کارگاه دیالکتیک

#ژن_ژیان_ئازادی
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ اعتصاب غذای ۴۷ نفر از زنان زندانی سیاسی اوین در اعتراض به احکام اعدام و وضعیت زندانیان


۴۷ نفر از زنان زندانی سیاسی و عقیدتی بند زنان اوین، اعلام کرده‌اند که همزمان با حضور و سخنرانی مسعود پزشکیان در هفتاد و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل، از ساعت ۱۰ شب ۲ مهرماه تا ساعت ۱۰ شب ۳ مهرماه، اعتصاب غذا خواهند کرد.

این زنان زندانی دلیل اعتصاب غذای خود را «اعتراض به تشدید اعدام‌ها»و «وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی» عنوان کرده و خواهان توقف اعدام‌ها و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند.


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ دومین نامه‌ی وریشه مرادی از زندان اوین: «به افکار عمومی، به نام زندگی، به نام انسانیت، به نام زیبایی»، جهت انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است. متن کامل نامه به شرح زیر است:


از متن: «من وریشه مرادی، زندانی سیاسی که در مرداد ۱۴۰۲ در مسیر کرمانشاه-سنندج توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شده و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج و بند ۲۰۹ زندان اوین تهران، دوره‌ای از بازداشت و شکنجه را گذراندم، در روز ۵ دی‌ ۱۴۰۳ به بند زنان زندان اوین تهران منتقل شدم. من به‌عنوان زنی که خود درد زن بودن در جامعه‌ای ناعادلانه را چشیده و آشنا به محنت‌های زنان دیگر نیز بودم، در طول زندانی بودن در میان زنان، با افراد بسیاری هم‌بند گشتم و هم‌بند هستم که سرگذشت هر یک از آنان روایت محنتی است که زنان در نظامی زن‌ستیز دارند. نظامی که شاخه‌های اجتماعی، سنتی، تاریخی دارد. نظامی که «بهشت زیر پای مادران» را به گونه‌ای متفاوت و دل‌بخواهی ترسیم و تعریف کرده و تنها در چارچوب خدمتگزاری زنان به این چرخه‌ی مردسالارانه اجازه‌ی استفاده از «بهشت»شان را می‌دهند! با زنان هم‌بند هستم و هر لحظه را با کسانی می‌زیم که هرکدام به نوعی قربانی این نظام مردسالارانه هستند. و ما نیز آنانی هستیم که در مقابل این ستم سر بلند کرده و چشم در چشم موضع قدرت، علم مخالفت با زن‌ستیزی و زن‌کشی را برافراشته‌ایم. 
زندگی ما در اینجا یکی است. پیر فرزانه‌مان گفته که «زنان اولین ملت مستعمره شده هستند» و ما افراد این ملت مستعمره‌گشته، فارغ از زبان و تعلق ملیتی و اعتقادی خویش همچون یک روح در چندین جسم هستیم…»

▪️متن کامل نامه را در لینک زیر بخوانید:


https://shorturl.at/xdUsa



#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ ۳۰ هفته مقاومت علیه اعدام؛ تداوم کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در ۱۸ زندان کشور


متن: «کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام که اکنون با پیوستن صدها زندانی در ۱۸ زندان سراسر کشور همراه شده، بنا بر بیانیه‌ها و مواضع کنشگران زندانی همراه با آن، از ابتدا مخالفت و اعتراض به نفس اعدام به عنوان یک مجازات غیرانسانی و بدون بازگشت را مستقل از نوع اتهام و یا انگیزه و اعتقادات محکومانِ به اعدام، و لغو این مجازات غیرانسانی را هدف خود قرار داده است.

تداوم و گسترش مداوم این کارزار در حالی است که مقامات قضائی و امنیتی "جمهوری اسلامی" از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون بیش از ۳۱۰ نفر را به دار آویخته و اعدام کرده‌اند، در میان این تعداد قربانی اعدام در چند ماه اخیر، ۱۶ نفر از زنان زندانی نیز اعدام شده‌اند و حکومت با سرعت بخشیدن به ماشین اعدام خود در هفته‌های اخیر، ۱۱۸ نفر را فقط در مردادماه اعدام کرده است.

گستردگی استفاده حاکمیت استبداد دینی در چند وقت اخیر از مجازات اعدام، به گونه‌ای بوده است که گویی کارگزاران استبداد به شکل سیستماتیک راه‌حل همه بحران‌ها را در پای چوبه طناب دار یافته و به تعبیری "انتقام سخت" خود را با "اعدام" از فرزندان این آب و خاک می‌گیرند.

در این بین جامعه زنان که می‌تواند نیروی محرکه تغییرات بنیادین در ایران باشد، هدف سرکوب بیشتر در خیابان و در زندان توسط حکومت بوده است؛ آمار ۱۶ اعدام زنان زندانی در ۵ ماه اخیر، دستگیری‌ها و خشونت علیه زنان در جامعه به بهانه "حکومت ساخته" حجاب، که در مواردی به مرگ یا نقض حق سلامت دختران و زنان این سرزمین نیز انجامیده، مصداق بارزی از این رویارویی خشونت‌بار حاکمیت با زنان به عنوان نیروی پیشرو در تغیرات بنیادین به حساب می‌آید.

روشن است که "جمهوری اسلامی" در این اعدام‌ها مجموعه‌ای ۱۰۰ یا ۱۲۰ نفره را اعدام نمی‌کند، بلکه ۱۲۰ "تک نفر" را در تنهایی خودشان اعدام می‌کند و همه دیگرانی که شامل هزاران زندانی هستند هم کماکان تنها و بی‌پناه در انتظار آخرین روز زندگی و اجرای حکم اعدام‌شان باقی می‌مانند؛ به همین دلیل  چنان‌که زندانیان زندان اوین و لاکان رشت به درستی اشاره کرده بودند؛ مقابله و متوقف کردن این ماشین کشتار و اعدام در اقدامات و اعتراضات دسته جمعی و سراسری ممکن خواهد بود، یعنی مستقل از انگیزه‌ها، اعتقادات و...از آنجا که اعدام مقوله‌ای اجتماعی است و توسط حکومت اجرا می‌شود، مقابله با آن نیز یک امر اجتماعی بوده که تنها به صورت دسته‌جمعی و با اتحاد امکان‌پذیر خواهد شد.

همین ضرورت اتحاد و همدلی برای مقابله با اعدام را زندانیان کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" بارها مطرح کرده و برای مقابله و جلوگیری از تداوم اعدام‌ها از همگان خواسته‌اند که به هر شکل ممکن بپا خیزند و  زندانیان را برای این مقابله و مقاومتی که از درون زندان شروع شده یاری دهند.

بنا بر اطلاع منابع موثق که به دست ما رسیده، زندانیان اعتصابی "کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام" امروز نیز برای سی امین هفته پیاپی در زندان‌های مختلف کشور از جمله زندان‌ اوین (بندزنان، بند۴، بند ۶ و بند ۸)، زندان قزاحصار ( واحد۳ و واحد۴)، زندان مرکزی کرج، زندان خرم آباد، زندان نظام شیراز، زندان مشهد، زندان قائم‌شهر، زندان لاکان رشت (بندزنان و بند مردان)، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان خوی، زندان نقده، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران در اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام دست به اعتصاب غذا زده‌اند؛ و از همه هم‌وطنان، بویژه زندانیان زندانهای دیگر خواستار پیوستن به این کارزار و حمایت از آن شده‌اند. و از گزارشگر ویژه حقوق بشر خانم مای ساتو، خواستار توجه ویژه به اقدامات ضدانسانی بویژه اعدام در ایران و تلاش بی‌قفه در راستای توقف اعدام‌ها و پایان پذیرفتن این وضعیت غیرانسانی در ایران شده‌اند.

#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

۳۰مرداد۱۴۰۳»


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣‌ نامه و دفاعیه‌ی وریشه مرادی، زندانی سیاسی کورد برای «اطلاع افکار عمومی»


⚪️ داعش سر می‌بُرد،‌ جمهوری اسلامی نیز سر به دار می‌کِشد
 

▪️#وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.

وی از بند زندان زنان اوین، دفاعیه‌ای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته که برای انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است.


▪️متن دفاعیه: «احکام ناعادلانه‌ی اعدام فعالین زن (شریفه‌ محمدی و پخشان عزیزی) در فاصله‌ی کمتر از یک ماه،‌ اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسی‌اش است. تظاهر به قدرت‌مند بودن دولت جدید،‌ ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانه‌ی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن،‌ کورد بودن و جست‌جوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شده‌ام. هم‌اکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار  برای برگزاری دومین جلسه‌ی دادگاه، در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی ‌به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد،‌ قرار دارم. اگر چه می‌دانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد،‌ اما به نشانه‌ی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی،‌ به دادگاه نخواهم رفت و چنین دادگاهی را که حکم عادلانه‌ای در آن صادر نمی‌گردد، به رسمیت نمی‌شناسم. بارها در شرایط دشوار بازجویی‌ها و بازپرسی‌ها‌ دفاعیاتم را ارائه داده‌ام، اما این بار این نامه‌ی دفاعیه‌‌ی من است که خطاب به مردم و جامعه‌ی همیشه هشیار و آگاه و آزادیخواه به نگارش درمی‌آورم. از آنان می‌خواهم مرا و فعالیت‌هایم را مطابق عدالت اجتماعی قضاوت کنند.
زیستن در قرن بیست‌ویکم در خاورمیانه‌ای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت‌-ملت‌های دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزش‌ها و فرهنگ‌ها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزه‌ی نسل‌کشی، همگون‌سازی و ادغام و الحاق اجباری است. زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، ‌آموزشی و ...، و به عبارتی یعنی بی‌کاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته‌ شدن کولبرها (شهدای نان)!….»


ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/nOo1z



#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟣‌ هم‌صدا و هم‌پیمان، علیه حکم اعدام

⚪️ ویدئوی ارسالی به بیدارزنی در حمایت از #پخشان_عزیزی و #شریفه_محمدی


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣متن کامل نامەی سرگشادەی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کورد محکوم بە اعدام


هفتەی گذشتە بخش‌هایی از نامه سرگشادەی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کورد محکوم بە اعدام، تحت عنوان «کتمان حقیقت و آلترناتیو آن» در شبکەهای اجتماعی منتشر شدە بود. متن پیش‌رو نسخەی کامل این نامە است کە برای انتشار در اختیار #بیدارزنی گذاشتە شدە است. این زندانی سیاسی در نامەی خود بە روایت نحوەی بازداشت خشونت‌آمیز خود و خانوادەاش از سوی نیروهای امنیتی، شکنجەهای اعمال شدە در دوران بازداشت و همچنین مواضع و فعالیت‌های سیاسی خود پرداختە است.


⚪️ متن کامل این نامە را در ادامە بخوانید:


▪️کتمان حقیقت و آلترناتیو آن


«دستانش را بە دیوارەی رحم‌اش چسباندە بود تا نیافتد، در برابر داروهای سقط مقاومت می‌کرد. از همان کودکی برای ماندن و با صدای مادری زجرکشیدە کە درس مقاومت و زندگی می‌داد، چگونە بودن را قد می‌کشید:
«بۆیەت دەبەستم تا خووی پێ بگری، نەک تا من ماوم لە بەندا بمری».

میبندمت تا عادت کنی، تا زندە هستم در بند نمیری.

بین زندگی و زمان جنگی در حال وقوع است!
دستانش را بە دیوار سلول گرفتە بود تا نیافتد. مدت‌ها بود کە برای ماندن و یافتن راهی برای بودن و فراتر چگونە بودن، شب و روز نمی‌شناخت. با شیوەی ارعاب دولتی و بیست سلاح بالای سرشان کە بە زعم خود تروریست گرفتەاند (همان تروریسمی کە ارعاب در ملاء عام یکی از مبادی آن است!).
پسر نوجوان ١٧ سالەای کە خالەاش را بعد از سال‌ها دوری می‌دید، بە همراە پدر، خواهر و دامادش بە زمین خواباندە می‌شوند. دست از پشت بستە، سلاح بر سر، یک خانوادەی مقدس را (همان خانوادەی مقدسی کە بنیان‌های مقدس جمهوری اسلامی بر پایەی آن شکل گرفتە) با سوار شدن بر پشت‌شان بە زنجیر می‌کشند. لبخندی کە نشانەی اقتدار و پیروزی «دولت خانوادە» است؛ عملیات با موفقیت انجام شد.
بە سمت بالا حرکت می‌کنند و بالاتر...
صحنەهای کشتار و ازهم پاشیدن هزاران خانوادە در جلوی چشمانش بە مانند فیلمی تراژیک می‌گذرد. در ضعف شدید جسمانی دستانش را بە دیوار سلول ٣٣ اوین (بالا) کلید می‌کند. همان سلولی کە ٨٨ نیز با همان اتهام «کورد بودن» و «زن بودن» و تلاش برای «خود بودن»، بستە بودندش. صدای سرفەهای پدر را کە سە بار سکتە کردە، بە دلیل سرطان، تازە جراحی داشتە و تنش هنوز آثار گلولەهای دهەی ٦٠ را یدک می‌کشد، از بند ٤ می‌شنود. و از بندهای دیگر صدای فریاد خواهری کە بارها تقاضای دیدن تنها فرزند وحشت‌زده‌اش را دارد.
در همان روز اول بازجویی، پیشنهاد قضایی نشدن پرونده و فیصله‌ی همه چیز بی‌سروصدا، داده می‌شود! پیشنهادی کە بە سرانجام نمی‌رسد….»

#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


⚪️ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/lv3PO



@bidarzani
https://tinyurl.com/42z7vdba

مرگ‌‌بنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست

امین حصوری
(بخشی از متن در دست انتشار)

کارگاه دیالکتیک | ۱۴ تیر ۱۴۰۳

شری که نظام جمهوری اسلامی می‌کوشد نرمالیزه کند، مرگ‌بنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن به‌سان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ‌» برمی‌آید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگ‌های اجتناب‌پذیر شهروندان (ازجمله مرگ‌های تدریجی) منجر می‌شوند. خاطرنشان می‌کنم که این دو خصلت در ساحت واقعیْ درهم‌تنیده‌اند، چرا که هر دو از ماهیت مرگ‌بنیاد و مرگ‌آورِ جمهوری اسلامی برمی‌آیند و هر دو بخشی از کارکردهای بنیادین این نظام هستند (به‌واقع، مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم «ماشین مرگ» می‌گنجد). پیوند درون‌ماندگار این نظام با مرگ صرفا بدین معنا نیست که حاکمان سیاسی برای جان و زندگی انسان‌ها (شهروندان صوری) هیچ ارزش و حرمتی قایل نیستند، بلکه بیش از آن معطوف به این معناست که حیات و بازتولید این رژیم بر کشتار و مرگ‌گستری استوار (بوده) است. این پدیده البته گرایشی متاخر نیست و ریشه‌های تاریخی ژرفی دارد. جمهوری اسلامی استقرار بنیان‌های شیعی خود را بر ستایش مرگ و تقدیس شهادت بنا گذاشت و گسترش داد؛ انتخابی که به‌ویژه با برجسته‌سازیِ دولتیِ عزاداری محرم و مناسک مشابه به‌سان مهم‌ترین نماد شیعه‌گری مفصل‌بندی شده بود. نقطه‌ی اوج تقدیس ایدئولوژیک مرگ در موسم «نعمتِ» جنگ با عراق نمایان شد؛ جایی که حاکمان وقت در لوای تقدیس شهادت، انبوه نوجوانان کم‌سال را به روی مین‌ها و مقابل گلوله‌ها می‌فرستادند ...
تقدیس مرگ در عین حال، با ارزش‌زُدایی از زندگی و تحقیر زندگی و ضدیت با نمادهای سرزندگی (مثل شادی، موسیقی، رقص و تنانگی) همراه است و این به‌نوبه‌ی خود عادی‌نماییِ مرگ را تسهیل می‌کند. تقدیس دولتی مرگ، همچنین با حق انحصاری دولت بر توزیع مرگ همراه است. جایگاه ویژه‌ی اعدام در مشی حکمرانی جمهوری اسلامی و نمایش عمومی آن، بخشا معطوف به تثبیت این حق انحصاری و عادی‌نماییِ آن است. جان کلام آنکه مرگ‌آوری، نمایش مرگ و تهدید مرگ همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از شیوه‌ی حکمرانی جمهوری اسلامی بوده‌اند. ولی در اینجا با پارادوکسی روبرو می‌شویم: از یک‌سو، مرگ‌آوری به‌سان بنیان حکمرانی در تضاد با میل اگزیستانسیال مردم به زیستن (زندگی) قرار دارد؛ کما اینکه منشاء بسیاری از مقاومت‌های فردی و اجتماعی هم وجود همین‌ تضاد بنیادی بوده است. از سوی دیگر، کارکرد انقیادآورِ مرگ‌آوری (درجهت اغراض دولت) نیز درست به‌دلیل تهدیدی‌ست که متوجه حیات افراد می‌کند. پس پرسش این است که نظامی که بر پایه‌ی ضدیت با زندگی و تهدید دایمی مرگ بنا شده، چگونه قادر است از شکنندگی بگریزد و تداوم خود را تضمین کند.

استمرار جمهوری اسلامی در قامت یک نظام سیاسیْ متکی بر بازنماییِ مستمر نوعی پیوستگی تاریخی بوده است که بیش از همه در ساحت ایدئولوژیک بازسازی و بازتولید می‌شود. انواع پروپاگاندای ایدئولوژیک در فضاهای آموزشی و رسانه‌ای؛ تکرار منظم مناسک دولتیِ معطوف به آیین‌ها و مناسبت‌های مذهبی؛ برگزاری منظم و مصرانه‌ی مناسک سیاسیِ سالانه (مثل دهه‌ی فجر و ۱۳ آبان، ۱۵ خرداد، سالگرد رویدادهای جنگ، سالگردهای «شهادتِ» این و آن، و موارد مشابه)؛ در کنار سایر نمادپردازی‌های ایدئولوژیک دولتی (و بعضا برساخت‌های نوظهور)، حربه‌هایی برای القای این پیوستگی بوده‌اند. در این معنا، رژیم تداوم خود را در تکرار مناسکی می‌جوید که نفس برگزاری آنها می‌تواند قدرت رژیم برای حفظ روال عادیِ حکمرانی‌اش (به‌رغم هر چالش و تلاطم سیاسی) را به شهروندان (ازجمله به همراهان رژیم) القاء کند.

حفظ و بازنمایی این پیوستگی نه‌فقط ثبات و قدرت نظام را به محکومان (شهروندان) القاء می‌کند، بلکه تصویری ابدی از وضعیت عادیِ امور عرضه می‌کند. بدین‌طریق، کشتارها و مرگ‌های دولتی و به‌طور کلی مرگ‌بنیادیِ جمهوری اسلامی در سایه‌ی تداوم خدشه‌ناپذیرِ فعلیتِ هستیِ آن به حاشیه می‌روند. کشتارها و مرگ‌ها(ی اجتناب‌پذیر) در کنار سایر ستم‌ها و فجایعی که مرگ تدریجی (یا حیات ذلت‌بار در مرزهای نیستی) را بر فرودستان تحمیل می‌کنند، طبعا شکاف‌ها و گسست‌هایی واقعی در پیوستار فرضیِ هستیِ جمهوری اسلامی هستند. اما توان نفی‌آمیز و دگرگون‌ساز آنها به‌سان نقاط گسستگیْ منوط به برجسته‌شدنِ آنها در گفتار عمومی و پراتیک جمعی‌ست.

افزون بر این، حاکمان با بهره‌گیری از مناسک سیاسیِ موسمی مثل انتخابات و غیره می‌کوشند برای ترمیم شکنندگی ساختاریِ پیوستار نظامْ دقایق بازسازی فراهم کنند.
---

#مقاومت_زندگی_است
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی
#جنبش_دادخواهی #همبستگی_ستمدیدگان
#رژیم_کشتار #ماشین_مرگ
#ابتذال_شر #نرمالیزه_کردن_شر
--
@kdialectic
Forwarded from بيدارزنى
🟣 اعتصاب غذای عاطفه رنگریز در زندان شاهرود


بنا به اطلاع‌رسانی منابع مطلع به بیدارزنی: «عاطفه رنگریز از لحظه‌ی ورود به زندان شاهرود، دست به اعتصاب غذا زده است.

وی روز شنبه ۹ تیرماه پس از مراجعه به شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب دامغان، بازداشت و به زندان شاهرود منتقل شد.

او با اتهام جدید «تشکیل گروه به قصد برهم زدن امنیت ملی» روبه‌رو شد. این درحالی است که در پی بازداشت سال گذشته، در دادگاه بدوی دامغان به پرداخت جریمه‌ی نقدی محکوم شده بود».


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from کلکتیو ۹۸
👆👆👆👆 🚩 متنی از آتنا دائمی در باره سه‌شنبه‌های نه به اعدام در زندان قزلحصار که در عکس میبینید؛ او پیشتر نیز متن زیر را منتشر کرده بود:

اعتراض در زندان راحت نیست مخصوصا اگر جمعی باشد؛ مستلزم هماهنگی با افراد بند، شنیدن نظرات متفاوت، پیش بینی برخوردهای احتمالیِ نهادهای امنیتی و بررسی تاثیر آن در جامعه است و همه اینها در حالی‌ست که از پشت بیش از چهل دوربین امنیتی تمام رفتار شما را زیر نظر دارند و سعی میکنند جلوی هر فعالیت جمعی‌ در زندان را بگیرند! مثل شهریور سال ۹۷ پس از اعدام زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی که قصد لغو ملاقات حضوری ما را داشتند که بیانیه ای به بیرون زندان درز پیدا نکند!

ایده‌ها متفاوت است، یکی میگوید بیانیه، دیگری میگوید تحصن، عقاید نیز با هم متفاوت است، برای نوشتن هر بیانیه باید مراقب میبودیم که متن طوری باشد که رضایت همه را جلب کند! ممکن بود اعتراض ما توجه رسانه‌ها و افکار عمومی را جلب نکند، خطراتی هم داشت از پرونده و محکومیت جدید تا تبعید و ممنوعیت ملاقات و تلفن. همانطور که در تحصن ما برای اعتراض به کشتار معترضان بی سلاح آبان ۹۸ چنین شد، همانطور که بسیاری از ما با پرونده‌سازی‌های سپاه و اطلاعات حبس به حبسمان اضافه شد، در نتیجه همراه کردن اکثریت کاری‌ست بسیار دشوار!

ما در زندان و حتی در تبعید از همیشه معترض‌تر و انقلابی تر بودیم چون زندان و تبعید و تهدید نه تنها نمیتوانست ما را به عقب براند بلکه ما را مصمم‌تر و ایمان ما به باورهایمان را قوی تر میکرد. ما دوست داشتیم آزاد باشیم و فعال، در کنار مردم در اعتراضات خیابانی شرکت کنیم و فریاد آزادی سر دهیم اما ما را زندانی کرده بودند که به خیال خود تنبیه‌مان کنند و صدایمان خفه شود اما ما برای شکستن این زنجیر حتی در زندان به اعتراض و مخالفتمان ادامه میدادیم…
جمهوری اسلامی با ارتکاب به هر جنایت قصد ایجاد رعب و وحشت در جامعه را دارد و ما خطاب به مردم فریاد میزدیم که
«نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم» و فقط با قدرت جمعی‌مان میتوانیم در برابر این همه ظلم و جنایت بایستیم و آن را متوقف کنیم…

شصت و یک زندانی سیاسی در بند زنان زندان اوین با عقاید و باورهای متفاوت و حتی مخالفِ با هم، در اعتراض به اعدام اعتصاب غذا کرده‌اند. این حرکت جمعی بسیار ارزشمند است و می‌بایست مورد توجه و حمایت گسترده قرار گیرد، در کنار آن پیوستن زینب جلالیان به اعتصاب،پس از ۱۶ سال سرکوب و حبسِ بی حتی دقیقه ای مرخصی برای من بسیار ارزشمند‌تر است.
زینب جلالیان نماد همه آن چیزیست که جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران آورده اما همچنان سر خم نمیکند، ایستاده و حتی به صورت فردی و در تبعید به اعتراض علیه حکم اعدام و به مخالفت با جمهوری اسلامی ادامه میدهد…

#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی

@collective98
https://tinyurl.com/5n7y84pp

اول ماه مه ۲۰۲۴ و ضرورت انقلابِ فراگیر برای زندگی

متن دریافتی (نویسنده: بی‌نام)

کارگاه دیالکتیک

بر کسی پوشیده نیست که جهان بیش از همیشه در بحران‌های چندگانه و درهم‌تنیده فرو رفته است. حتی تفاوت‌ها و امتیازات جغرافیایی هم دیگر قادر نیستند این بحران‌ها را گذرا جلوه دهند یا اثرات فراگیرشان را صرفاً به مردمان مناطق «دوردست» نسبت دهند. بحران اقتصادیِ شدت‌یافته در اثر پاندمی کرونا بی‌آنکه تخفیف بیابد با پیامدهای چندلایه‌ی جنگ‌های تازه تلفیق شد و فشار زندگی و معیشت را بر فرودستان و پرولتاریا فارغ از محل سکونت‌شان هر چه سخت‌‌تر کرده، و همزمان دایره‌ی امکاناتِ موجود برای تدارک سیاست رهایی‌بخش را تنگ‌تر کرده است. به‌جز این، تشدید پیامدهای بحران گرمایش زمین و روند شتابان نابودی طبیعت هم نشان داده‌اند که مشکلات اصلی ما ماهیتی جهانی دارند. و در کنار همه‌ی این‌ها، ابعاد موحش تهاجم تازه‌ی دولت اسرائیل به غزه و نسل‌کشی آشکار فلسطینیان تحت حمایت‌‌های بی‌دریغ قدرت‌های غربی‌ بار دیگر نشان داد که هیچ قانون اخلاقی و انسانی بر مناسبات جهانی قدرت حاکم نیست. همه‌ی این‌ها تصویری تراژیک و دهشت‌بار از واقعیات جهان (همچون پهنه‌ی شر) ترسیم کرده‌اند؛ تصویری که شمار زیادی از انسان‌ها را از مبارزه برای تغییر ناامید کرده و آن‌ها را بدین‌سو سوق می‌دهد که در واکنش به ترس‌ها، خشم‌ها و حس بی‌قدرتی‌شانْ به گفتارها و وعده‌های سیاست‌مدارانی پناه ببرند که به‌میانجی این آشفتگی‌های فزآینده، بی هیچ لکنتیْ مرزهای ملی و نژادی و مذهبی و ارزش‌های مردسالارانه و اقتدارگرایانه را تقدیس می‌کنند. به‌نظر می‌رسد عروج سیاسی جریان‌های راست افراطی و اقتدارگرا به‌میانجی سیاست نفرت، تشدید خودکامگی سیاسی و جنگ‌‌طلبی‌ و نظامی‌گری فزآینده در سطح جهان، نتیجه‌ی مستقیم شدت‌یافتن بحران‌های سرمایه‌داری‌‌ست. اما درکنار ماهیت بحران‌زای سرمایه‌داری، عامل مهم دیگری هم بی‌گمان در ایجاد این دهشت تاریخی نقش داشته است که همانا افول مبارزات پرولتاریا (مبارزه‌ی طبقاتی) در مقیاس جهانی، و افول رؤیا و روایتی مشترک از رهایی‌ست. رویایی که قادر باشد مبارزات پرولتاریا را فراسوی مرزهای برساخته‌ی دولت‌ها و نیروهای ارتجاعی به هم پیوند دهد.

پس اول ماه مه ۲۰۲۴ را می‌باید در بافتار چنین شرایطی بنگریم و این پرسش را برجسته کنیم که اگر اول ماه مه گرامی‌داشت پیکار آشتی‌ناپذیر پرولتاریا علیه سرمایه‌داری‌ست، چرا پیکارهای طبقاتی ما به‌رغم استمرار ناگزیر و جلوه‌های درخشان‌شان، کم‌اثر شده‌اند؟ چرا پیش نمی‌رویم؟ بلکه از هر سو با سرکوب و شکست و عقب‌نشینی مواجهیم؟ در این‌ متن فشرده، تنها در همین حد می‌توان اشاره کرد که اگر امروزه بازتولید استثمار و سرکوب و ستم در اشکالی چندلایه بیش از هر زمانیْ در گستره‌ای جهانی‌ رخ می‌دهد، نه پرولتاریا می‌تواند توده‌ی همگنی از انسان‌ها باشد؛ نه حیطه‌ی مبارزات پرولتاریا به اشکال خاصی از مبارزات مُزدی و اقتصادی قابل فروکاستن است؛ و نه گستره‌ی این مبارزات قابل محدودسازی به مرزهای جغرافیایی یا به‌اصطلاح ملی و مرزهای هویتی‌ست. تحمیل شرایط دهشت‌بار کنونی بر پرولتاریای جهانی نتیجه‌ی آن است که در عصر سیطره‌ی نولیبرالیسمْ ما توده‌ی متکثر و ناهمگون پرولتاریای جهانی - درمجموع - نه‌تنها مسیر پیروزی را گم کرده‌ایم، بلکه باورمان به امکان پیروزی هم کمرنگ شده است؛ لذا عمدتا به پیکارهای دفاعیِ موردی و مقطعی بسنده کرده‌ایم. اما این فقط کلیت ماجرا یا برآیند کلی وضعیتِ مسلط است. در سطح مشخص و انضمامی اما، تجارب متعدد و درخشانی هم از مقاومت توده‌ای و پیکارهای انقلابی پیشِ روی ماست که بر ضرورت و امکانِ تغییر انقلابی پافشاری می‌کنند و راه‌های آن را به ما نشان می‌دهند. جنبش زاپاتیستا، جنبش روژآوا، جنبش انقلابی سودان؛ خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» (خیزش ژینا)، و همبستگی گسترده‌ی جهانی علیه جنگ و نسل‌کشی اسرائیل در غزه تنها نمونه‌های معدود و متاخری از این درخشش‌ها هستند. وانگهی، در کنار این خیزش‌های توده‌ای و جنبش‌های نام‌دار ولی محدود یا مقطعی، باید انبوه مقاومت‌های روزمره‌ی فردی یا جمعی پرولتاریا در سراسر جهان در حوزه‌های گوناگون استثمار و سلطه و ستم را به‌یاد بیارویم، که اگرچه عموما جرقه‌‌هایی زودگذر و پراکنده یا رویدادهایی «تکراری» به‌نظر می‌رسند، ولی به‌رغم همه‌ی سرکوب‌ها و محدودیت‌ها بی‌وقفه جریان دارند. بر این اساس، پرسش از «چرا پیش نمی‌رویم» می‌باید با بررسی همه‌‌جانبه‌ی تجارب،‌ دستاوردها و خصوصا موانع پیشروی این خیزش‌های توده‌ای و مقاومت‌های روزمره پی گرفته شود.

--------------
#مبارزه_برای_زندگی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_پرولتاریا
#زنده_باد_سوسیالیسم
#ژن_ژیان_ئازادی
#اول_ماه_مه
#همبستگی_جهانی_ستمدیدگان
--------------
@kdialectic
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 "جان همه ما در خطر است!"

تعدادی از معترضان قیام انقلابی #ژن_ژیان_ئازادی از جمله توماج صالحی، مجاهد کورکور، رضا رسایی و عباس دریس در خطر اعدام قریب الوقوع قرار دارند.

شبکه‌های اجتماعی لبریز از واکنش‌ها به صدور حکم اعدام برای #توماج_صالحی است و برخی کاربران نگران هستند که مبادا در سایه این خبرها، جمهوری اسلامی احکام اعدام دیگر معترضان خیزش ژینا و آبان خونین را اجرا کند.

درست به همین دلیل کاربران زیادی خواهان توجه همزمان به معترضان در خطر اعدام اند با جمله : "جان همه ما در خطر است".

جمهوری اسلامی اعدامی در چنان شرایط شکننده و پرباران به سر می‌برد که به او قابلیت هر نوع اقدام سرکوبگرانه را می‌دهد؛ چنین رژیمی به سختی خط قرمزی برای رفتارهای خشونت آمیز می‌شناسد و تنها مقصدی که دنبال می‌کند و برایش حاضر است جان های عزیز بسیاری را به سبک خدایان باستان قربانی کند، آیت است: بقای دیکتاتوری دینی سرمایه به هر قیمتی!

تنها سلاح ما در برابر چنین ماشین کشتاری، همصدایی قدرتمند برای رستگاری و نجات بازداشت شدگان و به ویژه محکومین به اعدام است.

#جمهوری_اعدام
#جمهوری_کشتار
#ماشین_سرکوب_اسلامی

@collective98
Forwarded from بيدارزنى
🟣 بیانیه مادران دادخواه پارک لاله:


دستاوردهای بی‌نظیر قیام «زن، زندگی، آزادی»، برگشت‌ناپذیر است


سر از سجده‌های عزا بردارید
که نه وقت عزا که هنگامه خشم است

از متن: «زنان مبارز و مقاوم ایران عزم‌شان را جزم کرده‌اند که سنگرهای به تسخیر در آمده توسط حاکمیت ارتجاعی اسلامی ایران پس از انقلاب ۵۷ را یکی پس از دیگری پس بگیرند. زنان مبارز و شجاع ما سال‌هاست که مستمر در خانه‌ها، در جامعه و در خیابان‌ها علیه آپارتاید جنسیتی و هرگونه تبعیض مبارزه می‌کنند و با مبارزات بی امان و هر روزه‌ی خود نشان داده‌اند که علیرغم سرکوب‌های وحشیانه و مداوم این حاکمیت زن‌*ستیز در طی ۴۵ سال گذشته، به ویژه پس از قیام شجاعانه «زن، زندگی، آزادی»، به‌هیچ‌ عنوان قصد بازگشت به گذشته را ندارند و اجازه نمی‌دهند که آن‌ها را جنس دوم بشمارند و حاکمیت و جامعه‌ی مرد-پدرسالار برای‌شان تصمیم بگیرند…»


ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/gBDHM


#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
بیانیه شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در محکومیت احکام ضد بشری علیه فعالان صنفی و فعالان زنان #گیلان

🔸 شصت سال زندان برای فعالان در حوزه #زنان
🔸 بیست سال زندان برای فعالان در کانون صنفی #معلمان

ناعقلانیت قدرت، ناانسانیت نهادهای وابسته بدان را بازتولید می‌کند، ابتذال در این احکام، "داد" را شرمگین تاریخ ساخته است.
نادانی حاکم بر زعامت سیاسی جامعه مانع از آن شده است تا فهم شود، فرایند تبدیلِ ترس به خشم، در بین مردم چنان فزونی یافته، که "هر آنچه سخت است و استوار دود می کند و به هوا می‌برد".

حکومت تنها حق راستین خود را "مجازات" کردن، با هر ابزاری و با هر سنتی که صلاح می‌داند، قلمداد می‌کند. این نگرش از آنجا نشات گرفته که، شهروند گرگ حکومت است، این منطق فرمانروایی مُردنی است.
انسان امروز، قربانی خواست غیراخلاقی ِسیاست‌ورزی‌های شما مبتنی بر بقا با مجاز شمردن هر ابزاری نخواهد شد.

حق زندگی‌خواهی، حق اعتراض، حق نافرمانی در برابر استبداد مطلق، حق فریاد، حق استقامت، حق بهره گیری از شور زیستن، حق خودبسندگی فردی و اجتماعی، ما و فعالیت‌های صنفی و مردم‌گرایانه‌ی ما را باز تولید می‌کند.
راهی که تاکنون برای رهایی و برابری طی کرده‌ایم، راهی است برگشت‌ناپذیر، "ما" دیگر "آنی" نمی‌شویم که خواستِ نا عقلانی فرمانروایی "زورمحور" شماست.

🔸 احکام اخیر صادره از سوی دستگاه قضا، علیه فعالان حوزه زنان، و پیش‌تر علیه فرهنگیان در #گیلان، لمپنیسم قلدرماب حاکمیت در بهره‌گیری از خشونت محض علیه تمامی نارضایتی‌هایی است که مردم ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از خود نشان داده‌اند. مردم آموخته‌اند، "از ترسیدن، بترسند. این یعنی:‌ قدرت برساختن مردم.

🔸 شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، احکام ناعادلانه علیه فعالان حوزه زنان، #زهره_دادرس، #فروغ_سمیع‌نیا، #سارا_جهانی، #یاسمین_حشدری، #شیوا_شاه_سیا، #نگین_رضایی، #متین_یزدانی، #آزاده_چاووشیان، #زهرا_دادرس، #جلوه_جواهری، #هومن_طاهری
و اعضای کانون صنفی معلمان گیلان، #محمود_صدیقی_پور، #عزیز_قاسم_زاده، #علی_نهالی، #تیمور_باقری_کودکانی، #جواد_سعیدی، #طهماسب_سهرابی، #انوش_عادلی، #جهانبخش_لاجوردی، #غلامرضا_اکبر_زاده، #یداله_بهارستانی
قویا محکوم می‌کند
و اعلام می‌دارد این رویه، در اراده مردم تحت‌ستم ایران، جهت به ثمر رساندن جنبش رهایی بخش و برابری‌طلب خویش، ذره‌ای خلل وارد نخواهد ساخت.

دهم فروردین ماه ۱۴۰۳

#ژن_ژیان_ئازادی

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔
@kashowranews
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
از مقدمه‌ی نویسنده:

در کوران قیام ژینا بود که ویدئویی کوتاه از دختربچه‌ای (احتمالا ۱۳- ۱۴ ساله) از صفحۀ #صدای_ماهی_سیاه  منتشر شد. در آن ویدئو، راوی این‌گونه آغاز کرد: «سلام. من یه دهه‌هشتادی هستم؛ یه دختر دهه‌هشتادی. که بهش می‌گین بچه. هیچ‌کدومتون تا الان نیومدید بگید دردت چیه؟ تو چی ‌می‌خوای؟ چرا داری انقلاب می‌کنی؟ چرا داری اعتراض می‌کنی؟ چرا داری ناآرامی ایجاد می‌کنید، البته به قول خودتون. ولی من بهتون می‌گم. درد من اون پیرمردیه که باید تو مترو فال بفروشه تا بتونه خرج زندگی را در بیاره. درد ما فقط حجاب نیست. یکی از دردهای ما حجابه .....»
بدون این‌که خواسته باشیم در دام سانتی‌مانتالیسم افراطی بیفتیم و از انقلاب دور شویم، باید آن ویدئوی معروفِ چنددقیقه‌ای را یکی از بهترین دلایل برای همان «ناآرامی‌ها» بر شمرد. قیام ژینا خاموش گردید، و شاید از حیث پژوهشی بهتر بتوان چند‌‌و‌چون؛ چم‌و‌خم؛ و کم‌و‌کیف آن را از منظر تحقیقی بررسی کرد. بدون تعارف، حتی در بین جبهه‌های قلمیِ چپ، بودند و هستند افرادی که قیام ژینا را همچون جنبش سبز، شورشی خرده‌بورژوایی و طبقه‌متوسطی تلقی کردند. ولی واقعیت آن است که مختصات قیام ژینا به‌قدری رادیکال بود که تمام تقاطع‌های ستم جنسی، جنسیتی، حاشیه- مرکز، اتنیکی- ملی، و حتی دستمزدی و معیشتی را پل زد، و همین مختصات تکان‌دهنده بود که این قیام را در بین تمامی قیام‌ها، شورش‌ها و جنبش‌های پسا۵۷ یگانه و یکتا کرده.
نگارنده در مقام یک پژوهشگر، در حوزۀ دیگری قلم می‌زند و در فضای اندیشه‌ای دیگر قدم، و به دور از هر کلیشه‌ای، سواد و دانشی در حوزۀ بسیار مهم و تخصصی «مطالعات کودک و کودکان» ندارد، ولی جرقۀ نگارش و جمع‌آوری مطلبی که پیش روی شماست، با دیدن همان ویدئو، عصیان‌گری کودکان در قیام ژینا و برخوردهای شخصی نگارنده با کودکانی که درگیرِ قیام ژینا بودند، رقم زده شد. در نوشتۀ پیش رو تلاش شده تا ضمن اشارۀ مختصری به «مداخلۀ کودک در سیاست»، پیداکردن «زبان سیاسی»، حضور توامان با «اکت سیاسی» در قیام ژینا و نقش‌آفرینی کودکان نشان داده شود. از آنجا که یکی از مباحث مهمِ مطرح‌شده از خلل قیام ژینا، یکی همین تقلیل اعتراض به نسل، و بی‌عرضه‌دانستن مابقیِ نسل‌ها بود، نگارنده پیشتر در مقاله‌ای، به خطای پژوهشیِ این نوع نگاه پرداخته، و به‌جهت مرور مجدد و پرهیز از دوباره‌گویی، در بخش پیوست، ضمیمۀ مطلبِ حاضر گردیده، تا خوانندگان پیگیرتر بتوانند نگاهی اجمالی یا مفصل به مقولۀ سن، نسل و کنشگری نسلی در سیاست داشته باشند. و اما مهم‌ترین بهانۀ این مطلب، مواجهۀ نگارنده با نقاشی‌های کودکان در مورد قیام ژینا بود، و برخی مصاحبه‌های پراکنده با آن‌ها. نقاشی‌هایی که اجازۀ انتشار آن را داشتم، در پیوست یک آمده.
سخن کوتاه می‌کنم، که مطلب پیش رو که در مورد نقش کودکان است و به زبان تصویریِ آن‌ها، زیاده بالغانه نشود. فقط می‌ماندَد توضیح نهایی در مورد عنوان نوشته. در ویدئویی کوتاه، سه دختربچۀ دبستانی حضور داشتند که با هر سه، «زن، زندگی، آزادی»گویان در راه بارگشت از مدرسه بودند. صفحۀ «صدای ماهی سیاه» در تیتری درست، این‌گونه خطاب کرد: «شکوفه‌های انقلاب» برخی شِبه‌فعالان خُرده گرفتند که اطلاق «شکوفه» به دختران، لفظی سکسیستی است و بار اروتیک دارد. گویا آن شِبه‌فعالان خبر نداشتند که «شکوفه» اصطلاحی تماما سیاسی است که ریشه در تاریخ مبارزه در این سرزمین دارد؛ ریشه‌ای که در پیوند با عبارت‌های «غنچه»، «بنفشه» و «گُل» در شعر «وارطان سخن نگفت»، سرودۀ شاملو، در سال ۱۳۳۳ در زندان قصر، برای وارطان سالاخانیان به نهایت رسید:
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود، گُل داد و مژده داد:
«زمستان شکست» و رفت ...
پس چه عنوانی بهتر از «شکوفه‌های انقلاب» در این زمستان؟!


فایل پی‌دی‌اف جزوه در پیوست


#طاها_رادمنش #زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم



@Blackfishvoice1
Forwarded from کلکتیو ۹۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚩 امروز چهارشنبه دومین روز اعتراض و اعتصاب عمومی در سمیرم بود، علیه اعدام و در دفاع از دو زندانی سیاسی محکوم به «محاربه». این افراد همراه دو تن دیگر در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۱ با یورش ماموران به منزلشان بازداشت شدند: فاضل بهرامیان، مهران بهرامیان، یونس بهرامیان و داریوش ساعدی

از میان این چهار نفر، دو تن یعنی فاضل بهرامیان و مهران بهرامیان به اعدام و دو نفر دیگر هر کدام به ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شده‌اند.

مهران و یونس بهرامیان از خانواده‌های دادخواه و برادران #مراد_بهرامیان از شهدای قیام ژینا هستند که در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در شهر سمیرم با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی کشته شد.

به تازگی #بهاره_شیری مادر #علی_عباسی یکی دیگر از شهدای این روز در سمیرم نیز به صورت غیابی به ۸ سال زندان محکوم شده است.

اعتصاب عمومی مردم سمیرم در اعتراض به صدور این احکام جنایتکارانه انجام گرفته و به رغم تهدید برخی از مغازه‌داران به بازداشت و پلمب محل کسب امروز نیز با قدرت تمام ادامه دارد.

#نه_به_اعدام
#جمهوری_کشتار
#دادخواهی_مبارزه_است
#همبستگی_مردمی_با_محکومین_به_اعدام
#مقاومت_زندگی_است
#ژن_ژیان_ئازادی
#قیام_ژینا

@collective98
Forwarded from بيدارزنى
🟣 چگونه بی‌«دار» شویم؟ وقتی که بیدار شویم


بامداد امروز ۹ بهمن‌ماه، ۴ زندانی سیاسی کورد (وفا آذربار، پژمان فاتحی، محمد فرامرزی و‌ محسن مظلوم)، در زندان قزل‌حصار کرج اعدام شدند.

جمهوری اسلامی با تمام قوا در حال اجرایی‌سازی احکام اعدام است. «اعدام» این اهرم سرکوب و تداوم حکمرانی، پشتوانه‌ی قدرت حاکمیت از آغاز قدرت‌گیری تا به‌امروز بوده است.

اعدام چهار زندانی سیاسی کورد در حالی صورت گرفت که - به‌سیاق کارنامه‌ی خونین حاکمیت در تضییع حقوق قضایی و‌ انسانی زندانیان- آنها طی شکنجه‌های جسمی و‌ روانی، با پرونده‌سازی سنگین امنیتی روبه‌رو شده بودند.

⚪️ روز گذشته مادران این چهار زندانی سیاسی برای بار دوم و‌ پس از ملاقات آخر با فرزندان خود، مقابل زندان اوین تجمع کردند. اعدام وفا آذربار، پژمان فاتحی، محمد فرامرزی و محسن مظلوم، داغی بر دل مادران و همسران و خشمی توامان در وجود جامعه‌ی دادخواهان است.

مادرانی هراسان و مستاصل مقابل درب زندان‌ها، زنانی ایستاده و حق‌طلب که با تمام وجود، ضرورت آزادی و آزادگی فرزندان و همسران خود را فریاد زدند…

⚪️ جمهوری اسلامی، باز هم «فرزندان آفتاب و باد» را کشت، اما روزی فرا می‌رسد که تنها «نفرین دوزخ» چاره‌ساز نباشد و «مادران سیاه‌پوش و دادخواه»، آزادی و‌ تحقق عدالت را به‌چشم ببینند. روزی که خلق نمی‌شود، جز با بیداری.


#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم
#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
Forwarded from کلکتیو ۹۸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚩 از #روژاوای کردستان برای و در حمایت از مقاومت مردم و زنان #بلوچستان

" همه ما امروز بیش از هر زمان دیگری به همبستگی فرامرزی نیازمندیم... شعار ما #ژن_ژیان_ئازادی است!"

اعلام همبستگی و پشتیبانی فعالان روژآوا از اعتراضات اخیر مردم بلوچستان شرقی و از مبارزات آنها علیه بلوچ کشی

#مقاومت_زندگی_است
#به‌رخۆدان_ژیانە
#روژآوا
#بلوچستان

@collective98
http://tinyurl.com/435jpj5p


ضحاک‌ ماردوش: افسانه‌ای که سرنوشت ما شد!

کارگاه دیالکتیک
۳ بهمن ۱۴۰۲

زنده یاد سعیدی سیرجانی (۱۳۷۳ - ۱۳۱۰) در سال ۱۳۶۴ کتاب «ضحاک ماردوش» را منتشر کرد. با نظر به خفقان سیاسی دهه‌ی ۱۳۶۰ و موج کشتارها و اعدام‌های آن سال‌ها واضح بود که نویسنده از چه درد و‌ ستمی سخن‌ می‌گوید؛ و واضح بود که صرف همین کتاب کافی بود که نویسنده‌ی آن برای همیشه زیر ساطور سرکوب حاکمیت قرار گیرد (سیرجانی پس از انتشار نامه‌ای سرگشاده به علی خامنه‌ای، در سال ۱۳۷۲ دستگیر و در سال ۱۳۷۳ در زندان به قتل رسید.)

به «ضحاک‌ ماردوش» بازگردیم، نه به مضمون خود کتاب لزوما، بلکه به مدلول عنوان کتاب. ضحاک کتاب سیرجانی بی‌گمان تجسم اولیه‌‌اش را در پیکر روح الله خمینی می‌یافت. اما خود نویسنده به‌اعتبار نامه‌ی سرگشاده‌اش به خامنه‌ای (که به دستگیری و شکنجه و مرگ موحش او انجامید) به‌خوبی واقف بود که اگر ضحاک افسانه‌ای به‌ضرورت تاریخی پا بر زمین واقعیت گذاشته، مقام ضحاکی لاجرم تا اطلاع ثانوی موروثی خواهد بود. و طی سال‌های کوتاه باقی‌مانده از حیات شریفش خود شاهد بود که چگونه ردای ضحاکی و کارکرد آن به جانشین خمینی انتقال یافت.

پرسش این است که کدام ویژگی نظام جمهوری اسلامی سر حاکمیت را با ضحاک ماردوش خویشاوند می‌سازد؟ یا بهتر بگوییم، کدام خصلت بنیادین، جمهوری اسلامی را قابله‌ی بدترین اساطیر تاریخی ساخته است؟ سیرجانی این حقیقت را با فراست دریافته بود که دوام و بقای حاکم با قتل روزانه‌ی بهترین جوانان این سرزمین (و‌ خوراندن مغز آنان به مارهای اطراف سر حاکم) پیوند یافته است. سیرجانی خود شاهد زنده‌ی کشتارهایی بود که شیفته‌ترین جان‌ها و آزاده‌ترین جوانان این دیار را از جوشش زندگی محروم‌ کرده بود. پس، اگر بخواهیم این ویژگی‌ سرشتی جمهوری اسلامی را در یک کلمه خلاصه کنیم، شاید «زندگی‌ستیزی» جامع‌ترین و‌ گویاترین واژه‌ی ممکن باشد. چون نظامی که بر نیزه‌ی خونین یک ضدانقلاب پا گرفته بود، باید بی‌وقفه جوشش امیدهای برآمده از انقلاب را می‌کشت؛ و حاملان آن امیدها را؛ و سپس همه‌ی کسانی را که در وفاداری به آزادی و زندگی و رهایی انسان، این بنای ستم را گردن نمی‌نهادند.

به‌بیان دیگر، سیرجانی با انتخاب این تمثیل ادبی‌ صرفا خشم و‌ درد خود را از اوضاع جاری زمانه‌اش منعکس نکرد، بلکه به مخاطبانش درباره‌ی سرشت بنیادین نظام نوپای اسلامی یعنی «زندگی‌ستیزی» ماهوی آن هشدار داد. خود او این سرشت را چنان جدی گرفت که از همان دم انتشار آن‌ کتاب، شمشیر مبارزه با این نظام آدمی‌خوار و زندگی‌ستیز را از رو بست، تا سرانجام بر سر این پیکار جان نهاد.

سال‌هاست که کمتر کسی از سیرجانی و انتخاب دلاورانه‌اش سخنی به میان می‌آورد. (تو‌ گویی در عصر سلطه‌ی ضدقهرمانان، تصور بزرگداشت قهرمانان با هاله‌ای از تردید و شرم عجین شده است). اما پس از مرگ قهرمانانه‌اش، هر سال بیش از گذشته و به‌تلخی بر ما عیان شده است که عصاره‌ی نهاد دولت در نظام جمهوری اسلامی چیزی جز کشتار و اعدام نیست؛ کشتار روزانه‌ای که همچون شالوده‌ی بازتولید و بقای این ماشین جهنمی عمل می‌کند. به گواهی رویدادهای مختلف و رویه‌های مکرر، «مرگ‌درمانی» همواره بدیهی‌ترین و اصلی‌ترین سازوکار حکمرانی حاکمان اسلامی بوده است. برای مثال، چندین سال است که دولت اسلامی حاکم بر این جغرافیا، رکورددار جهانی شمار اعدام‌ها به نسبت جمعیت کشور است (۹۰ اعدام در دی‌ماه سال جاری)؛ یعنی دوام هیچ دولتی در جهان به‌اندازه‌ی جمهوری اسلامی ایران وابسته به کشتار شهروندانش نیست؛ که این باز به‌معنای آن است که آنتاگونیسم دولت و جامعه در این جغرافیای ستم در بالاترین سطح جهانی‌اش ایستاده است. وقوع هرساله‌ی خیزش‌های توده‌ای ستمدیدگان خود تصدیقی‌ست بر همین واقعیت. پس اعدام‌های دولتی همانند خیزش‌های مردمی در امتداد آنتاگونیسمی رخ می‌دهند که در شالوده‌ی شکل‌گیری جمهوری اسلامی و در کارنامه‌ی ستم‌بار و موحش آن ریشه دارد.
مساله این است که حاکمان هیچ روزی این منازعه‌ی سرنوشت‌ساز را به حال خود رها نکرده‌اند و هیچ‌روزی از ضرورت عقب‌راندن ستمدیدگان برای محافظت از خویش غافل نبوده‌اند. چون کارکرد اعدام‌ها نیز در نهایت ارعاب ستمدیدگان، و تضعیف خودباوری و فاعلیت سیاسی آنهاست و جایگاه واقعی آنها تنها در امتداد کشتارها و سرکوب‌های فله‌ای خیابانی قابل فهم است. در مقابل، دردمندانه باید اذعان کرد که بسیاری از مخالفان دولت و مبارزان بالقوه در جبهه‌ی ستمدیدگان تصور می‌کنند (یا درعمل چنان رفتار می‌کنند که گویی) پایان خیزش‌های توده‌ای خیابانی به‌معنای متارکه‌ی نبرد تا وقوع خیزش سراسری بعدی‌ست. شانس بقای حاکمان اما در این است که از «استراحت بین دو‌ نیمه» صرفنظر کنند.
-------------------------
#شهید_نامره
#محمد_قبادلو
#فرهاد_سلیمی
#ژن_ژیان_ئازادی
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 نه به اعدام

چهار زندانی سیاسی کرد #محسن_مظلوم ، #پژمان_فاتحی، #وفا_آذربار و #هژیر_فرامرزی در خطر اعدام قریب الوقوع قرار دارند.

این چهار عضو حزب کومله کردستان ایران در تاریخ ۱ تیر ۱۴۰۲ در یکی از روستای اطراف ارومیه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شدند و چند ماه پیش به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اعدام محکوم شدند.

هر چهار زندانی تا به حال از حق ملاقات با خانواده و دیدار با وکیل‌شان، مسعود شمس، محروم بوده اند.

همچنین، از زمان بازداشت تا کنون آنها مورد ناپدیدسازی قهری قرار گرفته و وضعیت و محل نگهداری آنها همچنان مشخص نیست.
.
.
.
.
.

نام‌شان را فریاد می‌زنیم و می‌گوییم این جان‌های عزیزی را که با توحش می‌گیرید، هر کدام یک زندگی هستند، یک روایت، روایت یک شجاعت.

اعدام، قتل حکومتی و وحشیانه‌ترین شکل سرکوب و خشونت است.

انقلاب #ژن_ژیان_ئازادی ، اعدام را محکوم می‌کند و برای دفاع همه جان‌ها می‌ایستد: نه حتی یک جان کمتر.

لطفا پوسترها را برای توقف حکم‌های اعدام بازنشر کنید و خواستار توقف آن‌ها شوید.

#نه_به_اعدام
#جمهوری_کشتار
#قیام_علیه_اعدام

@collective98
Ещё