روز + نامه - نگین حسینی

#نگین‌حسینی
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
#من‌معلولیت‌ذهنی‌دارم
مهم این نیست که هر کسی چه برداشتی از «معلول ذهنی» دارد، درست یا غلط، هیچ کس حق ندارد از این عبارت برای توهین و تحقیر استفاده کند. رئیس جمهوری اسلامی ایران از تریبون رسمی استفاده کرده و به قصد تحقیر و تمسخر گفته «کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده است». این تشبیه پیش از آنکه توهین به سیاستمداران امریکا باشد، توهین به مردم ایران و جمعیت قابل توجهی از افراد با معلولیت‌های ذهنی و خانواده‌ها و‌ مدافعان حقوق آنهاست. این عبارت تُف سربالایی است که به جای آنکه بر صورت طرف مقابل بنشیند، برای گوینده‌اش و جمعیتی که او آنها را نمایندگی می‌کند، ننگ‌آور است. ای کاش سیاستمداران ایران پیش از حرف زدن، کمی مطالعه کنند و با ادبیات اصلاح شده و انسانی امروز در مورد اقلیت‌های اجتماعی آشنا شوند. ای کاش سیاستمداران بدانند که حق ندارند برای برنده شدن در گنداب بازی‌های سیاسی‌شان، پای قربانیان اصلی این بازی‌ها را وسط بکشند. ای کاش سیاستمداران بدانند که در بهترین حالتِ ممکنِ خودشان، از انسانیت، مهربانی و بی‌آزاریِ جمعیت بزرگی از افرادی که معلولیت ذهنی دارند، بویی نبرده‌اند. ای کاش کمتر به خود غره باشند این «باهوشانِ جهان»؛ که که این روزگار، به دست آنها به این سیاهی رسید، و نه به دست کسانی که معلولیت ذهنی دارند.
درمان اگر نیستید، درد هم نباشید! دستِ مرهم‌گذاری اگر ندارید، لااقل نمک روی زخم نپاشید!
#من‌معلولیت‌ذهنی‌دارم
#نگین‌حسینی #معلولیت #معلولیت‌ذهنی #سیاست #سیاستمداران
@neginpaper
امشب خبری رسید که خیلی خوشحالم کرد. خانم دکتر «نعیمه پورمحمدی» کتاب «جهانِ معلول‌ساز: دربارۀ اخلاق معلولیت» را منتشر کرده که به نوع خود، نخستین کتاب در حوزۀ مطالعات معلولیت فارسی از دیدگاه اخلاقی است. این کتاب را انتشارات توانمندان و دفتر فرهنگ معلولین منتشر کرده است.
همواره نوشته‌ام که رشتۀ علمی «مطالعات معلولیت» در ایران از لحاظ کمیت و کیفیت ادبیات، بسیار فقیر و غیرقابل مقایسه با انبوه ادبیات تولید‌شده به زبان انگلیسی در سراسر جهان است. از این رو، هر اثری که با حفظ امانت و اخلاق آکادمیک بتواند ورقی بر کتابِ لاغر مطالعات معلولیت در ایران بیفزاید، و به خصوص مفاهیمِ وام گرفته از مطالعات معلولیت انگلیسی را بر اساس ویژگی‌های جامعه ایرانی بومی‌سازی کند، کاری ارزشمند انجام داده است.
در کانال تلگرامی «فرهنگ معلولین» آمده است: «این کتاب، اولین اثر در زمینۀ اخلاق معلولیت در ایران است. شاید مهم‌ترین ویژگی آن این است که مطالعۀ موردی و عینی است، چون دکتر پورمحمدی دارای فرزندی با معلولیت شدید است و علاوه بر آن تلاش کرده از تجارب و دانش دیگران هم استفاده کند و با بومی‌سازی آنها راه نوینی در این زمینه مطرح سازد». خانم پورمحمدی در جملاتی زیبا و اثرگذار در مورد جلد کتابش نوشته: «تصویر روی جلد تصویر امیرعلی است که پیش از تولد از بیماری‌اش مطلع شدم و امروز خوشحالم که حق زندگی را از او نگرفتم، خوشحالم که اجازه دادم دنیا بیاید و امسال شمع تولد ۹ سالگی‌اش را با شور و شادی فوت کند و با خوشبختی زندگی کند اگر جهانِ سالمسالار و معلولسازی که ما ساخته‌ایم بگذارد؛ جهانی که حق زندگی و شادی و شکوفایی را فقط برای آدم‌های سالم به رسمیت می‌شناسد. برای امیرعلی؛ او که با تولدش من را برانگیخت تا دربارۀ معلولیت بخوانم و بنویسم…»
من متاسفانه هنوز به کتاب «جهانِ معلول ساز: دربارۀ اخلاق معلولیت» دسترسی ندارم اما آن را جزو فهرست کتابهایی قرار داده‌ام تا برایم ارسال شود. تا وقتی که کتاب را بخوانم، امید دارم که اثری قابل تامل و فربه باشد. به دوست نادیده‌‌ام، سرکار خانم دکتر نعیمه پورمحمدی بابت انتشار کتاب صمیمانه تبریک می‌گویم. به امید اینکه روزی همۀ ما انسان‌های «فعلا غیرمعلول» و «ظاهرا غیرمعلول»، به این آگاهی برسیم که وظیفه داریم دنیایی زیباتر برای تک تک آحاد جامعه بسازیم؛ برای همۀ امیرعلی‌های امروز و فردا...
#نگین‌حسینی #نعیمه‌پورمحمدی #معلولیت #مطالعات‌معلولیت #کتاب‌معلولیت
@neginpaper
خیال کن در طبیعت دل‌انگیز حوالی نیویورک مشغول قدم زدنی، هوای خالص اکسیژن را به درون می‌کشی، و بوی سبزه‌های آب خورده مستت می‌کند که نوایی می‌شنوی، نزدیک و نزدیک‌تر؛ نُت‌های آشنا، زیر و بم دلبرانه‌ی سازی که زخمه به دلِ شرقی‌ات می‌زند و می‌نوازد: «آهای خبردار، آهای خبردار، مستی یا هوشیار، خوابی یا بیدار»... ابوذر نشسته روی تنۀ درخت، سازش کوک، دلش عاشق، با سه‌تارش سخن می‌گوید؛ بی‌کلمه و کلام.
ابوذر سمیعی، دانشجوی دکترای سیاستگزاری فرهنگی دانشگاه خوارزمی، شش ماهی است که برای گذراندن فرصت مطالعاتی به دانشگاه «استونی بروک نیویورک» سفر کرده است. ابوذر از هفده سالگی دل به سه تار داد؛ از همان روزهایی که فروغ چشمانش افتاد در گرداب «آب سیاه» و نور دیدگانش کمتر شد و کمتر. ابوذر حالا به شیوۀ خودش دنیا را می‌بیند و کشف می‌کند؛ آنگونه که سرپنجه های هنرمند هر استادی به شیوۀ خودش، راه رام کردنِ سازها را پیدا می‌کند. معلولیت پایان توانایی نیست؛ نابینایی پایانِ فهمیدن نیست؛ دری جدید است به سوی کشف زاویه‌های دیگر آدمی؛ به سوی یافتن دنیاهای دیگر از خود. ابوذر راه خاص خودش را برای دیدن پیدا کرده و اگر غمی هست، نه از نابینایی، که از فهم نادرست دیگران از نابینایی‌ست:
آهای غمی که مثل یه بختک// رو سینه‌‌ی من شده‌‌ای آوار // از گلوی من دستاتو بردار// دستاتو بردار از گلوی من// از گلوی من دستاتو بردار
به زودی با ابوذر به گفت و گو خواهم نشست تا از تجربه‌هایش در نیویورک بگوید، از هر آنچه دیده و یاد گرفته و پسندیده و نپسندیده است. منتظر باشید! نشانی ابوذر در اینستاگرام: abouzar.samiei@
*متن شعر آهای خبردار: حسین منزوی با صدای همایون شجریان، فیلم رگ خواب.
#نگین‌حسینی #ابوذرسمیعی #سه‌تار #نابینا #هنر #معلولیت
@neginpaper
در مورد ویدیوی بالا:
لیدی‌گاگا، خواننده، ترانه سرا و هنرپیشه امریکایی، اعلام کرد که برنامۀ کمک‌رسانی به نوجوانان در معرض مشکلات و بیماری‌های روانی را در دبیرستان‌های امریکا گسترش می‌دهد. این برنامه موسوم به «کمک‌های اولیه سلامت روانی نوجوانان» که در حال حاضر در هشت مدرسه امریکا به صورت آزمایشی در حال انجام است، از پاییز امسال در بیست مدرسه اجرا خواهد شد. لیدی‌گاگا امیدوار است که این برنامه در تمامی مدارس امریکا به اجرا درآید.
لیدی‌گاگا در ویدیویی که می‌بینید، در مدارس امریکایی حاضر می‌شود و با نوجوانان در مورد مشکلات روحی و روانی صحبت می‌کند. او در یکی از این دیدارها از شانزده نوجوان دعوت کرد که در کنسرت او حاضر شوند و روی استیج بروند. لیدی‌گاگا روی استیج، با معرفی برنامه‌اش و نوجوانان دعوت شده، به حاضران گفت که «هیچ اشکالی ندارد اگر حال شما خوب نباشد». این برنامه که نوجوانان کلاس 10 تا 12 دبیرستان‌ها را هدف قرار داده، به نوجوانان یاد می‌دهد چگونه مشکلات روانی را شناسایی کنند و به آن واکنش نشان دهند. لیدی‌گاگا روی صحنه گفت: «گاهی که زندگی به شما یک میلیون دلیل می‌دهد که نخواهید بمانید، شما فقط به یک نفر نیاز دارید که نگاهتان کند، به شما گوش بدهد، کمک کند کمک بگیرید و حالتان را بهتر کند». این برنامه‌ی لیدی گاگا یکی از کارهای انجمن او به نام «بنیادِ اینطور زاده‌شده» است که با همکاری «شورای ملی سلامت رفتاری» به اجرا درمی آید. لیدی‌گاگا با نام اصلی «استفنی جوآن آنجلینا جرمانادا»، و مادرش، «سینتیا گارمانوتا» این موسسه را در سال 2011 تاسیس کردند.
#نگین‌حسینی #لیدی‌گاگا #سلامت‌روانی #نوجوانان
@neginpaper
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز دختر خانم جوانی را دیدم که همراه عده‌‌ای در زمین شنی پارک والیبال بازی می‌کرد. آزادی و رهایی‌اش را دوست داشتم؛ اینکه بدنش را همانطور که‌ هست، پذیرفته و به جای پنهان کردن پای مصنوعی‌اش، آن را تمام قد جلوی چشمان مردم‌ گذاشته. عموم کسانی هم که رد می‌شدند، زل نمی‌زدند به او و پایش. زل زدن (یکی از زشت‌ترین رفتارهای رایج در میان زنان و‌ مردان برخی کشورها) در امریکا ناپسند تلقی می‌شود ‌و عموما کسی به دیگری زل نمی‌زند. نکته‌ی دیگر که توجهم را جلب کرد، روحیه‌ی بازی و حرکت این دختر جوان بود؛ به جای گفتن اینکه «چطور با یک پای مصنوعی بازی کنم؟»، خواسته روی هر دو پایش بایستد و خودش را به صرف نداشتن یک‌پا، از تفریح و بازی و شادی محروم‌ نکند. نکته‌ی دیگر، همراهی نزدیکان و دوستان اوست که به جای سرکوفت و‌تحقیر و «آخه تو با یه پا اصلا چرا باید بری پارک؟!» همراهش شده‌اند و با او مثل انسانی برخوردار از حقوق طبیعی و انسانی، و بااحترام رفتار می‌کنند. نکته‌ی آخر، همه‌ی اینها در نهایت به مناسب بودن راه‌ها ‌و دسترسی به مکان‌های عمومی مربوط می‌شود.
#نگین‌حسینی #معلولیت #مناسب‌سازی #رفتاردرست #اندام‌مصنوعی
@neginpaper
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عجب ‌پارک بازی خوشگلی! چقدر وسایلش قشنگ طراحی شده! فکر می‌کنید چنین پارک جدیدی با این طراحی چشم‌نواز برای #کودکان_دارای_معلولیت هم قابل استفاده است؟ جواب در این ویدیو پیدا میشه. در ویدیو نشون دادم که متاسفانه وسایل بازی این پارک برای بچه‌هایی که از ویلچر، عصا یا واکر استفاده می‌کنن، قابل استفاده نیست. پیام این پارک برای خانواده‌های دارای فرزند معلول اینه: اصلا شما برای چی باید بچه‌تونو بیارید پارک؟ بچه‌ای که محدودیت حرکتی داره، اصلا نباید بازی کنه! حتی در کشوری مثل امریکا‌ هم هنوز پارکی پیدا میشه که راهش به روی کودکان معلول بسته است .
#نگین‌حسینی #معلولیت #کودک‌معلول #کودکان_دارای_معلولیت
@neginpaper
اونقدر #نقاشی‌های این خانم #هنرمند، نازنین دوربین را دوست دارم که میتونم دقایق زیادی بشینم و به جزییات‌شون نگاه کنم. چقدر زیبا از رنگ‌ها استفاده می‌کنه ونمادهای معلولیت رو چقدر قشنگ و بجا در داستان‌های نقاشی‌هاش به کار گرفته می‌گیره. نقاشی سوم با شعر معروف احمد شاملو معرکه است!
#نگین‌حسینی #نازنین‌دوربین #هنر #معلولیت #نقاشی
@neginpaper
همه در مورد این تبعیض زشت سوال کنیم!
تصور کنید در مسیری همیشگی، تاکسی می‌گیرید و هر بار به عنوان مثال بیست هزار تومان کرایه می‌دهید. یک بار راننده تاکسی زن است. موقع پیاده شدن، تشکر می‌کنید و به‌جای بیست هزار تومان، به او پانزده هزار تومان می‌دهید. وقتی راننده یادآوری می‌کند که «کرایه‌ی این مسیر بیست هزار تومان است» شما جواب می‌دهید «برای شما می‌شود پانزده هزار تومان. چون شما راننده‌ی زن هستید، باید کمتر از یک راننده‌ی مرد کرایه بگیرید!»
واقعا منطق پشت این استدلال چیست؟ چرا رانندگان زن که همان مسیر رانندگان مرد را طی می‌کنند و البته با دشواری‌های به مراتب بیشتر، باید کمتر دریافت کنند؟ آیا واقعا #اسنپ در حال اعمال این تبعیض زشت است که اگر راننده‌ای زن باشد، چون زن است باید دریافتی کمتری داشته باشد؟ اگر این خبر درست است، منطق اسنپ از اعمال این تبعیض چیست؟ چه جوابی دارند که بدهند؟
اگر راننده‌ی زن در اسنپ می‌شناسید، لطفا همین الان با او تماس بگیرید و از تجربه‌اش در این زمینه بپرسید. تک تک ما زنان و‌مردان، در هر شغل و مسئولیت و جغرافیایی، وظیفه داریم از اسنپ و رانندگانش در این باره سوال کنیم. منتظر پاسخ اسنپ هم می‌مانیم.
#نگین‌حسینی #زنان‌اسنپ #رانندگان‌زن‌اسنپ #زنان #تبعیض‌جنسیتی
@neginpaper
در این دو ویدیو که از پارک شهرمان (شهر کوچکی در جنوب شیکاگو، امریکا) تهیه کرده‌ام، بخشی از پارک را نشان داده‌ام که در آن وسایل ورزشی برای افراد دارای معلولیت در کنار وسایل دیگر قرار گرفته تا همه‌ی افراد با نیازهای مختلف، نه جداگانه، بلکه در کنار هم بتوانند ورزش کنند و لذت ببرند. برای پیداکردن اطلاعات بیشتر در مورد شرکت سازنده این‌وسایل، عبارت زیر را گوگل کنید:
Greenfields Outdoor Fitness
#نگین‌حسینی #پارک‌برای‌همه #دسترس‌پذیری #مناسب‌سازی #معلولیت
@neginpaper
همکاران رسانه‌ای: این ماجرا قابلیت تبدیل شدن به خبر را دارد؛ از این جهت که به گمانم از معدود مواردی است که فرد دارای معلولیتی که به خاطر معلولیتش مورد توهین قرار گرفته، از فرد توهین‌کننده شکایت قضایی کرده، به شکایتش رسیدگی شده و به نتیجه رسیده است.
یکی از دوستان عزیزم که محدودیت حرکتی دارد و برای راه رفتن از عصا استفاده می‌کند، با صاحبخانه سر جای پارک ماشین دچار مشکل شد. کار به جدال لفظی کشید. منهای اینکه حق با که بود، زن صاحبخانه به دوست گفت: «تا الان فکر می‌کردم آدم خوبی هستی، الان می‌بینم حقت بوده اینطور شدی، خدا زدت!». بعد رو کرد به مادرِ دوست و گفت: « ببین این دخترت که تکلیفش معلومه، اون دو تا فرزندت رو هم بیمه کردی!»
دعوا به کنار. پارکینگ و مسائل مربوط به کنار. اینکه کسی وسط یک دعوای این‌چنینی، موضوع معلولیت جسمی را پیش بکشد و از آن به عنوان ابزاری برای‌ تحقیر، سرکوب، سرکوفت و خفه‌کردن صدای طرف استفاده کند، ماجرایی دیگر است؛ واکنشی که انسانی نیست و البته قانونی هم نیست.
قهرمانِ ماجرای واقعی ما کفش‌های آهنین‌اش را پوشید و رفت به دنبال شکایت رسمی. اول به دادسرا مراجعه کرد، به او گفتند «برای پارکینگ فقط پدرت که طرف قرارداد اجاره است، می‌تونه شکایت کنه. تو فقط می‌تونی از اون زن به جرم توهین و از پسرش به جرم ممانعت از حق شکایت کنی». دوست جان به کلانتری رفت. افسر با لحن ناخوشایندی گفت: «می خوای شمارشو بده زنگ بزنم بگم حالا معلوله جای پارک بده». دوست جان جواب داد: «من اگه گدا بودم، اینهمه راه نمی‌اومدم». کسانی هم بودند که به او می گفتند «ول کن، به جایی نمیرسی! وسط دعوا حلوا خیر نمی کنن...» اما او دست بردار نبود. به مجتمع قضایی رفت و پرونده الکترونیکی باز کرد؛ و دوباره به همان کلانتری مراجعه کرد که از خوش‌اقبالی، افسر دیگری با حوصله و احترام به حرفهایش گوش داد، پرونده را با مدارک بیشتر تکمیل و دوست را راهنمایی کرد. فردای آن روز پرونده به دادسرا ارسال شد. قهرمان ماجرا با دادیار صحبت کرد و همه‌ی مدارک جمع‌آوری شده، از جمله عکس‌ها و ویدیوهای ثبت شده از محل پارکینگ و نوع پارک ماشین‌های صاحبخانه را تسلیم دادگاه کرد. دادیار اظهارات دوست را ثبت کرد و از او خواست شاهدان ماجرا را همراهش بیاورد. مادر و خواهر دوست که شاهد و شنوندۀ توهین‌های زن صاحبخانه بودند، شهادت دادند.
مژده که خبر رسید زن صاحبخانه به جرم توهین دستگیر شده اما به قید وثیقه تا روز دادگاه آزاد شده است.
خیلی خوشحالم که پرونده‌ای مرتبط با معلولیت و توهین به خاطر شرایط جسمانی در دادگاهی در ایران تشکیل شده و به نتیجه رسیده است. این اتفاق می‌تواند مبنایی باشد برای همه‌ی افراد دارای معلولیت که از این به بعد، در مواجهه با موارد توهین به خاطر معلولیت، بدانند که پشتوانۀ قانونی دارند. مسلما باید شانس بیاورند و گیر افسر و دادیار و مسئولانی فهیم بیفتند که افراد شاکی را به عنوان یک شهروند دارای حق و حقوق قانونی ببینند و رفتار کنند.
#نگین‌حسینی #معلولیت #حقوقی #شکایت #دادگاه #توهین
@neginpaper
در مورد دو عکس بالا:
دیشبِ سرد و بارونی، در اتاق کارم مشغول نوشتن بودم که صدای میومیوی ریز گربه‌ای رو از دوردست شنیدم. فکر کردم احتمالا بچه گربه‌ای در تاریکی شب در دلِ طبیعتِ پشتِ خونه گم شده. نیم ساعت گذشت و میومیو بیشتر شد. حالا انگار دو پیشی گریه می‌کردن. و نیم ساعت بعد، بچه گربۀ سوم. فهمیدم که بله! گربه‌ای باردار همین حوالی در حال زایمان بود و نوزادانش یکی بعد از دیگری از راه رسیدند. دل نگران باران و سردی هوا شدم. بااینکه میدونم به جز جوراب‌سفید (گربۀ خیابانی ام)، بقیه گربه‌های وحشی فراری هستن، بازم طاقت نیاوردم، کاپشن پوشیدم و با چراغ قوه موبایل رفتم پشت خونه. هوا تاریک و سرد و بارونی بود. صدای میوها قطع شده بود. چیزی پیدا نکردم.
ساعت پنج صبح از خواب پریدم و دوباره رفتم پشت خونه رو حسابی گشتم اما نبود. سری به داخل حیاط زدم. چشمم افتاد به گربه‌ای سفید که زیر برگی بزرگ در گوشۀ حیاط، درست زیر پنجرۀ اتاق کارم، کز کرده بود. با احتیاط جلوتر رفتم، دیدم یه موجود ریز سیاه از شکمش آویزونه. خودش بود! شب قبلش، نه اون دورها، بلکه همین جا، زیر پنجرۀ اتاقم نی‌نی‌هاشو به دنیا آورده بود. یه ذره جلوتر رفتم، دیدم دو بچه گربۀ دیگه کنارش افتادن. بی‌حرکت بودن، انگار مُرده باشن (عکس دوم) اما یکیشون هنوز دستش آروم تکان می‌خورد. درست بغل دست مادر افتاده بود. پیشی مادر کاری برای گرفتن و نزدیک کردنش نکرده بود و نوزاد داشت از سرما و گرسنگی جان می‌داد. نوزادِ دیگه کاملا خشک شده و مُرده به نظر می‌رسید. خواستم نزدیکتر بشم؛ فکر کردم شاید بتونم نوزاد نیمه‌جان را بگذارم نزدیکتر به خودش، اما گربۀ وحشی چنان فووویی کرد و خیز حمله گرفت که عقب کشیدم. بچه‌گربه‌ها تا به دنیا میان، با چشمان بسته، خزیدن را آغاز می‌کنن. اغلب اوقات به سمت مادر میرن برای شیر خوردن و گرم موندن. گاهی هم مسیرو اشتباه میرن و ازش دور می‌افتن. جالبه که جوراب‌سفید بلد نیست بچه‌هاشو با گردن به دهان بگیره. احتمالا این مادر بیچاره هم بلد نبود بچه‌ها رو به دندان بگیره و به خودش نزدیکتر کنه.
حیات وحش اینه. این موقعیتیه که نمیشه و نباید دخالتی در اون کرد. حیوانات چند بچه به دنیا میارن شاید در تقلا با خطرات مختلف دستکم یکیشون باقی بمونه. یک شب از به دنیا اومدن پیشی‌ها گذشته. من گریۀ تولدشونو شنیدم. اونها فقط چند ساعت مهمان این دنیا بودند؛ چند ساعتی که توش فقط رنج کشیدند و از سرما و گرسنگی تلف شدند. این هم روی دیگر زندگیه. این مجموعه، خوشی و ناخوشی، خوش اقبالی و بدشانسی، همش با هم میشه #زندگی، حتی اگه رنگ #مرگ خیلی زود روش پاشیده بشه.
#نگین‌حسینی #گربه‌های‌خیابانی
@neginpaper
استوری‌های اینستاگرامی و پست‌های فیسبوکی را چطور آماده کنیم تا برای جمعیت بیشتری قابل استفاده باشند؟

فکر کنم همه‌ باید سعی کنیم تا حد ممکن مطالب ما برای همه افراد قابل دسترسی باشند. یعنی چی و چطور؟ چند نکته به ذهنم رسید که کمک‌کننده است:
اول: خیلی از افراد در اطراف ما کوررنگی دارند. در شایع ترین نوع کوررنگی، افراد نمی‌توانند یا به سختی می‌توانند رنگ‌های قرمز، سبز و آبی روشن را تشخیص بدهند. پس اگر استوری را با حروف قرمز یا سبز یا آبی بنویسیم، تعدادی از افراد را به زحمت انداخته یا حتی از دیدن متن محروم کرده‌ایم. خواندن حروف به رنگ قرمز روی زمینۀ سیاه حتی برای کسانی هم که کوررنگی ندارند، گاهی سخت است؛ مخصوصا اگر برای خواندن از عینک استفاده کنند. بهترین استوری برای خوانده و دیده شدن، زمینه سیاه با حروف سفید یا برعکس است. هر چه از ترکیب رنگ‌ها کمتر استفاده کنید، احتمال بیشتر و بهتر دیده شدن مطلب شما بالاتر می‌رود.
از کنار هم گذاشتن این ترکیب رنگها تا حد ممکن خودداری کنید: سبز و قرمز؛ سبز و قهوه‌ای؛ آبی و بنفش؛ سبز و آبی؛ سبز کمرنگ و زرد؛ آبی و خاکستری؛ سبز و خاکستری؛ خاکستری و سیاه. تصویر این مطلب نشان می‌دهد وقتی رنگ‌ها را ترکیب‌ می‌کنیم، افراد کوررنگ‌ آن تصاویر را به چه شکل می‌بینند.

دوم: صفحات موبایل خیلی افراد عموما متوسط یا کوچک هستند. وقتی استوری می‌گذارید، از نوشتن متون بلند روی صفحه خودداری کنید چون برای جادادن متن باید اندازه‌ حروف را خیلی کوچک کنید. باور کنید من یکی حتی با عینک هم نمی‌توانم حروف ریز درهم فشرده را بخوانم؛ چه برسد به کسانی که احتمالا کم‌بینایی دارند یا چشم‌هایشان ضعیف‌تر است.

سوم: خیلی خوب است اگر روی ویدیوها زیرنویس بگذاریم تا افرادی که ناشنوا یا کم شنوا هستند هم بتوانند استفاده کنند. متاسفانه خودم هنوز نتوانسته‌ام ویدیوهایم را زیرنویس کنم. اگر اپلیکیشن مناسبی برای آیفون می‌شناسید که کمک میکند ویدیوها سریع زیرنویس شوند، ممنون می‌شوم معرفی کنید. البته تا رفع این محدودیت، دستکم می‌توانیم شرح مختصری از ویدیو را بنویسیم.

نکته‌ی دیگری اگر دارید، لطفا اضافه کنید تا خودم هم یاد بگیرم و بیشتر رعایت کنم. مرسی که وقت گذاشتید و خواندید.

#نگین‌حسینی #کوررنگی #اینستاگرام #ناشنوایی #کم‌بینایی #دسترسی #معلولیت
@neginpaper
پرداخت دیرهنگام پاداش قهرمانان پارالمپیکی با نرخ سکۀ سال 97

گروهی از ورزشکاران پارالمپیکی و مدال‌آوران مسابقات پاراسیایی جاکارتا 2018 در تجمعی مقابل وزارت ورزش خواستار پرداخت پاداش معوقه قهرمانی خود شدند. این در حالی است که ظاهرا دولت مبلغ 18 میلیارد تومان به حساب فدراسیون ورزش‌های جانبازان و معلولین واریز کرده و پاداش ورزشکاران قهرمان جاکارتا در مراسمی در ماه رمضان به آنها اهدا خواهد شد. هرچند ظاهرا پاداش عقب‌افتاده به زودی پرداخت می‌شود، این ماجرا چند نکته دارد:

اول: دولت همیشه برای اعلام پاداش ورزشکاران، از واحد سکه استفاده می‌کند که به خصوص در شرایط بحرانی ارزی کشور در ماه های اخیر، مشکل‌زا بوده است. پیش از بازی‌های آسیایی جاکارتا اعلام شد برندگان طلا، نقره و برنز از میدان جاکارتا به ترتیب 160، 80 و 40 سکه از رئیس جمهور دریافت خواهند کرد. سکه در سال 1397 حدودا 1میلیون و 700هزار تومان بود؛ در حالی که نرخ سکه امروز به حدود 4میلیون و 800هزار تومان رسیده است! ظاهرا قرار است به جای سکه، به ورزشکاران معادل نرخ سکه در سال 97 (یعنی هر سکه 1میلیون و 700هزار تومان) اهدا شود. این موضوع نیز موجب نارضایتی در جمع قهرمانان پارالمپیکی شده که خواستار دریافت عین پاداش وعده داده شده هستند؛ نه معادل تومانی آن به نرخ سکه سال گذشته. در واقع میزان پاداش قهرمانان پارالمپیکی به یک سوم میزان وعده داده شده کاهش یافته است؛ آن هم به سبب تعلل دولت‌ که نکته‌ی بعدی است.

به هنگام نبودن زمان پرداخت پاداش وعده داده شده، از دیگر مشکلاتی است که در هر دوره از بازی‌های مهم خارجی نمایان می‌شود. چرا پاداش قهرمانان باید هفت ماه پس از مسابقات داده شود؟ تورم، فشار اقتصادی و بیکاری عموم ورزشکاران پارالمپیکی ایجاب می‌کند که پاداش آنان به روز داده شود، نه با اینهمه تاخیر. پاداش یک سوم تاخیری در برابر تورم چندین برابر، چه دردی از ورزشکاران دوا خواهد کرد؟

نکته سوم، پاداش مالی هرچند کمک‌کننده است اما در نهایت، کفاف آینده شغلی و اقتصادی بیشتر ورزشکاران را نمی‌دهد. در کنار هدیه مالی، تضمین اشتغال قهرمانان پارالمپیکی هدیه‌ای به مراتب دلگرم‌کننده‌تر است تا پس از ته کشیدن پاداش مالی، قهرمانان کشور به بیکاری و دستفروشی نیفتند.

#نگین‌حسینی #پارالمپیک #ورزشهای‌جانبازان‌ومعلولین #پاداش
چندی پیش دیدم در اینستاگرام برایم پیام گذاشته؛ فکر کرده بود به یادش نمی‌آورم. با اینکه اسم خیلی از همکاران از یادم رفته، او را فراموش نکرده بودم. از سال‌هایی که در روزنامه اطلاعات کار می‌کردم، می‌شناختمش. دهه هفتاد و هشتاد، هربار گزارشی یا مطلبی می‌نوشتم، از راه دور تماس می‌گرفت و با لهجه شیرین کردی که شوق و مهربانی از آن می‌بارید، می‌گفت: «سلام خانم حسینی، #سعیدحواسی هستم، خبرنگار روزنامه اطلاعات در #سرپل‌ذهاب» بعد از نوشته‌ام تعریف می‌کرد و خداحافظ تا مطلب بعدی، تماس بعدی.
چند ماه ‌یش در اینستاگرام پیامی دیدم: «...بنده خبرنگار روزنامه اطلاعات در شهرستان #زلزله زده سرپل ذهاب هستم و یکی از دوستداران قلم و مطالب شما» همان صدا در ذهنم طنین انداخت؛ همان شور و مهربانی که گذر زمان هیچ، آوار مصیبت‌ها نیز کمرنگش نکرده بود اما خوشحالی چه گریزپا می‌شود وقتی سایۀ بلا می‌افتد روی سر مکالمۀ بی‌صدا. وقتی نوشت که با خانواده‌اش در کانکس زندگی می‌کند، آوار فرود آمد روی سرم: «بعد از زلزله 96، من و همسرم و پسر کوچکم تا پایان سال در چادر زندگی می‌کردیم. پسرم حافظ به ترس شدید از زلزله دچار شد و آرامش نداشت. خانه‌مان تعمیری بود و قرار بود درستش کنیم اما خرداد امسال در جاده گیلانغرب سوار بر پراید تصادف کردیم. همسرم از پنج نقطه دچار شکستگی شد، دو پای پسرم و زانو و ران خودم شکست. خانواده‌های من و همسرم ماه‌های زیادی از ما مراقبت و پذیرایی کردند. اما خوشحالم که هر سه ما دوباره در کانکس دور هم جمع شدیم.»
مواجهۀ فردی با واقعیت‌هایی که فقط در گزارش‌ها با اسامی جمع و افعال جمع می‌خوانیم شان، رنج تک‌تک آنهایی را که فقط عدد شده‌اند در خبرها، ملموس می‌کند. خبر، همان اتفاق هولناک می‌شود جلوی چشم‌هایت و خودش را فریاد می‌زند: منم واقعیت فاجعه! منم آن همه مرد و زن و کودک و جوان و پیر که خواندی سرپناهی ندارند، آواره اند! خبر منم، همین که نشانی سعید حواسی شده یکی از صدها کانکس شهرستان سرپل ذهاب! با مخارج سنگین فیزیوتراپی، زخم‌های جسمی و روحی، حقوق پرداخت نشده و... تازه خانه او هنوز سرجایش ایستاده و تعمیر نیاز دارد؛ آنها که زندگی‌شان تلی از خاک شد، چه؟
چیزی در قلبم فشرده می‌شود. زلزله. تصادف. شکستگی. خانه تعمیری. بیماری. اجاره‌های سرسام‌آور. بیکاری. بی‌پولی. چند مصیبت دیگر لازم است تا کسی که وظیفه‌اش رسیدگی است، برای این مردم بلازده کاری کند؟ صبرآنها که از ایوب هم شکیباتر بوده‌اند، کی برایشان شکر و شیرینی ارمغان خواهد آورد؟ کِی بگذرداین روزگار تلختر از زهر؟!

#نگین‌حسینی
@neginpaper
#باربی روی ویلچر و با اندام مصنوعی هم به بازار آمد. شرکت سازنده عروسک‌های باربی که حالا شش دهه از عمرش گذشته، کم‌کم به مجموعه عروسک‌هایش که عموما لاغر و بور و قدبلند بودند، چهره‌ها و فرم‌های بدنی متفاوتی اضافه کرده، از جمله عروسک‌های سیاه‌پوست، گندمی، تپل، با سینه‌های کوچکتر، و حالا عروسک نشسته روی #ویلچر و عروسکی که اندام مصنوعی دارد. مدیرعامل باربی دیروز اعلام کرد که خط تولید باربی عروسک‌هایی با موهای بافته، فرم‌های بدنی متنوع و عروسک دارای معلولیت را شامل می‌شود و این به‌خاطر تقاضای بالای مشتریان باربی بوده است. باربی برای ساختن عروسک روی ویلچر و عروسک دارای #پروتز (اندام مصنوعی) محققان دانشگاه یو.سی.ال.ای و افراد دارای معلولیت را به همکاری طلبیده است. مسئولان باربی می‌گویند مهم است که #افراد_دارای_معلولیت خودشان را در محصولات باربی ببینند.
#نگین‌حسینی #عروسک‌دارای‌معلولیت #باربی
@neginpaper