شجریان و حافظ
به مناسبت روز بزرگداشت
حافظدر نخستین کار پخششدۀ
#شجریان از رادیو، برگ سبز شمارۀ ۲۱۶، او غزلی از
حافظ را در آواز افشاری خوانده است...
شجریان از آن برنامه تا واپسین کارهای منتشرشدهاش با
#حافظ همراه بوده است. چنانکه به شیوۀ آماری نشان دادیم او در آوازهای خود بیش از شعر هر شاعری از
حافظ بهره برده و ۳۵ درصد ابیات در آوازهای شجریان از
حافظ است. او خود دربارۀ گزینش شعر
حافظ میگوید: «اگر شعر خوب در اختیار نباشد، هیچگاه نمیتوانم آواز خوب بخوانم و انتخاب
حافظ بدان جهت است که هر هنرمند زرگری یک گوهر را تراش و صیقل میدهد. شعر
حافظ هم برای من یک گوهر است».
شعر
حافظ، در برابر شعر سهل ممتنع سعدی، آشکارا شعری فنّی است که البته مانند شعر خاقانی، دشوار و دیریاب نیست و همین ویژگی را کمابیش در آواز شجریان میبینیم. عوام و خواص شعر
حافظ را میپسندند. آواز شجریان و پسند او در هنر نیز چنین است: «هنری که متعالی است. ارزشهای والا دارد؛ ولی راه ورود به آن برای همه باز است. موسیقی باید اینگونه باشد؛ مثل شعر
حافظ».
رازآمیزی و پیچیدگی و رنگ عاطفی متعادلی در آواز شجریان هست که در شعر
حافظ هم دیده میشود و انگیختگی و خروشی که برای نمونه در شعر مولوی هست، سازگار با شیوۀ آوازخوانی شجریان نیست.
یکی دیگر از ویژگیهای برجستۀ شعر
حافظ آن است که او فروفشرده و چکیدۀ هنری شاعران نکتهسنج پیش از خود است و به شیوههای گوناگون، از شاعران پیش از خود بهره برده و زیباییهای شعر آنان را، چه در مضمون و مفهوم، چه در آرایهپردازی و شگردهای بلاغی، با نبوغ خود درآمیخته و اثری برتر آفریده است. آواز شجریان همینگونه است و او توانسته با درآمیختن شگردها و روشهای گوناگون خوانندگان بزرگ پیشین، مانند اقبال آذر، قمر، تاج و بهویژه طاهرزاده، ظلّی و بنان، به روش ویژۀ خود دست یابد. هرچه به سالهای آغازین کار شجریان نزدیکتر شویم نشان اثرپذیری او را سطحی و آشکارتر میبینیم و هرچه به سوی سالهای پختگی او برویم، این تأثیر را ژرفتر و نهفتهتر مییابیم.
راه پیدا کردن به دل همگان، یا بیشینۀ مردمان، بهویژه در جوامعی که مطلقگرایی و جزماندیشی و تعصب در آنها روایی دارد، کاری بسیار دشوار است و راز و رمزهایی دارد که همگان از آن آگاهی ندارند. همهگیری در هنرهای مردمپسند و سطح بازاری هنر در سنجش با هنر پیچیدهتر که پسندیدۀ آموختگان و فرهیختگان است، نمونههای بسیار بیشتری دارد و در بن هنر فرهیخته برای راه یافتن به دل همگان ساخته نمیشود؛ اما اگر کسی در این شاخهها هم بتواند گروه چشمگیری از مردم را بهسوی خود بکشد کاری کارستان کرده است. این کاری است که
حافظ در شعر و شجریان در موسیقی کرده است.
روش رندانۀ
حافظ آن است که با بهرهگیری از ایهام و زبان دوپهلو، خود را با گروههای گوناگون ناساز، همراه نشان دهد. در بزم نوش شادخواران، شب تنهایی دلدادگان، خلوت عارفان، انجمن خردهگیران و منتقدان، همنشینی دردمندان اجتماع و دین و انسان و... شعر
حافظ گل سرسبد است. او ستایشگر اهل قدرت و همزمان نکوهشگر اهل قدرت است و در هر دو زمینه بهگونهای رفتار میکند که در نگاه نخست دوگانگی ویژهای در کارش دیده نمیشود. او
حافظ است، هم بهمعنی ازبردارندۀ قرآن و هم بهمعنی خنیاگر. این دوگانگی شگرف در چشم خوانندگان او چندان برجسته نمینماید، زیرا هریک چیزی را از او برداشت میکند که دوست میدارد.
دین و هنر با همۀ زیرشاخههایشان در دست
حافظ ابزارهایی برای رسیدن به هدف هستند. با اینکه همه او را از خود میدانند، اگر به چشم روشنبین بنگریم او خود از هیچ گروهی نیست. زیر هیچ چتری نمیرود و «ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است». روشی که شجریان در زندگی هنری خود برگزیده همین است: «من برای اینکه کارم فراگیرتر شود زیر هیچ چتری نرفتم و الان هم در همۀ اقشار جامعه دوستانی دارم؛ از روحانی گرفته تا افراد گروههای سیاسی».
شجریان در همکاری با خنیاگران نیز همین روش را پیش گرفته است. او همواره دورهای هنرمندان همکار خود را برگزیده و پس از چندی کار با آنان را رها کرده تا زیر پرچم هیچیک نرود و بازبسته به هیچیک شناخته نشود. باری! «یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد».
ازقضا شجریان مانند
حافظ، هم در کار خواندن قرآن توانایی دارد و هم در موسیقی. موسیقیای که بسیاری از «آن قوم که قرآن خوانند»، آن را حرام و ناپسند و ابزار شیطان میدانند.
این مطلب (با تلخیص و حذف ارجاعات و منابع) بخشی است از:
«گزینش شعر در آوازهای شجریان»، مهدی فیروزیان،
هنر موسیقی، س۲۱، ش۱۷۳، شهریور و مهر ۱۳۹۷، ۵۹-۴۲.
https://t.center/roshananemehr