📚 سخن پروران🖋

#ایرج
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
808
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
‏فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست
چرا که هرچه کند، حیله درحجاب کند

#ایرج_میرزا

t.center/sokhansarayann 🎻
دریغا افشار!...


همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امری‌ست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظه‌ها و فرصت‌های خاصّی خودش را نشان می‌دهد، یا جلوه می‌كند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگیِ روزمرّهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر می‌اندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهنِ عزیز می‌كنیم.

امّا ایرج افشار از آن مردانِ نادری بود كه خواب و بیداری‌اش، سفر و حَضَرش و تك‌تكِ دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی

#ایرج_افشار
۱۶ مهر ۱۳۰۴، تهران
۱۸ اسفند ۱۳۸۹، تهران

t.center/sokhansarayann 🎻
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زن گرفتم شدم ای دوست بدامِ زن اسیر،
من گرفتم ، تونگیر ...

#ایرج_میرزا

۱ساعت و۲۷ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
خاموشی دریا
[در سالگشت فقدان زرّ ناب فرهنگ ایران؛ استاد #عباس_زریاب_خویی]


هر قدر فاصلهٔ ما از آخرین دیدار با زریاب بیشتر می‌گردد غور ثلمه‌ای که از فقدان او برای عالم علم حاصل شده است، بیشتر محسوس می‌شود. خالی شدن جای او خالی شدن یک تن نیست خالی شدن زیر‌بنای یک رکن استوارست که با رفتن او عرضهٔ تزلزل می‌گردد.

بعد از او کیست که دشواری‌های بسیاری از مسائل علمی را به آن آسانی از پردهٔ اصطلاحات و تعبیرات پیچیده بیرون آورد و آنها را برای طالبان علم مکشوف، مفهوم و خارج از ابهام نماید؟

کیست بعد از او که یک‌تنه و در عین حال به عنوان مترجم و ادیب و منتقد و محقق و مورخ مورد قبول و تایید این همه داعیه‌داران یک عصر واقع گردد و این همه حریفان را به برتری خویش وادار به اذعان نماید؟

#عبدالحسین_زرین‌کوب
بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن-اسفند ۱۳۹۳، صفحه ۹۷


از راست:
⬅️ علی فاضل، ایرج پارسی‎نژاد، صفدر تقی‎زاده، رحیم ذوالنور، #ایرج_افشار، کیکاووس جهانداری، #محمدرضاشفیعی_کدکنی، احمد تفضلی
نشسته: مهدی محقق، #عباس_زریاب‎خویی، #عبدالحسین_زرین‎کوب و سیدمحمد دبیر سیاقی.

عکس: #علی_دهباشی

t.center/sokhansarayann 🎻
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جامی دوبنوشید وچو شدخیره ز #مستی
هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را

شعری #ایرج_میرزا

اجرا:
استادکاکاوند

۱دقیقه و۳۲ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
هنرِ کتاب نخواندن !!!

#ایرج_شهبازی

در یکی از روزهای سال ۱۳۸۴یا ۱۳۸۵، دکتر #شفیعی_کدکنی، در کلاس دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه تهران، دو دستِ خود را به حالت تکبیرِ نماز، تا برابر گوش‌ها بالا آوردند و فرمودند: استاد بدیع الزمان #فروزانفر یک روز، به همین حالت دستان‌شان را بالا آوردند و فرمودند:

«استادِ ما، ادیب، ده جلد کتاب خوانده بود».

منظور استاد فروزانفر از «ادیب» همانا #ادیب_پیشاوری ، از بزرگترین استادانِ ادبیات فارسی و عربی، در سدۀ گذشته است. روز سه‌شنبه، دوم خردادماه ۱۳۹۶، از استاد رسول شایسته که ایشان هم از دانشجویانِ استاد فروزانفر بوده‌اند، دربارۀ این جمله پرسیدم و ایشان هم تأیید کردند که آن استاد بزرگ، در حقِ ادیب پیشاوری چنین سخنی گفته است.

اکنون که سندِ این روایت استوار شد، بهتر است که نگاهی به دلالتِ آن بیندازیم. مطلبِ شگفت‌آوری که از این سخن به دست می‌آید، آن است که ادیب پیشاوری، با مطالعۀ تعداد بسیار اندکی کتاب، به یکی از بزرگترین استادانِ زمانۀ خود تبدیل شده بودند و کسانی که چندین برابر ایشان کتاب خوانده و مطالعه کرده بودند، هیچگاه نتوانستند به جایگاهِ رفیع ایشان در دنیای ادبیات نزدیک شوند. به نظر می‌رسد رازِ این مطلب در «هنرِ کتاب خواندن» و از آن مهم‌تر در «هنر کتاب نخواندن» است؛
👈یعنی برای دانشمند شدن علاوه بر آنکه نیاز داریم به کتاب خواندن، باید این هنر را داشته باشیم که تشخیص بدهیم چه کتاب‌هایی را «نباید» بخوانیم.

گفتنی است که در هر زمینه‌ای از دانش‌های بشری، تعدادِ منابع دست اول از انگشتان دست درنمی‌گذرد و تقریباً همۀ کتاب‌ها و مقالات و پایان‌نامه‌ها از درونِ همین کتاب‌های اندک پدید می‌آیند؛ بنابراین برای متخصص شدن در هر رشته‌ای، بهتر است که مستقیماً به سراغ همین منابع و #مراجع_دست_اول برویم و بیهوده عمر خود را بر سر مطالبِ دست دوم و دست سوم تلف نکنیم.

کم نیستند کسانی که ده‌ها و صدها کتاب و مقاله و پایان‌نامه و گزارش دربارۀ یک موضوع خوانده‌اند و ده‌ها سخنرانی دربارۀ آن موضوع گوش داده‌اند، ولی هیچگاه در آن حوزه صاحب‌نظر نشده‌اند و هستند کسانی مانند ادیب پیشاوری که با مطالعۀ عمیق و دقیق چند کتاب، نامی جاوادانه از خود به یادگار گذاشته‌اند؛ برای نمونه ادیب پیشاوری کتاب #مطوّل را که از برترین منابع دست اول در حوزۀ علوم بلاغی است، در حافظه داشتند و بارها و بارها آن را به دقت تمام خوانده بودند. روشن است که فراگیریِ دقیق مطوّل او را از مطالعۀ بسیاری نوشتجات دست دوم بی‌نیاز کرده بود. #استادفروزانفر هم، در قیاس با بسیاری از استادان زمانۀ خود، کتاب‌های زیادی نخوانده بود، ولی «کتاب‌های خوبِ کمی» را «خوب» خوانده بود.

بنابراین برای پیشرفت در هر زمینه‌ای از معارف بشری، خوب است به این دو نکته توجه کنیم:

👈اولاً مراجع و منابعِ اصلی و مادر را که تعدادشان معمولاً اندک است، بخوانیم و
👈ثانیاً این کتاب‌های خوب را بارها و بارها با دقت تمام بخوانیم، آنها را عمیقاً بیاموزیم، در آنها نیک درنگ کنیم و آنها را درونی کنیم.

اینجاست که می‌گوییم باید «هنرِ نخواندنِ کتاب‌های دست دوم» را آموخت.

t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from اتچ بات
🔴 من از قضا با حضور #سعیدحدادیان در دانشگاه تهران مساله‌ای ندارم.


♈️ نمی‌شود که وقتی سیل می‌آید و مملکت را می‌برد، انتظار داشته باشیم وارد دانشگاه نشود و با نظام آموزشی کاری نداشته باشد. بالاخره «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد».
این را همان خواجه حافظ شیرازی سروده که هفتصد سال پیش تماشاگر زمام‌داری مردم نادان بوده، و دیوانش هم سال‌هاست توی دانشکده‌ی ادبیات همین دانشگاه تهران -که حالا زیر پاشنه‌ی کفش حاج‌سعید حدادیان قرار است متر شود - در درس «متون نظم» تدریس شده.

♈️ حضور حاج‌سعید در دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران ضروری است از قضا. دانشگاهی که
#ژاله_آموزگار و #مظاهرمصفا را در دوره‌ی احمدی‌نژاد بازنشسته می‌کند، و نظام آموزشی‌ای که نخبه‌ای مثل شریفی‌زارچی را اخراج، از قضا باید جولانگاه حاج‌سعید باشد.
دانشگاهی که دانشجوی کارشناسی‌ارشد و دکترای رشته‌ی ا‌دبیاتش نمی‌تواند پایان‌نامه‌اش را روی آثار «شاملو» و «هدایت» و «ساعدی» و حتی همین «دولت‌آبادی» - که سند شش‌دانگش حالا دیگر مال خود شماست - بنویسد، حتما هم باید استادی مثل حاج‌سعید حدادیان داشته باشد.

♈️ نشئه‌ی حضور «سعید نفیسی»، «منوچهر ستوده»، «پرویز ناتل‌خانلری»، #ایرج_افشار و یک قطار آدم حسابی دیگر که اسم‌شان را تریلی هم نمی‌تواند بکشد هم در کرسی استادی در دانشگاه تهران، خوابی و خیالی بیشتر نبوده است.سیل فنا دارد همه چیز را می‌برد، وچه باک؟ دانشگاه را هم ببرد! این طور است که حاج‌سعید و حاج‌میثم و باقی حاجی‌ها و برادرها کم‌کم دارند سر از دانشگاه درمی‌آورند. آن‌ها برای اداره‌ی مملکتی با چنین مختصاتی آدم‌های بهتری‌اند حتما.

♈️ فقط، بی‌زحمت، کاش استاد ما،
آقای #شفیعی‌کدکنی را از دانشگاه تهران بازنشسته کنند؛ قبل از اینکه پیرمرد توی راهروهای دانشکده ادبیات با همکارش، حاج‌سعید حدادیان چشم‌توی‌چشم شود و از تماشای این تحقیر بزرگ و زوال تاریخی دق کند.

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین "گناهت" بس.

عباس_اکبری

t.center/sokhansarayann 🎻
خونه - داریوش
@Dariush0Atfsdaa
#داریوش_اقبالی
(خونه)

کی میاد دست روی دستم بذاره
تا بسازیم خونه مون رو دوباره!!

شعر: #ایرج_جنتی_عطایی
آهنگساز : بابک بیات/ ۱۳۵۲

t.center/sokhansarayann 🎻
#فقیه شهر به رفعِ حجاب مایل نیست
چرا که هر چه کند حیله در #حجاب کند


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
رندان به چپاول سراین سفره نشستند
اینها همه از غفلت  و بیحالی ما بود.

ای کاش درِ دیزی ما باز نمی ماند
یاکاش که درگُربه،کمی شرم وحیابود

#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
هر چه تبر زدی مرا
زخم نشد
جوانه شد ... !

#ایرج_جنتی_عطایی


t.center/sokhansarayann 🎻
گفت روزی به جعفرصادق
حیله بازی،منافقی، فاسق

کزحرامِ ربا چه مقصوداست؟
گفت:زان روکه مانعِ جوداست.


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
درسردرکاروانسرایی
تصویرزنی به گچ کشیدند

#ارباب_عمایم این خبر را
از مخبرِ صادقی شنیدند

گفتند که واشریعتا خلق
روی زن بی نقاب رادیدند

آسیمه سر از درون مسجد
تاسر درِ آن سرا دویدند

ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مومنین رسیدند

این آب آورد آن یکی خاک
یک پیچه زگل براو بریدند

ناموس به یاد رفته ای را
بایک دوسه مشتِ گِل خریدند

چون شرع نبی ازاین خطرجست
رفتند و به خانه آرمیدند

غفلت شده و خلق وحشی
چون شیر درنده می جهیدند

بی پیچه زن گشاده رو را
پاچینِ عفاف می دریدند

لبهایِ قشنگ خوشگلش را
مانندِ نبات می مکیدند !

بالجمله تمام مردم شهر
در بحرِ گناه می تپیدند

درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند !

می گشت قیامت آشکارا
یک باره به سورمی دمیدند

طیراز کرات ووحش ازحجر
انجم زسپهر می رمیدند

این است که پیش خالق وخلق
طلابِ علوم روسفیدند

با این علما هنوز مردم
ازرونق ملک نا امیدند.


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
من سراز بهرِ نثارِ مقدمت دارم به دوش
چند پنهان سازم امرِ پیشِ پا افتاده را...


#ایرج_میرزا


@sokhansarayann
زیاران آنقدر بددیده ام کز یار می ترسم
به بیکاری چنان خوکرده ام کزکارمی ترسم

نه ازمارو نه ازکژدُم نه زین پیمان شکن مردم
👈از آن شاهنشه بیدینِ خلق آزار می ترسم!!!

نمی ترسم نه ازمار و نه ازشیطان نه از جادو
غم خودرا به سو هِشته از غمخوارمی ترسم...

فراوان گفتنیهاهست وباید گفتنش اما
چه سازم دور دور دیگرست از #دار می ترسم.


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
...رهینِ هرکس وناکس مشو پیِ روزی
چواوبه روزیِ هرکس وناکس است وکیل

همان که اوبه تو جان داد نان دهد،چه کنی
زبهر فانی،جان عزیز خوار وذلیل؟

جمالِ صورت فردا کجا تورا باشد
اگر نباشد امروز، سیرت تو جمیل

مسافری وتو و ناچار بایدت زادی
که زاد باید ،مر مردرا به گاه رحیل...

#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann
سانسور مجسمه زن در شبکه #ایران‌کالا.


ایمان و امان به سرعت برق
می‌رفت که مؤمنین رسیدند

این آب آورد، آن یکی خاک
یک پیچه ز گِل بر او بریدند

ناموس به باد رفته‌ای را
با یک دو سه مشتِ گِل خریدند

چون شرعِ نبی از این خطر جَست
رفتند و به خانه آرمیدند.!


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
در میان دانه‌های درشت شعر قرن ما، #بهار شصت و چهار سال زندگی کرد (یعنی بیست سالی کمتر از شهریار) و در همان شصت و چهار سال، نیمی از عمرش به سیاست و روزنامه‌نویسی و نمایندگیِ مجلس و تبعید و زندان و نیز استادی دانشگاه و تحقیق و تتبّع گذشت که دستاوردهای او در دو قلمرو سیاست و تحقیق نیز خیره‌کننده و حیرت‌آور است. #ایرج پنجاه و یک سال زیست و بیشترین بخش عمرش به کارهای جنبی سپری شد. #اخوان_ثالث نیز با مشغله‌هایی از نوع معلّمی و یا کار در رادیو و تلویزیون، بخشی از عمر شصت و دو ساله‌اش را پر کرد. سپهری میان نقاشی و شعر در نوسان بود‌.

فقط شهریار بود که همه عمر هشتاد و چهار ساله‌اش را به جز بخشی از سالیان مدرسه، تمام وقت در خدمت شعر زیست؛ حتی نیما هم در این امر، به پای شهریار نمی‌رسد زیرا مقداری از عمر خود را به معلّمی و عضویت در ادارهٔ نگارش وزارت فرهنگ گذرانید و تا آخر عمر نیز بی‌ارتباطی با آن اداره نبود.
با در نظر گرفتن طول عمر شهریار در قیاس با این بزرگان، این درجه از «تمام وقت شاعر بودن» که نصیب او شد، نصیب هیچ‌کدام از دانه‌های درشت شعر فارسی در قرن حاضر نشد.

شهریار نیز مانند بهار، از آن‌هایی بود که تا آخرین سال‌های عمر، شعله می‌کشید و مثل بعضی از شاعران که در یک دورهٔ معين اوج می‌گیرند و بعد به تکرار خود می‌پردازند، نبود. بی‌گمان شاهکارهای او در هشتاد و چند سال عمر که نزدیک به شصت سال «تمام وقت» شاعر زیست و به شاعری پرداخت، متعلق به نیمهٔ اول این شصت سال است؛ ولی در نیمهٔ دوم نیز شعله‌های بلند کم نداشت.
#شهریار در عمر طولانی شاعری خویش، آن‌قدر خلاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان به‌راحتی نادیده گرفت. اما، در همان نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌ها هم، وقتی او را با دیگران مقایسه کنیم، دارای نوعی استقلال و ابتکار است. جرأت‌های زبانی و جسارت‌های معنایی او، حتی در این نظیره‌سازی‌ها هم حساب او را از این‌گونه شاعران و این گونه نظیره‌سازی‌ها جدا می‌کند.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
با چراغ و آینه، ص۴۷۷


t.center/sokhansarayann 🎻
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ

ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔُﻬَﺮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ

ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺯﺧﻢ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ

ﺧﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﻘﻞ ﻭﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻋﻤﻞِ ﻭُﺣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ

ﻧﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ
ﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺭﺍﺿﯽ ﭼﻮ ﺑﻪ ﺭﺯﻕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺍﺯ ﺳﻔﺮﮤ ﮐﺲ ﻧﺎﻥ ﻧَﺭِﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐُﺸَﺪ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑُﺮَﺩ ﺯ ﺗﻦ ﺳﺮﯼ ﺭﺍ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻓﺮﻭﺷﺪ ؟
ﯾﺎ ﺑﻬﺮِ ﻓﺮﯾﺐِ ﺧﻠﻖ ﮐﻮﺷﺪ ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﺷﻮﻩ ﺧﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﯾﺎ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﻤﺎﻥ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑُﺮَﺩ ﻧﺎﻥ؟


ﺧﺮ ﺩﻭﺭ ﺯ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﺎﺭﻭ ﺯﺩﻧﺶ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ

ﺧﺮ ﻣﻌﺪﻥِ ﻣﻌﺮﻓﺖ ،ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺖ ﺯﺧﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ

ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻭ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ
ﻣﻨﺴﻮﺥ ﺷﺪﺳﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ

ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺨﻨﺶ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺯ ﺁﺩﻣﯽ ﺳﺮﯼ ﺗﻮ
ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪِ ﻣﺎ ﺧﺮﯼ ﺗﻮ

ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ
ﺑﺮ ﺧﺎﻟﻖِ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ

ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥِ ﺧﺮﯾَّﺖ
ﺟﺎﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ...!


#ایرج_میرزا


t.center/sokhansarayann 🎻
Ещё