اهل قلم | شهره مرادی

Канал
Логотип телеграм канала اهل قلم | شهره مرادی
@ahl_ghlamПродвигать
22
подписчика
قورباغه‌ات را قورت بده

صبح اول وقت قورباغه‌یتان را قوت دهید.
اولین کاری که سخت‌ترین و پشت گوش انداز‌ترین کارتان است را انجام دهید. انجام اول وقت سخت‌ترین کاری که همیشه تا آخر شب طول می‌‌کشد انرژی مضاعف به شما می‌دهد و انگیزه و نیرویی درونی‌یتان را به انجام کارهای دیگر در طول روز افزایش می‌دهد.

شاید گفتن قورباغه‌ات را قورت بده کمی حال شما را به هم بزند. اما باور کنید که انجام آن کار سخت چیزی دست کم از خوردن قورباغه ندارد.
اما پس از انجام دادنش به جای اینکه حالتان به هم بخورد انرژی فوق‌العاده‌ای در شما ایجاد می‌کند.

انجام کاری که نه بعلت سهل‌انگاری بلکه بخاطر سخت بودن یا عادت نداشتن به انجام آن برایتان سخت و خسته کننده است احساس خوبی در شما ایجاد می‌کند. گاهی امتحان بعضی کارها به انجام دادنش می‌ارزد.

پس همواره خود را موظف به خوردن قورباغه (کار سخت) در اول صبح کنید.
به این ترتیب می‌توانید خود را به انجام کارهایی که به تعویق می‌افتند عادت داده و به مرور از خود آدمی مسئولیت‌پذیر و متعهد بسازید.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
آگاهی

از آنجایی که هر آدمی نظر و عقیده‌ایی دارد و بسیار قابل احترام است نظر و عقیده‌ی هرشخص چه به ضرر ما باشد چه به نفع ما بسیار محترم است. زیرا او انسانی ارجمند و دارای تجربه‌های زیسته‌ی منحصر‌به‌فرد خود است.

پس وقتی مقاومت خود را در برابر حرف‌ها و نظرات دیگران بالا ببریم با این اعتقاد که نظر هر کس قابل احترام است و من قادر به تغییر نظر هیچ‌کس نیستم هرچند هم حق با من باشد. زیرا برای هر مسئله‌ی بوجود آمده به تعداد کسانی که آن را می‌شنوند و درک می‌کنند نظر و عقیده وجود دارد.

یک رخداد صفر و یک نیست بلکه صفر تا بی‌نهایت است. یعنی بی‌نهایت می‌توان در مورد آن رخداد اتفاق‌ نظر وجود داشته باشد.
پس ما در معنی واقعی نمی‌توانیم همه‌ی نظرات را موافق خود کنیم ولی می‌توانیم طبق اصول جهان نظرات متفاوت را بپذیریم. نظر شخص درمورد ما بد است یا خوب هر دو نظر که سرشار از احساسات متفاوت و متناقض هستند نباید بر روی ما و احساسات و افکار ما تاثیر بگذارند.

اگر شما را بزرگ جلوه می‌دهند یا کوچک این نظر شخصی آنها است. آنها می‌توانند در مورد شما و هر کس دیگر نظر و عقیده‌ی خود را داشته باشند. همچنان که نظر آنها را به عنوان انسان صاحب نظر می‌پذیریم اما آنچه صلاح و مصلحت خود می‌دانیم انجام می‌دهیم. انسان توانمند چنین دیدی نسبت به اطرافیان و اجتماع دارد.

و ما با این اعتقاد عزت‌نفس خود را حفظ کرده و انرژی‌های منفی به ظاهر مخرب دیگران که در واقع سم هستند را وارد بدن خود نمی‌کنیم و تلاش بر بهتر شدن دیدگاه و ارزش‌های درونی‌مان می‌کنیم. تکرار چنین دیدگاهی باعث می‌شود که شما هر بار با انرژی بیشتر به اهداف و زندگی‌تان رسیدگی کنید.

اما گاهی پذیرفتن همین اعتقاد بسیار سخت می‌شود. زیرا افکار دیگران چنان شما را آزرده کرده‌اند و شما رنجور شده‌اید که بسیار سخت می‌شود از زاویه‌ی قربانی بودن به خود نگاه نکنید. مسیر درست به شما چشمک می‌زند اما قادر نیستید که در مسیر قرار بگیرد.

افکار منفی مانند جنگل انبوه هستند که شما در آن گم شده‌اید. شاخ و برگ درختان (افکار منفی) به شما حمله می‌کنند و اجازه‌ی عبور نمی‌دهند. صبح را با همین افکار از خواب بیدار می‌شوید. هویت خود را در سپردن به افکار پوچ که دیگران چقدر به شما آزار رساندند پیدا می‌کنید. خود را قربانی و زخم خورده می‌بیند. برای خود افسون می‌خورید و ناراحت هستید. و چاره‌ی کار را در ناچاری می‌بینید. و تمام انرژی و انگیزه‌ی خود را صرف فکر کردن به حرف یا عمل دیگران می‌کنید. همه‌ی این اتفاقات برای شما رخ می‌دهد زیرا شما انتقاد‌پذیر خوبی نیستید. و احساسات‌تان را به دست حرف یا نظر یا عقیده‌ی دیگران می‌سپارید.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
اولویت کار

همیشه اولویت‌ها مثبت و انجام شدنی نیستند. گاهی اولویت‌ها منفی و مخرب هستند.

گاهی اولویت کار ما تنبلی و سهل‌انگاری است.
اگر کاری در ذهنمان آنقدر مهم باشد حتمن آن را انجام خواهیم داد.
اولویت‌ها هم سازنده هستند و هم بازدارنده.

اولویتی که از سر تنبلی و بی‌مسئولیتی باشد حتمن بازدارنده خواهد بود.
اما اولویت سازنده یعنی هرروز برای انجام آن اقدامی صورت خواهیم داد.

اولویتها گاهی به چند دسته در ذهنمان تقسیم و برنامه‌ریزی می‌شوند.

▫️گاهی اولویتی را همیشه پشت گوش می‌اندازیم. زیرا عوامل دیگر پیش از اولویت، آن را مدیریت می‌کنند. عواملی مانند: ترس، استرس، خجالت کشیدن، امید نداشتن و…

▫️اولویت دیگر این است که می‌دانیم باید انجامش دهیم اما نادیده می‌گیریم. حاضر هستیم پا روی احساسات و تعهدات خود بگذاریم اما وارد جریان کار نشویم.
دلیل: گاهی نامبهم و گاهی آشکار است.

▫️گاهی هم بخاطر شلوغ بودن برنامه‌ریزی‌هایمان از اقدام کردن آنها طفره می‌رویم یا از زیر کار در می‌رویم.

▫️گاهی اولویت کار پنهان می‌ماند. یعنی دلیلی برای اینکه انجام شود نداریم.
چرایی و دلیل و اهمیت کاری که باید انجام دهیم اگر برای ما واضح و روشن شود حتمن جز لیست اولویت‌های کاری ما قرار خواهد گرفت.

▫️گاهی هم معنی اولویت در ذهنمان برعکس است. یعنی کارهای سطحی و غیرضروری در گزینه‌های اول لیست اولویتهای انجام شدنی قرار می‌گیرند و در فهرست انجام کارهای مهم‌تر می‌گذاریم.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
شنبه است

شنبه است شروع دوباره. بعد از یکی دو روز استراحت سرکار می‌روی.
هفته با ۷ روز دوباره تازه و جدید و نو و آغازین خود را به ما عرضه می‌کند اما انسان به اندازه‌ی هفته که جدید شده خود را نو و تازه نمی‌کند. دوباره با همان افکار، باورها، اندیشه‌های قدیمی هفته‌‌ای را شروع می‌کند.

درس گذر لحظات و روزها و هفته‌ها این است که هر لحظه آدمی با اندیشه و باورهای سازنده‌ی نو شود. اما چه بسیار اشخاص کم هستند که از این گردش به نفع نواندیشیدن خود استفاده کنند.
اتفاقات در زندگی ما برای درس گرفتن و آموختن اتفاق می‌افتند برای نگرش جدید فکر کردن و عملکردهای تازه.

عمر با گذر روزها و هفته‌ها سپری می‌شود تا باین وسیله تجربیات ما افزون شود. روزگار آنقدر تکرار می‌شود تا ما آنچه باید را دریافت کنیم. طبیعت بهترین درس‌ها را در خود دارد. گردش لحظات تنها برای سپری شدن و رسیدن ما به برنامه‌ی روزانه یا سالیانه‌ نیستند. بلکه برای هر لحظه نواندیشیدن است.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
#روزنوشته
کمالگرایی

کمالگرایی یعنی بیش از حد توان خود بخواهید کامل باشید یا کاری را بطور کامل انجام دهید.
کمالگرایی نوعی وسواس در کار است و نوعی احساس ذهنی است.
افردا کمال‌گرا به چند دسته تقسیم می‌شوند
فرد کمال‌گرای ترسو
فرد کمال‌گرای تنبل
فرد کمالگرای قوی و کارآمد

در فرد کمال‌گرای ترسو اقدام صورت نمی‌گیرد چون همیشه از شروع کردن می‌ترسد. در حالیکه اهداف بزرگ برای خود تعیین می‌کند.

فرد کمال‌گرای تنبل طبق تعریف ذهنی خود که باید همه چیز کامل باشد، باید در کار خود مهارت عالی داشته باشد. اما شروع نمی‌کند چون قدرت کامل بودن و کامل کردن ندارد.

فرد کمالگرای ترسو و تنبل استاداردهای بالایی در ذهنشان است ولی خودشان در پی کسب مهارت نیستند و به همین دلیل کمال‌گرایی ذهنی آنها با سبک زندگی ترسو بودن یا تنبل بودن هم‌خوانی ندارد. عملکرد آنها با استاندارد بالای ذهنشان تفاوت بسیار دارد.

اولین کاری که کمال‌گراهای ترسو و تنبل باید کنند این است که اهداف خود را بر اساس واقعیت توانمندی خود انتخاب کنند. هرچند که این توانمندی خیلی کم باشد.

فرد کمال‌گرای قوی و کارآمد کسی است که می‌خواهد همه چیز کامل باشد خودش نیز در شرایط عالی بودن و کسب مهارت بالا است.
استانداردهای بالایی مطابق با قدرت تفکر و اراده و پشتکار دارد.

در واقع کمال‌گرایی در ذهن تمام انسانها وجود دارد ولی هر کس بهانه‌هایی برای ارائه‌ی آن بیان می‌کند.
فرد کمال‌گرای ترسو و تنبل باید همه چیز جامع و کامل باشد تا او وارد عرصه بازار شود. آنها مطابق با حد استانداردی که در ذهن‌شان تعریف کردند عمل نمی‌کنند. بنابراین از خود راضی نیستند و احساس می‌کنند در هیچ کاری خوب نیستند و فکر می‌کنند باید به آن حد اعلا که تعیین کردند برسند تا حس خوبی را تجربه کنند. اما در واقع آن استاندارد آنقدر از حد ذهنیشان بالاتر است که قدرت حرکت را از آنها گرفته است.

در کمال‌گرایی افراد قوی و کارآمد آنها از خود راضی هستند هر بار با کسب موفقیت‌های بیشتر حد استاندارد خود را بالاتر می‌برند. انسانهای موفق جز این دسته هستند.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
خود سرزنش‌گری

خیلی وقت‌ها شده در موقعیت‌های مختلف خودمان را سرزنش کرده باشیم. اما اگر این سرزنش افراطی و در همه‌ی جنبه‌های زندگی گسترده شود از نوعی عزت‌نفس پایین که ریشه در اعماق ذهن ما دارد نشات می‌گیرد. در ادامه به بررسی چنین فردی می‌پردازیم.

فردی که خود سرزنش‌گر است خود را بخاطر همه چیز سرزنش می‌کند چه مقصر باشد و چه مقصر نباشد.
خود را بخاطر تمام ایراداتش مانند نامنظم بودن، چاق یا لاغر بودن، عصبی بودن، ناکارآمد بودن سرزنش می‌کند.
او خود را بخاطر چیزهایی که تحت کنترل او نیست مانند: بیماری، تصادف، اتفاقات پیش‌بینی نشده، واکنش دیگران، سرزنش می‌کند.
او گاهی حتی پا را فراتر گذاشته و بخاطر عواملی که به هیچ‌وجه تحت کنترل نیستند مانند: آب و هوا، دیر آمدن وسیله‌ی نقلیه و یا احساسات دیگران خود را مسئول می‌داند و سرزنش می‌کند.

اگرچه مسئولیت بسیار خوب است ولی در صورتی که فرد در همه‌ی مراتب زندگی‌اش به طور جدی خود را سرزنش کند مسئولیت‌پذیری خود را بیمار گونه بروز می‌دهد.

رایج‌ترین نوع خود سرزنش‌گری، عذر خواهی‌های مکرر است، دیگران اشتباه و خطا می‌کنند و او معذرت خواهی می‌کند.

وقتی خود سرزنش‌گری جزئی از عادات و هویت شخصیتی شما می‌شود چشم شما را به روی بسیاری از صفات و موقعیت‌های درست می‌ببندد.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
فراموش کردنِ ساده زیستی طبیعت

یکی از کارهایی که به راحتی و خیلی دم‌دستی می‌توان انجام داد صحبت کردن با ذهن است. ذهن برای ما همه کار انجام می‌دهد زیرا اینگونه تعبیه شده است. ذهن در خدمت انسان است و افسارش را به هرجهت منفی یا مثبت بکشانی می‌رود. کنترل ذهن کار بسیار آسانی است. کافیست طبق اهدافی که داریم باورهای موافق در ذهنمان تعبیه کنیم تا ما را به همان سمت و سو ببرد.

جهان همواره کارهایش آسان است. هیچ موجودی در این کره خاکی برای بدست آوردن خواسته‌هایش که غریزی هم هستند نگران نیست. دانه به راحتی زمین را می‌شکافد و از دل خاک جوانه می‌زند. جنگل‌ها بدون دغدغه بوجود آمدند و انبوه شدند. دریا هر زمان که بخواهد موج می‌دواند و خود را در ساحل پهن می‌کند.

اما انسان بخاطر داشتن مغز متفکر که در طی سالیان بوجود آمد قدرت فکر کردن پیدا کرد و از سایر موجودات جدا شد. از این زمان استرس و نگرانی و اضطراب و ترس‌ها وارد جریان فکر کردن او شد. و به مرور زمان با تفکر انسان ترکیب و جزیی جدا نشدنی از او شد.

و دیگر انسان‌های هوشمند که می‌خواستند فکر انسان در انحصار آنها باشد از این ترکیب استفاده سو کردند و انسان با تفکر، خود را به غل و زنجیر افکار مسموم در آورد. انسان درگیر تفکرات خود شد. راه حل‌های ساده‌ی طبیعت را فراموش کرد و به هر مانعی مانند گره‌ایی باز نشدنی نگاه می‌کرد. قصه‌ها سر بر درآوردند. دیو‌ها و اژدها‌ها و غول‌ها سد راه انسان شدند. برای رسیدن به نقشه گنج‌ها که انسان را اغوا می‌کرد راه‌های صعب‌العبور قرار دادند. و زمرد دختر شاه پریان را باید از دهان اژدها بیرون می‌آوردند. راه بدست آوردن را در گروه سحر جادوگرها قرار دادند و انسان را خرافاتی و ترسو کردند.

و آنچنان قدرت ذهن انسان را در طی سالیان و قرن‌ها توسط این قصه‌ها پنهان کردند که اینک در قرن بیست‌و‌یکم که تکنولوژی به اوج خود رسیده همچنان موفقیت را دور از دسترس خود می‌دانیم. سردرگم و نامفهوم گردش روزگار را طی می‌کنیم. جنگ‌ها و بیماری‌های واگیردار هرگز تمامی ندارند تا قدرتی که از دانش امروز می‌گیریم توسط استرس و ترس‌ها ما را کنترل کنند و هم‌پایه‌ی جهان تکنولوژی حرکت نکنیم. یک قدم انسان را جلو می‌کشانند و چندقدم عقب می‌برند.

اما انسان تا چند قرن دیگر در این استرس‌ها و افسردگی‌های ساخته‌ی دست بشر می‌تواند دوام بیاورد.
چه زمان انسان آزادی ناب و رهایی از اسارت افکارش را تجربه خواهد کرد.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
#روزنوشته
عبور از چهار مرحله‌ی زندگی

انسان با تمام محدودیت و عمر کوتاهش تمایل دارد کارهای نامحدود کند.
او می‌خواهد همواره در کارهایش پیشرفت داشته باشد. اما همچنان که برای ترقی و پیشرفت باید به پله‌ی بعدی فکر کند باید بپذیرد در هر کاری که انجام می‌دهد کافی و کامل است.

یک بازی کامپیوتری که مراحل مختلفی دارد را در نظر بگیرید. مرحله‌ی اول چند کار ساده است که باید انجام دهید تا به مرحله‌ی بعدی رسید.

نکته اینجاست، کلیک بر روی مرحله‌ی بعد یعنی پذیرفتن تمام کارهایی که در مرحله‌ی اول انجام شد. این پذیرش راه ورود به مرحله‌ی بعد را به رویمان باز می‌کند. مراحل مختلف زندگی نیز به همین ترتیب است. برای گذر از هر مرحله باید بپذیریم که تمام کاری که می‌توانستیم انجام دهیم همین تعداد کاریست که در مرحله‌ی اول انجام دادیم.

پذیرش
▫️پذیرش اینکه هرگز نمی‌توانیم همه را خشنود کنیم. کافیست فقط خودمان خشنود باشیم. طبق قانون مدارها خود‌به‌خود کسانی که از ما خشنود باشند سرراهمان قرار می‌گیرند.

▫️پذیرفتن اینکه هرگز قادر نخواهیم بود به همه‌ی رویاها و خواسته‌هایی که داریم برسیم. بنابراین تمرکز خود را بر روی یک یا چند هدف که به آنها بیشتر متعهد هستیم بگذاریم.

▫️پذیرفتن اینکه زمان و انرژی ما محدود است. بنابراین برای اینکه در کاری پیشرفت کنیم باید از دیگران نیز در رسیدن به اهدافمان یاری بگیریم.

▫️پذیرفتن اینکه مرگ در نهایت ما را فرا می‌گیرد. اما زندگی همچنان ادامه دارد.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
رنجها

همانطور که گران‌ قیمت‌ترین گنجها از دل مواد مذاب درون زمین بوجود آمدند. گنج درون انسان نیز از رنجها و فشارهای زندگی بیرون می‌آید. از رنجها است که الماس‌های وجود انسان نمایان می‌شوند.

رنجها بر اثر اضطراب و ترس‌ها بوجود می‌آیند. ترس‌هایی که همیشه مانند سایه در موضوعات و موقعیت‌های مختلف دنبال انسان هستند.

انسان باید قدر رنجهایی که کشیده را بداند. رنجها مانند فشار گدازه‌های زمین هستند که با فشار بیش از اندازه الماس ساخته می‌شود. رنج‌ها بوجود می‌آیند تا الماس درون انسان کشف شود.

همانطور که گفتن در دل هر سختی آسانی است. در دل هر رنج الماسی نهفته است.
الماس در واقع کربنی است که زیر سنگین‌ترین فشارها و گدازنده‌ترین دما تشکیل می‌شود. کربن سخت گداخته می‌شود تا از دل خود الماس وجودش را بیرون بکشد. برای انسان نیز چنین است او باید الماس وجودش را از دل رنجها و سختی‌های زندگی بیرون بکشاند.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
شناخت معرفت

اندیشه در معنای ژرف معرفتی است که اگرچه در تو است اما هنوز از تو زاده نشده و اگر روزی در تو زاده شود ترا یکی با آیین عالم و هر چه در اوست می‌کند.
یکی شدن با هستی در قالب معرفت چنان سرمستی و انسیتی به تو می‌بخشد که خود هر چه گویی حق است.
تو زاده می‌کنی و می‌میرانی. تو جان می‌بخشی و کامل می‌کنی. قدرت و شکوه جهان بر تو روشن می‌شود و خود قدرت و شکوه جهان می‌شوی.
انسانیت در تو کامل می‌شود و هستی با تو عجین. درد سرکش را به دستوری رام می‌کنی و رخوت را فروکش.
تو دستور می‌شوی و هستی فرمانبردار.
جهان در چشم نظارگر تو رویت می‌شود و آنچه دیدنی و ستودنی و خواستنی می‌شود انعکاسی‌ است که در مردمک چشم تو نقش‌ می‌بندد.
و این خواسته‌ای است که خداوند برای انسان کامل صاحب معرفت مقرر کرده است.

#شهره‌مرادی
@shohrehmoradii
#روزنوشته
سکه‌های طلا

یکی از راه‌هایی که انرژی درونی ما را افزایش می‌دهد تمرکز بر روی کار یا اهداف است.
وقتی ما توجه‌مان را به حاشیه‌های زندگی که همان رفتار و گفتار دیگران نسبت به ما هستند جلب کنیم از انرژی درونی که باید با آن آینده‌یمان را بسازیم خرج می‌کنیم. انرژی که قرار است برای سازندگی ما بکار گرفته شود باید خرج تلافی کردن یک عمل یا گفته‌ی کسی که ما را ناراحت کرده شود.

تلافی کردن توسط ما یعنی اینکه انرژی سالم درون‌مان را تبدیل به انرژی‌های منفی مانند استرس و نگرانی و خشم و موج‌هایی از تنش و اضطراب کنیم.
وقتی قرار باشد کار اشتباهی که دیگران با ما انجام دادن را تلافی کنیم باید از انرژی حال خود خرج کنیم.

ما برای تلافی کردن باید هزینه‌ی سنگینی را پرداخت کنیم. اگر به انرژی مانند سکه‌های طلا نگاه کنیم، چند سکه‌ی طلا باید خرج یک گفته‌ایی که ما را ناراحت کرده کنیم.
حالا اگر ما آگاهانه عمل بد و اشتباه دیگران را به جهان بسپاریم و خود به کارها و برنامه‌ریزی‌هایمان رسیدگی کنیم چه می‌شود.
پذیرفتن این باور که قانع کردن دیگران برای درستی کاری کار جهان و نیرویی بالاتر از ما است. پذیرفتن این باور که من کارم گذر کردن از حاشیه‌های زندگی است. آیا آسودگی و تمرکز بیشتری برای ما به ارمغان نمی‌آورد.

و این نکته که من باید همه‌ی سکه‌های طلای دورنی‌ام را خرج اهداف و زندگی شخصی خود کنم. می‌تواند ما را از رفتن در حاشیه‌های زندگی نجات دهد.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
گذر از حد ذهن

ذهن انسان برای هر کاری حد و اندازه دارد. و گذر از این حد با پافشاری میسر می‌شود.
مثلن شخصی دوست دارد ورزش کند او هر چند وقت یکبار برای حدود ۱۲ الی ۱۵ روز کم و بیش ورزش می‌کند و دوباره بعد از این مدت رها می‌کند و مدتی دیگر شاید حدود یکی دو ماه بعد دوباره ۱۲ الی ۱۵ روز ورزش می‌کند و دوباره رها می‌کند و این چرخه هراز گاهی برای او به همین روال رخ می‌دهد.
ذهن او از حد ۱۲ الی ۱۵ روز ورزش کردن نمی‌تواند فراتر برود زیرا مرز این حد هنوز شکسته نشده است.

زمانی که حدود ۱۲ الی ۱۵ روز سپری می‌شود او بدلایل مختلف که در همین محدوده‌ی زمانی اتفاق می‌افتد درگیر بیماری، کار، سفر، بی‌ حوصلگی و هزاران رخداد دیگر می‌شود و عوامل بیرونی را بهانه‌ای برای ادامه ندادن می‌داند.

راه حل برای مداومت ورزیدن به ورزش کردن او این است که بر عوامل بیرونی هر چند سخت است مقاومت ورزیده و پافشاری کند. گذر از حد ذهنی این فرد که حداقل ۱۵ روز است مانند گذر از تنگه یا مرز است.

در اواخر روزهای حد ذهنش که دچار مثلن سرماخوردگی می‌شود او برای گذر از این حد ذهن، تعمدن باید حتی اگر شده به مدت ۵ دقیقه ورزش کند و با این کار با اصرار و پافشاری از قطع شدن چرخه‌ی ورزش کردنش جلوگیری کند و به مرور از حد ذهنی حدود ۱۵ روزه بگذرد.

و هر بار با مداومت و قطع نکردن این چرخه را افزایش دهد تا جایی که ذهنش به ورزش کردن عادت کرده و دسته نورون‌های عصبی را تشکیل دهد و ورزش کردن جزئی از روتین و عادت روزانه‌اش شود. به همین ترتیب عادات خوب مختلف دیگر را می‌تواند با مداومت و پافشاری و گذر از حد ذهنی مغز افزایش دهد و به عادات خوب در خود تبدیل کند.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
خواننده معمولی نباش

وقتی مطلبی قدرت دهنده یا انگیزشی را می‌خوانید از خودتان بپرسید چگونه می‌توانم آن را در زندگی‌ام اجرا کنم. و درباره‌ی آن مطلب تفکر و تمرکز کنم و اگر تمایل به تفکر نقادانه به مسائل ندارید یعنی در مورد آنها فکر و تمرکز نمی‌کنید آن مطلب خوانده شده پس از مدت کوتاهی فراموش می‌شوند و فقط خواننده‌ی معمولی می‌شوید.

تفکر نقادانه باعث می‌شود آنچه یاد گرفته‌ایم در زندگی بتوانیم بکار بیریم.
پس یکی از عملکرد‌های انسان‌های موفق این است که تفکر نقادانه دارند.
اینکه وقتی نکته‌ایی را متوجه می‌شوند آن را به زندگی خود ربط داده و وارد جریان زندگی‌شان می‌کنند. و این چنین روز به روز بر عملکرد خوب خود می‌افزایند.
آنها اطلاعات گیرنده را در زندگی‌شان اجرا می‌کنند و فقط خواننده‌ی معمولی نیستند.
آنها در مورد مسائلی که متوجه می‌شوند فکر می‌کنند. فکر کردن به یک مطلب باعث می‌شود راهی برای ارتباط با آن در زندگی پیدا کنند.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
یادگیری بدون فراموشی

یکی از کارکردهای مهم مغز این است که فقط چیزی را به یاد می‌آورد یا خوب یاد می‌گیرد و بکار می‌برد که برای زندگی خود ما مهم دانسته باشد.

با توجه به این کارکرد مغز می‌توانیم دیگران را بهتر درک کرده و انتظاراتمان را از آنها کم کنیم. زیرا مغز طرف مقابل ما هم همین کارکرد را بطور ناخودآگاه دارد. و او هم تحت همین شرایط زندگی می‌کند. چیزی را می‌پذیرد که مغزش آن را برای خودش مهم و مفید دانسته است. و اگر با دیگران در رقابت، حسادت یا ناسازگاری است بخاطر این است که او طبق کارکرد مغزش همه چیز را برای خود می‌خواهد. و با چنین دیدی به دیگران برچسب خودخواه بودن نمی‌زنیم زیرا همه‌ی ما ذاتن توسط این عملکرد مغز خودخواه هستیم.

طبق این عملکرد، مغز که به دنبال راه ارتباط بین آنچه یاد می‌گیریم و می‌خوانیم با زندگی و آسایش ما است یکی از روش‌های خوب برای به خاطر سپردن مطالبی که می‌خوانیم این است که راه ارتباطی آن را با زندگی خود پیدا کنیم و بکار ببریم.

سوال، این چگونه به من مربوط می‌شود. یا چطور می‌توانم آن را در زندگی‌ام بکار بگیرم. راهی برای ارتباط بر‌قرار کردن مطلب خوانده شده و ربط دادن آن به زندگی شخصی است.

وقتی ما ارتباطی بین آنچه که می‌خوانیم با زندگی و آسایش خود پیدا می‌کنیم و آن یادگیری مطلب را در زندگی خود پیاده کنیم هرگز فراموش نخواهد شد. دلیل اینکه در مدرسه یادگیری کوتاه مدت بود این بود که ارتباط آن مطلب را نمی‌توانستیم به زندگی خود ربط دهیم و آنچه حفظ می‌کردیم در حافظه‌ی کوتاه مدت ما قرار می‌گرفت.


شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
خرید

در سوپری مشغول خرید بودم که خانم جوانی وارد مغازه شد و به خانم فروشنده گفت باطری دارید. فروشنده این سوپری خانم جوان و همسرش هستند. زن پشت دخل خوش‌رو و آرام و همسرش کنار نصاب تلویزیون و پشت به در ورودی با یک تلویزیون ال‌سی‌دی بزرگ در دست ایستاده بود. وقتی مشتری گفت باطری دارید مرد به خانمش که پشت دخل بود فرصت جواب دادن نداد و سریع گفت باطری برای چی می‌خوای و مشتری که او را نشناخت مردد ماند که برای چی می‌پرسد. زن پشت دخل متعجب از سوال همسرش بود که مرد دوباره گفت بدونم برای چی باطری می‌خوای که چه نوع باطری بهت بدم خوب یا متوسط. زن گفت مهم نیست ولی دوباره گفت چه فرقی دارد. مرد گفت جنسش برای نوع استفاده فرق داره. زن گفت برای کیبورد. مرد یک لحظه تصویر کیبورد از نظرش محو شد و گفت کیییبوردد آها کیبورد. به زنش گفت پاناسونیک بهش بده. مشتری گفت قیمت خوبش چنده و دوباره گفت همون خوبش رو بده. و من لابه‌لای حرف‌های آنها با خودم فکر کردم که برای کیبورد باید باطری خوب ببرد. خریدم را پرداخت کردم و اومدم بیرون. ولی هنوز یک لحظه از خود بیخود شدن خانم فروشنده را حس می‌کردم. در اون لحظه او چون پشت دخل بود احساس برتری یا مالک بودن می‌کرد و مرد بی‌توجه به حس او وارد جریان فروشندگی او شده بود و پیشنهاد تنوع خرید بیشتر به مشتری می‌داد. خانم فروشنده احساس کرد همسرش مشتری او را ربوده.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
اتفاقات را شخصی نکنیم

یکی از پیامدها‌ی مغز این است که خوب و بد اتفاقات را به خود نسبت می‌دهد.
در این شرایط وقتی خوب‌ها را به خود نسبت می‌دهیم پس باید بدها را هم به خود نسبت بدهیم در این‌صورت در شرایط خوب خود را لایق و سپاسگزار می‌دانیم و در شرایط بد خود را قربانی می‌بینیم و مانند این است که بر روی الاکلنگ سوار باشیم و عزت‌نفس ما بالا و پایین بیاید.

وقتی که کسی از شما زیاد تعریف می‌کند اینجور تصور کنید که شما در آن مسئله بخشی از ارزش‌های وجود او را برایش تداعی می‌کنید و این تعریف را چندان به خود نگیرید. زیرا اگر شما مخالف ارزشهای ذهنی همین شخص رفتار کنید از سوی او مورد انتقاد و ایراد قرار می‌گیرد. حال آنکه ممکن است این عملی که از شما سرزده جزئی از ارزش‌های خوب ذهنی شما و جزئی از ارزش‌های بد ذهنی او باشد.

همانطور که مرگ را برای خودمان در زندگی جزئی از روند جهان می‌دانیم اتفاقات خوب یا بد را نیز باید جزئی از روند جهان در نظر بگیریم و به آنها به گونه‌ی مسئله‌ی شخصی نگاه نکنیم و گاهی خود را لایق و گاهی خود را قربانی نبینیم. اتفاقات خوب یا بد را مختص خود نبینیم . بر روزهایمان برچسب روز خوب یا بد نزنیم. بلکه اینها تمامن جزئی از روند جهان هستند. گاهی خوب گاهی بد. سختی و آسایش جزئی از انتخاب زیستن است.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
سهمیه‌ی شکست

ارزش تفکر سالم
گاهی در برنامه‌ریزی برای رسیدن به هدف یا اهدافی باید سهمیه‌ی شکست را کنار گذاشت. فردی که برای اهدافش برنامه‌ریزی می‌کند و نگاه واقع‌بینانه نسبت به اهدافش دارد یک‌درصد هم برای موفق نشدن برای شکست جا باز کرده و آن را می‌پذیرد. زیرا در راه موفقیت که به هر قیمتی می‌خواهد آن را بدست بیاورد باید شکست احتمالی را نیز بپذیرد تا در این صورت بر فرض یک‌درصد شکست بتواند دوباره خود را سر پا نگه دارد و از عوامل شکست درس گرفته و دوباره در مسیر موفقیت قرار بگیرد. انسان ذاتن به سوی شکست قدم نمی‌گذارد ولی پذیرفتن احتمالی آن در مسیرش باعث قدرت بیشتر او می‌شود. کنار گذاشتن یک‌درصدی سهمیه‌ی شکست جز ارزش‌های سالم تفکر فردی است. و به عزت‌نفس فرد کمک شایانی می‌کند.


ارزش تملیکی و تزریقی

یکی دیگر از ارزش‌های سالم ارزش تملیکی است. در ارزش‌های تملیکی فرد ارزش باید‌های زندگی خود را بر اساس خواسته‌ها و عقایدش بررسی می‌کند و به آنها پایبند است. این ارزش‌ها را فرد از تمام جوانب بررسی کرده و طبق شرایط و ارزش‌های ذهنی خود آنها را می‌پذیرد.
فرد بایدهای زندگی‌اش را خودش مدیریت می‌کند. مثلن قصد مهاجرت می‌کند او طبق شرایط، عقاید و‌ دارایی‌اش، منطقی تصمیم می‌گیرد که مهاجرت کند یا نه.
ارزش‌ها و باید‌های زندگی‌ تحت تملک فرد هستند.

ارزش‌های تزریقی هم ارزش‌هایی هستند که توسط والدین به فرد تزریق می‌شوند. بدون در نظر گرفتن اینکه او خواستار این باید‌ها یا ارزش‌ها است یا نه. بدون در نظر گرفتن اینکه آن باید‌ها با شخصیت او همخوانی دارند یا نه.
مانند فروشنده‌ایی که در پیشنهادش برای خرید پیراهنی به مشتری اصرار می‌ورزد. بدون در نظر گرفتن اینکه آن مشتری از رنگ یا مدل پیراهن خوشش می‌آید یا اینکه اندازه‌ی او است یا نه.

منبع: SELF–ESTEEM by Matthew Mckay

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
تفکر قطبی

یکی دیگر از خطاهای شناختی تفکر قطبی شده در عزت‌نفس پایین است.

در تفکر قطبی شده دنیا برای فرد یا سفید است یا سیاه. افراد در تفکر قطبی شده برای خود حد نهایی تعیین می‌کنند. آنها یا خوب هستند یا بد. یا خطاکار هستند یا بی‌گناه.‌ آنها حد وسط ندارند.
افراد با تفکر قطبی شده همیشه در سمت منفی قرار دارند. و جنبه‌های منفی یک موضوع یا اتفاق را می‌بینند.

دنیای آنها بیشتر سیاه است تا سفید. تفکر قطبی باعث می‌شود که فرد کمتر دست به تلاش بزند. زیرا ریشه‌ی افکار او در اضطراب و ناامیدی است. عملکردهای او بسیار ضعیف و ناامید کننده هستند.

گفت‌و‌گوی درونی تفکر قطبی شده(منتقد درو‌ن) به شکل یا این … یا آن است .
مانند اینکه اگر نتوانم برنده شوم آینده‌ام خراب می‌شود. اگر امسال کنکور قبول نشوم دیگر نمی‌توانم.

گاهی باید آگاهانه به کلام خود توجه و جملات منفی را اصلاح کرد. در اتفاقات زندگی با کلام به خود انگیز داد.
مثلن در مسئله‌ایی در ارتباط با شغل:
تو کارت را خوب انجام می‌دهی و شغلت را حفظ خواهی کرد.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
تفاوت مکاتب

دیشب به طور تصادفی یک ویدو در اینستا دیدم. خانمی که در مورد آموزه‌های مولانا صحبت می‌کرد. از صحبت‌ها او متوجه تفاوت‌های مکاتب مختلف شدم.
مثلن گفتن عبارات تاکیدی را رد می‌کرد و می‌گفت اون تو نیستی که داری می‌گی اون ذهن تو است. یا نوشتن لیست شکرگزاری را رد می‌کرد چون باید در لحظه‌ی حال باشی و نباید شکر چیزی را که نداری بکنی. و در کل شکرگزاری زبانی را هم اشتباه می‌دانست. همچنین مدیتیشن را کار ذهن می‌دانست و آن را نیز رد می‌کرد.

اما برخی حرفهایش برام قابل قبول و آشنا بود مانند اینکه گفت باید سراسر عشق و خوبی باشی باید در قبال چیزی که از جهان دریافت می‌کنی به دیگران خدمت یا جبران کنی.
ولی حرفم تفاوت آموزه‌های مکتب‌ها است و اینکه متوجه شدم چرا و چطور فردی حرفی می‌زند و فرد دیگری با دلیل می‌تواند آن را رد کند از تفاوت مسیرهای مکاتب است. این تفاوت را در آموزه‌های مکاتب و یادگیری‌های خود می‌بیند و بیان می‌کند.

تجربه‌ی جالبی بود اینکه خیلی از حرفهایش مخالف آنچه من می‌دانستم بود. ولی نتیجه مقصد مهمترین نکته بود و این بود که همه‌ی مکاتب در نهایت به یک مقصد می‌خواهند برسند. به حال خوب که ارتباط مستقیم به خداوند که در مکاتب مختلف اسم‌های مختلف دارد است.
دقیقن تلاشش رساندن شاگرد‌هایش به حال خوب به ذات الهی بود. مقصدی که در همه‌ی آموزه‌ها قراره به این هدف برسند. ولی در بعضی مکاتب‌ها راه‌ها سخت و دشوار و در بعضی‌ راه‌ها آسانتر و لذت بخش‌تر است.

مقصد همه رسیدن به ذات الهی است. حال خوب، احساس خوب داشتن، هماهنگی با ذات الهی است. و مقصد همه‌ی مکاتب رسیدن به احساس خوب و درک ذات الهی است. این شاید تنها نقطه‌ی اشتراک همه‌ی مکاتب باشد.

شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii
Telegram Center
Telegram Center
Канал