فلسفه

#عشق
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
■ «مختصری در باب “#عقل در برابر #غریزه” چنانچه #ویل_دورانت می نگارد»

#هیوم معتقد بود که اگر عقل با رفتار کسی سازگار نباشد آن شخص بر ضد عقل خواهد ایستاد.
#زنون نیز عقل و استدلال را به باد استهزا گرفت و آن را پوچ دانست.
با این حال مردم یونان و رم که در عین لذت جویی مردمی زاهد و اهل ریاضت بودند هرگاه #عقل و #شهوت را در مقابل هم می یافتند به آسانی از خرد پیروی می نمودند.
با گذشت زمان نیروی عرفانی که امیدها و آرزوهای انسانی را در بر داشت و تسلی بخش ستمدیدگان و تنگدستان بود از شرق به یونان تاخت و به راحتی جایگزین دنیای عقلانی شد.
#روسو انسان متفکر را حیوان فاسد خواند.
#کانت سخنان #زنون را تکرار کرد که به اروپاییان گفت “به خدا و اختیار و پایندگی روح معتقد باشند زیرا عقل در پذیرفتن اینکه انسان با سعی و عمل به بهشت می‌رود ناتوان است.”
#شوپنهاور عقل را بنده مطیع اراده و #فروید آن را پوششی بر غرایز و شهوات خواند.
امّا #غریزه چیست؟
غریزه،واکنشی ست که آدمی برای رفع نیازمندیهای دائمی خود بی آنکه به تأمل و اندیشه نیاز داشته باشد نشان می دهد،باز بعبارتی دیگر،غریزه تعلقات و خواست هایی از احساس و واکنش است که در سرشت آدمی نهاده شده است.
#دورانت،عقل را پاسخی کلی در مقابل وضعی کلی و در مقابل غریزه را پاسخی کلی به وضعی خاص می داند که در آن نیازی احساس می گردد.
هر غریزه با حسی انفعالی همراه است و تقریبا در هر شخص در برابر هر غریزه،ضد آن نیز موجود است که عواملی همچون محیط می توانند یکی از آن ها را برگزیده و قوت بخشند.
شاید برای زندگانی ابتدایی دوره شکار غریزه کافی بود اما آنجا که تمدن آغاز شد،دیگر نمیشد به غرایز اکتفا کرد پس زندگی از عقل یاری جست.
فیلسوفانی چون #افلاطون و #ارسطو عقل را به طرزی افراط گونه می ستودند و “عقل را تکیه گاه حقیقت” می دانستند.می توان گفت استدلال و پیرو عقل بودن به خاطر محبوب بودن آن نیست بلکه به دلیل لزوم آن است. اما با تمام این توصیفات،#نیچه غریزه را باهوش‌تر از هر عقلی دانست!
دورانت نیز معتقد است که گاه غریزه بر عقل استیلا می یابد،آنجا که پای دوست داشتن به میان می آید.چرا که تجربه-همان احساس متراکم- به ما آموخته است که لحظه ای #عشق به سالیانی #اندیشه می ارزد.
از سوی دیگر دورانت عقیده دارد که غرایز خودخواهند و تنها در جهت منافع خود کار می کنند،تنها ارضا خود را می خواهند ولو به قیمت فدا کردن تمام شخصیت فرد،او غریزه جنسی را به عنوان تمثیل می آورد که فرد را بدون هیچ توجهی به نتایج دچار آشفتگی می نماید.
#کنفسیوس می گفت؛“فرق انسان و حیوان خیلی کم است ولی بعضی از مردم همین اندک را نیز دور می اندازند.”
در این که هرآنچه بر اندیشه ما بیفزاید ما را از یقینات و مأمن آرام مان دور می نماید شکی نیست اما زندگی بدون تعقل نیز آدمی را سزا نیست که؛“سقراط بودن و به زندان رفتن بهتر از دیو بودن و بر تخت نشستن”.

📚 #لذات_فلسفه
#ویل_دورانت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
▪️عشق سوزان

دیده شده است که اندازه ی #عشق متناسب با میزانِ شخصی شدنش افزایش می یابد؛ ما نشان داده ایم که برای احیای بهترین نژادِ ممکن، دو شخصی به لحاظِ جسمی به هم نزدیک می شوند که هر یک از آن ها کامل کننده ی دیگری و منحصرا متمایل به او است.

عشقِ سوزان در چنین مواردی پدید می آید و همچنان هم معطوف به یک و فقط یک هدف است - یعنی این عشقِ پرحرارت برای خدمت خاص به "نوع" ، بی درنگ ظاهری والا تر و متعالی تر به خود می گیرد. در مقابل، زیر بنا همان محرک جنسی محض است، زیرا بدونِ شخصی شدن به همه ی موجودات مربوط می شود و می کوشد تا نوع را به لحاظ کمّی و البته با اندک توجهی به کیفیت، محافظت کند.

عشق شدید در فرد می تواند به آن درجه رسد که بدونِ ارضای آن، همه ی چیزهای خوبِ جهان و حتی خود زندگی نیز ارزشِ خود را از دست بدهند؛ در نتیجه فرد آماده ی هرگونه فداکاری خواهد بود و چنان چه هرگز به مقصود نرسد کارش به جنون و حتی خودکشی می کشد.

در کنار این ملاحظاتِ ناخودآگاهی که سرچشمه ی عشقِ سوزان اند، هنوز هم باید نکاتِ دیگری وجود داشته باشند که ما البته آن ها را پیشِ رو نداریم. بنابراین باید فرض را بر این بگذاریم که در این جا نه فقط تفاهم و تناسب جسمی مطرح است، بلکه تناسبی بینِ اراده ی مرد و هوش زن نیز اهمیت دارد که در نتیجه ی آن فردی معین برای آن ها متولد خواهد شد که هستی اش بر اساسِ دلایلی که بر ما روشن نیست توسطِ شعورِ نوع تعیین شده، زیرا این دلایل در ماهیتِ درونی شیء فی نفسه واقع می شوند.

به زبان ساده تر، اراده ی زندگی مایل است تا خود را در فردِ خاصی عینیت بخشد که تنها می توانند توسطِ این پدر و مادر خاص به دنیا بیاید...

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#آرتور_شوپنهاور و زن ها


همیشه عده ای از افراد زیرک هستند که مایلند تضادهایی غیر قابل رفع، میان
«نظر و عمل ِ» نوابغ بیابند.
در اینجا این تضاد میان تحقیر انسان ها از سوی شوپنهاور و واقعیتی به نام #عشق وجود دارد؛
یا صریح تر بگوییم میان تحقیر زنان از سوی او و درگیری های عاشقانه اش.

البته ملاک او در قضیه ی زنان، همیشه بالاترین زنان اشرافی بوده است و او اصلا زنان متوسط به پایین را در جامعه، تا آن حد مهم نمی دانست که آنان را در دایره ی قضاوت خود به شمار آورد. زنان اشرافی ِ مورد توجه او، زنانی استثنایی و به چشم او، به سبب ِ موهبتهای فکری خاص، ارزشهای انسانی و زیبایی، شاخص و برجسته بوده اند؛
تشخصی که هیچ گاه صرفا با جاذبه جنسی ِ عاری از این امتیازات قابل جبران نیست.

صرف نظر از جاذبه های جنسی، تحقیر انسان ها نزد شوپنهاور، به لحاظ بالا بودن توقع وی از حیث روشنفکری، شخصیتی و زیبایی شناسی بود.

دوست داشتن حقیقی نزد او ، نه بر اساس شهوت، بلکه بیشتر بر اساس آن کششی بود که وی در خود نسبت به موجودی نادر حس می کرد و این خود بر مبنای خوصیات فکری بارز و متمایز آن زن بود...

▪️ شوپنهاور
در این مورد می گوید :

« همان گونه که نور مشعل و آتش بازی در برابر نور آفتاب بی رنگ و جلا است، روح نیز، روح نابغه و همچنین زیبایی، در سایه ی خصایل نیکو ی دل، رنگ می بازند. »


" #کارولینه_ریشتر " ملقب به " #مدائو " از خوانندگان مشهور گروه کُر تئاتر در برلین و معشوقه ی " آرتور شوپنهاور " بود.
بیست و شش سال پس از جدایی ِ این دو و سکوتی که میانشان حاکم شده بود، کارولینه با دیدن آگهی هفتادمین زادروز شوپنهاور به او نامه ای نوشت و باعث شد که خاطرات گذشته در شوپنهاور زنده شود.
شوپنهاور نیز در وصیت نامه اش ارثیه ای را برای او مقرر کرد که کارولینه بیست و یک سال تمام، یعنی تا هنگام مرگ در 6 ژوئییه ی 1882 از آن بهره برد.


📚 #کتاب_آرتور_شوپنهاور
👤 #والتر_آبندروت

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#نیچه اغلب از «دوست داشتن سرنوشت» سخن می‌گفت.
منظورش این بود که بشر می‌تواند مستقیما با سرنوشت رویاروی شود، آن را بشناسد، شهامت به خرج دهد، آن را بنوازد، به چالش کشد، با آن بستیزد و به آن عشق بورزد.

با اینکه ما «ارباب سرنوشت خویشیم»، جمله‌ای متکبرانه‌ست، ولی ما را از قربانی سرنوشت بودن محافظت می‌کند. ما حقیقتا در آفرینش سرنوشت‌مان دخیلیم...

📚 #عشق_و_اراده
✍🏻 #رولو_می

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
هر مرتبه ی #عشق، هر چند هم که متعالی به نظر برسد، یکسره از غریزه ی جنسی بر می خیزد؛ در واقع، عشق مطلقاً همان غریزه ی جنسی است منتها در شکلی سرکش تر، ویژه و شاید اگر دقیقش را بخواهیم، آشکارتر... حقیقت امر اینکه، "عشق" یعنی به راه انداختن نسل بعد.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #متافیزیک_عشق

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#اریک_فروم و اختلال شخصیت


اگر افراد سالم می توانند به طور ثمر بخش کار کنند، #عشق بورزند و فکر کنند ، پس شخصیتهای ناسالم با ناتوانی در به کارگیری تمام استعدادهایشان ، مخصوصاً #توانایی_عشق_ورزیدن مشخص می شوند. در بحث مربوط به جهتگیریهای بی ثمر گیرنده ، بهره کش ، محتکر و بازاری - عمدتاً بر روشهای جلب کردن تمرکز کردیم ؛ یعنی روش فرد برای به دست آوردن چیزها و استفاده کردن از آنها با این حال ، آسیب روانی جدی در روشهای جامعه پذیری ریشه دارد ؛ یعنی الگوی فرد برای رابطه برقرار کردن با دیگران.

▪️ فروم (۱۹۸۱) معتقد بود افرادی که از لحاظ روانی آشفته هستند نمی توانند #عشق بورزند و توانسته اند با دیگران رابطه بر فرار کنند.

▪️فروم سه اختلال شخصبت شدید را مشخصی کرد: #مرده گرایی ، #خودشیفتگی_بیمارگون و همزیستی نامشروع.

🔹 مرده گرایی

اصطلاح مرده گرایی به معنی عشق به مرگ است و معمولاً به #نابهنجاری_جنسی ای اشاره دارد که به موجب آن فرد دوست دارد با جسد آمیزش جنسی کند. با این حال ، فروم (۱۹۷۳، ۱۹۶۴) #مرده گرایی را به معنی کلی تری ، برای اشاره به هر گونه علاقه به مرگ به کار برد. مرده گرایی جهتگیری منشی مقابل زنده گرایی است. افراد به طور طبیعی زندگی را دوست دارند اما زمانی که شرایط اجتماعی جلوی رشد زنده گرایی را میگیرد ، امکان دارد آنها جهتگیری مرده گرا اختیار کنند.
شخصیتهای مرده گرا از بشریت بیزارند : آنها #نژادپرست ، جنگ طلب، و قلدر هستند ؛ آنها عاشق کشت و کشتار ، ویرانی، رعب و وحشت، و شکنجه هستند و از نابود کردن زندگی لذت می برند. آنها شدیداً از قانون و نظم طرفداری می کنند؛ آنها عاشق صحبت کردن درباره بیماری ، #مرگ و مراسم خاکسیاری هستند؛ و آنها عاشق کثافت ، تباهی ، اجساد و مدفوع هستند. آنها شب را به روز ترجیح میدهند و عاشق عمل کردن در تاریکی و سایه هستند.
افراد مرده گرا صرفاً به شیوهٔ ویرانگرانه عمل نمی کنند بلکه رفتار مخرب آنها بیانگر تنش بنیادی آنهاست. همهٔ افراد گاهی پرخاشگرانه و ویرانگرانه رفتار میکنند اما کل سبک زندگی افراد مرده گرا بر محور مرگ ، ویرانی ، بیماری و تباهی میچرخد.


🔹 #خودشیفتگی_بیمارگون

اگر همهٔ افراد تا اندازه ای رفتار مرده گرایانه نشان میدهند ، پس همهٔ آنها #خودشیفته نیز هستند.

#خودشیفتگی " در حالت خفیف و بی خطر، به صورت علاقه به بدن خویشتن بیشتر از بدن دیگران آشکار می شود. خودشیفتگی در حالت بیمارگون مانع از درک واقعیت می شود، به طوری که فرد هر چیزی را که به خودش تعلق دارد با ارزش میداند و هر چیز متعلق به دیگران را بی ارزش میانگارد. افراد خودشیفته به خودشان دلمشغول اند اما این دلمشغولی به تحسین کردن خودشان در آیینه محدود
نمی شود. دلمشغولی به بدن اغلب به خودبیمارانگاری یا توجه و سواسی به سلامتی می انجامد.

🔹 #همزیستی_نامشروع

سومین جھت گیری بیمارگون همزیستی نامشروع" یا وابستگی افراطی به مادر یا جایگزین مادر است. همزیستی نامشروع نوع افراطی تثبیت شایعتر و بی خطرتر در مادر است. مردان دارای تثبیت در مادر" به زنی نیاز دارند که از آنها مراقبت کند ، به آنها تسلی دهد و آنها را تحسین کند ؛ زمانی که نیازهای آنها ارضا نمی شوند ، احساس اضطراب و #افسردگی میکنند. این وضعیت نسبتاً طبیعی است و اختلال از بادی دو زندگی آنها ایجاد نمی کند اما در حالت همزیستی نامشروع ، افراد از فرد میزبان جدانشدنی هستند ؛ شخصیت آنها با فردی دیگر آمیخته شده و هویت فردی آنها از دست رفته است. همزیستی نامشروع به صورت دلبستگی طبیعی به مادر، از طفولیت سرچشمه میگیرد. این دلبستگی از هرگونه علاقهٔ #جنسی که ممکن است در دورهٔ ادیپی ایجاد شود. مهمتر و اساسی تر است. #فروم در این عقیده که دلبستگی به مادر بر نیاز به امنیت استوار است نه بر نیاز جنسی ، بیشتر با هاری استک سالیوان (به فصل ۸ مراجعه کنید) موافق بود تا با #فروید . تلاشهای #جنسی علت تثبیت در مادر نیست بلکه نتیجهٔ آن است . (فروم، ۱۹۶۴، ص ۹۹). افرادی که روابط همزیستی نامشروع برقرار کرده اند، در صورتی که این رابطه تهدید شود ، شدیداً احساس #اضطراب و وحشت میکنند. آنها معتقدند بدون جایگزین مادر نمی توانند زندگی کنند.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#عشق میل به چیزی ست که فرد فاقد آن است.

👤 #سقراط

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#امیال_جنسی و #عشق از دید #آلبرت_الیس

▪️ آیا #سکس نیاز به همراهی با #عشق دارد؟

#عشق و #صمیمیت قطعا زندگی را شیرین تر می کنند. تقریبا همه افراد، دوست داشتن و دوست داشتنی بودن را دلپذیر می دانند. تمایل به ارتباط برقرار کردن در رویارویی های میان فردی، کاملا معقول است. هر چه افراد ارتباط میان فردی بهتری داشته باشند خوشحال تر هستند اما این به آن معنی نیست که عشق و صمیمت برای وجود انسان ضروری هستند. به محض اینکه عشق را واجب مطلق بدانیم ، آدم های مضطرب ، پرتوقع و وابسته ای می شویم. اگر به خودمان بگوییم که باید #عشق بورزیم , سعی می کنیم کسانی که آن را تامین می کنند تصاحب کنیم. اگر آنها #عشق خود را متوجه دیگران کنند, #حسادت می ورزیم و چنانچه کسی از راه برسد و #عشق ما را تصاحب کند, بدون آن نمی توانیم به زندگی خود ادامه دهیم.

#همسر_متکی، #شوهر_حسود، #شریک_جنسی_انحصارطلب و #همسر_غیرقابل_اعتماد، نمونه هایی از آدم هایی هستند که #عشق را به صورت جبر مطلق تعریف می کنند. به رغم #عقاید_مذهبی رایج برای اینکه #عشق را درک کنیم لازم نیست آنرا بپرستیم. #عشق پدیده ای انسانی است که لذت و شادی زندگی را بیشتر می کند، نه جبر مطلقی که بتواند وجود ما را موجه جلوه دهد یا ما را تقدیس کند.

#میل_جنسی نیز به تقدیس نیاز ندارد. #میل_جنسی تمایل کثیفی نیست که بتوان آن را فقط با #تولید_مثل، #ازدواج یا #عشق توجیه کرد. #آلبرت_الیس به عنوان مدافع برجسته #میل_جنسی_بدون_احساس_گناه یکی از صاحب نظران منطقی نادر برای #آزادی_جنسی بود. تاکید بر اینکه آمیزش جنسی به #عشق نیاز دارد تا اینکه خوب باشد از قرار معلوم نوعی آموزه ی انسانی است که واقعا یک گرگ اخلاقی در لباس میش است، نوعی اخلاق قدیمی و سرکوبگر که اصرار دارد میل جنسی بر اساس ارزش والاتر و نه لذت فطری توجیه می شود.

آمیزش جنسی می تواند صرفا برای تفریح باشد. میل جنسی می تواند واضح ترین ابراز تمایل طبیعی افراد برای تولید لذت باشد. آزاد بودن در بهره مند شدن از این لذت عمیق، به معنی نادیده گرفتن ممنوعیت های غیر منطقی جامعه ی ضد جنسی یا توقعات نامعقول جامعه ای است که ارزش افراد را با تعداد ارگاسم هایی که کسب می کنند یا تعداد شریک جنسی آنها می سنجد. افراد آمیزش جنسی بدون احساس گناه و #اضطراب دارند که به قدر کافی منطقی باشند که تمایلات جنسی طبیعی خود را بدون نگرانی از توقعات والدین یا عملکرد جنسی ابراز کنند.

📚 #نظریه_های_روان_درمانی
👤 #جیمز_پروچاسکا
#جان_نورکراس
🔃 ترجمه #یحیی_سیدمحمدی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#عشق، از دیدگاه #فروید

عشق، لفظی است که واجد تعدد معنای خاصی است و به کشش و وابستگی عاطفی و جسمی نسبت به فردی دیگر دلالت دارد و دارای صور گوناگونی است(عشق مادری، عشق برادرانه، عشق جنسی...). ولی نزد فروید به معنای رابطه ای ناآگاه نسبت به غیر است. فروید آن را گاه لیبیدو (عشق جنسی) و گاه انتخاب مطلوب و یا رانش(اِروس eros) میخواند.
#فروید مینویسد: هدف اِروس برقراری هر چه بیشتر وحدت در نفس آدمی یعنی ایجاد رابطه است. همین امر است که موجب انسجام عناصر حیاتی نزد موجودات زنده میشود.

📚 #واژگان_فروید
👤 #پل_لوران_اسون

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
aya eshgh madi ast
Dr.farhang holakouee
▪️آیا #عشق مادی است؟
👤 دکتر #فرهنگ_هلاکویی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️سخنان #اسلاوی_ژیژک در مورد #عشق در این دوران

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#عشق، عالی ترین و نهایی ترین هدفی است که بشر در آرزوی آنست، رهائی بشر از راه عشق و در عشق است.
عشق، همان اندازه نیرومندست که مرگ

👤 #ویکتور_فرانکل
📚 #درجستجوی_معنی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#عشق چیز خطرناک و پیچیده ای است. میتواند آدم عوضی را به یک انسان خوب تبدیل کند و می تواند آدمی شریف و صادق را تا پایین ترین درجات انسانی نزول دهد!

👤 #آگاتا_کریستی
📚 #سرو_غمگین
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#عشق چیست؟ (بخش 1)

دانشمندان علوم عصب شناسی و زیست انسان شناسی به دنبال این پرسش قدیمی از طریق علم (ساینس) هستند.

آیا عشق یک احساس، برانگیختگی، فعالیت شیمیایی مغز و یا یه اتفاق متفاوت دیگر در وجود ماست؟
پرسشی که فرهنگ و روابط ما انسانها در طول چند میلیون سال متاثر از آن بوده است.

● اما عشق چیست ؟

قدرت عشق به اندازه ای است که می تواند ما را در شروع یک زندگی کمک کند و همینطور این قدرت را نیز دارد که آن را نابود کند.
در حالی که کتابهای بیشمار، اشعار، فیلمها، بازی ها و شغل‌های بسیاری برای بیان عشق ساخته و پرداخته شده‌اند، اما آیا می توانیم پاسخ درستی برای آن بیابیم؟
عصب شناسی به نام "گابیجا تالیکیت" و زیست انسان شناسی به نام "هلن فیشر" به مفهوم عشق اینگونه پاسخ می دهند.

هر دو دانشمند معتقدند که عشق چیزی نیست که ما بتوانیم آن را کنترل، درمان، فعال و یا غیر فعال کنیم.
عشق در واقع از عمیق ترین ابعاد ناخودآگاه ما برانگیخته می شود.
تالیکیت بیان می کند که ذهن ناخودآگاه ما اطلاعاتی 10 برابر بیشتر از حالت عادی و معمول ذهن مغز را داراست.
هنگامی که شخص عاشق می شود در واقع در حال انجام یک تجربه عمیق و آنی است که مغز برای تجزیه و تحلیل و تولید احساسات مربوط به آن به سختی کار می کند.
فیشر برای این اتفاق رمانتیک یک توضیح غیر رمانتیک دارد.
عشق در واقع عاملی محرک در انسان است که طی چند میلیون سال "فرگشت انسان"، او را برای توجه و یافتن یک شریک و جفت آماده می سازد.
به همین دلیل عشق یک مساله پیچیده در بخش ناخودآگاه مغز برای تجزیه و تحلیل می باشد.
این اتفاق در وجود ما تجربه ای از احساسات را آشکار می کند که قادر به کنترل آنها نیستیم.

● چگونه و چه زمانی می توانیم به طور قطع بگوییم که ما در حال تجربه یک عشق هستیم؟

فیشر بیان می کند که "همه چیز در مورد معشوق" خاص است. اتوموبیلی که معشوق با آن رانندگی می‌کند متفاوت از اتوموبیل‌های دیگر در پارکینگ است، خیابانی که در آن زندگی می کند، خانه ای که در آن زندگی می کند، کتابهایی که به آنها علاقه مند است؛ همه چیز در مورد این شخص ویژه و خاص است.
اگر لیستی از نکات منفی در مورد معشوق را داشته باشید، عشق قادر است آنها را پاک کرده و دیدگاهی مثبت به شما بدهد.
هنگامی که همه چیز با معشوق به خوبی پیش می‌رود حسی نیرومند و پر از اشتیاق و خرسندی در شما بوجود می آید در عین حال بالعکس این اتفاق نیز وجود دارد که اگر معشوق پاسخ پیام و تماس را ندهد و یا شما را پس بزند، همان اشتیاق و خرسندی که درابتدا در وجود شما بود؛ تبدیل به احساسی وحشتناک از آشفتگی و اضطراب می شود.

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ تا زمانیکه ذهن درگیر مقایسه است، عشق وجود ندارد.
می‌دانید علت مقایسه، سنجش و قضاوت چیست؟ این است که شخص می‌خواهد نقطه ضعفی پیدا کند؛ خواه در دیگران و یا در خویشتن خود.
به هر حال، آنجا که سنجش و مقایسه است، عشق نیست!
پدر و مادر زمانیکه نسبت به فرزندان خود عشق دارند، آنها را با بچه‌های دیگر مقایسه نمی‌کنند؛ زیرا آنها واقعیت وجودی فرزندان خود را دوست دارند.
اما شما خود را با یک شخص یا با یک چیز بهتر مقایسه می‌کنید؛ با یک شخص غنی‌تر مقایسه می‌کنید؛ زیرا نسبت به خودتان، به اصالت خودتان توجه واقعی عمیق ندارید. همین مقایسه، عشق را در شما نابود می‌کند، خفه می‌کند و آن را زایل می‌نماید!

📚 #عشق_و_تنهایی
👤 #کریشنا_مورتی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■ تعریف و توضیح کوتاهی از #عشق
در 2 دقیقه
join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
#آرتور_شوپنهاور؛ #فیلسوف_بدبین

شوپنهاور زندگی را یک بدبیاری تمام عیار می دانست؛
–«می توانیم زندگی خود را رویدادی بدانیم که به طرزی بی فایده و ناراحت کننده خواب سعادتمندانه نیستی را بر هم می زند.»
–«وجود بشر باید نوعی اشتباه باشد.»
او عقیده داشت؛”امکان نداشته این جهان کار موجودی رحیم بوده باشد،بلکه کار شیطانی بوده که موجودات را آفریده تا از مشاهده رنج های آنان لذت ببرد.”
به فلسفه روی آورد زیرا از دید او زندگی کسب و کاری اندوهناک است که باید آن را صرف تأمل درباره خودش کرد.
تنهایی را بسیار می پسندید.در اثر شاهکارش،
#جهان_به_مثابه_اراده_و_بازنمود
دلیل نداشتن دوستان زیاد را اینگونه توضیح می دهد:«نابغه به ندرت می تواند خوش مشرب و معاشرتی باشد،زیرا کدام یک از مکالمات دونفره ممکن است واقعا به اندازه تک گویی های خودش هوشمندانه و جالب باشد؟»

از #زنان دوری می جست زیرا زندگی را آن قدر کوتاه،نامعلوم و زودگذر می دید که ارزش آن را ندارد که خود را با تقلای زیاد در آن به دردسر بیندازیم.
هرچند شهرت ناشی از چاپ مجدد کتابش و به دنبال آن افزایش توجه زنان به او #دیدگاهش_درباره_زنها را ملایم تر نمود.به جای این که آن ها را «مناسب پرستاری و معلمی ابتدایی ترین دوران کودکی ما» بداند،«درست به این علت که خودشان کودک مآب،احمق و کوته بین و در یک کلام،در سراسر زندگی خود کودکانی بزرگ هستند»، آن ها را قادر به فداکاری و کسب بصیرت می داند.
باز در خصوص موردتوجه بودن گفت؛
«بزرگ ترین لذت ما این است که ما را بستایند؛ولی ستایندگان حتی اگر انگیزه ای برای این کار داشته باشند،چندان مایل نیستند که ستایش خود را ابراز کنند.و بنابراین،خرسندترین انسان کسی است که توانسته خالصانه خودش را بستاید،مهم نیست چگونه.»

■ دیدگاه شوپنهاور درخصوص دیگر فلاسفه”

–شوپنهاور همزمان با #هگل به تدریس فلسفه در دانشگاه برلین پرداخت.او فلسفه هگل را این چنین ارزیابی میکرد:« آرای بنیادین آن بیهوده ترین توهمات هستند،جهانی واژگون شده،لودگی فلسفی...مضامینش توخالی ترین و بی معناترین نمایش کلماتی هستند که تاکنون ابلهان به آن گوش سپرده اند و نحوه ارائه آن نفرت انگیزترین و بی معناترین پرت و پلاگفتن است...»

–به #گوته و آثار او علاقه مند بود.در یکی از دیدارهایشان گوته برای او بیتی سرود:
“اگر می خواهی از زندگی لذت ببری
باید برای جهان ارزش قائل شوی.”
شوپنهاور در مقابل نقل قولی از #شانفور آورد؛
« بهتر است انسان ها را همان طوری که هستند بپذیریم،به جای این که تصویری خیالی از آن ها ترسیم کنیم.»

آثار #سنکا را خوانده و او را بسیار می ستود.
مجذوب ادیان شرقی به طور عام و آیین برهمنی به طور خاص بود.

–ساعات زیادی را می خوابید.با مقایسه خودش با دو تن از متفکران مورد علاقه اش زیاد خوابیدن هایش را توجیه می کرد:« هرچه انسان ها پیشرفته تر باشند و هرچه مغزشان فعال تر،بیش تر به خواب نیاز دارند؛#مونتنی و #دکارت بخش زیادی از عمرشان را در خواب بوده اند.»
«اگر زندگی و هستی شادی آفرین بود،در آن صورت همه با بی میلی به حالت ناهشیار خواب نزدیک می شدند و با شادی دوباره از خواب برمی خاستند ولی درست عکس این امر مصداق دارد.»

■ نظریه شوپنهاور در باب #عشق و #ازدواج

فلاسفه سنتاً به موضوع عشق علاقه ای نداشته اند زیرا از نظر آنان مصیبت های عشق بیش از حد بچه گانه است و باید آن را به شاعران و مجنونان واگذار نمود.
اما شوپنهاور از این بی تفاوتی حیرت کرد و آن را نتیجه انکار متکبرانه جنبه ای از زندگی می دانست که تصور انسان از خودش به عنوان موجودی عقلانی را نقض می نمود؛
«عشق در هر ساعتی جدی ترین اشتغالات را بر هم می زند،و گاهی برای لحظه ای حتی بزرگ ترین اذهان را فلج می نماید...عشق گاهی نیازمند قربانی کردن سلامت،
ثروت،مقام و خوشبختی است.»
شاید شوپنهاور از آشوب و نگرانی ناشی از عشق متنفر بود ولی آن را نامناسب و تصادفی نمی دانست:
«چرا این همه سرو صدا و هیاهو؟ چرا این همه اضطرار،دلشوره و تقلا؟..این جا هیچ چیز بی اهمیتی وجود ندارد؛برعکس، اهمیت این موضوع با جدی بودن و شور و شوق این کار کاملا متناسب است.هدف غایی تمام روابط عشقی واقعا مهم تر از تمامی دیگر اهداف زندگی انسان است و بنابراین کاملا سزاوار همان جدیت شدیدی است که همگان در مورد عشق نشان می دهند.»
اما هدف از عشق چیست؟
#مونتنی اذهان ما را تابع بدن ما می دانست ولی شوپنهاور فراتر رفت و به نیرویی در درون ما پرداخت که به نظر او همواره بر عقل غلبه دارد،نیرویی آن قدر قوی که همه نقشه ها و داوری های عقل را درستکاری می کند و این نیرو را #اراده_معطوف_به_حیات نامید و آن را سائقه ای ذاتی در انسان ها برای بقا و تولیدمثل تعریف کرد.

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
#عشق

ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود، ممکن شود

👤 #مجتبی_کاشانی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
#عشق

#مازلو دو گونه عشق را توصیف می کند که با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: "کاستی" و "رشد"

1. "عشق هستی مدار" (عشقی که بر پایه ی هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)، عشق عاری از نیاز یا عشقی عاری از خودخواهی است.عشق هستی مدار تملک گرا نیست و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد،حاصل تحسین و ستایش است؛تجربه ای غنی تر،والاتر و ارزشمندتر از "عشق کاستی مدار" است.

2. عشق "کاستی مدار" را می توان ارضا کرد،درحالی که مفهوم "ارضا" برای عشق هستی مدار هیچ کاربردی ندارد. عشق هستی مدار کمترین میزان اضطراب و کینه را در خود جای می دهد.

عاشقان هستی مدار مستقل ترند، خودمختاری بیشتری دارند، کمتر حسود یا تهدید کننده اند، کمتر نیازمندند، ابراز علاقه در آنها کمتر است، ولی همزمان بیشتر مشتاقند به طرف مقابل خود در جهت خودشکوفایی یاری رسانند، از پیروزی های آن دیگری بیشتر احساس غرور می کنند،نوع دوست، گشاده دست و پرورنده اند.

عشق هستی مدار در معنایی عمیق،جفت را می آفریند، امکان خودباوری فراهم می کند،احساس سزاوار عشق بودن را پدید می آورد و این هر دو رشد مداوم و پیوسته را تسریع می کند.

👤 #اروین_یالوم
📚 #روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
Ещё