تفاوت مکاتب
دیشب به طور تصادفی یک ویدو در اینستا دیدم. خانمی که در مورد آموزههای مولانا صحبت میکرد. از صحبتها او متوجه تفاوتهای مکاتب مختلف شدم.
مثلن گفتن عبارات تاکیدی را رد میکرد و میگفت اون تو نیستی که داری میگی اون ذهن تو است. یا نوشتن لیست شکرگزاری را رد میکرد چون باید در لحظهی حال باشی و نباید شکر چیزی را که نداری بکنی. و در کل شکرگزاری زبانی را هم اشتباه میدانست. همچنین مدیتیشن را کار ذهن میدانست و آن را نیز رد میکرد.
اما برخی حرفهایش برام قابل قبول و آشنا بود مانند اینکه گفت باید سراسر عشق و خوبی باشی باید در قبال چیزی که از جهان دریافت میکنی به دیگران خدمت یا جبران کنی.
ولی حرفم تفاوت آموزههای مکتبها است و اینکه متوجه شدم چرا و چطور فردی حرفی میزند و فرد دیگری با دلیل میتواند آن را رد کند از تفاوت مسیرهای مکاتب است. این تفاوت را در آموزههای مکاتب و یادگیریهای خود میبیند و بیان میکند.
تجربهی جالبی بود اینکه خیلی از حرفهایش مخالف آنچه من میدانستم بود. ولی نتیجه مقصد مهمترین نکته بود و این بود که همهی مکاتب در نهایت به یک مقصد میخواهند برسند. به حال خوب که ارتباط مستقیم به خداوند که در مکاتب مختلف اسمهای مختلف دارد است.
دقیقن تلاشش رساندن شاگردهایش به حال خوب به ذات الهی بود. مقصدی که در همهی آموزهها قراره به این هدف برسند. ولی در بعضی مکاتبها راهها سخت و دشوار و در بعضی راهها آسانتر و لذت بخشتر است.
مقصد همه رسیدن به ذات الهی است. حال خوب، احساس خوب داشتن، هماهنگی با ذات الهی است. و مقصد همهی مکاتب رسیدن به احساس خوب و درک ذات الهی است. این شاید تنها نقطهی اشتراک همهی مکاتب باشد.
شهره مرادی
#روزنوشته
@shohrehmoradii