فلسفه

#تفکر
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
▪️نقایص ذاتی هوش

#خود آگاهی ما نه مکان، بلکه زمان را به عنوان صورت خود دارد؛ از این رو #تفکر ما، همچون #درک مان، در سه بعد رخ نمی دهد، بلکه صرفا در #یک_بعد، یعنی در یک خط، بدون پهنا و عمق رخ می دهد. بزرگترین نقص از نقایص ذاتی هوش ما ناشی ز این واقعیت است.

ما همه چیز را تنها به شکل #متوالی می توانیم بشناسیم، و در هر زمان تنها از یک چیز آگاهیم، و حتی از آن یک چیز هم تنها به این شرط آگاهیم که عجالتا هر چیز دیگر را فراموش کنیم، ولذا مطلقا از آن ناآگاه باشیم؛ با این نتیجه که در آن مدت، همه ی چیزهای دیگر برایمان وجود ندارند. هوش ما، بنا به این ویژگی، می تواند به تلسکوپی با افق دید بسیار محدود تشبیه شود، دقیقا به این دلیل که آگاهی ما ایستا نبوده بلکه #گذرا است.

هوش تنها به شکل متوالی درمی یابد، و برای درک یک چیز باید چیز دیگر را رها کند، بی آن که چیزی را از آن حفظ کند مگر آثاری که ضعیف و ضعیف تر می شوند. ایده ای که در حال حاضر ذهن مرا مشغول کرده پس از مدت کوتاهی ناچار می شود که به طور کامل از حافظه ام پاک شود، حال اگر در این میان یک خواب شبانه ی خوب داشته باشم ممکن است که دیگر هرگز آن اندیشه را به خاطر نیاورم، مگر این که با #مصلحت_شخصی من، و به عبارت دیگر، با #اراده ام، که همواره حاکم بازی است، گره خورده باشد.


● طبیعت قطعه قطعه ی جریان #اندیشه ی ما، وابسته به این #نقص_هوش است، و #آشفتگی ناگزیر تفکرمان از این ناشی می شود.

گاه تاثیرات بیرونی حس، به آن هجوم می آورند، و موجب اختلاف و قطع در آن می شوند، و در هر لحظه، عجیب و غریب ترین امور را به آن تحمیل می کنند؛ گاه یک فکر، بنا به تداعی، فکری دیگر را وارد می کند و جای خود را به آن می دهد؛ در نهایت، حتی خود هوش نیز نمی تواند برای مدتی طولانی و مداوما به یک فکر بچسبد.
برعکس، درست به همان نحو که چشم، وقتی مدتی طولانی به یک شیء خیره شود، به زودی، چون خطوط محیطی آن در هم می آمیزند و مشتبه می شوند و سرانجام همه چیز مبهم می شود، دیگر قادر نخواهد بود به وضوح آن را ببیند، تفکر ما نیز به واسطه ی #تامل_طولانی بر یک چیز به تدریج #آشفته و #کند می شود، و با #گیجی کامل پایان می یابد.

از این رو، پس از مدت معینی، که در مورد هر فرد تفاوت دارد، باید برای لحظاتی از هر گونه تامل یا تعمق، که خوشبختانه هنوز دچار اختلال نشده اما هنوز به پایان هم نرسیده، دست بکشیم، حتی اگر این تامل مربوط به موضوعی باشد که حداکثر #اهمیت و #نفع را برای ما در بر دارد. باید موضوع اندیشه ای را که ما را سخت به خود مشغول کرده از #آگاهی بیرون برانیم، تا آگاهی مان به موضوعات #بی_اهمیت و #بی_تفاوتی مشغول شود، هرچند ممکن است که نگرانی ما در خصوص آن موضوع به شدت ما را زیر فشار بگذارد. در خلال این مدت، آن موضوع مهم دیگر برای مان وجود ندارد؛ و همچون گرما در آب سرد نهان است. اگر دوباره در #وقتی_دیگر به آن بپردازیم، طوری با آن #معامله می کنیم که گویی با امر جدیدی برخورد می کنیم که تازه با آن آشنا می شویم، هرچند با سرعتی بیشتر؛ و تاثیر موافق یا نا موافق آن بر #اراده ی ما نیز از نو ظاهر می شود. اما خود ما کاملا بدون تغییر باز نمی گردیم. زیرا همراه با ترکیب فیزیکی #اخلاط و #تنش_اعصاب، که به طور مداوم در هر ساعت و روز و فصل تغییر می کند، حالت و منظر ما نیز تغییر می کند.

از این رو یک امر واحد در #اوقات مختلف، صبح عصر، نیمروز، یا روز دیگر، به نظرمان بسیار متفاوت می رسد؛ دیدگاه های مخالف یکدیگر را پس می زنند و #تردید ما را افرایش می دهند. از این رو، از #امروز و #فردا کردن سخن می گوییم، و تصمیمات بزرگ نیازمند زمانی طولانی برای تامل اند.


حال هر چند که این ویژگی هوش ما، چون از ضعف آن ناشی می شود، #مضرات آشکار خود را دارد، دارای این #منفعت نیز هست که پس از آشفتگی و تغییر فیزیکی حس و حال، همچون موجوداتی تقریبا متفاوت و جدید و بیگانه به سر کار خود بازمی گردیم، و به این ترتیب می توانیم چندین بار و از #زوایای_متفاوت به آن بنگریم.


از همه ی این ها پیداست که #آگاهی و #تفکر بشری بر حسب ماهیت شان لزوما #قطعه_قطعه اند، و از این رو نتایج نظری یا عملی ای که با کنار هم قرار دادن این قطعات حاصل می شوند، اغلب #ناقص از آب در می آیند.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️تاثیر متقابل ذهن و جسم

در آزمایشی که بسیار مشهور شد، جان بارگ (John Bargh) و همکارانش از گروهی از دانشجویان دانشگاه نیویورک خواستند تا با پنج کلمه یک جمله بسازند. به یک گروه از دانشجویان کلماتی داده شد که نیمی از آنها با پیری در ارتباط بودند (مانند فراموشکار،خاکستری و چین و چروک)، وقتی دانشجویان این تمرین را به پایان رساندند، از آنان خواسته شد به اتاقی در انتهای سالن بروند و تمرین دیگری را انجام دهند. در واقع تمرین بعدی پیمودن همین مسافت کوتاه بود. پژوهشگران، بدون جلب توجه، زمانی را که افراد صرف کرده بودند تا از این سوی سالن به آن سویش بروند اندازه گرفتند. همان گونه که بارگ پیش بینی کرده بود، افرادی که با کلمات با مضمون پیری جمله ساخته بودند به شکل بارزی کُندتر از افراد گروه دیگر این مسیر را پیموده بودند. همهٔ این ها بدون هیچ گونه آگاهی صورت گرفته بود زیرا وقتی بعد از آزمایش از دانشجویان پرسيده شد، هیچ یک متوجه نشده بودند که کلماتی که برای جمله سازی به آنها داده شده بود مضمون مشترکی داشتند و تأکید داشتند کلماتی که با آنها مواجه شده بودند هیچ تأثیری در کارهایی که پس از تمرین انجام داده اند نداشته اند. فکر سالمندی به خودآگاهی این افراد نیامده بود، با این وجود، رفتارشان تغییر کرده بود. این پدیدهٔ بحث برانگیز را «پیش زمینه سازی» یا Priming (اثر زمینه بر افکار و اعمال) می نامیم.
پیوند فکر و عمل «دو طرفه» عمل می کند. پژوهش دیگری که در دانشگاهی در آلمان صورت گرفت، درست شکل معکوس پژوهشی بود که بارگ و همکارانش در نیویورک انجام دادند. از دانشجویان خواسته شده بود تا به مدت پنج دقیقه با سرعت سی گام در دقیقه (که در حدود یک سوم سرعت معمولشان بود) در اتاق راه بروند. پس از این رخداد کوتاه، شرکت کنندگان در پژوهش در تشخیص کلمات مربوط به سالمندی (نظیر فراموشکار، پیر و تنها) سریع تر از کلمات دیگر عمل کردند.
نتیجه این که اگر ذهن شما «پیش زمینه سازی» شده باشد که به سالمندی بیندیشید، شما تمایل دارید که مانند سالمندان عمل کنید و از آن سو، حرکت کردن مانند سالمندان نیز فکر کردن به سالمندی را تقویت می کند.

📚 #تفکر_سریع_و_کند
👤 #دانیل_کانمن (برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد سال 2002)

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
‍ ■ #اپیکور، فیلسوف لذت

در مقام یک ناهنجاری در بین جماعتی که غالب اوقات زاهدمنش و متنفر از لذت بودند،فیلسوفی وجود داشت که به نظر می رسید اوضاع را درک می کند.او چنین نوشت:« اگر من لذت های چشایی و لذت های عشق و لذت های بینایی و شنوایی را کنار بگذارم،دیگر نمی دانم خیر را چگونه تصور کنم.»
به نظر اپیکور،وظیفه فلسفه عبارت است از کمک به ما در تعبیر و تفسیر سائقه های تألم و خواسته ها و امیال نامشخص و مبهم خودمان،و بنابراین رهانیدن ما از طرح های نادرست برای خوشبختی.
آنچه بی درنگ فلسفه ی اپیکور را متمایز می ساخت تأکید او بر اهمیت لذات جسمانی بود:«لذت،آغاز و غایت زندگی سعادتمندانه است.»...
امّا مراد #اپیکورس از “لذت” چیست؟!
نکته ی شگفت انگیز در خصوص فیلسوف لذت این است که او خانه بزرگی نداشت.
غذایش ساده بود.آب می نوشید و نه شراب و شامش،نان،سبزی و به اندازه کف دست زیتون بود.
او نمی خواست کسی را بفریبد.به عقیده او عناصر ضروری لذت،هرقدر هم سهل الوصول نباشند،اما خیلی گران نیستند.
خوشبختی از دیدگاه او فهرستی شامل سه مورد بود:

■ 1- #دوستی؛
اپیکور می گفت:« بین تمام نیکی هایی که حکمت برای ما در بر دارد،دوستی پربهاترین است.»
ما وجود نداریم مگر وقتی کسی باشد که بتواند ببیند ما وجود داریم.آنچه می گوییم هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که کسی بتواند ما را بفهمد.در میان دوستان بودن یعنی همواره هویت خود را تأیید کردن.
دوستان حقیقی،ما را براساس معیارهای دنیوی نمی سنجند،آن ها به خود اصلی ما علاقه دارند.

■2-#آزادی؛
« ما باید خود را از زندان امور روزمره و سیاست روزمره رها کنیم!»
اپیکور و دوستانش خود را از اشتغال در دنیای تجاری آتن کنار کشیدند و زندگی ساده تری را در پیش گرفتند.
آن ها با جدا کردن خویش از ارزش های آتن،دیگر خود را بر مبنای مادی ارزیابی نمی کردند.نیازی نبود از دیوارهای برهنه خجالت زده شوند،و فخرفروشی و تظاهر به طلا سودی نداشت.

■3-#تفکر(ویا به عبارت بهتر “تحلیل امور”)
برای اضطراب درمان های معدودی وجود دارد که بهتر از تفکر باشند. با نوشتن مشکل روی کاغذ یا حرف زدن از آن در مکالمه،اجازه می دهیم ویژگی های اصلی آن ظاهر شود و با شناخت ماهیتش،اگر نه خود مشکل،ولی ویژگی های آزارنده ثانویه اش-گیجی و سردرگمی،
جابجایی و تحیر-را برطرف کنیم.
اپیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطراب ها و نگرانی های خود را درباره پول،بیماری،مرگ و امور فراطبیعی تحلیل کنند.
اگر کسی به طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد،از نظر اپیکور،در می یابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد،و « بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا رسد مشکلی نمی آفریند.»
تحلیل سنجیده و حساب شده،فکر را آرام می کند.

اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان،آزادی و زندگی تحلیل شده محروم باشیم،هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود.و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم،هرگز بدبخت نخواهیم بود.

👤 #آلن_دوباتن
📚 #تسلی_بخشی_های_فلسفه
🗓 خلاصه برداری ص ۷۱-۶۳
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
#اپیکور، فیلسوف لذت

در مقام یک ناهنجاری در بین جماعتی که غالب اوقات زاهدمنش و متنفر از لذت بودند،فیلسوفی وجود داشت که به نظر می رسید اوضاع را درک می کند.او چنین نوشت:« اگر من لذت های چشایی و لذت های عشق و لذت های بینایی و شنوایی را کنار بگذارم،دیگر نمی دانم خیر را چگونه تصور کنم.»
به نظر اپیکور،وظیفه فلسفه عبارت است از کمک به ما در تعبیر و تفسیر سائقه های تألم و خواسته ها و امیال نامشخص و مبهم خودمان،و بنابراین رهانیدن ما از طرح های نادرست برای خوشبختی.
آنچه بی درنگ فلسفه ی اپیکور را متمایز می ساخت تأکید او بر اهمیت لذات جسمانی بود:«لذت،آغاز و غایت زندگی سعادتمندانه است.»...
امّا مراد اپیکور از “لذت” چیست؟!
نکته ی شگفت انگیز در خصوص فیلسوف لذت این است که او خانه بزرگی نداشت.
غذایش ساده بود.آب می نوشید و نه شراب و شامش،نان،سبزی و به اندازه کف دست زیتون بود.
او نمی خواست کسی را بفریبد.به عقیده او عناصر ضروری لذت،هرقدر هم سهل الوصول نباشند،اما خیلی گران نیستند.
خوشبختی از دیدگاه او فهرستی شامل سه مورد بود:

■ 1- #دوستی؛
اپیکور می گفت:« بین تمام نیکی هایی که حکمت برای ما در بر دارد،دوستی پربهاترین است.»
ما وجود نداریم مگر وقتی کسی باشد که بتواند ببیند ما وجود داریم.آنچه می گوییم هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که کسی بتواند ما را بفهمد.در میان دوستان بودن یعنی همواره هویت خود را تأیید کردن.
دوستان حقیقی،ما را براساس معیارهای دنیوی نمی سنجند،آن ها به خود اصلی ما علاقه دارند.

■2-#آزادی؛
« ما باید خود را از زندان امور روزمره و سیاست روزمره رها کنیم!»
اپیکور و دوستانش خود را از اشتغال در دنیای تجاری آتن کنار کشیدند و زندگی ساده تری را در پیش گرفتند.
آن ها با جدا کردن خویش از ارزش های آتن،دیگر خود را بر مبنای مادی ارزیابی نمی کردند.نیازی نبود از دیوارهای برهنه خجالت زده شوند،و فخرفروشی و تظاهر به طلا سودی نداشت.

■3-#تفکر(ویا به عبارت بهتر “تحلیل امور”)
برای اضطراب درمان های معدودی وجود دارد که بهتر از تفکر باشند. با نوشتن مشکل روی کاغذ یا حرف زدن از آن در مکالمه،اجازه می دهیم ویژگی های اصلی آن ظاهر شود و با شناخت ماهیتش،اگر نه خود مشکل،ولی ویژگی های آزارنده ثانویه اش-گیجی و سردرگمی،
جابجایی و تحیر-را برطرف کنیم.
اپیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطراب ها و نگرانی های خود را درباره پول،بیماری،مرگ و امور فراطبیعی تحلیل کنند.
اگر کسی به طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد،از نظر اپیکور،در می یابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد،و « بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا رسد مشکلی نمی آفریند.»
تحلیل سنجیده و حساب شده،فکر را آرام می کند.

اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان،آزادی و زندگی تحلیل شده محروم باشیم،هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود.و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم،هرگز بدبخت نخواهیم بود.

👤 #آلن_دوباتن
📚 #تسلی_بخشی_های_فلسفه
🗓 خلاصه برداری ص ۷۱-۶۳
■ گردآوری #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3

من معتقدم:


وقتى که بميرم کاملا از بين خواهم رفت و هيچ چيز از من باقى نخواهد ماند.


من جوان نيستم و عاشق زندگى هستم.


اما از وحشتى که بخاطر فکر کردن به نابودى بر من غلبه مى کند، بر خود مى لرزم.


معهذا، نه #سعادت، نه #تفکر و نه #دوست‌داشتن به اين دليل که #جاودانى نيستند، ارزش خود را از دست نمى دهند.


👤 #برتراند_راسل


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3

#زرتشت_نیچه_کیست؟
#مارتین_هایدگر بخش 1


پرسش ما را پاسخ گفتن آسان می نماید. زیرا پاسخ را در یکی از آثار خود #نیچه و در جمله هایی می‌یابیم که به روشنی بیان شده و حتی با حروف خمیده برای تاکید چاپ شده است. این جمله ها در آن اثر نیچه آمده است که در آن صریحا شخصیت #زرتشت توصیف می‌شود. کتاب مرکب از چهار بخش و در خلال سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نوشته شده و عنوان آن #چنین_گفت_زرتشت است.


نیچه عنوانی فرعی هم به کتاب داده است تا آن را از این طریق هم معرفی کند. این عنوان فرعی چنین است: کتابی برای همه کس و هیچ کس. البته مراد از "برای همه کس"، هیچ کس نیست، هر کسی که بخواهید. مراد از "برای همه کس" هر انسانی در مقام #انسان است، هر فرد مفروضی که اندیشیدن به ذات خودش را شایسته شمرد. "وهیچ کس"، یعنی مراد هیچ یک از آن دلالان کنجکاوی نیستند که در جهت آب شنا می کنند و برخی عبارات و سخنان نغز کتاب را به دلخواه بر می‌گیرند و آن وقت کورانه به چپ و راست می لغزند و نقل الفاظ می کنند - بخشی را غنایی، بخشی را تیز و تند، گاهی آرام، گاهی توفنده و اغلب با صدای بلند و گاهی مبتذل. و این کاری است که به جای عزم طریق #تفکر می‌کنند، همان طریقی که در اینجا کلمه ای از برای آن می جوییم...


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3

در باب حواس


بینایی حسی است فعال و شنوایی حسی است منفعل. از این رو، اصوات، #ذهن ما را به شیوه ای خصومت آمیز و آزارنده متاثر می سازند، و در واقع، هر چه ذهن فعال تر و تکامل یافته تر باشد، این تاثیر نیز بیشتر است. اصوات می توانند تمامی #ایده ها را از میان ببرند، و در یک آن قدرت #اندیشه را فلج کنند. در مقابل، چشم هیچ آزار مشابهی ایجاد نمی کند، و آن چه دیده می شود به خودی خود هیچ اثر بی واسطه ای در فعالیت #تفکر ندارد، بلکه بیشترین تنوع و کثرت امور پیش چشمان ما نیز اجازه می دهد که تفکر کاملا بدون مانع و بدون اختلال انجام شود. از این رو ذهنِ متفکر تا ابد با چشم در صلح، و با گوش در جنگ است.


تقابل این دو حس با این واقعیت نیز تایید می شود که افراد کر و لال، هنگام معالجه با جریان برق، با شنیدن اولین صدا تا سرحد مرگ می ترسند؛ در مقابل، اشخاص نابینایی که مورد جراحی قرار می گیرند از دیدن اولین روشنایی لذت فراوانی می برند، به طوری که با اکراه اجازه می دهند بار دیگر بانداژ را روی چشمان شان بگذارند.


#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#آرتور_شوپنهاور


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3