فلسفه

#ایده
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
فلسفه
■ قسمت چهاردهم ( #هگل) ■ #فردریش_هگل فرزند خلف #رمانتی_سیسم بود. او همه ی اندیشه هایی را که در عصر رومانتیک سر برآورده بود یکپارچه کرد و توسعه داد ولی به بسیاری از رومانتیک ها از جمله #شلینگ به دیده ی انتقادی نگریست. شلینگ مانند دیگر رومانتیک ها می گفت ژرف…
■ قسمت پانزدهم

#سورن_کی‌یرکگور

سورن کی‌یرکگور تحت تعالیم پدری سخت گیر و مذهبی بزرگ شد و همین دلیلی بر مخالفت شدید او با مذهب بود. در نظر او مسیحیت آن چنان غیرعقلانی و توانکاه است که می بایست یا دربست آن را پذیرفت یا دربست رد کرد.درواقع،<اندکی> یا <تا اندازه ای> مذهبی بودن فایده ای ندارد.
کرکه گور نشان داد که افکار #هگل،که در آن زمان بسیار فراگیر شده بود،هیچ ربطی به زندگی فردی ندارد.
چنانکه #لایب_نیتس در مقابل فلسفه ی #ایده_آلیستی #اسپینوزا واکنش نشان داد،کرکه گور نیز به عنوان فیلسوفی #فردگرا به مخالفت با فلسفه ی هگل برخاست.
از نظر او هم #آرمان_گرایی #رومانتیک ها و هم #تاریخ_گرایی #هگل مسئولیت فرد را در قبال زندگی خویش تیره و تار کرده است.
او #سقراط را <متفکر وجودی> می نامید یعنی اندیشمندی که تمامی وجود خود را به درون بازاندیشی فلسفی اش می کشد.
او می گفت به جای آن که به دنبال حقیقت،
حقیقت بزرگ،بگردیم مهمتر آن است که آن گونه حقایقی را بیابیم که در زندگی فرد مفهوم دارند.بدین ترتیب او #فرد یا همه ی افراد بشر را بر ضد نظام می انگیزد.
به عقیده کرکه گور هگل فراموش کرده است که خودش هم بشر است.از دید او تنها “هستی خود هر انسان” مسئله ی مهم است.
با این نگرش می‌توان دیدگاه او را در کنار دیدگاه #بودا قرار داد.هردوی ایشان به راستی دریافته بودند که برای دمی زودگذر وجود دارند.
کرکه گور می گفت حقیقت #ذهنی است بدین معنا که حقایقِ واقعا مهم #شخصی اند و تنها این حقایق است که برای من مهم است.
از دید او در مسائل مذهبی #ایمان مهم‌ترین عامل است. در جایی نوشته است؛« اگر قادر بودم خدا را به طور عینی دریابم باورش نمی کردم ولی دقیقا چون نمی توانم این کار را بکنم باید او را باور بدارم.»
بسیاری پیش از آن کوشیده بودند وجود خدا را ثابت کنند یا به هر جهت خدا را در محدوده ی عقل و برهان بیاورند ولی از دید او اگر به دلیل عقلی یا استدلال منطقی اکتفا کنیم ایمان خود را از دست می دهیم یا از شور و شوق مذهبی خود می کاهیم.

■ دیدگاه کی‌یرکگور در باب #حیات

او معتقد بود سه شکل مختلف حیات وجود دارد؛مرحله حسی، مرحله اخلاقی و مرحله دینی.

● مرحله #حسی

کسی که در این مرحله روزگار می گذراند دم را غنیمت شمرده و از هر فرصتی برای لذت و تفریح استفاده می کند.چنین آدمی یکسره در جهان #محسوسات به سر می برد و برده ی حالات و خواست های خویش است.
با توجه به این دیدگاه او #رومانتیک ها افرادی حسی اند.کسانی که با هستی-یا با هنر یا با فلسفه- برخورد خیال انگیز دارند.
کسی که در مرحله حسی به سر می برد به سهولت ممکن است دستخوش دلهره یا حس هراس و احساس خلأ و پوچی گردد. به عقیده کرکه گور دلهره احساسی کمابیش مثبت است.نشانه ای است که فرد در موقعیت وجودی قرار گرفته است و می تواند جهشی بزرگ به مرحله ای بالاتر داشته باشد و حال نوبت به تصمیم گیری خود شخص می رسد.
چنانچه سقراط از این مقوله تصمیم با عنوان “#بینش_حقیقی که از درون می جوشد” یاد می کرد و می توان نمونه آن را در #جنایت_و_مکافات #داستایفسکی دید.

● مرحله #اخلاقی

ویژگی این مرحله جدیت و صداقت و پیگیری در تصمیم های اخلاقی است.این رویکرد بی شباهت به #اخلاقیات_وظیفه_شناسی #کانت نیست،اینکه انسان باید بکوشد تا مطابق موازین اخلاقی زندگی کند. مهم نیست که از نظر تو،به عنوان مخاطب،چه چیز درست یا چه چیز نادرست است،مهم عقیده شخص درباره هر موضوع است.

● مرحله #دینی

آنان که ایمان را بر لذت های حسی و ندای عقلی ترجیح می دهند به این مرحله صعود کرده اند.به گفته کرکه گور؛« پریدن در آغوش باز خدای زنده هولناک است» اما تنها راه رستگاری است.
آری!از دید کی‌یرکگور مرحله دینی،آیین مسیحی است.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
‍ ‍ ■ قسمت پنجم ■ #دوران_رنسانس واژه رنسانس یعنی تجدید حیات و مقصود از آن تحول فرهنگی ای ست که در اواخر قرن چهاردهم آغاز شد. دورانی که اختراعاتی همچون قطب نما،سلاح گرم و ماشین در آن به انجام رسید و همین ها منجر به سفرهای بزرگ اکتشافی،برتری نظامی اروپا و…
‍ ■ قسمت ششم

#عصر_باروک

لفظ باروک از واژه ای ست که برای توصیف کردن مرواریدهای نامنظم شکل به کار می رود.برخلاف سبک ساده و موزون هنر رنسانس،بی نظمی ویژگی هنر باروک بود.
تضادهای آشتی ناپذیر به طور کلی خصلت بارز قرن هفدهم بود؛از سویی خوشبینی بی وقفه ی رنسانس و خودنمایی های پرزرق و برق و از سوی دیگر نقطه ی مقابل آن یعنی کسانی که در پی ریاضت و انزوای مذهبی بودند.
در گفته های معروف عصر باروک نیز این تقابل را می توان دید؛عبارت «دم را غنیمت شمار» در مقابل عبارت دیگر «یادت نرود که می میری».
همچنین این عصر،دوران اختلافات بزرگ طبقاتی نیز بود.زندگی اشراف و دربار ورسای در مقابل تنگدستی مردمان فرانسه.
#تئاتر در عصر باروک‌ تنها نوعی هنر نبود،در واقع رایجترین نماد دوران بود؛نماد زندگی.
در تئاتر انسان توهمی را بر صحنه می پرورد تا نشان دهد که نمایشنامه در نهایت توهمی بیش نیست. بدین منوال تئاتر بازتاب کلی زندگی انسان شد.
#شکسپیر بزرگ‌ترین نمایشنامه های خود را در دوران رنسانس و عصر باروک نوشت.آثار او پر از قطعاتی ست که زندگی را نوعی تئاتر می خواند.در #مکبث می گوید:
«...زندگی داستانی است
پرشور و غوغا،اما بی معنا،
که ابلهی روایت کرده است.»
شاعران باروک نیز زندگی را یا صحنه ی تئاتر و یا رؤیا خواندند.
نمایشنامه نویس اسپانیایی #کالدرون_دلابارکا با اقتباس از قصه های عربی هزار و یک شب،
زندگی را دیوانگی،توهم و رؤیا می نامد و #لودویگ_هولبر که نمودار گذر از عصر باروک به عصر روشنگری ست نیز نمایشنامه #یپه_روی_کوه را از روایت ها ی کالدرون الهام می گیرد.
داستانی که در آن یپه در گودالی می خوابد، و در تخت سلطانی از خواب برمی خیزد و خیال می کند شاید خواب دیده که کارگری ست،باز به خواب می رود و این بار در گودال از خواب برمی خیزد و خیال می کند که خواب دیده در تخت سلطان است.
فرزانه چین باستان #چوانگ نیز گفته ای با این مضمون دارد:« من یک بار خواب دیدم پروانه ام و حالا دیگر نمی دانم آیا چوانگ تسه ام که خواب دید پروانه است یا پروانه ام که خواب می بیند چوانگ تسه است.»
فلسفه نیز در عصر باروک دستخوش کشمکشی شدید میان طرز فکرهای کاملا متضاد بود.برخی فیلسوفان بر آن بودند که آنچه وجود دارد در کُنه ماهیت معنوی دارد.این دید را #آرمانگرایی[#ایده آلیسم] می نامند و دیدگاه مغایر را #ماده_گرایی

[#ماتریالیسم] که منظور از آن فلسفه ای ست که تمام چیزهای حقیقی را حاصل مواد مادی ملموس می داند.
فلسفه ی ماده گرایی در قرن هفدهم هواداران فراوان یافت.بانفوذ ترین فیلسوف ماده گرا #تاماس_هابز بود که عقیده داشت همه پدیده ها از جمله انسان و حیوان فقط و فقط از ذرات ماده تشکیل شده اند،حتی ضمیر-یا روح- انسان ناشی از حرکت ذره های ریز مغز است.
#آرمانگرایی و #ماده_گرایی در سراسر تاریخ فلسفه همواره به چشم می خورند ولی کمتر زمانی مانند عصر باروک‌ این دو نظر را چنین آشکار در کنار هم می بینیم.
در این دوران علوم جدید پیوسته از ماده گرایی تغذیه می کرد.#نیوتن با دید مکانیستی به جهان توضیح داد که معمولا هر تغییر طبیعی را می توان با ریاضیات محاسبه کرد.
#لاپلاس،ریاضیدان فرانسوی، نیز دید مکانیستی جهان را اینگونه توضیح داد؛”اگر در برهه ای از زمان موجوداتی هوشمند موضع تمامی ذرات ماده را دانسته بودند هیچ چیز مجهول نمی ماند و آینده و گذشته آشکار در برابر دیدگان آن ها بود.”
این سخن درواقع #جبرگرایی[determinism] را بیان می نماید. از دید جبرگرایان همه چیز حتی افکار و رؤیاهای ما محصول فرایندهای مکانیکی است.
و این در حالی است که #لایب_نیتس از فلاسفه ی نامدار قرن هفدهم می گوید:
“تفاوت بین مادی و روحی دقیقا این است که می توان ماده را شکست و به قطعات کوچکتر تقسیم کرد ولی روح را به دو قسمت نیز نتوان نکرد.”
#دکارت و #اسپینوزا نیز از جمله فیلسوفان بزرگ قرن هفدهم،همواره درگیر مسائلی چون رابطه ی روح و جسم بودند....

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3

در باب حواس


بینایی حسی است فعال و شنوایی حسی است منفعل. از این رو، اصوات، #ذهن ما را به شیوه ای خصومت آمیز و آزارنده متاثر می سازند، و در واقع، هر چه ذهن فعال تر و تکامل یافته تر باشد، این تاثیر نیز بیشتر است. اصوات می توانند تمامی #ایده ها را از میان ببرند، و در یک آن قدرت #اندیشه را فلج کنند. در مقابل، چشم هیچ آزار مشابهی ایجاد نمی کند، و آن چه دیده می شود به خودی خود هیچ اثر بی واسطه ای در فعالیت #تفکر ندارد، بلکه بیشترین تنوع و کثرت امور پیش چشمان ما نیز اجازه می دهد که تفکر کاملا بدون مانع و بدون اختلال انجام شود. از این رو ذهنِ متفکر تا ابد با چشم در صلح، و با گوش در جنگ است.


تقابل این دو حس با این واقعیت نیز تایید می شود که افراد کر و لال، هنگام معالجه با جریان برق، با شنیدن اولین صدا تا سرحد مرگ می ترسند؛ در مقابل، اشخاص نابینایی که مورد جراحی قرار می گیرند از دیدن اولین روشنایی لذت فراوانی می برند، به طوری که با اکراه اجازه می دهند بار دیگر بانداژ را روی چشمان شان بگذارند.


#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#آرتور_شوپنهاور


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3