#سیف_فرغانی قسمت اول
سیف فرغانی شاعری متواضع و معصوم و آزاده که قرنها عموم مخاطبان شعر فارسی از وجودش بیخبر بودهاند. شادروان استاد
#ذبیحالله_صفا که دیوان او را تصحیح کرده در مقدمه مینویسد:
"در هیچ یک از تذکرهها و ماخذها نام و اثری از این شاعر توانا ندیدم". استاد
صفا سبب ناشناخته ماندنِ این شاعر در نزد آیندگان را "هجرت از زادگاه و میهن خود و انقطاع از عالَم و گوشهگیری از دونان و امتناع از ستایش امیرانِ ظالم و فاسد زمان" میداند. شیوهای از زندگی که سبب شد "نامی و نشانی از او در کتابهای رجال و مقاماتِ عارفان و تذکرههای شاعران برجای نمانَد" و در نهایت در خانقاهی بینام و نشان "در کامِ ظلمتِ قرون" فرو رود.
🔹سیف فرغانی در اواسط نیمهی اوّل قرن هفتم در فرغانه که شهری است در شمال شرق خراسانِ بزرگ متولّد شد و در جوانی به شهر کوچکی به نام "آقسرا" در ترکیهی امروز مهاجرت کرد و همانجا به پیری رسید و در اوایل قرن هشتم از دنیا رفت. او بیگمان شخصیتی منحصر به فرد و ویژه در میان شاعران گذشتهی ما دارد. عجیب است که با وجود آنکه قصیده سرایی چیرهدست و زبانآور است حتی یک شعر هم در مدح صاحب منصبان حکومتی ندارد. او هیچ قدرتمندی را خطاب قرار نداده مگر برای بیانِ نصیحت یا اعتراض یا افشای ظلم و فساد و ریاکاریاش. همه جای دیوانِ او نشان از بیزاری از مدّاحی و ثنا خوانی دارد:
گرت از سیم زبان است و سخن زر گویی
از زر و سیم بِه آن است که کمتر گویی
شعر در دولتِ این سیمپرستانِ گدا
کمتر از خاک بُوَد گر ز پیِ زر گویی
🔹معروفترین شعر اعتراضی او هم شعری است که از قضا این روزها مردمانِ روزگارِ ما آن را حرف دل خود یافتهاند و بسیار زمزمهاش میکنند:
هم مرگ بر جهانِ شما نیز بگذرد
هم رونق زمانِ شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرّش شیران گذشت و رفت
این عوعوی سگانِ شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکُشت
هم بر چراغدانِ شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گَردِ سُمِ خرانِ شما نیز بگذرد...
(الی آخر)...
ادامه دارد...
t.center/sokhansarayann 🎻