📚 سخن پروران🖋

#فروغ
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
809
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
...و موش‌های موذی اوراق زرنگار کتب رادر گنجه های کهنه جویدند...

#فروغ_فرخ_زاد

۱ دقیقه و۱۳ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیگر کسی به عشق نیندیشید...
...خورشید مرده بود...!

#فروغ_فرخزاد

۱ دقیقه و۱۴ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
...پروازرا بخاطر بسپار،
پرنده مردنی ست.

#فروغ_فرخزاد

۲۲ ثانیه
t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه کسی می گوید #زمان طلاست...

...زمان عین الکل است...

#فروغ_فرخزاد

۲۰ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
شاعربودن یعنی
#انسان_بودن

من به یک چیز خیلی معتقدم و آن"شاعر بودن"در تمام زندگی است! شاعر بودن یعنی انسان بودن! بعضی ها را می شناسم که رفتار روزانه شان هیچ ربطی به شعرشان ندارد، یعنی تنها وقتی شاعر هستند که شعر می گویند؛ بعد تمام می شود و دو مرتبه می شوند یک آدم حریص شکموی ظالم تنگ فکر بدبخت حسود حقیر.

من حرفهای این آدم ها را هم قبول ندارم. من به زندگی بیشتر اهمیت می دهم و وقتی این آدم ها در شعرها و مقاله هایشان فریاد به راه می اندازند، من نفرتم می گیرد و باورم نمی شود که راست بگویند! می گویم نکند بخاطر یک بشقاب پلو است که دارند داد می زنند؟! فکر می کنم کسی که کار هنری می کند باید اول خودش را بسازد و کامل کند، بعد از خودش بیرون بیاید و به خودش مثل یک واحد از هستی و وجود نگاه کند، تا بتواند به تمام دریافت ها، افکار و احساس یک حالت عمومیت ببخشد.

#فروغ_فرخزاد

t.center/sokhansarayann 🎻
چه كسى گفت #زمان_طلاست
من مزه مزه اش كردم
زمان عين #الكل ثانيه، ثانيه
می سوزاند مست كه شدى
چشمهايت را باز می كنى و
می بينى عمرت گذشته و تو ماندى و
#خمارى از دست رفتن يك عمر٠

#فروغ_فرخزاد

t.center/sokhansarayann 🎻
#پرویز_شاپور
پدر #کاریکلماتور ایران

❇️سال ۱۳۴۷ بود که پرویز شاپور، نوایی نو با شیپور #ادبیات_طنز ایران نواخت. مردی که به اقرار خودش «جز یک جمله بیشتر نمی توانست بنویسد!» اما آن یک جمله ها کنار یکدیگر جمع شدند و سبکی تازه در دفتر ادبیات به نامش رقم زدند. هر چند ۱۹ سال است قلمش مسکوت مانده اما نام و آوازه اش در طنز ابدی است و کاریکلماتور با نامش گره خورده است.

❇️در نگاه اوّل، ممکن است کاریکلماتور شبیه مَثَل‌ یا جملات قصار به‌نظر بیاید؛ اما باید گفت تفاوت‌هایی بین آن‌ها وجود دارد. جملات قصار، اغلب از آنِ بزرگان است که به صورت جداگانه نگاشته نشده؛ بلکه از خلال مقالات و سخنان این بزرگان استخراج شده‌اند؛ مَثَل‌ها هم اغلب داستانی داشته‌اند که بدان ختم می‌شده‌اند و طی زمان‌ داستان آن‌ها حذف شده و مَثَل‌ها باقی مانده‌اند. می‌توان گفت که چون کاریکلماتور به‌صورت جمله یا عبارت مستقل خلق شده و از متن داستان یا مقاله‌ای استخراج نشده، با سخنان بزرگان و مَثَل‌ها متفاوت است؛ دیگر آن‌که، جملات قصار و سخنان بزرگان، اغلب زندگی بهتر را آموزش می‌دهند و جنبۀ اندرز و نصیحت دارند؛ در‌حالی‌که کاریکلماتور اغلب به فکاهه و در مواردی هم به طنز شباهت دارد. به همین دلیل می‌توان گفت که کاریکلماتور از این وجه با مَثَل‌ و سخنان قصار متفاوت است امّا شباهت ظاهری آن را نمی‌توان نادیده گرفت؛ تا ‌جایی که جملاتی از کاریکلماتور به‌اندازه کلمات قصار تکان‌دهنده و پند‌دهنده است.

❇️ساختار کاریکلماتور
نویسنده کاریکلماتور گاهی از صنایع ادبی مثل #تشبیه: «تا چشمت را نبندی، پرندۀ نگاهم به آشیانه باز‌نمی گردد»، #ایهام: «روی قـبرم سنگِ تمام گذاشتم»؛ ضرب المثل : «صورت سیب را با سیلی سرخ نگه می‌دارم»؛ #کنایه: «حتی مهربان‌ترین قلب‌ها هم خون‌آشام اند» و... استفاده می کند.
گاهی کلمات را به بازی می گیرد و از معانی گوناگون یک کلمه برای ساختن تصاویر چند ‌معنی استفاده می‌کند مثل «فوّاره یک عمر نشست و برخاست می‌کند»؛ «تکان نخوردن مجسمه آزادی مرا به شک انداخته است که نکند آزادی نباشد.»

❇️ پرویز_شاپور در اسفند سال ۱۳۰۲ به دنیا آمد. نخستین نوشته‌های او در یکی از روزنامه‌‌های محلّی اهواز به‌نام «فریاد خوزستان» به چاپ می‌رسید؛ پس از آن مطالب خود را با نام مستعار«مهدخت» و «کامیار» برای روزنامه «توفیق» می‌فرستاد؛ این نوشته‌ها در صفحه‌های «سبدیّات» و «دارالمجانین» چاپ می‌شد. شاملو در مجله «خوشه» (سال ۱۳۴۷ ) برای نخستین بار عنوان کاریکلماتور را برای نوع نوشته‌های او پیشنهاد کرد که مورد پذیرش واقع شد. طنز موجز و خوبی که شاپور پیش گرفته بود خیلی زود به روی نامش در مطبوعات مهر تایید زد .امروز کاریکلماتور، عنوان شناخته شده‌ای است که همچون یک نوع ادبی معرفی شده و پیروان زیادی دارد که به این شیوه قلم می‌زنند.

❇️پیوند با فروغ، زندگی بی فروغ

سال ۱۳۲۹ پرویز شاپور، #فروغ_فرخزاد را به همسری گرفت که بعدها شاعر شد و شهرتی رقم زد. حاصل این ازدواج پسری بود به نام کامیار. هرچند شعله های این عشق و زندگ ی کم فروغ بود، زود به خاموشی گرایید و زندگی عادی پرویز، برایش به شیرینی زندگی ادبی نبود، اما همسرش در خلق کاریکلماتور های او نقش مثبتی داشت .پرویز شاپور در هیچ نوشته ای نامی از فروغ نیاورده است اما از خلال برخی جملاتش می توان بوی او را حس کرد و ردپایش را دید.

❇️پرویز شاپور «پدر کاریکلماتور ایران» نام گرفت؛ این پدر فرزندش را در سال ۱۳۴۷ به ادبیات ایران معرفی کرد.
جملات طنازانه پرویز شاپور زنده است، جان دارد، حس دارد و روبه روی چشم انسان تصویر می شود. «تنهایی» و «مرگ» مضامین اصلی نوشته‌های او را تشکیل می‌دهند و شاپور آن ها را به سخره می گیرد. پدر کاریکلماتور ایران ساده می نویسد و قصد ندارد خواننده را نصیحت کند یا گوشش را بپیچاند و مفهومی خاص را به او منتقل کند. تنها کاری که او با مخاطب می کند، برانگیختن حس شگفتی در اوست. این گونه است که این پسر شوخ سال ها مخاطبانش را راضی نگاه داشته و مقلدانی گرد خودش جمع کرده است که البته با گذشت زمان هنوز هم یک سر و گردن از آن ها بلندتر است.

❇️پرویز شاپور پس از جدایی از فروغ، دیگر هیچ گاه ازدواج نکرد و تا پایان عمر با پسرانش کاریکلماتور و کامیار در یک خانه قدیمی زندگی کرد. او در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوض زاده تهران بستری شد و سرانجام درروز ۱۵ مرداد درگذشت و به گفته خودش پیکرش را به گورستان هدیه داد.

t.center/sokhansarayann 🎻
تهران
سال ۱۳۳۰ خورشیدی

این تصویر شماری از درخشانترین
چهره‌های ادبیات معاصر ایران را در خود جای داده‌ است.

از راست به چپ:
منصوره نادرپور (خواهر نادر نادرپور)
#سیمین_بهبهانی، لعبت والا، #محمد_قاضی
نادر نادرپور، #هوشنگ_ابتهاج (سایه)
#فروغ_فرخ‌زاد و #فریدون_مشیری.

t.center/sokhansarayann 🎻
عادت کرده‌ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می‌رود که ذهنمان هم به دوش نیاز دارد. گاهی با یک غزل #حافظ می‌توان دوش ذهنی گرفت و خوابید. یک شعر از #فروغ، تکه‌ای از بیهقی، صفحه‌ای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جمله‌ای از #شکسپیر، خطی از نیما... ولی غافلیم! شبانه‌روز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال می‌تپانیم توی کله‌مان؟! بعد هم با همان کله‌ی بادکرده به رختخواب می‌رویم و توقع داریم در خواب پدربزرگمان را ببینیم که یک گلابی پوست‌ کنده و با لبخند می‌گوید: بفرما!

✍🏻 #عباس_معروفی

t.center/sokhansarayann 🎻
#فروغ_سنت_شکن
[به بهانهٔ ۲۴ بهمن‌ماه، سالروز درگذشت


▪️ما در قرن بیستم روشنفکران بسیاری داشته‌ایم که به ويرانی «سنّت»ها کمر بسته و برخاسته‌اند و تمام کوشش آنان تخریب اساس سنّت‌ها بوده است چه به صورت آثار داستانیِ بزرگ و چه در شکل مقالات و کتاب‌های بسیار وسیع و استدلالی (آثار کسروی و ارانی)، اما هیچ‌یک از آنان، بی‌گمان، در درونِ خویش تا بدین پایه [که فروغ فرخزاد توانست] گسیختگی از سنّت را نتوانسته‌اند تصویر کنند.
تصویری که فروغ از گسستنِ خویش ارائه می‌دهد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، غیرمستقیم، این سنّت است که از ما دور می‌شود و ما را رها می‌کند. باید بپذیریم که عالی‌ترین تصویر عبور از سنّت، در ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم ما، در شعر اوست که زیباترین تجلّی خود را آشکار می‌کند.

شاملو و اخوان با همهٔ ستیزه آشکاری که گاه با الاهیّات و سنّتِ اِلاهیّاتیِ حاکم داشته‌اند، نتوانسته‌اند چنین «گذاری» را، در بیان هنریِ خويش آینگی کنند، گیرم صریح‌ترین رویارویی با الاهیّات را نیز در شعرِ خود عرضه کرده باشند برای نمونه، #گزارش از #اخوان_ثالث و #درآستانه از #شاملو.

از این دیدگاه، که دیدگاهِ هنری است و هیچ زرّادخانهٔ مجهّز به بمب اتمی و ئیدروژنی هم نمی‌تواند به جنگش بیاید، بنگریم، هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاسته است، دیگران شعار داده‌اند و دشنام و اگر به تحلیل سبک‌شناسیک آثارشان بپردازیم، در جدال با سنّت، خود گرفتار تناقض‌های خنده‌آوری نیز شده‌اند.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📘باچراغ وآینه، صص ۵۶۹–۵۶۸


t.center/sokhansarayann 🎻
من همصدا با همه پرنده‌ها
به خوشبختی لبخند خواهم زد.
آغوشم را از آرامش صبح پر می‌کنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی...


سالروز جاودانگی #فروغ_فرخزاد گرامی باد.

t.center/sokhansarayann 🎻
در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌اند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهار گانه اطاعت می‌کنم،
و کار تدوین نظامنامهٔ قلبم
کار حکومت محلی #کوران نیست.

مرا به زوزهٔ دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چه کار
مرا به حرکت حقیر کِرم در خلأ گوشتی چه کار،
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است،
تبار خونی گلها می‌دانید؟


#فروغ_فرخزاد

t.center/sokhansarayann 🎻
باد ما را با خود خواهد برد،
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟

در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش،

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گوئی منتظرند

لحظه ای و پس از آن،هیچ
پشت این پنجره شب دارد می لرزد

و زمین دارد
باز می ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست ...


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
ادبیات فارسی سال‌ها باید در انتظار بماند تا چهره‌ای به مانندِ #فروغ بر صحایف پریشان و آشفتهٔ آن که میدان ادعاهای بی‌جا و آشفته‌کاری‌های متشاعرچَگانِ پیر و جوان است بتابد و چه دیر خواهد بود تا چهره‌ای چون او در شعر ما روی نماید!


#محمدرضاشفیعی_کدکنی


t.center/sokhansarayann 🎻
دردی که انسان را به سکوت وا می دارد،
بسیار سنگین تر از دردی است
که انسان را به فریاد وا می دارد...
و انسان ها فقط به فریاد هم می رسند...

نه به سکوت هم...!


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستان غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور


۲۴ بهمن سالگرد درگذشت #فروغ_فرخزاد
۱۳۱۳-۱۳۴۵



t.center/sokhansarayann 🎻
۸ دی
تولد بانوی #عصیان


من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پرشور و رنگ‌آمیز بودم
نغمهٔ من،
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می‌ریخت بر دل‌های خسته
پیش رویم :
چهرهٔ تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه‌ام :
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز بودم


#فروغ_فرخزاد


@zemesstaaan


t.center/sokhansarayann 🎻
تعریف #شعر
از زبان #فروغ

شعر برای من مثل #پنجره ای است که هروقت به طرفش می روم خودبخود باز می شود.
من آنجا می نشینم ،نگاه می کنم،آواز می خوانم،دادمی زنم ،گریه می کنم وباعکس درختها قاطی می شوم...


#فروغ_فرخزاد


t.center/sokhansarayann 🎻
ای مرابا شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته

چون تبِ شعرم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.


#فروغ_فرخزاد
تولدی دیگر


t.center/sokhansarayann 🎻
Ещё