📚 سخن پروران🖋

#سروش
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
809
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
...چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
#سروش عالمِ غیبم ، چه مژده‌ها داده ست

که ای بلند نظر ، شاهبازِ سدره نشین
نشیمن تو،نه این کنجِ محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
ندانَمَت که در این دامگه چه افتاده ست...!


#حافظ


@sokhansarayann
Forwarded from اتچ بات
#شعرنو
از دیدگاه #سروش

⚫️آقای دکتر! #شعر_نو هم می خوانید؟ رابطه تان با شعر نو چگونه است.
⚪️شعر نو می خوانم، شعر نو از حفظ هم دارم...شعرهای #شاملو را خوانده ام. #سپهری را خوانده ام، #فرخزاد و #نادرپور را. البته از این ها اخیرتر هم کسانی هستند. اما متاسفانه شعر ما در این ۱۰_۱۵ سال اخیر، برای من نمود زیادی نداشته است.

⚫️یعنی از شعرهای سال های اخیر، کاری را که برجسته باشد، به یاد نمی آورید؟
⚪️چرا. مثلا فرض کنید #منزوی، آقای #امین_پور، #موسوی_گرمارودی و #منصور_اوجی را خوانده ام.

⚫️مثل این که بیشتر از شاعرها شعر می خوانید.
⚪️بله، هر کدام از اینها شعرهایشان را برایتان از حفظ می خوانم.
⚫️اجازه می دهید سوالی بکنم؟
⚪️نه دلم میخواهد شعری از #قزوه برایتان بخوانم. اتفاقا این شعر به دلیل اینکه انتقادی است به یادم مانده. وقتی که جنگ تمام شده بود جوانها از جبهه ها برگشتند، دیدند که اوضاع به گونه دیگری است. آنها آنجا فداکاری و ایثارگری می کردند، یک عده ای دیگر اینجا مشغول مال اندوزی و پرکردن کیسه ها بودند. قزوه همین رنج را برده که این شعر را سروده، می گوید؛

دسته گلهادسته دسته می روند ازیادها
گریه کن ای آسمان، در مرگِ طوفانزادها

سخت گمنامیداما ای شقایق سیرتان
کیسه می دوزند با نام شما شیّادها

با شما هستم که فرداکاسۀ سرهایتان
خشت می گردد برای عافیت آبادها

غیر تکرار غریبی،هان چه معنا می کنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها

با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار
گفتم ای باران که می کوبی به طبل بادها

هان! بکوب اما به آن عاشقترین عاشق بگو!
زنده ای، ای زنده تر از زندگی در یادها

مثل دریا ناله سرکن درشب طوفان وموج
هیچ چیز از ما نمی ماند ، مگر فریادها

آقای منزوی هم غزل های خیلی خوبی گفته و من غزل های ایشان را بسیار می پسندم.خانم #بهبهانی هم شعرهایشان را می خوانم. انصافا پاره ای از تجربه های شعری اش خیلی پسندیده است و افراد دیگری هم البته می خوانم.

⚫️یک سوال شیطنت امیز هم بکنم؛ نظرتان در باب #علی_معلم چیست؟ مخصوصا که شعری در باب شما گفته است.
⚪️اتفاقا فراموش کردم بگویم. من کارهای آقای معلم را خوانده ام و پاره را از حفظ دارم. بعضی شعرهایشان را هم خیلی پسندیدم، به گمان من شاعر توانایی است، البته به لحاظ شعری عرض می کنم. اواخر به نظرم قدری خودش را گم کرده و شعرهایش بسیار مغلق و پر از الفاظ مهجور و نامانوس و درشت است که این شعرها به نظرم ماندگار نخواهد ماند و غربال خواهد شد. من فکر میکنم آقای علی معلم این ها را نشانه تفکر می داند یا دیدم پاره ای از #نویسندگان_کیهانی او را یک شاعر متفکر می نامند. من از همین جا به ایشان پیام می دهم که نه این مغلق گویی ها نشانه تفکر است و نه مداحی های کیهانی ها برای کسی سرمایه ای می شود. ایشان بهتر است همان روش گذشته شان را ادامه دهند. کتاب #رجعت_سرخ_ستاره ایشان درخشان است، انصافا واجد قطعات بسیار درخشانی است، بسیار بسیار درخشان؛

من از نهایت ابهام جاده می‌آیم
هزار فرسخ سنگین پیاده می‌آیم

هزار فرسخ سنگین میان کوه و کویر
دو دست خارگزیده، دو پای در زنجیر

تو رنج بعد طلوع و غروب می‌فهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب می‌فهمی

تو زخم خاره و خار ستوه می‌دانی
تو روح دل‌شکن سنگ و کوه می‌دانی

هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سخت
نه رودخانه، نه جنگل، نه چشمه ونه درخت

هزار فرسخ سنگین حدیث سنگ و سبو
تو از کویر گذشتی ، نگار من تو بگو

کویر و وای کویرا چه حیرتی‌ست تو را
به هیچ دل نسپاری چه غیرتی‌ست تو را

شعر ایشان بسیار خوب و قوی است، البته من با طرز تفکر ایشان هیچ موافقتی ندارم. متاسفانه ایشان فریب پاره ای از همان دوستان کیهانی و حوزه هنری را خوردند و یکی دو تا شعر هم علیه من گفتند که باز علیه من سخن گفتن جرمی نیست، اما این شعرها واجد تفکری نبود و محض خصومت بود و حتی متضمن مضامینی از خشونت طلبی و نفرت انگیزی بود.
من در یکی از مصاحبه هایم گفتم و در یکی دو جا آوردم که قرائت فاشیستی از دین هم فیلسوف دارد، هم شاعر دارد، هم روحانی دارد هم ژورنالیست دارد و هم تئوریسین .
غرض من از شاعر یکی شان را نام می برم، همین آقای معلم است. ایشان را من یکی از قاریان فاشیستی از دین می دانم و از این بابت برایشان متاسفم. امیدوارم که مسیرش را تصحیح کرده باشد یا پس از این تصحیح کند.


t.center/sokhansarayann 🎻
سیصد گل سرخ یک #گل_نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت برچیدن

در دست سر بریده ی خود بردن
در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن

هرجا که نگاه می کنم خونین است
از خون پرنده ای ،گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل
از داغ دل پرنده، داغ آجین است

یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنید
از عشق هر آنچه می رسد شیرین است

در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانه پر خواهد زد

امشب که دوباره ماه بالا آمد
می آید و باز پشت در خواهد زد

یک ساقهٔ سبز در دلم خواهد کاشت
مهتـــاب بر آن شبنم تـر، خواهد زد

صد جنگل صبح در هوا می شکفد
خورشیـــــد به شاخه ها شرر خواهد زد


#سروش_اصفهانی


t.center/sokhansarayann 🎻
سیصد گل سرخ یک #گل_نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت برچیدن

در دست سر بریده ی خود بردن
در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن

هرجا که نگاه می کنم خونین است
از خون پرنده ای ،گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل
از داغ دل پرنده، داغ آجین است

یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنید
از عشق هر آنچه می رسد شیرین است

در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانه پر خواهد زد

امشب که دوباره ماه بالا آمد
می آید و باز پشت در خواهد زد

یک ساقهٔ سبز در دلم خواهد کاشت
مهتـــاب بر آن شبنم تـر، خواهد زد

صد جنگل صبح در هوا می شکفد
خورشیـــــد به شاخه ها شرر خواهد زد


#سروش_اصفهانی


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
میرزا محمدعلی #سروش_اصفهانی ملقب به #شمس_الشعرا در حدود سال ۱۲۲۸ هجری در قریه سده که در ۲۰ کیلومتری اصفهان است دیده به جهان گشود. پدرش قنبر علی از دهقانان اصفهان بود.سروش اصفهانی در آغاز جوانی شغل پدر را دنبال می کرد ولی بعد از فوت پدر برادرانش با وی بنای ناسازگاری گذاشته او را به قهر از خانه پدری بیرون کردند. وی ناگزیر از زادگاه خویش به اصفهان آمد و به راهنمایی ارباب ذوق ، به خدمت علامه بزرگ حاج سید محمد باقر بیدآبادی که از علمای اصفهان بود رسید و در سایه حمایت و تشویق آن استاد سخن شناس شعر دوست ، شهرت پیدا کرده و در میان شعرا و فضلای اصفهان معروف گردید.

در آن زمان آوازه ی شهرتش از اصفهان به دیگر شهرهای ایران رفت تا به دربار پادشاهان قاجاریه راه یافت. میرزا محمدعلی سروش اصفهانی بعد از قرآنی، بزرگترین قصیده سرای دوره قاجاریه است که گوی سبقت را از دیگران ربود. وی در سرودن قصیده، بیشتر شیوه فرخی و امیر معزی را دنبال می کرد. از سروده هایش چنین بر می آید که وی مردی بسیار پاک اعتقاد و پرهیزگار بوده است.

سروش اصفهانی نزدیک به ۱۵ سال در تبریز به سر برد و در تمام دوره ی ولیعهدی ناصرالدین شاه در دستگاه وی عزت و احترامی بسزا داشت. در سال ۱۲۶۴ هجری که ناصرالدین شاه از تبریز به تهران عزیمت و بر تخت سلطنت جلوس کرد؛ میرزا محمدعلی سروش اصفهانی نیز به دربار رفته و تا پایان عمر از محرمان و ملازمان او بوده است. مقام و جایگاهش نزد ناصرالدین شاه به جایی رسید که به سال ۱۲۷۱ هجری در مقابل یک قصیده بیست هزار اشرفی طلا از شاه گرفت و به لقب شمس الشعرایی ملقب گردید.

سروش اصفهانی در پیروی از سبک خراسانی استعداد خاصی داشت و طبع خود را در سرودن انواع قالب های شعری اعم از غزل، قصیده و مثنوی آزمود و اشعاری بدیعی خلق کرد. میرزا محمدعلی سروش اصفهانی به فرخی، ناصر خسرو، منوچهری و امیر معزی عشق می ورزید و به سبک این‌ شعرای بزرگ و معاصر شعر می سرود. او همچنین اشعاری در فضایل حضرت علی (ع) و سایر ائمه شیعه سرود که از لحاظ سبک و سیاق درخور توجه است.

اصفهانی در سال ۱۲۸۵ هجری در تهران دار فانی را وداع گفت و جنازه او را در قم به خاک سپردند.


t.center/sokhansarayann 🎻
مَفِكن گره به زلفت بِهِلش كه باز باشد
سِر زلف عنبرين بِهْ، كه چنين دراز باشد

رخ نازنين بپوشان! همه زير زلف مشكين
بگذار روز و شب را زهم امتياز باشد

به ره صبا ستادی ، سر زلف برگشادی
زتو، نافه شرم بادش پس از اين كه باز باشد

نه همين صبا كند خم، قدِ سروِ بوستان را
كه به پيش قامت تو ، همه در نماز باشد

شده معترف صنوبر ، به غلامی قد تو
كه ميان باغ و بستان، به تو سر مزار باشد

من و احتمال دوری، ز رخِ تو حاش لَله
نفسی كه بی تو آيد ، نَفَس مَجاز باشد

تو، به حسن بی نيازی،كه #سروش بينوا را
شب و روز از نكويان، به تواش نياز باشد.


#سروش_اصفهانی

t.center/sokhansarayann 🎻