📚 سخن پروران🖋

#شعر
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
809
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
Forwarded from اتچ بات
#شعر
#خیابان_دوطرفه


اليوت می‌گفت:
شاعرِ خام و بی‌تجربه تقليد می‌كند و شاعر پخته و خلاق می‌ربايد.
تمام تحوّلات و بدعت‌ها و بدايعِ شعرِ مدرنِ ايران تابعی است از متغيّرِ ترجمه در زبان فارسی.
آنچه شعرِ اخوان و فروغ و سپهری و شاملو را در نمايشگاه بين المللی شعرِ جهان، به حدی رسانده است كه مایهٔ سرشكستگی ما ايرانيان نباشد، همين پيوندی است كه زبانِ فارسی، در شعرِ اينان، با «جهان شعری» مغرب زمين برقرار كرده است و می‌کوشد حافظه‌ای نو برای جامعه بيافريند، فقط و فقط از رهگذر چنين پيوند فرخنده‌ای امكان‌پذير شده است و حاصل تلاش چندين نسل است، در طول يكصد سال.

🔻شعر، مثل هر هنر ديگری، خيابانی است دوطرفه.
از يک سو هنرمند در حركت است و از سوی ديگر جامعه و تاريخ. اگر از طرف مقابل، نشانه‌ای از پذيرفتن ديده نشود، هنرِ راستين به سامان نرسيده است. در شكل یک‌طرفهٔ ماجرا، همه‌کس می‌تواند نظريه‌پردازی كند و به تعبير ابن سينا، با زيركساریِ دم‌بريده، خود را نامزد جايزه نوبل بداند. راه از آن طرف تا بی‌نهايت باز است. هميشه باز است. روزنامه‌ها خوراک روزانهٔ خود را هميشه می‌طلبند.

🔻 ولی شعر، شعر حقيقی، در تاريخ ادبيات هر ملّتی همان است كه بر لبان همگان يا بخش‌هایی از جامعه جاری باشد، مثل شعرهای ايرج و پروين و فروغ و مثل شعرهای اخوان و شهريار و شاملو و بهار.


#محمد‌رضاشفيعی_كدكنی
با چراغ و آينه
صص ۲۶–۲۵
#احمد_شاملو


t.center/sokhansarayann 🎻
بدون شک برترین راه نجات از سرگشتگی وتنهایی #موسیقی و #شعر است.
چنانچه مارسل ، موسیقی را یکی از روشهای ارتباط ابدی با رفتگان می دانست وحیطه ادبیات وشعر را سرزمین پادشاهی راستین ومعجزه آسای روح.

#ایرینا_آبرامنکو

t.center/sokhansarayann 🎻
تعریف #شعر
از زبان #فروغ

شعر برای من مثل #پنجره ای است که هروقت به طرفش می روم خودبخود باز می شود.
من آنجا می نشینم ،نگاه می کنم،آواز می خوانم،دادمی زنم ،گریه می کنم وباعکس درختها قاطی می شوم...


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
تعریف #شعر
از زبان #فروغ

شعر برای من مثل #پنجره ای است که هروقت به طرفش می روم خودبخود باز می شود.
من آنجا می نشینم ،نگاه می کنم،آواز می خوانم،دادمی زنم ،گریه می کنم وباعکس درختها قاطی می شوم...


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظر و دیدگاه زنده یاد دکتر #ایرج_افشار درباره #شعر_نیمایی جالب و شنیدنی است.
او در نقد شعر نو دلایلی دارد که در این ویدئویی ۵۴ثانیه ای می بینیم ومی شنویم.


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#شعر_خیابانی

اليوت می‌گفت:
شاعرِ خام و بی‌تجربه تقليد می‌كند و شاعر پخته و خلاق می‌ربايد.
تمام تحوّلات و بدعت‌ها و بدايعِ شعرِ مدرنِ ايران تابعی است از متغيّرِ ترجمه در زبان فارسی.

🔹آنچه شعرِ اخوان و فروغ و سپهری و شاملو را در نمايشگاه بين المللی شعرِ جهان، به حدی رسانده است كه مایهٔ سرشكستگی ما ايرانيان نباشد، همين پيوندی است كه زبانِ فارسی، در شعرِ اينان، با «جهان شعری» مغرب زمين برقرار كرده است و می‌کوشد حافظه‌ای نو برای جامعه بيافريند، فقط و فقط از رهگذر چنين پيوند فرخنده‌ای امكان‌پذير شده است و حاصل تلاش چندين نسل است، در طول يكصد سال.

🔸شعر، مثل هر هنر ديگری، خيابانی است دوطرفه. از يک سو هنرمند در حركت است و از سوی ديگر جامعه و تاريخ. اگر از طرف مقابل، نشانه‌ای از پذيرفتن ديده نشود، هنرِ راستين به سامان نرسيده است. در شكل یک‌طرفهٔ ماجرا، همه‌کس می‌تواند نظريه‌پردازی كند و به تعبير ابن سينا، با زيركساریِ دم‌بريده، خود را نامزد جايزه نوبل بداند. راه از آن طرف تا بی‌نهايت باز است. هميشه باز است. روزنامه‌ها خوراک روزانهٔ خود را هميشه می‌طلبند.

🔹ولی شعر، شعر حقيقی، در تاريخ ادبيات هر ملّتی همان است كه بر لبان همگان يا بخش‌هایی از جامعه جاری باشد، مثل شعرهای ايرج و پروين و فروغ و مثل شعرهای اخوان و شهريار و شاملو و بهار.


#محمد‌رضا_شفيعی_كدكنی
با چراغ و آينه
صص ۲۶–۲۵
#احمد_شاملو


t.center/sokhansarayann 🎻
#شعر_حافظ
سیاسی ترین شعرها


چه طنزی بالاتر از این که کسی با عالی‌ترین اسلوب بیانِ هنری خویش این چنین تناقضی را تصویر کند:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که مِی حرام ولی بِهْ ز مالِ اوقاف است

کوشش حافظ برای تصویرِ هنری اجتماعِ نقیضین در ساخت جامعه و نشان دادن این که یکی از دو سوی این تناقض را عنصری از عناصر مذهب تشکیل می‌دهد، بازگشتن به جنبهٔ سیاسی شعر اوست. شعرِ حافظ، در تاریخِ ادبیاتِ ایران، از سیاسی‌ترین شعرهاست. حتماً خوانندگان مقام شعر را در حدّ منظومات سیاسی بعضی گویندگان قدیم و جدید پایین نخواهند آورد.
اما چرا این شعر سیاسی، طنز خویش را همواره به عنصری از عناصر مذهب گره می‌زند؟ زیرا حکومت عصر، قدرتِ خویش را به مذهب و عناصر اعتقادی مردم گره زده است و در عمل بیش از حکومت‌های دیگر از زبان مذهب و از نیروی اعتقاد مردم می‌خواهد به نفعِ خویش استفاده کند. این یک واقعیت انکارناپذیر است که حاکمیت، در طول تاریخِ ایران، همواره حاکمیت مذهبی بوده است: «الملک والدّین توأمان» از گفته‌های عصر ساسانی‌ست.

همواره حکومت‌ها متکی به روحانیت بوده‌اند؛ حتی لامذهب‌ترین حکّام، باز برای ادامهٔ قدرت خویش، به گونه‌ای، به مذهب و روحانیت باج می‌داده‌اند.
تصوّر من بر آن است که عصرِ حافظ، به ویژه روزگار امیر مبارزالدّین، یکی از نمونه‌های برجستهٔ این ویژگی در تاریخ است: اوج بهره‌وری حاکمیت از نیروی تعصب مذهبی برای ایجاد فشار و سرکوب نیروهای مخالف.

طبیعی است که در چنین شرایط تاریخی طنز شاعر که ناظر بر تناقض‌های داخل نظام اجتماعی و سیاسی و ساختار حکومت است، متوجه اهرمِ قدرتِ عصر، که همانا مذهب است، می‌شود.


محمدرضا #شفیعی_کدکنی
این کیمیای هستی (دربارهٔ حافظ)، جلد ۱، ص ۱۹۱–۱۹۰، تهران: ۱۳۹۶


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#شعرنو
از دیدگاه #سروش

⚫️آقای دکتر! #شعر_نو هم می خوانید؟ رابطه تان با شعر نو چگونه است.
⚪️شعر نو می خوانم، شعر نو از حفظ هم دارم...شعرهای #شاملو را خوانده ام. #سپهری را خوانده ام، #فرخزاد و #نادرپور را. البته از این ها اخیرتر هم کسانی هستند. اما متاسفانه شعر ما در این ۱۰_۱۵ سال اخیر، برای من نمود زیادی نداشته است.

⚫️یعنی از شعرهای سال های اخیر، کاری را که برجسته باشد، به یاد نمی آورید؟
⚪️چرا. مثلا فرض کنید #منزوی، آقای #امین_پور، #موسوی_گرمارودی و #منصور_اوجی را خوانده ام.

⚫️مثل این که بیشتر از شاعرها شعر می خوانید.
⚪️بله، هر کدام از اینها شعرهایشان را برایتان از حفظ می خوانم.
⚫️اجازه می دهید سوالی بکنم؟
⚪️نه دلم میخواهد شعری از #قزوه برایتان بخوانم. اتفاقا این شعر به دلیل اینکه انتقادی است به یادم مانده. وقتی که جنگ تمام شده بود جوانها از جبهه ها برگشتند، دیدند که اوضاع به گونه دیگری است. آنها آنجا فداکاری و ایثارگری می کردند، یک عده ای دیگر اینجا مشغول مال اندوزی و پرکردن کیسه ها بودند. قزوه همین رنج را برده که این شعر را سروده، می گوید؛

دسته گلهادسته دسته می روند ازیادها
گریه کن ای آسمان، در مرگِ طوفانزادها

سخت گمنامیداما ای شقایق سیرتان
کیسه می دوزند با نام شما شیّادها

با شما هستم که فرداکاسۀ سرهایتان
خشت می گردد برای عافیت آبادها

غیر تکرار غریبی،هان چه معنا می کنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها

با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار
گفتم ای باران که می کوبی به طبل بادها

هان! بکوب اما به آن عاشقترین عاشق بگو!
زنده ای، ای زنده تر از زندگی در یادها

مثل دریا ناله سرکن درشب طوفان وموج
هیچ چیز از ما نمی ماند ، مگر فریادها

آقای منزوی هم غزل های خیلی خوبی گفته و من غزل های ایشان را بسیار می پسندم.خانم #بهبهانی هم شعرهایشان را می خوانم. انصافا پاره ای از تجربه های شعری اش خیلی پسندیده است و افراد دیگری هم البته می خوانم.

⚫️یک سوال شیطنت امیز هم بکنم؛ نظرتان در باب #علی_معلم چیست؟ مخصوصا که شعری در باب شما گفته است.
⚪️اتفاقا فراموش کردم بگویم. من کارهای آقای معلم را خوانده ام و پاره را از حفظ دارم. بعضی شعرهایشان را هم خیلی پسندیدم، به گمان من شاعر توانایی است، البته به لحاظ شعری عرض می کنم. اواخر به نظرم قدری خودش را گم کرده و شعرهایش بسیار مغلق و پر از الفاظ مهجور و نامانوس و درشت است که این شعرها به نظرم ماندگار نخواهد ماند و غربال خواهد شد. من فکر میکنم آقای علی معلم این ها را نشانه تفکر می داند یا دیدم پاره ای از #نویسندگان_کیهانی او را یک شاعر متفکر می نامند. من از همین جا به ایشان پیام می دهم که نه این مغلق گویی ها نشانه تفکر است و نه مداحی های کیهانی ها برای کسی سرمایه ای می شود. ایشان بهتر است همان روش گذشته شان را ادامه دهند. کتاب #رجعت_سرخ_ستاره ایشان درخشان است، انصافا واجد قطعات بسیار درخشانی است، بسیار بسیار درخشان؛

من از نهایت ابهام جاده می‌آیم
هزار فرسخ سنگین پیاده می‌آیم

هزار فرسخ سنگین میان کوه و کویر
دو دست خارگزیده، دو پای در زنجیر

تو رنج بعد طلوع و غروب می‌فهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب می‌فهمی

تو زخم خاره و خار ستوه می‌دانی
تو روح دل‌شکن سنگ و کوه می‌دانی

هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سخت
نه رودخانه، نه جنگل، نه چشمه ونه درخت

هزار فرسخ سنگین حدیث سنگ و سبو
تو از کویر گذشتی ، نگار من تو بگو

کویر و وای کویرا چه حیرتی‌ست تو را
به هیچ دل نسپاری چه غیرتی‌ست تو را

شعر ایشان بسیار خوب و قوی است، البته من با طرز تفکر ایشان هیچ موافقتی ندارم. متاسفانه ایشان فریب پاره ای از همان دوستان کیهانی و حوزه هنری را خوردند و یکی دو تا شعر هم علیه من گفتند که باز علیه من سخن گفتن جرمی نیست، اما این شعرها واجد تفکری نبود و محض خصومت بود و حتی متضمن مضامینی از خشونت طلبی و نفرت انگیزی بود.
من در یکی از مصاحبه هایم گفتم و در یکی دو جا آوردم که قرائت فاشیستی از دین هم فیلسوف دارد، هم شاعر دارد، هم روحانی دارد هم ژورنالیست دارد و هم تئوریسین .
غرض من از شاعر یکی شان را نام می برم، همین آقای معلم است. ایشان را من یکی از قاریان فاشیستی از دین می دانم و از این بابت برایشان متاسفم. امیدوارم که مسیرش را تصحیح کرده باشد یا پس از این تصحیح کند.


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#شعر_مشیری

شعر‌های #فریدون_مشیری همچون خود او زبانی ساده و زلال و آرام و بی آلایش دارد. شعر عاشقانه نماد قلبی عاشق و صمیمی است و مشیری با طبع آرام و لطیف خود واژگان را به زیبایی در بند شعر در می‌آورد. فریدون مشیری از جمله شاعرانی است که در دو دسته شعر سنتی و شعر نو سروده اند و علاوه بر قالب سنتی غزل شعر‌های زیبایی در قالب شعر معاصر یعنی شعر نو دارد که بسیار معروف و زبانزد هستند.

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. سروده‌های نوجوانی او تحت تأثیر شاهنامه خوانی‌های پدرش شکل گرفته است. از کتاب‌های این شاعر شعر عاشقانه می‌توان #تشنه_طوفان، #ابر_و_کوچه، #از_خاموشی، آواز آن پرنده غمگین، #گناه_دریا، #نایافته ، بهار را باور کن، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه‌ها و احساس را نام برد.

شعر مشیری شعری #انسانی و #عاشقانه و #آرمان_خواهانه است که در عین عاشقانگی لایه‌هایی از واقعیت گرایی را در خود دارد که آن را به شعری آرام و نجیب تبدیل کرده است. سبک شعر مشیری را می‌توان به #سبک_عراقی نزدیک دانست.


t.center/sokhansarayann🎻
مجلهٔ #سخن نشریه‌ای فرهنگی ادبی بود که بین سال‌های ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ منتشر می‌شد. پایه‌گذار این نشریه #پرویز_ناتل_خانلری بود.

مجلهٔ سخن در ابتدا ارگان جامعهٔ لیسانسیه‌های دانش‌سرای عالی بود. دورهٔ نخست مجله با انتشار اولین شماره در خرداد ۱۳۲۲ و با همکاری عده‌ای از جوانان باذوق و نواندیش مانند #صادق_هدایت، #بزرگ_علوی و شهید #نورایی آغاز بکار کرد. تا چند شماره به صاحب امتیازی #ذبیح‌الله_صفا و سردبیری خانلری منتشر شد، اما با رسیدن خانلری به سی سالگی صاحب امتیازی مجله به او منتقل شد.

سخن بعنوان یک مجلهٔ #ادبی و #فرهنگی پیشرو و نوجو، اعتبار و شهرت شایانی کسب کرد. این همه بدو مناسبت بود:
یکی روی آوردن به نشر #شعر و #داستان و نمایشنامه‌های نو اروپائی و ملل دیگر بود که پیش از آن در مجله‌های فارسی مرسوم دیده نمی‌شد، و دیگر چاپ کردن نوشته‌ها و سروده‌های گروهی نویسندهٔ جوان که پیش از آن آثارشان چندان در نشریات فارسی دیده نمی‌شد.مجلهٔ سخن نقش بسزایی در جهت‌گیری ادبیات فارسی در دورهٔ معاصر داشته‌است.

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#شعر_سایه

شعر سایه استمرار بخشی از جمال‌شناسی شعر حافظ است. آن‌هایی که بوطیقایِ حافظ را به نیکی می‌شناسند، از شعر سایه سرمست می‌شوند. از لحظه‌ای که خواجهٔ شیراز دست به آفرینش چنین اسلوبی زده است و مایهٔ حیرت جهانیان شده است تا به امروز، شاعران بزرگی کوشیده‌اند در فضای هنر او پرواز کنند و گاه در این راه دستاوردهای دلپذیری هم داشته‌اند. اما با اطمینان می‌توانم بگویم که از روزگار خواجه تا به امروز، هیچ شاعری نتوانسته است به اندازهٔ سایه در این راه موفق باشد. این سخن را از سر کمال اطلاع و جستجو در تاریخ ادبیات فارسی می‌نویسم و به قول قائلش: می‌گویم و می‌آیمش از عهده برون.

سایه، در عین بهره‌وری خلّاق از بوطیقایِ حافظ، همواره در آن کوشیده است که آرزوها و غم‌های انسان عصر ما را در شعر خویش تصویر کند، برخلاف تمامی کسانی که با جمال‌شناسی شعر حافظ، به تکرار سخنان او و دیگران پرداخته‌اند.
سایه بی‌آنکه مدعی خلق جهانی ویژهٔ خویش باشد، آینه‌دار غم‌ها و شادی‌های انسان عصر ماست و اگر کسانی باشند که بر باد رفتن آرزوهای بزرگ انسان عدالت‌خواه قرن بیستم را با تمام وجود خود تجربه کرده باشند، وقتی از زبان سایه می‌شنوند:
چه جای گل که درختِ کهن ز ریشه بسوخت
ازین سمومِ نفس‌کش که در جوانه گرفت
همدلی‌شان با سایه کم از هم‌دلی دردمندان دورهٔ «امیر مبارزالدین» با خواجهٔ شیراز نیست. آنجا که فرمود:
ازین سموم که بر طرفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی

آنچه هنر سایه را در برابر تمام غزل‌سرایان بعد از حافظ امتیاز بخشیده، همین است که او ظرایف بوطیقای حافظ را در خدمت تصویرگری بهارها و زمستان‌های تاریخی انسان درآورده است و در این راه سرآمد همهٔ اقران خویش، در طول این هفتصد سال، بوده است. می‌بینید که بدین‌گونه سایه در جهان ویژهٔ خویش، یکی از نوادر قرون و اعصار است.

متجاوز از نیم قرن است که نسل‌هایِ پی‌درپیِ عاشقانِ شعرِ فارسی، حافظه‌هایشان را از شعر سایه سرشار کرده‌اند و امروز اگر آماری از حافظه‌های فرهیختهٔ شعردوست را در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود شعر هیچ‌یک از معاصران زنده نمی‌تواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصراع‌های شعر او در حکم امثال سایره درآمده‌اند و گاه‌گاه در زندگی بدان تمثل می‌شود. از همان حدود شصت سال پیش که در نوجوانی سرود:
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست.
تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه می‌کند:
یک دم نگاه کن که چه بر باد می‌دهی
چندین هزار امید بنی آدم است این


محمدرضا شفیعی کدکنی
مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۹۵ و ۹۶، مهر_آبان ۱۳۹۲، صص ۲۲۶_۲۳۰

t.center/sokhansarayann
هجوگویی:


#هجو کلمه‏اى عربى است به معنى بد گفتن و زشت شمردن، عیب‏ شمارى، #ناسزا_گفتن، سرزنش کردن، بیهوده‏ گویى، یاوه‏ پردازى و ...

با تأملی در ادبیات کهن ملل گوناگون درمی‌یابیم که این نوع بیان در آثار بازمانده­ اغلب آنان، به صور گوناگون دیده‌ شده‌ است.

هجو در میان اعراب سابقه‏ اى طولانى دارد و در تاریخ ادبیات عرب هجوسرایان فراوانى را می توان یافت. چنان که مى‏ گویند شاعرى به نام «حطیئه» پس از آن که تمامى مردم زمان خود را هجو گفت، زبان به هجو خانواده خود گشود و در نهایت، خود را نیز طى قصاید و قطعاتى هجو کرد!

«جبران محمود» در تعریف هجو گفته است: هجو نوعى از #شعر_غنایى است که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز است، و گاهى به سر حدّ دشنام‏گویى یا ریشخند مسخره‏ آمیزنیز مى‏ انجامد.

هجو آخرین دست‏ آویز انسان آزرده‏ خاطر است. امروزه هجو را به گونه‏ اى از شعر محدود کرده‏ اند که در آن، شاعر به #بدگویى و #دشنام به شخصى دیگر پرداخته باشد. شاعرى که دستش از انتقام‏گیرى کوتاه است، به تیغ زبان متوسل مى‏ شود. چنانکه حکیم شفایی اصفهانی می گوید:

دستش به انتقام دگرچون نمى‏ رسد
شاعر به تیغِ تیزِ زبان ، مى‏ برد پناه

شاعر سعى مى‏ کند تا لااقل با تنها حربه‏ اش یعنی قلم، زشت‏کردارى مردم و حکام عصر خود را براى نسلهاى بعد از خود روایت کند. چنانکه در مقدمه منسوب به «فردوسى» خطاب به سلطان محمود غزنوى مى‏ خوانیم:

چو شاعر برنجد،بگوید هجا
بماند هجا ، تا قیامت به جا

انورى ضمن اشاره به طمعکارى شاعران، یکى از دلایل سروده شدن قطعات هجوآمیز را تبیین کرده است:

سه شعر رسم بود شاعرانِ طامع را
یکى«مدیح» ودگر«قطعه تقاضا»یى‏

اگر بداد، سوم «شکر»، وَر نداد، «هجا»
از این سه، من دو بگفتم، دگر چه فرمایى؟

کمال‏ الدین اسماعیل نیز هجو را براى شاعر به مثابه چنگ و دندان براى شیر دانسته‏است.

هر آن شاعرى، کو نباشد هجاگو
چو شیرى است، چنگال و دندان ندارد!

خداوند امساک را هست دردى‏
که الا هجا، هیچ درمان ندارد

چو نفرین بود بولهب را ز ایزد
مرا هجو گفتن ، پشیمان ندارد.

فروید» هجو را #لطیفه_تهاجمى نامیده است. زیرا براى حمله و دفاع به کار مى‏رود و درعین حال، بى‏حیاست و «پرده‏درى» مى‏کند. فروید به این نوع از ادبیات، لقب «ادبیات زمختى» داده است.
همه ملل شاعران هجوگویی دارند، اما در ادبیات کوردی تنها شاعری که در این زمینه شعر سروده است #شیخ_رضا_طالبانی است. از طرفی دیگر این شیوه ادبی بسیار متفاوت است، باید توجه داشت که هجو شیوه ای ادبی است و در همه زبانها وجود داشته و دارد و عدم وجود این شیوه در هر ادبیاتی نشانه ای از نقص و عدم تکامل آن زبان می باشد.

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
فرق میان ترانه وشعر:

بعضی به اشتباه #ترانه را معادل #شعر می‌دانند. حال آنکه شعر چه در قالب شعر کلاسیک و چه در قالب شعر آزاد یک اتفاق ادبی صرف است که احساسی را با کمک کلمات و خیال پردازی به خواننده منتقل می‌کند که در هر دو سبک کلاسیک و آزاد مقتضیات و قواعد خاص خود را دارد. اما ترانه سروده‌ای است که به هدف هم آغوش شدن با موسیقی نوشته می‌شود. این نوشته باید بتواند برای قالب موسیقایی مدّ نظر سراینده یا آنچه با هماهنگی آهنگساز تعیین می‌شود، کارکرد مناسبی داشته باشد. شعر می‌تواند به عنوان ترانه هم استفاده شود (مانند شعرهای حافظ در موسیقی سنتی) اما ترانه محدود به شعر نیست. در ترانه الزامی به رعایت پارامترهای شعری نیست و مهم این است که ترانه بتواند با موسیقی مورد نظر یک ترکیب دلنشین ایجاد کند. به این ترانه توجه کنید:
بوی گندم مال من/ هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من / هر چی می‌کارم مال تو.‌.
یا این ترانه:
باز ای الهه ناز/ با غم من بساز
کاین غم جانگداز/ برود زبرم...
...و ترانه‌های دیگری که ماندگار شده‌اند. خود متن ترانه از ارزشی ادبی متفاوت از شعر برخوردار است. ترانه راوی احساس صرف ترانه سرا ولی شعر حاوی نتیجه‌گیری‌های عقلی شاعر است. ترانه‌ها به خصوص در کارهای جدید مانند رپ یا راک و کارهای مدرن دیگر حتی از اول تا آخر یک ترانه می‌تواند با تغییر ریتم و وزن همراه باشد یا حتی در مواقعی بدون وزن باشد یا هر نوآوری که ترانه سرا و آهنگ ساز برایش در نظر بگیرند مهم این است که مجموعه کار یک اثرِ قابل قبول از آب در بیاید.

t.center/sokhansarayann 🎸
Forwarded from اتچ بات
#احمد_شاملو

🎍شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴–دوم مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد ، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت، زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می‌شد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند.

🎍شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام #شعر_سپید یا شعر #شاملویی که هم‌اکنون یکی از مهم‌ترین قالب‌های شعری مورد استفاده ایران به‌شمار می‌رود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور.

🎍در سال ۱۳۲۵، شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمی‌شد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی آشنا می‌گردد.این آشنایی که باعث به وجود آمدن رابطه‌ای عاطفی و خانوادگی میان آن‌ها گشته بود، تا سال‌ها ادامه پیدا می‌یابد.

🎍سال‌های آخر عمر شاملو کم و بیش در انزواء گذشت. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در اینباره می‌گوید: «راستش بار غربت سنگین‌تر از توان و تحمل من است… چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌است.»از سوی دیگر اجازهٔ هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سال‌ها در توقیف مانده بود.

🎍شاملو در زمینه #ترجمه نیز فعالیت‌های زیادی دارد. با این‌که بحث ترجمه‌های شاملو، همانند برخی دیدگاه‌هایش، منتقدانی نیز داشته و بحث‌انگیز بوده‌است، با این‌حال برخی از این ترجمه‌ها، در شمار آثاری شناخته‌شده قرار دارند. یکی از این کارها، «ترانه شرقی و اشعار دیگر»، سروده‌های فدریکو گارسیا لورکا با اجرا و صدای خودش بود که با استقبال فراوانی روبرو شد.

🎍#کتاب_کوچه عنوان فرهنگ‌نامه‌ای است که به کوشش احمد شاملو و همسرش، آیدا سرکیسیان، در چندین مجلد به عنوان دائرةالمعارف فرهنگ عامیانهٔ مردم ایران تدوین شده و بعد از درگذشت شاملو، سرپرستی این مجموعه بر عهدهٔ همسرش، آیدا بوده‌است.

🎍در سال‌های سینمای بعد از انقلاب هم شاملو فیلم‌نامه‌ای با نام #میراث_شوم نوشت و در اختیار مسعود کیمیایی جهت ساخت قرار داد. داستان «میراث» در آذربایجان می‌گذرد و به نهضت آزادی طلبانه آذربایجان و برخوردهایش با حکومت وقت می‌پردازد. این فیلم‌نامه هرگز امکان ساخت را پیدا نکرد. کیمیایی دلیل فیلم نشدن آن در هنگام زندگی شاملو را مجوز ندادن وزارت ارشاد به این سناریو اعلام کرد.
#هوای_تازه و #باغ_آینه دومجموعه شعر شاملوست.معروف‌ترین ترانه‌های عامیانه معاصر فارسی همچون #پریا و #دخترای_ننه_دریا در این دو مجموعه منتشر شده‌است.

t.center/sokhansarayann 🎻