اخوانیه با وحید عیدگاهدکتر وحید عیدگاه طرقبهای (شاعر، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) امروز چهلساله شد. دو شعری که در پی میآید از اخوانیات بنده و این دوست دانشمند است که هر دو در فروردینماه ۱۳۸۹ سروده شده است.
وحید عیدگاه در نسل خود از بهترین استادان دانشگاه، برترین پژوهشگران و تواناترین شاعران است. در زندگیام کوشیدهام از محضر بهترین استادان ادبیات ایران بهره ببرم؛ اما بی اغراق گواهی میدهم که تا امروز چه در استادان و چه در دوستانم کسی را بیش از عیدگاه بر شعر کهن و فنون پر رمز و راز سخن پارسی مسلّط ندیدهام. هر سخنسنجی که او را از نزدیک بشناسد و از آتش سوزان رشک و غرض، که دودِ آن چشم عقل و انصاف را کور میکند، برکنار باشد به درستیِ این داوریِ بنده گواهی میدهد.
شعر وحید عیدگاه:ز دلْ دل میفرستم من ز جانْ جان
تو را ای مهدی فیروزیان جان
مرا جانیست وان را گر نبخشم
به جانانم، چه کارم آید آن جان؟
به پای دوست باید ریخت گر بُرد
توان از روزگارِ جانستان جان
به دل گویم چو جانم هست خود دوست
به جانِ خویشتن بخشم چهسان جان؟
دلم گوید سبک گر جان نبخشی
سزد گر خوانمت زین پس گرانجان
ز جانِ خود توان چون جان گرفتن
به جانِ خویش هم دادن توان جان
بهجز جانان مبادا بر زبانم
درآن دم کهم رود بر آسمان جان
پاسخ مهدی فیروزیان:ندایم دادی ای جان و جهان! جان!
پیامت را شنیدم مهربان جان!
سراسر از پیامت جان همیریخت
چنان کهم ساخت غرقه در میان جان
تو خود جانیّ و جانانی وحیدا
که از شوقت همیگردد روان جان
اگر خواهی مرا جانی ببخشی
بیا کز دیدنت یابد روان جان
مرا جانیست لیکن نیم جانی
بیا تا پر شود از «جانِ جان» جان
چو نامت بر زبان جانا روان شد
روان شد هم ز نامت بر زبان جان
مرا وصفِ تو بر دفتر نوشتن
بود افشاندن از کلک و بنان جان
ردیفی سخت دشوار است این جان
ولی آسان شود در وصفِ آن جان
ردیفی ساختی اندرخورِ خویش
که طبعت میدهد بر واژگان جان
نیندیشیدی آخر اوستادا
که خواهم کند در این امتحان جان؟
درین میدان -به قول ارمنیها-
«حسین منزوی» باید ز «زانجان»
وحید عیدگاها! پادشاها!
چه دارد مهدی فیروزیان، جان؟
اشارت کن که چون هندو به خدمت
سبک برخیزد از بندِ گران جان
https://t.center/roshananemehr