عقب ماندگی قرنها نظام استبدادی را بر شانههای خود حمل میکردند و بخاطر همین،
هیچکدام از قهرمانان مشروطه، سرنوشت بهتری پیدا نکردند...
در حوزه بلوغ فکر و اندیشه هرگز نمیتوان پرید و یا میانبر زد، باید با رنج و مرارت و تربیت، قدم به قدم از درون آن غارِ تاریک افلاطونی بیرون آمد...
✍ #علی_مرادی_مراغه_ایt.center/tarikhdartarazoo 🏛