📚 سخن پروران🖋

#بهار
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
808
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
▪️به چه زبانی برایِ جوانانِ این روزگار می‌توان توضیح داد که مدّت هفتصد‌سال تمام پارسی‌زبانان و پارسی‌دانان و پارسی‌خوانانِ جهان از مصر تا به چین، #سعدی را فردِ اکمل شاعری می‌دانسته‌اند. در همین قرن ما بزرگانی از نوع #فروزانفر و #بهار و محمدعلی #فروغی، عملا، سعدی را بزرگ‌ترین شاعر می‌شناختند، حالا فردوسی را به دلایلی به کنار بگذاریم. آیا در طول این هفتصد سال، این مردم، همه در اشتباه بودند؟ نه!
حقیقت امر این است که با تحولات فرهنگی بشر، «بوطیقا»ها دگرگون می‌شود و در طول هفتصد‌سال بوطیقای فارسی‌زبانان، ثابت مانده بود و سعدی اشعرِ شعرای فارسی‌زبان بود.

امروز ممکن است #مولوی اشعرِ شعرا باشد یا #حافظ یا برای بعضی‌ها بیدل یا برای بعضی‌ها فلان شاعر عصرِ حاضر، اینها همه از پیامد‌های دگرگونیِ بوطیقا‌ها است. ممکن است عمر یک بوطیقا فقط دو نسل باشد یا سه نسل و شاید هم یک نسل.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📘رستاخیز کلمات، صص ۳۵۵–۳۵۴

t.center/sokhansarayann 🎻
شاید ای خستگان وحشت دشت!
شاید ای ماندگان ظلمت شب!
در بهاری كه می‌رسد از راه،
گل خورشید آرزوهامان،
سر زد از لای ابرهای حسود.

شاید اكنون كبوتران امید،
بال در بال آمدند فرود…

پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود

به پرستو، به گل، به سبزه درود!

#فریدون_مشیری
شعر #سرود_گل
📘#بهار_را_باور_کن

t.center/sokhansarayann 🎻
#بهار
در شعر #مولانا

مولاناچه در #مثنوی معنوی و چه در #دیوان_شمس، از مفهوم بهار بسیار استفاده کرده است و به ویژه در مثنوی به آن نگاهی عارفانه دارد.

مولوی در دفتر اول مثنوی در دو بیت، حدیثی از پیامبر اکرم (ص) را درباره بهار به شعر درآورده است:

«گفت پیغمبر به اصحاب کِبار
تن مپوشانید از فصل بهار

آن چه با برگ درختان می‌کند
با تن و جانِ شما آن می‌کند».

مولوی در غزلیات هم به بهار نگاهی ویژه دارد از جمله در این غزل:

«آمد بهارِ عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندایِ آسمان ، تا مرغِ جان پرّان شود

هم بحر،پرگوهر شود هم شوره، چون گوهر شود
هم سنگ ،لعلِ کان شود، هم جسم، جمله جان شود».


t.center/sokhansarayann 🎻
#بهار؛
بارورترین استعدادِ شعرِ کلاسیک فارسی در روزگارِ ما


بهار یکی از پر فروغ ترین شعله های قصیده سرایی در طول تاریخ ادبی ماست و بی هیچ گمان از قرن ششم بدین سوی، چکامه سرائی به عظمت او نداشتیم. در میان قصیده سرایان درجه اول زبان فارسی که از شمارهء انگشتان دو دست تجاوز نمی کنند به دشواری می توان کسانی را سراغ گرفت که بیش از او، شعر خوب و موفق داشته باشند.

در قصاید برگزیده او مجموعه عناصر شعری، به حالت اعتدال و یکدست جلوه می کنند. عاطفه و خیال و هدف انسانی همراه با نیرومند ترین کلمات که با استادی فراوان در کنار هم جای گرفته در شعر او به هم آمیخته اند.
قصیده در معنی درست کلمه، بر بنیاد سنت های کهن و دور از هرگونه پریشان گویی، آخرین بار در شعر او تجلی کرد و پس از چندین قرن بار دیگر چهره یک چکامه سرای بزرگ را در صفحات تاریخ ادبیات ما آشکار ساخت.

بر روی هم، بهار بارورترین استعدادی بود که در شعر کلاسیک فارسی به روزگار ما چهره نمود.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
با چراغ و آینه، صفحه ۳۸۷


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
تنوّع اقلیمی شعر #بهار
[به بهانهٔ زادروز واپسین تجلی یکی از ارجمند‌ترین صورت‌های شعر فارسی؛ ملک‌الشعرای بهار]


▪️این مسألهٔ مقایسهٔ تنوّع اقالیم شعری بهار را می‌توان از عصرِ مشروطه به قُدما نیز تسرّی داد و گفت:
در دیوان هیچ شاعرِ قصیده‌سرایی (با همهٔ عظمت و بیکرانگی شعر سنایی و استواری ساخت و انسجامِ فکری ناصر خسرو و تصاویر بدیعِ خاقانی) به اندازهٔ دیوان بهار، تنوّعِ اغراض وجود ندارد. این یکی از سعادت‌های بهار بوده است که قصيده را در روزگاری به خدمت شعر خویش در آورده که تاریخ اجتماعی ایران و جهان هر روز گونه و رنگ تازه‌ای به خود گرفته و او تجارب شعری قُدما را به خدمت اندیشه‌های خویش، در ارتباط با حوادث عصر، در آورده است؛ این چنین امکانی برای خاقانی و ناصر خسرو و سنایی نبوده است (در قصاید قُدما متنوّع‌ترین حوزهٔ موضوع از آن سنایی است. و این به معنی آن نیست که بخواهم بگویم قصیدهٔ بهار بهتر از قصیدهٔ سنایی یا خاقانی است؛ سخن بر سر چیز دیگری است و آن مسألهٔ تنوع زمینه‌های شعری است. اگر از دو سه قصيدهٔ انوری (یکی از پیمبران شعر) بگذریم، بقیهٔ شعرهای او همه تکرار یک مطلب است: مدح و گدایی؛ البته بعضی قطعات و بعضی غزل‌های او ارزش والای خویش را دارد. صحبت بر سر قصیده‌سرایی اوست، که در آن وادی، پیمبر شناخته شده است. در تمام دیوان قصاید این پیمبر قصیده‌سرایی، جز مدیحه‌های مکرّر، هیچ چیز وجود ندارد. اگر منکر حرف بنده هستید به حافظه‌تان مراجعه کنید فوراً «برسمرقند اگر بگذری ای باد سحر» و «ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری» به یادتان می‌آید و بعد می‌رسد به بعضی قطعه‌های هجوی یا اخلاقی او.
تنها شاعری که از نسل شاعران پس از مشروطیت، هم به لحاظ تنوّع در اسالیبِ بیان و به لحاظ نفوذ در میان خوانندگان، می‌تواند با بهار مورد مقایسه قرار گیرد پروین اعتصامی است؛ اما در دیوانِ پروین اگر تنوّعِ اسالیبِ بیان وجود دارد (مناظره‌ها، فابل‌ها) ولی از حوزهٔ اخلاق، آن هم همان آموزش‌های تجربه‌شدهٔ شاعرانِ پیشین، به ندرت گامی بیرون نهاده است و تنوّع اقلیمی شعر بهار را ندارد. البته دیوان پروین یکدست‌تر از دیوان بهار است و نفوذ او در میان خوانندگان شعر بیشتر از بهار می‌نماید.

▪️شعر فارسی پس از ظهور #نیما، چه بخواهید و چه نخواهید، معیارهای تازه‌ای را پذیرفته و در قلمرو آن معیارها، دیگر جایی برای مقایسه کسی با بهار باقی نیست. بهار واپسین تجلّی یکی از ارجمندترین صورت‌های شعر فارسی است؛ صورتی که از رودکی آغاز و به بهار ختم می‌شود. منظور سیر طبیعی این قالب است وگرنه در دو هزار سال دیگر هم ممکن است کسی بیاید و قصیده‌ای بگوید.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
با چراغ و آینه، صص ۳۸۵–۳۸۴



t.center/sokhansarayann 🎻
روزگاری فروغی

روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع #محمدعلی_فروغی و ملک‌الشعرای #بهار و عبّاس اقبال و #دهخدا و #نفیسی و #فروزانفر و معین و #خانلری داشت.
اینان گنجوران گذشته و معماران آیندهٔ این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان می‌شمارند از خواندن کتاب‌ها و مقالاتی که به نام خود چاپ کرده‌اند عاجزند.

آزمونِ این کار، اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.


محمدرضا شفیعی کدکنی،
با چراغ و آینه، ص ۲۱–۲۰


t.center/sokhansarayann 🎻
در میان دانه‌های درشت شعر قرن ما، #بهار شصت و چهار سال زندگی کرد (یعنی بیست سالی کمتر از شهریار) و در همان شصت و چهار سال، نیمی از عمرش به سیاست و روزنامه‌نویسی و نمایندگیِ مجلس و تبعید و زندان و نیز استادی دانشگاه و تحقیق و تتبّع گذشت که دستاوردهای او در دو قلمرو سیاست و تحقیق نیز خیره‌کننده و حیرت‌آور است. #ایرج پنجاه و یک سال زیست و بیشترین بخش عمرش به کارهای جنبی سپری شد. #اخوان_ثالث نیز با مشغله‌هایی از نوع معلّمی و یا کار در رادیو و تلویزیون، بخشی از عمر شصت و دو ساله‌اش را پر کرد. سپهری میان نقاشی و شعر در نوسان بود‌.

فقط شهریار بود که همه عمر هشتاد و چهار ساله‌اش را به جز بخشی از سالیان مدرسه، تمام وقت در خدمت شعر زیست؛ حتی نیما هم در این امر، به پای شهریار نمی‌رسد زیرا مقداری از عمر خود را به معلّمی و عضویت در ادارهٔ نگارش وزارت فرهنگ گذرانید و تا آخر عمر نیز بی‌ارتباطی با آن اداره نبود.
با در نظر گرفتن طول عمر شهریار در قیاس با این بزرگان، این درجه از «تمام وقت شاعر بودن» که نصیب او شد، نصیب هیچ‌کدام از دانه‌های درشت شعر فارسی در قرن حاضر نشد.

شهریار نیز مانند بهار، از آن‌هایی بود که تا آخرین سال‌های عمر، شعله می‌کشید و مثل بعضی از شاعران که در یک دورهٔ معين اوج می‌گیرند و بعد به تکرار خود می‌پردازند، نبود. بی‌گمان شاهکارهای او در هشتاد و چند سال عمر که نزدیک به شصت سال «تمام وقت» شاعر زیست و به شاعری پرداخت، متعلق به نیمهٔ اول این شصت سال است؛ ولی در نیمهٔ دوم نیز شعله‌های بلند کم نداشت.
#شهریار در عمر طولانی شاعری خویش، آن‌قدر خلاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان به‌راحتی نادیده گرفت. اما، در همان نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌ها هم، وقتی او را با دیگران مقایسه کنیم، دارای نوعی استقلال و ابتکار است. جرأت‌های زبانی و جسارت‌های معنایی او، حتی در این نظیره‌سازی‌ها هم حساب او را از این‌گونه شاعران و این گونه نظیره‌سازی‌ها جدا می‌کند.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
با چراغ و آینه، ص۴۷۷


t.center/sokhansarayann 🎻
#روزگاری_فروغی

روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع محمدعلی #فروغی و ملک‌الشعرای #بهار و عبّاس اقبال و #دهخدا و #نفیسی ، #فروزانفر و معین و #خانلری داشت.
اینان گنجوران گذشته و معماران آیندهٔ این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان می‌شمارند از خواندن کتاب‌ها و مقالاتی که به نام خود چاپ کرده‌اند عاجزند. آزمونِ این کار، اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.

محمدرضا #شفیعی_کدکنی،
با چراغ و آینه، ص ۲۱–۲۰

🔻🔻🔻

▪️سال‌ها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران می‌خواستم نمونهٔ قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم #محمدعلی_فروغی و سید حسن #تقی_زاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینهٔ خویش پشیمان نشدم. البته با استصحابِ طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمی‌کند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴
[پیش از درگذشت نجف دریابندری]

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای خدا ... شام تاریک مارا سحر کن ...

آواز : استاد محمدرضا #شجریان
ترانه سرا : ملک الشعرای #بهار

مدت : ۳۷ ثانیه


t.center/sokhansarayann 🎻
#مروارید_دریای_عقل

شعر دانی چیست‌، مرواریدی از دریایِ عقل
شاعر آن‌ افسونگری کاین ‌طرفه‌ مروارید سُفت

صنعت‌ وسجع‌ وقوافی‌ هست‌ نظم‌ ونیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الاحرف مُفت

شعرآن باشد که خیزد ازدل و جوشدز لب
باز در دل‌ها نشیند ، هرکجاگوشی شنفت

ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت.


#بهار


t.center/sokhansarayann 🎻
#بهار
در شعر #مولانا

مولاناچه در مثنوی معنوی و چه در دیوان شمس، از مفهوم بهار بسیار استفاده کرده است و به ویژه در مثنوی به آن نگاهی عارفانه دارد.

مولوی در دفتر اول مثنوی در دو بیت، حدیثی از پیامبر اکرم (ص) را درباره بهار به شعر درآورده است:

«گفت پیغمبر به اصحاب کِبار
تن مپوشانید از فصل بهار

آن چه با برگ درختان می‌کند
با تن و جانِ شما آن می‌کند».

مولوی در غزلیات هم به بهار نگاهی ویژه دارد از جمله در این غزل:

«آمد بهارِ عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندایِ آسمان ، تا مرغِ جان پرّان شود

هم بحر،پرگوهر شود هم شوره، چون گوهر شود
هم سنگ ،لعلِ کان شود، هم جسم، جمله جان شود».


t.center/sokhansarayann🎻
#بهار در شعر #سعدی:

در ادبیات فارسی فصل بهار بیشتر از دیگر فصل‌های سال جلوه دارد. اصلاً بهار فصلِ شاعری است و مگر می‌شود شاعران بزرگ ما در طول دوران، با آمدن فصل بهار طبعشان نشکفته باشد و شعری نسروده باشند؟ زیبایی‌های طبیعت در فصل بهار، یکی از پربسامدترین مضامین در شعر فارسی است. هر کدام از شاعران با توجه به دیدگاه‌ها و همچنین سبک و دوره شعری‌شان، به بهار و اجزای آن نگاه کرده‌اند؛ بعضی‌ها مانند مولانا از راه رسیدن فصل بهار بعد از زمستان را درسی برای آموختنِ معاد و رستاخیز دانسته‌اند و بعضی‌ها هم مانند رودکی و منوچهری دامغانی بیشتر به توصیف بهار و زیبایی و طراوت آن توجه کرده‌اند.

مگر می‌شود از فصل بهار گفت و سعدی شیرازی را از یاد برد؟ بهار در غزل‌ها و دیگر اشعار خداوندگار سخن، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. چه تصویرسازی‌هایی که سعدی در باب عشق و محبت با استفاده از فصل بهار و طبیعت آن نکرده است.
🌹یکی از بهاریه‌های سعدی این‌طور آغاز می‌شود:

«برآمد بادِ صبح و بویِ نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز...

بهاری خرم است‌ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز».

🌹سعدی در غزلی دیگر بهار را فصل عاشقی معرفی می‌کند و می‌گوید:

«آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار
هر گیاهی که به نوروزنجنبد حَطَب* است

جنبش سرو تو پنداری که از بادصباست
نه که از ناله مرغانِ چمن در طرب است».

حَطَب : هیزم_هیمه


@sokhansarayann 🎻
دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند
شو بار سفر بند ، که یاران همه رفتند

آن گَردِ شتابنده که در دامنِ صحراست
گوید :«چه نشینی؟که سواران همه رفتند»

داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو
کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

گ نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر ، نادره‌کاران همه رفتند

افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند
اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه‌طرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران ، همه رفتند

یک مرغِ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار ، بهار! از مژه در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند


#بهار
غزل شماره ۷

t.center/sokhansarayann 🎻
#رنج_و_گنج

برو کار می کن مگو چیست کار
که سرمایهٔ جاودانی است کار

نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همی خواست خفت

که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندراوست

من آن را ندانستم اندر کجاست
پژوهیدن و یافتن ، با شماست

چو شد مِهر مَه، کِشتگَه برکَنید
همه جای آن ، زیر و بالا کنید

نمانید ناکَنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هر جاسراغ

پدر مُرد و پوران به امید گنج
به کاویدنِ دشت، بردند رنج

به گاوآهن و بیل کندند زود
هم اینجا، هم آنجاوهرجا که بود

قضارادر آن سال از آن خوب شخم
ز هر تخم برخاست ، هفتاد تخم

نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدر گفت شد،گنجشان.

#بهار
دیوان_ مثنوی شماره ۷۴


t.center/sokhansarayann 🎻
من نگویم که مرا از قفس آزادکنید
قفسم برده به باغی و دلم شادکنید

فصل گل می گذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یادکنید

عندلیبان‌!گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاباشِ قدومش ،همه فریادکنید

یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان
چون تماشای گل ولاله و شمشادکنید

هرکه دارد زشما مرغِ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد مَنَش آزادکنید

آشیانِ من بیچاره اگرسوخت چه باک
فکر ویران شدن خانهٔ صیادکنید

شمع اگر کشته شداز بادمدارید عجب
یادِ پروانهٔ هستی شده بر بادکنید

بیستون برسر راه است مباد ازشیرین
خبری گفته و غمگین ، دلِ فرهادکنید

جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگانِ وطن ، بهر خدا دادکنید

گر شد از جورشما خانهٔ موری ویران
خانهٔ خویش محالست که آباد کنید

کنج ویرانهٔ زندان شد اگر سهم #بهار
شکرِ آزادی و آن گنجِ خداداد کنید.

#ملک_الشعرا
دیوان_ غزل شماره ۶۵

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#ملک_الشعرا_بهار

محمدتقی بهار (زادروز پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در شهر مشهد _ درگذشت یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰، در تهران و خاکسپاری ۲ اردیبهشت در آرامگاه ظهیرالدوله در شمیران. ملقب به #ملک‌الشعرا و متخلص به #بهار، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار معاصر ایرانی بود.
بهار در بیست سالگی به صف مشروطه‌طلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان راه یافت. اولین آثار ادبی-سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضاء به چاپ می‌رسید که مشهورترین آن‌ها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.

در پایان دورهٔ ششم مجلس، با استقرار سلطنت رضاشاه، دیگر زمینه‌ای برای فعالیت سیاسی بهار وجود نداشت و او هوشمندانه از سیاست کناره گرفت. وی پیش از آن در تیرماه ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد.
از آن به بعد، سرشارترین دوران کار علمی بهار که با انزوای او در ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و کناره‌گیری از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت. طی این دوره بود که بار دیگر به مطالعهٔ متون و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی پرداخت. در ۱۳۱۱ در اجرای قراردادهایی که در زمان علی‌اصغر حکمت با وزارت معارف منعقد کرد، به تصحیح متونی چون #مجمل‌التواریخ_والقصص، #تاریخ_بلعمی و منتخب جوامع‌الحکایات عوفی پرداخت. دستاورد ادبی و علمی او در این دوره، تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف #سبک‌شناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه بود. در ۱۳۱۶ تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی را به عهده گرفت.

t.center/sokhansarayann
در محرّم ، مردمان خود را دگرگون می کنند
از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند

گاه عریان گشته با زنجیر می کوبند پشت
گه کفن پوشیده ،‌ فرق خویش پرخون می کنند

گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند

وز دروغ کهنه ی « یا لیتنا کنّا معک»
شاهِ دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند

خادمِ شمرِ کنونی گشته، وانگه ناله ها
با دوصد لعنت زدست شمرِ ملعون می کنند

بر“یزید” زنده می گویند هر دم،صد مجیز!
پس شماتت بر یزید مرده ی دون می کنند

پیش ایشان صدعبیدالله سرپا، وین گروه
ناله از دست “عبیدالله مدفون” می کنند

حق گواه است،اَر محمد زنده گردد ورعلی
👈هر دو را تسلیم نوّاب همایون می کنند

آید از دروازه ی شمران اگر روزی حسین
شامش از دروازه ی دولاب بیرون می کنند

حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب،
مشک او را در دمِ دروازه وارون می کنند

گر علی اصغر بیاید بر در دکانشان
در دو پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند

ور علی اکبر بخواهد یاری از این کوفیان
روز پنهان گشته، شب بر وی شبیخون می کنند

لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون می کنند

گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد
خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند

سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند

خود اسیرانند در بند جفای ظالمان
بر اسیران عرب این نوحه ها چون می کنند؟

تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند.


#بهار

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
#بیژن_ترقی


بیژن ترقی در ۱۲ اسفند ۱۳۰۸ در شهر تهران به دنیا آمد.
ترانهٔ «بهار دلنشین» کار مشترک بیژن ترقی با روح‌الله خالقی بود. این ترانه با صدای بنان ماندگار شد.
بیژن ترقی با پرویز یاحقی نیز سه ترانه ماندگار «برگ خزان»، «افسانه محبت» و «می‌زده» را ساخت که هر سه ترانه را مرضیه خواند.
گفته می‌شود بیژن ترقی سبک تازه‌ای را وارد ترانه سرایی ایران کرد.

محمود خوشنام، کارشناس موسیقی سنتی ایرانی می‌گوید:
مهمترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبه‌های روایی و داستانگونه کردن ترانه‌ها و افزودن جنبه‌های تصویری به آنهاست که این پدیده را در #آتش_کاروان و نیز ترانه‌های تصویری ای چون #برگ_خزان می‌توان دید.

مجموعه سروده‌های او در کتابی با عنوان #آتش_کاروان گرد آمده‌است.
وی در کتاب «از پشت دیوارهای خاطره» پنجاه سال خاطرات خود را در زمینه شعر و موسیقی جمع‌آوری کرده و از جمله به نقل خاطرات خود با شعرا و آهنگسازانی چون نیما یوشیج، شهریار، پرویز یاحقی، ابوالحسن صبا، رهی معیری و علی تجویدی پرداخته‌است.

قرار است که ادامه خاطرات او در کتابی تحت عنوان «پنجره‌ای به باغ گل» به بازار کتاب عرضه شود.ترقی در این کتاب به چگونگی سروده شدن تعدادی از ترانه‌های خود اشاره کرده‌است.

ترقی فعالیت ادبی خود را با استادانی چون ملک‌الشعرای #بهار، امیری فیروزکوهی، #نیما_یوشیج و #شهریار آغاز کرده بود و با هنرمندان و آهنگسازان نامی روزگار خود چون ابوالحسن صبا، رضا محجوبی، علی تجویدی، داریوش رفیعی و پرویز یاحقی همکاری نزدیک داشت.

وی پنجم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۸ مطابق با ۲۵ آوریل ۲۰۰۹ در سن ۸۰ سالگی در منزلش درگذشت.

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
سبک شناسی شعرپارسی

۴)سبک #بازگشت_ادبی:

از اوایل قرن دوازدهم هجری تحوّلی در شعر فارسی پدید آمد و گروهی از گویندگان به سبک هندی که به تدریج به ابتذال کشیده شده بود، پشت پا زدند و به پیروی از سبک شعرای قدیم از قبیل فرخی یزدی، منوچهری دامغانی، انوری ابیوردی، خاقانی و سعدی پرداختند.

در ادبیات، بازگشت به سبک قدیم به‌عنوان یک دوره محسوب می‌شود نه یک سبک خاص. چنان‌که در کتاب سبک‌شناسی استاد ملک‌الشعرای #بهار (سه جلدی)، انواع سبک‌های شعر فارسی، از ابتدای قرن سوم و حضور رودکی تا قرن حاضر، به چهار دسته تقسیم شده‌اند.

۱- سبک خراسانی (ترکستانی - سامانی): از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم.

۲- سبک عراقی: از اواخر قرن ششم تا اواسط قرن نهم. این سبک با سنایی آغاز و با عبدالرحمن جامی پایان می‌پذیرد.

۳- سبک هندی (سبک صائب): از اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دوازدهم. از آنجا که صائب تبریزی طلایه دار این نوع سبک است، به نام وی هم مشهور است.

سبک اصفهانی (بازگشت): از اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم شروع می‌شود و تا اواسط قرن چهاردهم ادامه می‌یابد. #صبای_کاشانی - #نشاط_اصفهانی - آذر بیگدلی از مؤسسان دوره بازگشت ادبی هستند. اشعار شاعران این دوره، در بحری یکنواخت سروده شده و وزن روان و آرام آن، باب میل عامه مردم است.

محبوب‌ترین شاعران این دوره #طبیب_اصفهانی است نمونه ای اشعار وی را ملاحظه فرمائید:

غمش در نهان‌خانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

خَلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری كه دردل نشيند؟

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشيند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

عجب نيست خندد اگر گل به سروی
كه در اين چمن پای در گِل نشيند

به‌نازم به بزم محبّت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

طبيب، از طلب در دو گيتی مياسا
كسی چون ميان دو منزل، نشيند؟


t.center/sokhansarayann 🎻
Ещё