📚 سخن پروران🖋

#اخوان_ثالث
Канал
Логотип телеграм канала 📚 سخن پروران🖋
@sokhansarayannПродвигать
349
подписчиков
4,59 тыс.
фото
808
видео
5,55 тыс.
ссылок
بلبلِ عرشند ، سخن پروران ! نظامی گنجوی
...هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی... 
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور

 منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

 تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
...

#اخوان_ثالث

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دست بردار ازین در وطن خویش غریب...

#قاصدک
شعر زیبایی از #اخوان_ثالث
بااجرای #رشیدکاکاوند

۴۵ ثانیه

t.center/sokhansarayann 🎻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است،
بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
کجا؟ هر جا که اینجا نیست...

👈من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم...

#اخوان_ثالث

t.center/sokhansarayann 🏛
من که مُردم، اگر شد، مرا پیش پای فردوسی به خاک بسپارید، چه بهتر، و اگر نشد، بیرون از هر بهشتی، در جائی دوردست که کسی جز خدا نشناسد تنها با عورت‌پوشی، در گودالی به طول قامتم، پیش چشم پدرم خورشید، به مادرم زمین بسپارید.

اگر خورشید پشت ابرها باشد و ابرها ببارند، امری و مسئله‌ای نیست.
دو درخت از هرنوع که بخواهید، به فاصله دو متر بر سر گورم بکارید، تا از لاشه من تغذیه کنند، و بر آن درخت‌ها، تا مرغ شب گم کرده آشیانه‌ای بیاساید.

و یا میوه‌ای داشته باشد و گرسنه‌ای را به راحت برساند. یا گلی و سایه‌ای بر رهگذر خسته‌ای هدیه کند. یا دست کم هیمه‌ای بر سرما مانده‌ای ببخشد.

وصیتی از #اخوان_ثالث
📙چهل و چند سال با امید
#یدالله_قرایی

t.center/sokhansarayann 🎻
#فروغ_سنت_شکن
[به بهانهٔ ۲۴ بهمن‌ماه، سالروز درگذشت


▪️ما در قرن بیستم روشنفکران بسیاری داشته‌ایم که به ويرانی «سنّت»ها کمر بسته و برخاسته‌اند و تمام کوشش آنان تخریب اساس سنّت‌ها بوده است چه به صورت آثار داستانیِ بزرگ و چه در شکل مقالات و کتاب‌های بسیار وسیع و استدلالی (آثار کسروی و ارانی)، اما هیچ‌یک از آنان، بی‌گمان، در درونِ خویش تا بدین پایه [که فروغ فرخزاد توانست] گسیختگی از سنّت را نتوانسته‌اند تصویر کنند.
تصویری که فروغ از گسستنِ خویش ارائه می‌دهد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، غیرمستقیم، این سنّت است که از ما دور می‌شود و ما را رها می‌کند. باید بپذیریم که عالی‌ترین تصویر عبور از سنّت، در ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم ما، در شعر اوست که زیباترین تجلّی خود را آشکار می‌کند.

شاملو و اخوان با همهٔ ستیزه آشکاری که گاه با الاهیّات و سنّتِ اِلاهیّاتیِ حاکم داشته‌اند، نتوانسته‌اند چنین «گذاری» را، در بیان هنریِ خويش آینگی کنند، گیرم صریح‌ترین رویارویی با الاهیّات را نیز در شعرِ خود عرضه کرده باشند برای نمونه، #گزارش از #اخوان_ثالث و #درآستانه از #شاملو.

از این دیدگاه، که دیدگاهِ هنری است و هیچ زرّادخانهٔ مجهّز به بمب اتمی و ئیدروژنی هم نمی‌تواند به جنگش بیاید، بنگریم، هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاسته است، دیگران شعار داده‌اند و دشنام و اگر به تحلیل سبک‌شناسیک آثارشان بپردازیم، در جدال با سنّت، خود گرفتار تناقض‌های خنده‌آوری نیز شده‌اند.

#محمدرضاشفیعی_کدکنی
📘باچراغ وآینه، صص ۵۶۹–۵۶۸


t.center/sokhansarayann 🎻
ای درختانِ عقیم ریشه‌تان در خاکهای هرزگی مستور،
یک جوانه‌ی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند.

ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،
یادگارِ خشکسالیهای گردآلود،
هیچ بارانی شما را شست نتواند.


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
در مزار آباد شهرِ بی تپش
وای ِ جغدی هم نمی‌آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش
آه‌ها در سینه‌ها گم کرده راه

مرغکان سرشان به زیر بال‌ها
در سکوتِ جاودان مدفون شده ست...


مرحوم #اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم
تحمل می‌رود اما شبِ غم ، سر نمی‌آید

توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی‌آید

چه سود از شرحِ این دیوانگی‌ها، بی قراری‌ها؟
تومه، بی‌مهری وحرف منت باور نمی آید

ز دست و پایِ دل برگیر این زنجیرِ جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی‌آید

دلم در دوری‌ات خون شد، بیا در اشکِ چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی‌آید.


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
من شنيدم ضجّه ى مردانِ فرتوتِ سپيد ابرو
هق هقِ طفلانِ خُردِ آشيان بر باد.
من شنيدم شيونِ آن زن كه مى زد چنگ در گيسو ،
مُشت مشت از موىِ سر مى كَند و مى زد داد :

آى دنيا ! مردمِ دنيا !
واى ، پس دين كو ، مروّت كو ؟
آى آدمها،

آدميّت كو ...؟!!


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
...سرگشته محضیم در این وادی حیرت
عاقل تراز آنیم که دیوانه نباشیم...


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
هوابس ناجوانمردانه سرد است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است،
کسی سر برنیارد کردپاسخ گفتن و دیدار یاران را...


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
قاصدک هان! چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما .. اما
گِردِ بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زِ یاری
نه ز دیار و دیاری
باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در دل من
همه کورند و کَرَند
دست بردار از این در وطنِ خویش غریب!

قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که فریبی تو فریب
که دروغی تو دروغ.

قاصدک، قاصدک، قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند.


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
در میان دانه‌های درشت شعر قرن ما، #بهار شصت و چهار سال زندگی کرد (یعنی بیست سالی کمتر از شهریار) و در همان شصت و چهار سال، نیمی از عمرش به سیاست و روزنامه‌نویسی و نمایندگیِ مجلس و تبعید و زندان و نیز استادی دانشگاه و تحقیق و تتبّع گذشت که دستاوردهای او در دو قلمرو سیاست و تحقیق نیز خیره‌کننده و حیرت‌آور است. #ایرج پنجاه و یک سال زیست و بیشترین بخش عمرش به کارهای جنبی سپری شد. #اخوان_ثالث نیز با مشغله‌هایی از نوع معلّمی و یا کار در رادیو و تلویزیون، بخشی از عمر شصت و دو ساله‌اش را پر کرد. سپهری میان نقاشی و شعر در نوسان بود‌.

فقط شهریار بود که همه عمر هشتاد و چهار ساله‌اش را به جز بخشی از سالیان مدرسه، تمام وقت در خدمت شعر زیست؛ حتی نیما هم در این امر، به پای شهریار نمی‌رسد زیرا مقداری از عمر خود را به معلّمی و عضویت در ادارهٔ نگارش وزارت فرهنگ گذرانید و تا آخر عمر نیز بی‌ارتباطی با آن اداره نبود.
با در نظر گرفتن طول عمر شهریار در قیاس با این بزرگان، این درجه از «تمام وقت شاعر بودن» که نصیب او شد، نصیب هیچ‌کدام از دانه‌های درشت شعر فارسی در قرن حاضر نشد.

شهریار نیز مانند بهار، از آن‌هایی بود که تا آخرین سال‌های عمر، شعله می‌کشید و مثل بعضی از شاعران که در یک دورهٔ معين اوج می‌گیرند و بعد به تکرار خود می‌پردازند، نبود. بی‌گمان شاهکارهای او در هشتاد و چند سال عمر که نزدیک به شصت سال «تمام وقت» شاعر زیست و به شاعری پرداخت، متعلق به نیمهٔ اول این شصت سال است؛ ولی در نیمهٔ دوم نیز شعله‌های بلند کم نداشت.
#شهریار در عمر طولانی شاعری خویش، آن‌قدر خلاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان به‌راحتی نادیده گرفت. اما، در همان نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌ها هم، وقتی او را با دیگران مقایسه کنیم، دارای نوعی استقلال و ابتکار است. جرأت‌های زبانی و جسارت‌های معنایی او، حتی در این نظیره‌سازی‌ها هم حساب او را از این‌گونه شاعران و این گونه نظیره‌سازی‌ها جدا می‌کند.


#محمدرضاشفیعی_کدکنی
با چراغ و آینه، ص۴۷۷


t.center/sokhansarayann 🎻
من که مُردم، اگر شد، مرا پیش پای #فردوسی به خاک بسپارید، چه بهتر،
و اگر نشد، بیرون از هر بهشتی، در جائی دوردست که کسی جز خدا نشناسد تنها با عورت‌پوشی، در گودالی به طول قامتم،
پیش چشم پدرم خورشید، به مادرم زمین بسپارید.
اگر خورشید پشت ابرها باشد و ابرها ببارند، امری و مسئله‌ای نیست.
دو درخت از هرنوع که بخواهید، به فاصله دو متر بر سر گورم بکارید، تا از لاشه من تغذیه کنند، و بر آن درخت‌ها، تا مرغ شب گم کرده آشیانه‌ای بیاساید! و یا میوه‌ای داشته باشد و گرسنه‌ای را به راحت برساند. یا گلی و سایه‌ای بر رهگذر خسته‌ای هدیه کند. یا دست کم هیمه‌ای بر سرما مانده‌ای ببخشد.


وصیتی از #اخوان_ثالث
📗"چهل و چند سال با امید"؛ #یدالله_قرایی.


t.center/sokhansarayann 🎻
زمستان
مهدی اخوان ثالث
#زمستان

باصدای زنده یاد #اخوان_ثالث.


مدت فایل صوتی : ۳دقیقه ۴۸ ثانیه


t.center/sokhansarayann 🎻
در این زندان برای خود هوای دیگری دارم
جهان گو بی صفا شو،من صفای دیگری دارم 

اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز 
دراین خوف ورجا من دل به جای دیگری دارم 

دراین شهر پر ازجنجال و غوغایی، از آن شادم 
که با خیلِ غمش ، خلوتسرایِ دیگری دارم 

پسندم مرغ حق را لیک با حق گوییِ عزلت 
من اندر انزوای خود ، نوای دیگری دارم 

شنیدم ماجرای هر کسی، نازم به عشق خود 
که شیرین تر ز هر کس ،ماجرای دیگری دارم 

اگر روزم پریشان شد ، فدای تاری از زلفش 
که هر شب با خیالش خوابهایِ دیگری دارم 

من این زندان به جرم مرد بودن می کشم ای عشق
خطا نسلم ، اگر جز این خطای دیگری دارم 

🌷اگرچه زندگی در این خراب آباد زندان است
ومن هر لحظه درخود تنگنایِ دیگری دارم 

سزایم نیست این زندان وحرمنهای بعد ازآن
جهان گر عشق دریابدجزای دیگری دارم. 


#اخوان_ثالث


t.center/sokhansarayann 🎻
Forwarded from راهی
#حبسیات یا #ادبیات_زندان،
گوشه‌ای از ادبیات است که به توصیف وضعیت زندان، روحیات فرد زندانی شده، خاطرات دوران سخت زندان و رنج‌های این دوران از لابلای دیوار‌های بلند زندان و روزگاران سخت حبس به شیوه‌ای موثر می‌پردازد.

تاریخ حبسیه سرایی در ادبیات فارسی به قرن‌ها پیش باز می‌گردد. شعرای بسیاری در طول تاریخ ایران بوده اند که با حبسیات خود در تاریخ ماندگار شده اند. در این مطلب زندگی سه تن از شاعران حبسیه سرای ایرانی در دوره پهلوی را مرور می‌کنیم.

◾️ #محمد_فرخی_یزدی از حبسیه سرایان بنام تاریخ ایران است. لقب فرخی، #شاعر_لب_دوخته است. او هم نسل با انقلاب مشروطه است و با زبان شعر به مبارزه با حکومت زمانه اش پرداخت. فرخی برای اولین بار هم به خاطر زبان شعری اش بازداشت شد. او در دوران جوانی تحت تاثیر انقلاب مشروطه خطاب به حاکم یزد شعری سرود. فرخی در این شعر به حاکم یزد می‌گوید که خوی ضحاکی دارد.
دستگیری او پایانی بر مبارزات شعری اش نبود. کار را به جایی می‌رساند که دهانش با نخ و سوزن توسط حاکم دوخته شد. فرخی در سال ۱۲۹۹ به تهران مهاجرت می‌کند. یعنی همزمان با کودتای ۱۲۹۹ رضاخان. او در سال ۱۳۱۲ باز هم به زندان می‌افتد و تا پایان عمر در سیاهی زندان باقی می‌ماند.

کاغذ سیگار و تکه کاغذ‌های کوچک محل نوشتن شعر‌های فرخی بود. در سال ۱۳۱۸ به مناسبت ازدواج ولیعهد محمدرضا پهلوی اعلام عفو عمومی می‌شود، ولی عفو عمومی شامل حالش نمی‌شود.

در روز عروسی ولیعهد شعری می‌سراید که پایانی است بر روزگار سخت او و منجر به قتلش می‌شود. نتیجه سرودن این شعر می‌شود انتقال به انفرادی. چهار ماه انفرادی و نوشتن شعر‌ها روی دیوار زندان و در نهایت به دست پزشک احمدی، پزشک زندان کشته می‌شود.»

🔹🔸🔸🔹

◾️ #خسرو_گلسرخی جز برای نسل اول انقلاب ناشناخته بود. پخش آخرین دفاع گلسرخی در دادگاه حکومت پهلوی در سال ۸۹، نام او را به سر زبان‌ها آورد. خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده‌ای مارکسیست بود. در دورانی که مارکسیست‌ها در صف انقلابیون مسلمان حضور داشتند. از سال ۴۷ در بخش فرهنگی روزنامه کیهان قلم زد.

در سال ۵۱ به جرم طراحی ترور ولیعهد بازداشت شد در حالی که حکومت وقت فکر می‌کرد گلسرخی از اقدامات خود ابراز پشیمانی کند دادگاه او را به طمع عذرخواهی از شاهنشاه به صورت زنده پخش کرد، اما خسرو در جایگاه متهم ایستاد و گفت: «من دفاعی از خود ندارم. من جز از خلق خود دفاع نمی‌کنم.» حکم اعدام گلسرخی صادر شد و پنج سال پیش از پیروزی انقلاب در ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ اعدام شد.

یکی از معروف‌ترین اشعار دوران حبس اواین شعر است:

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبر‌های تان زخم دار است
با ریشه چه می‌کنید؟
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می‌زنید
با جوجه‌های نشسته در آشیان چه می‌کنید؟
گیرم که می‌کشید
گیرم که می‌برید
گیرم که می‌زنید
با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه می‌کنید؟

🔹🔸🔸🔹

◾️ «پاییز در زندان» و «در حیاط کوچ پاییز در زندان» نام کتاب‌هایی است از #اخوان_ثالث. اخوان مدتی از زندگی خود را در زندان قصر گذراند. حاصل این دوران کتاب‌های شعری است که در دوران زندان و پس از آن سروده است. مهدی اخوان ثالث، در حکومت پهلوی دو بار گرفتار حبس می‌شود. بار اول پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. در آن دوره تاریک از تاریخ ایران راه فرار از زندان ابراز ندامت از گذشته است.
اخوان ثالث ابتدا حاضر به ابراز ندامت نیست، اما گذر زمان و خیانت سران توده باعث می‌شود که او برای آزادی اش شعری بسراید. این شعر به مزاج حاکم زمانه خوش می‌آید و دستور آزادی او صادر می‌شود. اخوان پس از آزادی در سال ۱۳۳۵، کتاب «زمستان» را در وصف شکست خوردگان کودتای ۲۸ مرداد می‌سراید.

بار دیگر در سال ۱۳۴۳ به واسطه شکایت یک شخص در برابر قاضی به نقد وضعیت حاکم بر جامعه می‌پردازد. نتیجه آن می‌شود حکم زندان برای او. مجموعه حبسیه او تحت عنوان «در حیاط کوچک پاییز در زندان» در سال ۴۴ سرائیده شده است. این شاعر سرانجام در شهریور ۱۳۶۹ از دنیا رفت.


t.center/sokhansarayann 🎻
...هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم...

...هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.

#اخوان_ثالث

t.center/sokhansarayann 🎻
Ещё