🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#تقی_زاده
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,7 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
روشنفکری که در تاریخ معاصر بیشترین فحش ها را خورده...!


#سیدحسن_تقی_زاده یکی از کسانی است که بیشترین سهم را در نوسازی ایران و دریافت مفاهیم مدرن غربی داشته، رجلی سیاسی با زندگی طوفانی که بارها در پستهای مهم سفارت، وکالت مجلس، وزارت...از مشروطه تا زمان مرگ بوده همچنین، دستی در ادبیات داشته و دست کم به شش زبان تسلط داشته...اما با اینهمه، کمتر رجل سیاسی و روشنفکری و منورالفکری به اندازه اودشنام شنیده...!

گروههای مختلف حتی متضاد به تقی زاده دشنام و لعنت فرستاده اند:
هم علما و طرفداران شیخ فضل الله به او لعنت فرستاده اند، هم تمامی گروههای چپ و حزب توده، هم امثال جلال آل احمدها و علی شریعتی ها و هم در زمان ما همشهریان ترکِ هویت طلب ما...

دکتر علی شریعتی می گفت من از دو تا «ت» بدم می آید: یکی تاریخ و دومی تقی زاده...طفللکی تقی زاده، که نام خانوادگی اش با «ت» شروع می شد...!

علما و طرفداران #شیخ_فضل_الله نوری حق دارند به تقی زاده حمله کنند چون تقی زاده به همراه دو نماینده دیگر تبریز در مقابل شیخ فضل الله و خواستهای او ایستاد !
تقی زاده، اولین خطر را در مجلس اول مشروطه در مصاف با شیخ فضل الله نوری کرد یعنی در جریان درخواست شیخ مبنی بر اصل دوم متمم قانون اساسی و گنجاندنِ نظارت پنج تن از علما بر قوانین مجلس برای همیشه.
در آن زمان، تقی زاده ۲۷ سال بیشتر نداشت و از تبریز نماینده بود. او به همراه دو نماینده دیگر تبریز یعنی فرشی و صادق مستشارالدوله، خطر مخالفت را بجان خریدند و در حالیکه کل مجلس، مرعوب گشته و هیچکس جرات ابراز مخالفت نداشت، تنها این سه تن با درخواست شیخ فضل الله، مخالفت کرده و رای مخالف دادند.
در مورد خطر این مخالفت،

مستشارالدوله در نامه ای به مرحوم ثقه الاسلام تبریزی می نویسد:
«...دانستیم که ۶۰ نفر طلبه مسلح را آقا شیخ فضل الله در حیات مجلس نگه داشته که در صورت لزوم به قوت بازوی آنها مقصود خود را پیش ببرد».
(نامه مستشارالدوله به ثقه الاسلام تبریزی: زندگینامه شهید نیکنام ثقه الاسلام تبریزی...ص۱۷۲ )

👈اصل «نظارت مجتهدین بر مصوبات مجلس» هر چند با اکثریت آرا مجلس اول تصویب شد اما تنها سه تن یعنی #تقی_زاده، #فرشی و #مستشارالدوله با آن مخالفت کرده و از سوی شیخ، تکفیر شدند و در آن زمان به #سه_تفنگدار معروف شدند. آنها برای حفظ جانشان مجبور می شدند شبها در مجلس بخوابند...!

در سالهای اخیر، دوستان تُرک(موسوم به هویت طلب) ما، از مخالفان سرسخت تقی زاده به شما می آیند. اینها بدون در نظر گرفتن فضای سیاسی تقی زاده، تنها به دو یا سه عنوان کلی بسنده می کنند: مثلا تقی زاده فراماسون، دشمن قاجاریه و بدنبال «استبداد منور» یعنی رضاشاه و یا طرفدار زبان واحد بوده...
که البته فراموش می کنند که تقیزاده، جزوِ پنج نفری بوده که در هنگام تصویب ماده واحده در ۱۳۰۴ ش در مجلس پنجم، جانشان را بر کف دستشان گرفتند و با تبدیل رضاخان به رضاشاه مخالفت کردند چون بدرستی آنرا خلاف مشروطیت می دانستند.
ما می دانیم که قرارداد نفتی ۱۹۳۳ م بین تقی زاده از ايران و سر جان كدمن و ويليام فريزر از طرف شركت نفت انگليس و ايران در زمان رضاشاه امضا شد و سهم ایران از ۱۶به ۲۰ درصد رسید، اما این قراداد ۳۲ ساله تا سال۱۳۷۲ تمدید شد.
به نظرم تمدید قرارداد به نفع ایران نبود، چرا که اگر به نفع ایران میبود در آنصورت، تقی زاده نقش خود را بعدها در انعقاد قرار انکار نمی کرد و در مجلس شانزدهم نمی گفت که من آلت فعل رضاشاه بودم. این کلمه «آلت فعل» بعدا اسباب خنده شد...!

♦️در زمان امضای قرارداد نفت، تقی زاده وزیر دارایی بود، هر چند امضای قرارداد نفتی از سوی تقی زاده به نفع ایران نبود اما هیچ دکل نفتی گم نشد...!
تقی زاده یک عمر در مسندهای مهم دولتی بوده، بارها نماینده مجلس، سفیر، رئیس مجلس سنا و چند بار وزیر ...شد اما هیچ چیز در زندگی نداشت و حتی در پیرانه ‌سری، برای مداوای بیماریش، مجبور شد کتابخانه‌ شخصی اش را بفروشد!.
👈ساواک در گزارش خود از تقی زاده، می نویسد که «تقی زاده تقریبا هیچ چیز ندارد».
وچنین پاکدامنی در کشوری چون ایران واقعا جزو نوادر است...!

#علی_مرادی_مراغه_ای

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
سابقه #اعزام_دانشجو به خارج از کشور به #دوره_صفوی برمی گردد.
در دورهٔ صفوی به دلیل دشمنی ایران و اروپا با امپراتوری عثمانی، نوعی نزدیکی و ارتباط میان ایران و کشورهای اروپایی برقرار شد. برای نخستین بار شاه عباس دوم که دلبستهٔ نقاشی اروپایی شده بود در سال ۱۰۵۲ چند تن را برای یادگیری این هنر به رم فرستاد. از جملهٔ این افراد، #محمدزمان فرزند حاجی یوسف است که سبک نقاشی ایران را دگرگون کرد و سبک اروپایی واقعگرا و طبیعی را وارد ایران کرد. پس از این کار تا زمان فتحعلی شاه قاجار به دلیل نابه‌سامانی اوضاع ایران، در زمینهٔ فرستادن دانشجو به خارج اقدامی صورت نگرفت

با روی کار آمدن #رضاشاه تحولی در شمار دانشجویان اعزامی به خارج به وجود آمد. به طوری که در سال ۱۳۰۱، ۶۰ تن برای فراگیری فنون نظامی به فرانسه فرستاده شدند.و در سالهای بعد رشته های تحصیلی دیگر بجز امور نظامی هم در دستور کار قرار گرفت . در زمان رضا شاه و در شهریور ۱۳۰۸خورشیدی برابر با تصویب لایحه وزارت معارف، ۱۰۰ دانشجوی ممتاز ایرانی با بورس دولتی عازم اروپا گشتند تا تحصیل علم و دانش کنند.
با اتمام تحصیلات به هر کدام مشاغل مهم اداری و دانشگاهی و لشکری مملکت اعطا شد تا زیربنای استقلال ملی میهنی کشور را فراهم کنند رضا شاه نسبت به وزارت فرهنگ و شاگردان مدارس سخت علاقمند بود و مخصوصأ میل داشت وزارت فرهنگ از آن رخوت و سستی دیرینه اش بدر آمده کاری بزرگ را آغاز کند، بدستور وی وزارت معارف لایحه ای تنظیم کرد و آن را به مجلس پیشنهاد نمود که از آخر سال تحصیلی امسال برای مدت پنج سال، سالی یکصد نفر محصل جهت تحصیل در رشته های مختلف به اروپا اعزام شوند (بر حسب پیشنهاد وزارت فرهنگ، شاگردان اول و دوم دانشکده‌های دانشگاه تهران و دیگر مدارس عالی، برای اعزام به خارج در نظر گرفته شدند و این روند، تا بروی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران همچنان با تغییری در جزئیات ادامه داشت).

چیزی نگذشت که مجلس لایحه را تصویب نمود و بودجه ای نیز توسط آقای #تقی_زاده وزیر مالیه وقت تهیه گردید و از میان محصلین واجد شرایط برای نخستین بار صد نفر انتخاب شدند تا به خارج اعزام گردند. در دیدار با دانشجویان انتخاب شده، رضا شاه به دانشجویان نزدیک شد و آنان به دور ایشان حلقه زدند. وی با یک یک آنان دست داد و خطاب به آنها گفت؛
"آیا می دانید که شماها برای چه به خارج میفرستیم؟"
لحظه ای سکوت حکمفرما شد و سپس یکی از شاگردان جرأت به خرج داد و گفت؛ برای تحصیلات عالیه تا به مملکت خدمت بکنیم. شاه نگاهش را به او دوخت و بعد خطاب به محصلین گفت:

"ببینید آقایان! فرض می کنیم من و شما نسبت به هم وظایفی داریم. درست شد؟ وظیفه من مراقبت از شماهاست، و وظایف شماها اندوختن علم و دانش ..."

در دورۀ رضا شاه چند دوره دانشجو به خارج از کشور اعزام گردید که همین افراد بنیانگذاران بسیاری از شاخه های علوم و فنون و صنایع نوین در ایران طی دهه های سوم تا پنجم قرن جاری خورشیدی در ایران شدند. مهمترین مقصد های دانشجویان ایرانی اعزامی، به ترتیب #فرانسه و #آلمان و #انگلستان و در درجات بعدی آمریکا و .... بود.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#تقی_زاده
از زبان خودش در سه پرده


#پاکدستی:
جنازه من را به‌طور امانت دفن کنید تا همسرم بتواند بعدها آن را به نجف اشرف برده در کنار پدر و برادرم دفن کند. تقاضا دارم از آنجا که با وجود ۵۰ ‌سال بیشتر خدمات ملی و مملکتی که اوقاتم مستغرق آن بود، اندوخته مالی برای معیشت مرفه عیال خود بعد از مرگ باز نگذاشته‌ام در صورت امکان سعی فرمایند مددی مالی مستمر از خزانه مملکت شاید به‌عنوان مستمری برای عیال من که عمری با وطن‌پرستی ایرانی از من و مساعی من پشتیبانی کرده و جز من کسی را ندارد برقرار کنند.

#هویت_ایرانی:

من شخصا به ایرانیت سربلند و شرافتمند هستم و از اینکه نَسبم به عرب [پیامبر] می‌رسد افتخار دارم و اگر مرا عرب بخوانند دلگیر نمی‌شوم. از اینکه زبانم ترکی بوده و از ولایت ترکی‌زبانم نیز کمال خرسندی و عزّت نفس دارم و اگر مرا ترک بگویند (نه به قصد طعن و بی‌بهره‌بودن از ایرانیت) آن را بر خود توهینی نمی‌پندارم... لکن البته هیچ چیزی پیش من عزیزتر از ایران نیست و من خود را شش‌دانگ و صددرصد ایرانی می‌دانم، به همان اندازه که کاوه و فریدون یا کورش و داریوش ایرانی بودند، و راضی نیستم یک در هزار هم از ایرانیت خود را با چیز دیگری ولو شریف باشد مبادله کنم و وِردِ زبان من آن است که
"چو ایران مباشد تن من مباد."

پاسخ به ادعای #غرب_گرایی:

البته ما می‌خواستیم فرنگی‌مآب بشویم ولی هیچ‌وقت نمی‌خواستیم فرنگی بشویم و اگر چنانکه اشاره فرموده‌اید، من مردم را در بیست‌وهفت سال قبل به اخذ «تمدن فرنگی» از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کرده‌ام هیچ‌وقت قصدِ این‌گونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده. بلکه قصد از تمدن ظاهری فرنگ پاکیزگی لباس و مسکن و امورِ صحّی و تمیزی معابر و آب توی لوله، و آداب پسندیده ظاهری و ترکِ فحشِ قبیح در معابر... و تقلید به آمدنِ سَرِ وقت و اجتناب از پرحرفی بی‌معنی و بی‌قیمتی وقت... بوده. و مراد از تمدّن روحانی میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلوم‌ها و طبعِ کتاب و اصلاحِ حالِ زنان و احتراز از تعدّد زوجات و طلاقِ بی‌جهت... و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مَداخلِ و باز هزاران... امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر می‌شود.من بدون یک ثانیه تردید ترجیح می‌دهم که وکلای مجلس قبای قدَکَ و لباس گشادِ هفتاد سال قبل را بپوشند و ریش داشته باشند ولی اگر جلسه ساعت سه‌ونیم اعلام می‌شود ساعت پنج نیایند، و شش‌ونیم رئیس به تالار جلسه نرود که نیم‌ساعت دیگر برای حصول اکثریت منتظر شود، و بیست دقیقه پس از حصول اکثریت باز جمعی برای سیگار و چایی و صحبت بیرون بروند و باز جلسه از اکثریت بیفتد. [اینها را ترجیح می‌دهم] به اینکه همه ریش و سبیل را بتراشند و یقه آهاری تازه زده، شیک و شنگول بر کل آداب اجتماعی پسندیده فرنگی پشت پا بزنند... بدبختانه ما نه تمدّن ظاهری فرنگستان را گرفتیم نه تمدن معنوی آن را. از تمدّن ظاهری جز  قمار و لباسِ میمون‌صفت و خودآرایی با وسائل وارده از خارجه، و از تمدّن باطنی آنها نیز هیچ چیز نیاموختیم جز آنکه اِنکارِ ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیده معنوی دیگر، فرنگی‌مآبان ما آموختند. در این باب سخن آنقدر زیاد است که در پنجاه صفحه هم نگنجد.

#روانش_شاد.

نقل از
کانال بهمنی قاجار


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
فرنگی مآبی سیدحسن #تقی_زاده:

تقیزاده در شمارۀ اول دورۀ جدید ماهنامه کاوه با خط نستعلیق نوشت:
« ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس».
این سخن هیاهوها برانگیخت که هنوز ادامه دارد. او سال‌ها بعد نظر جنجالی خود را در نامه‌ای که به #ابوالحسن_ابتهاج نوشته و در سال ۱۳۲۸ منتشر شده، توضیح داده است. این نامه را استاد #افشار بازنشر کرده است. حتما هنگام ارزیابی نسبت تقیزاده با تمدّن و فرهنگ غرب این توضیحات را هم باید مدّ نظر قرارداد:

👈 «اگر من مردم را در ۲۷ سال قبل به اخذ «تمدّن فرنگی» از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کرده‌ام هیچ‌وقت قصد این‌گونه تقلید مجنونانه و سفيهانه تجملّی نبوده بلکه قصد از «تمدّن ظاهری» فرنگ، پاکیزگی لباس و مسکن و امور صحّی [= بهداشت] و تمیزی معابر و آب توی لوله و آداب پسندیدۀ ظاهری و ترک فحش قبیح در معابر و تف‌انداختن به زمین و تقیّد به آمدن‌سروقت و اجتناب از پرحرفی بی‌معنی و بی‌قیمتی وقت و هزاران اصول و آداب که می‌توانم ده صفحه در شرح آنها بنویسم، بوده است و مراد از «تمدّن روحانی» میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلوم‌ها و طبع کتب و اصلاح حال زنان و احتراز از تعدّد زوجات و طلاق بی‌جهت و زناشویی ده‌ساله و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مداخل و باز هزاران (به معنی حقیقی کلمه) امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر می‌شود.
و اگر جوانان ما مخيّر باشند در اخذ ظواهر بی‌معنی یا کم‌معنی «تمدّن فرنگی» و یا اخذ معنویات و ترک ظواهر، من بدون یک ثانیه تردید، ترجیح می‌دهم که وکلای مجلس قبای قدک و لباس گشاد هفتاد سال قبل را بپوشند و ریش داشته باشند ولی اگر جلسه ساعت سه‌ونیم اعلان می‌شود، ساعت پنج نیایند و شش‌ونیم رئیس به تالار جلسه نرود که نیم‌ساعت دیگر برای حصول اکثریت منتظر شود و بیست‌دقیقه پس از حصول اکثریت باز جمعی برای سیگار و چایی و صحبت بیرون بروند و باز جلسه از اکثریت بیفتد تا آنکه همه ریش و سبیل را بتراشند و یقه‌آهاری تازه‌زده، شیک و شنگول، بركلّ آداب اجتماعی پسندیدۀ فرنگی پشت پا بزنند.
بدبختانه ما نه تمدّن ظاهری فرنگستان را گرفتیم و نه تمدّن معنوی آن را. از تمدّن ظاهری جز فحشاء و قمار و لباس میمون‌صفت و خودآرایی با وسایل وارده از خارجه و از تمدّن باطنی آنها نیز هیچ نیاموختیم جز آنکه انکار ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیدۀ معنوی دیگر، فرنگی‌مآبان ما آموختند. در این باب سخن آن‌قدر زیاد است که در پنجاه صفحه هم نگنجد» 👉

منبع:
افشار-ایرج ، #زندگی_طوفانی( خاطرات سیدحسن تقیزاده) صص۶۷۲-۶۷۳


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
مگرتاریخ استادلازم دارد؟!

‍ وقتی که #علامه_محمد_قزوینی بعداز عمری تحصیلات حوزوی در ایران و سال‌ها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان و نشر آنهمه آثار تاریخی و ادبی فارسی و عربی و فراهم آوردن آن‌همه یادداشت‌ها به ایران بازگشت، ارادتمندان او، امثال سیدحسن #تقی_زاده و بدیع‌الزمان #فروزان‌فر، خواستند برای او ممرّ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر ازگرسنگی نمیرد.
مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقیزاده و فروزانفر و همهٔ بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامه‌قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسألهٔ استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هر یک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامه قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه تهران داده و استادی آن‌جا را قبول کرده است.

کار در آستانه تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکدهٔ الاهیات که در معارف طلبگی مرد فاضلی بود، و معلّم صرف و نحو عربی بود، پرسید: ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟ پاسخ دادند که استاد تاریخ. آن استاد ساده‌لوح دانشکدهٔ الاهیات گفت:
تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!

مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت: «آری تاریخ، استاد لازم ندارد»و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجود بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقیزاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی دانشگاه تهران را قبول کند.

◀️سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهر نیا, نشر سامان دانش ، به نقل از:(درویش ستیهنده، صص ۱۰۳-۱۰۵)
محمد رضا شفیعی کدکنی

@tarikhdartarazoo 🏛