روز + نامه - نگین حسینی

#گربه‌های‌خیابانی
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
در مورد دو عکس بالا:
دیشبِ سرد و بارونی، در اتاق کارم مشغول نوشتن بودم که صدای میومیوی ریز گربه‌ای رو از دوردست شنیدم. فکر کردم احتمالا بچه گربه‌ای در تاریکی شب در دلِ طبیعتِ پشتِ خونه گم شده. نیم ساعت گذشت و میومیو بیشتر شد. حالا انگار دو پیشی گریه می‌کردن. و نیم ساعت بعد، بچه گربۀ سوم. فهمیدم که بله! گربه‌ای باردار همین حوالی در حال زایمان بود و نوزادانش یکی بعد از دیگری از راه رسیدند. دل نگران باران و سردی هوا شدم. بااینکه میدونم به جز جوراب‌سفید (گربۀ خیابانی ام)، بقیه گربههای وحشی فراری هستن، بازم طاقت نیاوردم، کاپشن پوشیدم و با چراغ قوه موبایل رفتم پشت خونه. هوا تاریک و سرد و بارونی بود. صدای میوها قطع شده بود. چیزی پیدا نکردم.
ساعت پنج صبح از خواب پریدم و دوباره رفتم پشت خونه رو حسابی گشتم اما نبود. سری به داخل حیاط زدم. چشمم افتاد به گربه‌ای سفید که زیر برگی بزرگ در گوشۀ حیاط، درست زیر پنجرۀ اتاق کارم، کز کرده بود. با احتیاط جلوتر رفتم، دیدم یه موجود ریز سیاه از شکمش آویزونه. خودش بود! شب قبلش، نه اون دورها، بلکه همین جا، زیر پنجرۀ اتاقم نی‌نی‌هاشو به دنیا آورده بود. یه ذره جلوتر رفتم، دیدم دو بچه گربۀ دیگه کنارش افتادن. بی‌حرکت بودن، انگار مُرده باشن (عکس دوم) اما یکیشون هنوز دستش آروم تکان می‌خورد. درست بغل دست مادر افتاده بود. پیشی مادر کاری برای گرفتن و نزدیک کردنش نکرده بود و نوزاد داشت از سرما و گرسنگی جان می‌داد. نوزادِ دیگه کاملا خشک شده و مُرده به نظر می‌رسید. خواستم نزدیکتر بشم؛ فکر کردم شاید بتونم نوزاد نیمه‌جان را بگذارم نزدیکتر به خودش، اما گربۀ وحشی چنان فووویی کرد و خیز حمله گرفت که عقب کشیدم. بچه‌گربه‌ها تا به دنیا میان، با چشمان بسته، خزیدن را آغاز می‌کنن. اغلب اوقات به سمت مادر میرن برای شیر خوردن و گرم موندن. گاهی هم مسیرو اشتباه میرن و ازش دور می‌افتن. جالبه که جوراب‌سفید بلد نیست بچه‌هاشو با گردن به دهان بگیره. احتمالا این مادر بیچاره هم بلد نبود بچه‌ها رو به دندان بگیره و به خودش نزدیکتر کنه.
حیات وحش اینه. این موقعیتیه که نمیشه و نباید دخالتی در اون کرد. حیوانات چند بچه به دنیا میارن شاید در تقلا با خطرات مختلف دستکم یکیشون باقی بمونه. یک شب از به دنیا اومدن پیشی‌ها گذشته. من گریۀ تولدشونو شنیدم. اونها فقط چند ساعت مهمان این دنیا بودند؛ چند ساعتی که توش فقط رنج کشیدند و از سرما و گرسنگی تلف شدند. این هم روی دیگر زندگیه. این مجموعه، خوشی و ناخوشی، خوش اقبالی و بدشانسی، همش با هم میشه #زندگی، حتی اگه رنگ #مرگ خیلی زود روش پاشیده بشه.
#نگین‌حسینی #گربه‌های‌خیابانی
@neginpaper