📚 سخن پروران🖋

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
808
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]


▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمی‌کنم و گوش نمی‌دهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانه‌ها بی‌خبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمی‌خوانم.
فقط می‌دانم که کتاب‌های درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجز‌آسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمن‌کام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچه‌ها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.

با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتاب‌ها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان من‌اند.
از قدیم می‌گفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداری‌شان حرف می‌زنند، ظاهراً معقول و بهره‌مند از ذوق و شعورند، وقتی عمل می‌کنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعوی‌هاست.

در مورد کتاب‌های دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسش‌هایی می‌کردند. کتابِ ذوق‌ْکُشِ بی‌فایده‌ای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزش‌های حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📕فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظر‌خواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیاز‌های امروز

t.center/sokhansarayann 🎻
نقشهٔ آزادی


با نقطه، نقطه،
                         نقطهٔ خون،
                                         خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان

این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکل‌گیری و در گسترانگی
می‌گسترد به هرسو در بیکرانگی.

این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسل‌ها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرت‌آورت

این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن

📕 #محمدرضاشفیعی_کدکنی
مهرماه ۱۴۰۱

t.center/sokhansarayann 🎻
#رند و #زاهد:

رند و زاهد دو چهره و شخصیت متقابل و متضاد ادب صوفیه اند. زاهد کسی است که متکی به عبادات و زهد خویش است و رند کسی است که پروا و پرهیزی از ارتکاب گناه ندارد.
از نظر صوفیه که نظر به پایان کار دارند و از دیدگاه آنها اعمال آدمی در مقابل سابقه لطف ازل به هیچ نمی ارزد، زاهد نمی توانند به سرانجام خویش خوشبین باشد و رند هم نمی تواند از رحمت حق نومید.
این مسأله یکی از درونمایه های بنیادی شعر عرفانی فارسی است که بهترین تصویر آن را در شعر #حافظ می توان ملاحظه کرد.

زاهدغرور داشت سلامت نبُرد راه
رند از رهِ نیاز ، به دارالسلام رفت

زاهد وعُجب و نماز و من ومستی و نیاز
تا تو را خود زِ میان با که عنایت باشد

زاهد از رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📕 این کیمیای هستی

t.center/sokhansarayann 🎻
قبل از همه باید بگویم که بنده هرگز به آقای #شاملو بی‌اعتقاد نشده‌ام. آقای شاملو یکی از برجسته‌ترین استعداد‌های عصر و نسل ِ خویش است که پنجاه‌و‌پنج تا شصت سال فعالیتِ شبانه‌روزی در قلمروِ فرهنگِ مملکت ما داشته است. تقریباً اولین نمونه‌هایِ شعرِ چاپ شدهٔ او تاریخِ سال تولد بنده و یکی‌ دو سالگی سرکار عالی را دارد.

کدام آدم با شرف و عاقلی می‌تواند منکر چنین استعداد و پشتکاری شود و اگر بشود آیا آبروی خودش را بر باد نداده است؟

شاملو «مختلف الاضلاعی» است که فقط «ضلع» شعری او را جوان‌ها می‌بینند و باز از «مختلف الاضلاعِ» شعر او هم فقط بی‌وزنی را و این ضلع، چون «امری عدمی» است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ای چهل‌برگ و با مداد دلش می‌خواهد
ا. بامداد شود چون شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتنِ وزن می توان شاملو شد.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
[نامه‌ای از توکیو دربارهٔ احمد شاملو]
با چراغ و آینه، صص ۵۲۳ و ۵۲۴

t.center/sokhansarayann 🎻
تذکرة الاولیاء

▪️تذکرۀ الاولیاء کتابی است که به دوگونه می‌توان آن را خواند: هم مثل کتاب «حسین کُرد» قابل خواندن است هم به‌مانند «تراکتاتوس» ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سفر دهیم و حوادث را دنبال کنیم؛ که مثلاً چگونه حلاج را بر دار کرده‌اند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید دربارۀ اخلاص رسیدیم که می‌گوید: «فرضٌ فی فرضٍ فی نَفل»، بگوییم «آری، همان است که من می‌فهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است» و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم روی هر سطر گاه، می‌توان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست؛ اما در همین زبان عاطفی و هنری هم ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانسته‌های بسیاری در حوزۀ معارف اسلامی. درین قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافه‌ای که همراه آن فعل به کار رفته است می‌تواند روزها وقت مصحح کتاب و خوانندۀ جدی آن را بگیرد.

▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسش‌های خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفته‌ام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغله‌های ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
تذکرة‌الاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.

▪️چهل نسخه از نسخه‌های کهن تذکره را در
اختیار داشته‌ام.

▪️در تصحیح تذکرة‌الاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جمله‌اش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جمله‌ها جهانی است ویژهٔ خودش.
عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.

از مقدمهٔ تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح و تعلیقات
#محمدرضاشفیعی_کدکنی

t.center/sokhansarayann 🎻
باز گو ای باز عرش خوش‌شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار

راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس ازسوء القضاحُسن القضا

باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما لهُ کفواً احد

جلال الدین محمد بلخی
مثنوی معنوی

▪️ستایشی که #مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی

t.center/sokhansarayann 🎻
و گفت:
حِصنِ حصین نگاه داشتنِ زفان است
و مغزِ عبادت گرسنگی است،
و دوستیِ دنیا سرِ همه خطاها است.


ذکر ابوسلیمان دارایی
تذکرة الاولیاء عطّار نیشابوری

بامقدمه، تصحیح و تعلیقات
#محمدرضاشفیعی_کدکنی
حصن: قلعه، پناهگاه، دژ
حصین: محکم، استوار
زفان: زبان

t.center/sokhansarayann 🎻
دستِ مرا بگیر خدایا!
دستی که کورمال، به هر سوی،
در جستجوی توست.
وز هیچ مخزنِ کُتُب اینجا
یک پنجره به سویِ تو نگشود.
اوراقِ هر کتاب،
چون برگ‌هایِ زردِ خزانی،
در لحظهٔ تلاطمِ طوفان،
تنها،
بر دامنِ تحیّرم افزود.
دستِ مرا بگیر!

#محمدرضاشفیعی_کدکنی

t.center/sokhansarayann 🎻
دریغا افشار!...


همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امری‌ست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظه‌ها و فرصت‌های خاصّی خودش را نشان می‌دهد، یا جلوه می‌كند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگیِ روزمرّهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر می‌اندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهنِ عزیز می‌كنیم.

امّا ایرج افشار از آن مردانِ نادری بود كه خواب و بیداری‌اش، سفر و حَضَرش و تك‌تكِ دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی

#ایرج_افشار
۱۶ مهر ۱۳۰۴، تهران
۱۸ اسفند ۱۳۸۹، تهران

t.center/sokhansarayann 🎻
اگر از فردوسی بگذریم، کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است؟


▪️اگر از فردوسی بگذریم، معلوم نیست کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ #دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است. کار عظیم و مردانهٔ استاد علی اکبر دهخدا دربارهٔ واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیقِ انجام آن را باید موهبتیِ الاهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذارِ آن به شمار آورد.

دهخدا در چند حوزهٔ فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها #امثال_و_حکم او، کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به #لغت_نامه بزرگ او.
عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر می‌شود که می‌بینیم او در عرصهٔ خلاقیّت ادبی نیز در دو حوزهٔ شعر و نثر از پیشاهنگان تجدّد و تحوّل است.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📕با چراغ و آینه، صفحهٔ ۳۷۷
#یاد_آر
t.center/sokhansarayann 🎻
زینتُ المَجالس


چون دلقکانِ شهر، پیِ لوت و لقمه‌ای
روزی هزار بار در آن جامه‌ها شدن،

همراه دزد و جانی و جن‌گیر و‌ فال‌بین
رسوایِ خاص و عام به هنگامه‌ها شدن،

چون نقش‌های الفیه شَلفیّه در قرون
اسطورهٔ وقاحت ، در چامه‌ها شدن،

در عرصهٔ قیامت وهنگامهٔ حساب
در زمرهٔ گروهِ سیه‌نامه‌ها شدن،

آسان‌تر است، این همه، ای دوست! نزدِ من
👈 تا زینتُ المجالسِ خودکامه‌ها شدن !!!


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📕طفلی به نام شادی

t.center/sokhansarayann 🎻
خاموشی دریا
[در سالگشت فقدان زرّ ناب فرهنگ ایران؛ استاد #عباس_زریاب_خویی]


هر قدر فاصلهٔ ما از آخرین دیدار با زریاب بیشتر می‌گردد غور ثلمه‌ای که از فقدان او برای عالم علم حاصل شده است، بیشتر محسوس می‌شود. خالی شدن جای او خالی شدن یک تن نیست خالی شدن زیر‌بنای یک رکن استوارست که با رفتن او عرضهٔ تزلزل می‌گردد.

بعد از او کیست که دشواری‌های بسیاری از مسائل علمی را به آن آسانی از پردهٔ اصطلاحات و تعبیرات پیچیده بیرون آورد و آنها را برای طالبان علم مکشوف، مفهوم و خارج از ابهام نماید؟

کیست بعد از او که یک‌تنه و در عین حال به عنوان مترجم و ادیب و منتقد و محقق و مورخ مورد قبول و تایید این همه داعیه‌داران یک عصر واقع گردد و این همه حریفان را به برتری خویش وادار به اذعان نماید؟

#عبدالحسین_زرین‌کوب
بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن-اسفند ۱۳۹۳، صفحه ۹۷


از راست:
⬅️ علی فاضل، ایرج پارسی‎نژاد، صفدر تقی‎زاده، رحیم ذوالنور، #ایرج_افشار، کیکاووس جهانداری، #محمدرضاشفیعی_کدکنی، احمد تفضلی
نشسته: مهدی محقق، #عباس_زریاب‎خویی، #عبدالحسین_زرین‎کوب و سیدمحمد دبیر سیاقی.

عکس: #علی_دهباشی

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به کجا چنین شتابان ؟

به هرآن کجا که باشد
بجز این سرا سرایم...

#محمدرضاشفیعی_کدکنی

۱ دقیقه

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستانِ نیم‌شب به ترنّم
آوازهای سرخِ تو را باز

ترجیع‌وار زمزمه کردند
نامت هنوز وردِ زبان‌هاست.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی

۳۰ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
زمانه بس که پلید و پَلَشت و مسخره شد
عیار‌ْسنجی خورشید کارِ شب‌پَره شد

درایِ هرزه‌درایان درآمد از درِ شهر
به کبریا و به هر نیک درمکابره شد.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی

🔺تصویر:🔻
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبحی شد و باز هم شبِ ما تار است
وآن ظلمتِ بیکرانه در تکرار است

این لحظه به خشم، چشم بر هم می‌نِه
کاتش چو بمُرد ، دود ، میدان‌دار است.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی

۴۵ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
اخوان مشکل شعر حافظ را
برای من حل کرد.


▪️من اگر متجاوز از یک رُبع‌قرن، زندگی او را از نزدیک ندیده بودم و در احوالات مختلف با او نزیسته بودم، امروز فهم درستی از #شعرحافظ نمی‌توانستم داشته باشم. اخوان مشکلِ شعرِ حافظ را برای من حل کرد، بی‌آنکه سخنی در باب حافظ یا توضیح شعرهای او گفته باشد.

من از مشاهدهٔ احوال و زندگی اخوان، متوجهٔ این نکته شدم که چرا حافظ «خرقهٔ زهد» و «جامِ می» را از جهت رضای او با هم می‌داشته است.

دریغا که به دلایلی، اکنون مجال آن نیست تا لحظه‌هایی از تجسّم این تناقض‌ها را در گفتار و رفتار او نقل کنم. زیباترین سخنان و طنز‌آمیز‌ترین لحظه‌هایی که در عمرِ خویش شنیدم و دیدم، همین گفته‌ها و لحظه‌ها بود «شب قدری نصیبم شد، ولی قدرش ندانستم.»

اکنون می‌فهمم که چرا در دوره سلطهٔ ژدانف، ادبیات و فرهنگ شوروی به انحطاط گرایید. زیرا در آن ایّام، به این تناقض که محور هنرهاست، نمی‌خواستند میدان بدهند و می‌گفتند:
باید یکی از دو سوی این تناقض به نفع ایدئولوژی حزب مرتفع شود و نمی‌دانستند که ارتفاع یکی از دو سوی این تناقض به معنی پایان یافتن خلاقیّت هنری است.

👈به زبان ساده، می‌توانم بگویم که هیچ #شعرحزبی یا #مذهبی خالص تاکنون ندیده‌ام که ارزش هنری هم داشته باشد. بی‌گمان اگر شعر مذهبی‌ای، که ارزش هنری داشته باشد، یافت شود، به ناگزیر صبغه‌ای از عرفان و گاه زندقه در آن وجود دارد و این لازمهٔ خلاقیّت هنری است. من این نکته را از زندگی با اخوان آموختم.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📙حالات و مقامات م. امید(مهدی اخوان ثالث)،
صص ۲۱۷–۲۱۶

t.center/sokhansarayann 🎻
مرثیه‌ای برای
پرویز ناتل خانلری



▪️سال‌ها بود و حضورِ تو نبود
غیر طغیانِ عُقاب و قَفَسی
نَفَسی بود که می‌آمد و
گاه
سخنی،
لیک به خاموشی و
آه!
منزلِ عمر و صدایِ جَرَسی.
بی‌تو در حبسِ زبان، لحظهٔ ما،
زمهریری‌ست که گر زاتشِ طور،
آورندش قَبَسی،
نتواند کندش گرم کسی.

تا بدین لحظه نمی‌دانستم
که چه اعجازی داشت
گرمیِ نورِ نگاه و نَفَسی.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
۲ شهریور ۱۳۶۹
#بخارا، شمارهٔ ۱۰۵

t.center/sokhansarayann 🎻
این شعر تنها دو بیت دارد. مابقی جعلی‌ست.


یک تذکر مهم:🔻

این قطعه را #محمدرضاشفیعی_کدکنی در ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در ۴ مصراع دقیقاً به همین‌گونه که آورده شده است، سرودند.
مدتی‌ست درفضای مجازی ابیات دیگری در ادامهٔ این قطعه با نام «شفیعی کدکنی» منتشر و دست به دست می‌شود.

آنچه ایشان سرودند همین چهار مصراع است و بس. ابیات دیگری در این حال و‌ هوا و وزن و آهنگ از ایشان نیست.

t.center/sokhansarayann 🎻
Ещё