کارگاه دیالکتیک

#محمد_قبادلو
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
از بهمن ماه ۱۴۰۲، وقتی "کارزار سه‌شنبه‌های نه‌ به اعدام" آغاز شد؛ در اعتراض به موج اعدام زندانیان عادی و سپس اعدام جوانان هموطن کُرد واهل سنت بود که با اعدام‌های سیاسی زنده‌یاد #محمد_قبادلو و #فرهاد_سلیمی ادامه یافت، در این ۲۹ هفته، هفته‌ای نبود که شاهد استفاده حکومت از این مجازات قرون وسطایی در زندان‌ها نباشیم.اما وقتی که پس از سقوط بالگرد جلاد ۶۷ و برپایی نمایش "انتصابات"، سازمان سرکوب جمهوری اسلامی تا سرحد ممکن اعدام زندانیان را کاهش داد، ما زندانیان کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام هشدار دادیم که این کاهش مصلحتی است و موج گسترده‌ای از اعدام زندانیان را در پی خواهد داشت.

در کمال تاسف حاکمان استبداد دینی و کارگزاران سازمان سرکوب و ارعاب آن‌، همچون دزدان که از فرصت شلوغی و هیاهو استفاده کرده و مال مردم را می‌دزدند از فرصت برگزاری بازی‌های المپیک در پاریس و اخبار پیرامون آن و رکوردشکنی‌ها بهره برده و از سه‌شنبه گذشته تا کنون با اعدام  بیش از ۴۵ نفر از هموطنان زندانی که ۲۹ نفرشان تنها در یک روز و ۲۶ نفر آنها به صورت دسته‌جمعی در زندان قزلحصار بود، رکورد "قتل حکومتی"و اعدام را در چند سال اخیر شکستند؛رکوردشکنی ننگینی که در صدور احکام اعدام نیز ادامه یافته و در چند هفته اخیر ده‌ها نفر از زندانیان سیاسی را در روند دادرسی مبهم به اتهام استبداد ساخته "بغی و افساد فی الارض" به اعدام محکوم کردند، از جمله اخرین موارد آن صدور حکم اعدام برای ۶ زندانی سیاسی _ عقیدتی اهل سنت توسط بی‌دادگاه انقلاب مشهد بود که جانشان در خطر است. همه اینها بعد از تحلیف پزشکیان بود که در آن گفتند:"ایران امن ترین کشور خاورمیانه‌ است"؛ در حکومت اعدام "امنیت" چنین معنا می‌شود.

ما زندانیان کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" ضمن محکوم کردن شدید نقض حقوق بنیادین همبندی‌هایمان در زندان‌های مختلف کشور و گرفتن "حق زندگی" این عزیزان به ویژه زنده یاد رضا رسایی با خانواده این عزیزان ابراز همدردی کرده و مقاومت در برابر این "توحش" را حق خود دانسته و چنانکه شاهد اعتراضات اخیر در زندان‌های مختلف از جمله زندان لاکان رشت و بند زنان زندان اوین بوده‌ایم. که در بند زنان زندان اوین، زندانبانان وحشی زندانیان معترض را مورد حمله و سرکوب قرار دادند؛سرکوبی که قطعا مانع تداوم این اعتراضات نخواهد شد و ما را مرعوب نخواهد کرد.

ما اعضای این کارزار کماکان از همه وجدان‌های بیدار در داخل و خارج از کشور در کمال فروتنی می‌خواهیم پیش از آنکه دستگاه سرکوبِ استبداد دینیِ حاکم بر ایران بار دیگر صدها و هزارها زندانی عمومی و سیاسی و... را در سالن‌های اعدام زندان‌های قزلحصار، کرج، ارومیه، زاهدان، مشهد و ده‌ها زندان دیگر کشور با "سبوعیت"حلق‌آویز کند با همه توان علیه اعدام به پاخواسته و از کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"به هر شکل ممکن حمایت کنند.

در اخر ضمن گرامی داشت یاد همه قربانیان مجازات غیرانسانی "اعدام" و تاکید بر لزوم "لغو اعدام" برای بیست‌ نهمین هفته پیاپی امروز سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ما زندانیان در ۱۸ زندان از جمله زندان اوین(بندزنان،بند۴،۶و۸)، زندان قزلحصار(واحد۳و۴)، زندان مرکزی کرج، زندان خرم آباد، زندان نظام شیراز، زندان خوی، زندان نقده، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان اردبیل، زندان سلماس، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران، زندان لاکان رشت، زندان قائم‌شهر و زندان مشهد در اعتصاب غذا خواهیم بود.

کارزار سه‌شنبه های نه به اعدام

سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳

#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #علیه_سکوت


@Blackfishvoice1
http://tinyurl.com/435jpj5p


ضحاک‌ ماردوش: افسانه‌ای که سرنوشت ما شد!

کارگاه دیالکتیک
۳ بهمن ۱۴۰۲

زنده یاد سعیدی سیرجانی (۱۳۷۳ - ۱۳۱۰) در سال ۱۳۶۴ کتاب «ضحاک ماردوش» را منتشر کرد. با نظر به خفقان سیاسی دهه‌ی ۱۳۶۰ و موج کشتارها و اعدام‌های آن سال‌ها واضح بود که نویسنده از چه درد و‌ ستمی سخن‌ می‌گوید؛ و واضح بود که صرف همین کتاب کافی بود که نویسنده‌ی آن برای همیشه زیر ساطور سرکوب حاکمیت قرار گیرد (سیرجانی پس از انتشار نامه‌ای سرگشاده به علی خامنه‌ای، در سال ۱۳۷۲ دستگیر و در سال ۱۳۷۳ در زندان به قتل رسید.)

به «ضحاک‌ ماردوش» بازگردیم، نه به مضمون خود کتاب لزوما، بلکه به مدلول عنوان کتاب. ضحاک کتاب سیرجانی بی‌گمان تجسم اولیه‌‌اش را در پیکر روح الله خمینی می‌یافت. اما خود نویسنده به‌اعتبار نامه‌ی سرگشاده‌اش به خامنه‌ای (که به دستگیری و شکنجه و مرگ موحش او انجامید) به‌خوبی واقف بود که اگر ضحاک افسانه‌ای به‌ضرورت تاریخی پا بر زمین واقعیت گذاشته، مقام ضحاکی لاجرم تا اطلاع ثانوی موروثی خواهد بود. و طی سال‌های کوتاه باقی‌مانده از حیات شریفش خود شاهد بود که چگونه ردای ضحاکی و کارکرد آن به جانشین خمینی انتقال یافت.

پرسش این است که کدام ویژگی نظام جمهوری اسلامی سر حاکمیت را با ضحاک ماردوش خویشاوند می‌سازد؟ یا بهتر بگوییم، کدام خصلت بنیادین، جمهوری اسلامی را قابله‌ی بدترین اساطیر تاریخی ساخته است؟ سیرجانی این حقیقت را با فراست دریافته بود که دوام و بقای حاکم با قتل روزانه‌ی بهترین جوانان این سرزمین (و‌ خوراندن مغز آنان به مارهای اطراف سر حاکم) پیوند یافته است. سیرجانی خود شاهد زنده‌ی کشتارهایی بود که شیفته‌ترین جان‌ها و آزاده‌ترین جوانان این دیار را از جوشش زندگی محروم‌ کرده بود. پس، اگر بخواهیم این ویژگی‌ سرشتی جمهوری اسلامی را در یک کلمه خلاصه کنیم، شاید «زندگی‌ستیزی» جامع‌ترین و‌ گویاترین واژه‌ی ممکن باشد. چون نظامی که بر نیزه‌ی خونین یک ضدانقلاب پا گرفته بود، باید بی‌وقفه جوشش امیدهای برآمده از انقلاب را می‌کشت؛ و حاملان آن امیدها را؛ و سپس همه‌ی کسانی را که در وفاداری به آزادی و زندگی و رهایی انسان، این بنای ستم را گردن نمی‌نهادند.

به‌بیان دیگر، سیرجانی با انتخاب این تمثیل ادبی‌ صرفا خشم و‌ درد خود را از اوضاع جاری زمانه‌اش منعکس نکرد، بلکه به مخاطبانش درباره‌ی سرشت بنیادین نظام نوپای اسلامی یعنی «زندگی‌ستیزی» ماهوی آن هشدار داد. خود او این سرشت را چنان جدی گرفت که از همان دم انتشار آن‌ کتاب، شمشیر مبارزه با این نظام آدمی‌خوار و زندگی‌ستیز را از رو بست، تا سرانجام بر سر این پیکار جان نهاد.

سال‌هاست که کمتر کسی از سیرجانی و انتخاب دلاورانه‌اش سخنی به میان می‌آورد. (تو‌ گویی در عصر سلطه‌ی ضدقهرمانان، تصور بزرگداشت قهرمانان با هاله‌ای از تردید و شرم عجین شده است). اما پس از مرگ قهرمانانه‌اش، هر سال بیش از گذشته و به‌تلخی بر ما عیان شده است که عصاره‌ی نهاد دولت در نظام جمهوری اسلامی چیزی جز کشتار و اعدام نیست؛ کشتار روزانه‌ای که همچون شالوده‌ی بازتولید و بقای این ماشین جهنمی عمل می‌کند. به گواهی رویدادهای مختلف و رویه‌های مکرر، «مرگ‌درمانی» همواره بدیهی‌ترین و اصلی‌ترین سازوکار حکمرانی حاکمان اسلامی بوده است. برای مثال، چندین سال است که دولت اسلامی حاکم بر این جغرافیا، رکورددار جهانی شمار اعدام‌ها به نسبت جمعیت کشور است (۹۰ اعدام در دی‌ماه سال جاری)؛ یعنی دوام هیچ دولتی در جهان به‌اندازه‌ی جمهوری اسلامی ایران وابسته به کشتار شهروندانش نیست؛ که این باز به‌معنای آن است که آنتاگونیسم دولت و جامعه در این جغرافیای ستم در بالاترین سطح جهانی‌اش ایستاده است. وقوع هرساله‌ی خیزش‌های توده‌ای ستمدیدگان خود تصدیقی‌ست بر همین واقعیت. پس اعدام‌های دولتی همانند خیزش‌های مردمی در امتداد آنتاگونیسمی رخ می‌دهند که در شالوده‌ی شکل‌گیری جمهوری اسلامی و در کارنامه‌ی ستم‌بار و موحش آن ریشه دارد.
مساله این است که حاکمان هیچ روزی این منازعه‌ی سرنوشت‌ساز را به حال خود رها نکرده‌اند و هیچ‌روزی از ضرورت عقب‌راندن ستمدیدگان برای محافظت از خویش غافل نبوده‌اند. چون کارکرد اعدام‌ها نیز در نهایت ارعاب ستمدیدگان، و تضعیف خودباوری و فاعلیت سیاسی آنهاست و جایگاه واقعی آنها تنها در امتداد کشتارها و سرکوب‌های فله‌ای خیابانی قابل فهم است. در مقابل، دردمندانه باید اذعان کرد که بسیاری از مخالفان دولت و مبارزان بالقوه در جبهه‌ی ستمدیدگان تصور می‌کنند (یا درعمل چنان رفتار می‌کنند که گویی) پایان خیزش‌های توده‌ای خیابانی به‌معنای متارکه‌ی نبرد تا وقوع خیزش سراسری بعدی‌ست. شانس بقای حاکمان اما در این است که از «استراحت بین دو‌ نیمه» صرفنظر کنند.
-------------------------
#شهید_نامره
#محمد_قبادلو
#فرهاد_سلیمی
#ژن_ژیان_ئازادی