انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#کامو
Канал
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@Iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


#هیچ‌انگاری، نیچه و خیام (۴)


اما پرسشگری، به تنهایی متفکر را به #الحاد متهم نمی‌کند، بلکه پاسخ به پرسش تاثیر بسزایی دارد نیچه هم از آن روی که نگاه لاهوتی ندارد و استعلایی نمی‌اندیشد، به مرگ نگاهی ویژه دارد. او در برابر رویکرد کلیسایی زمانه‌اش، انتقادات سختی را به کلیسا و مسیحیت وارد می‌کند و در برابر رویکرد نه‌گویی مسیحیت به زندگی، ایده آری گفتن به زندگی را مطرح می‌کند

نیچه کشیش‌زاد با خواهری متعصب، در جوانی دستْ از مسیحیت می‌شوید و خطاب به کسانی که برای تدفین‌اش بر سر مزارش حضور می‌یابند، وصیت می‌کند که هیچ کشیشی بر بالای مزار من موعظه نکند، چرا که من در زیر خروارها خاک، دستم از این دنیا کوتاه است تا پاسخ او را بدهم

#
هیچ‌انگاری در معنای نیچه‌ای صفتی عام می‌شود که بسیاری از نحله‌های فکری را دربر می‌گیرد‌، از سلیمان تا متکلمان، صوفیان، فیلسوفان و عالمان.

به باور نیچه آن‌جهان سخت از انسان نهان است، آن جهان نامردمانه از مردمی بری که یک #هیچ‌آسمانی‌ است
باری، بطن هستی با انسان جز به صورت انسان سخن نمی گوید


از این روی نیچه را نیای #اگزیستانسیالیسم می‌دانند که به انسان باور دارد و آسمان را به هیچ می‌انگارد
البته در اروپای دهه ۱۸۴۰ بود که اندیشمندانی چون #لودویک‌فویرباخ و #اگوست‌کنت به طور آشکاری از خدا به انسان، از زندگی بعدی به زندگی کنونی و از دین به انسان گراییده بودند. آثار سایر اگزیستانسیالیست‌ها چون #کامو، سارتر، #سیمون‌دوبووار و ... نیز با درونمایه‌های خیام قرابت و همنشینی دارد اما در دو بستر متفاوت

خیام نیز نگاه خوش‌نوشی و دم باشی به زندگی دارد و لحظه این جهانی را برای انسان غنیمتی تکرار نشدنی می‌داند

معمای هستی و نیستی در نزد خیام و نیچه یکی از سهمگین‌ترین پرسش هاست. خیام در باب حل معمای جهان اینگونه می‌گوید:

این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هرکس سخنی از سر سودا گفته‌است
زان روی که هست، کس نمی‌داند گفت


و نیچه نیز شجاعانه می‌گوید
جهان روزی در نظرام چنین آمد، این جهان جاودانه ناکامل، نقشی ست از یک تضاد جاودانه، نقشی ناکامل، و لذتی مستانه، آفریدگار ناکامل آن را


عجز و حیرت پاسخ خیام به هستی است، که خود را قاصر از حل معما می داند و می‌گوید

در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست


و در رباعی

اجرام که ساکنان این ایوان‌اند
اسباب تردد خردمندان‌اند
هان تا سرِ رشته خرد گم نکنی
کانان که مدبرند سرگردان‌اند


و در رباعی

کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
من می نگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هر که از مادر زاد


و نیچه نیز معترف است که:
به راستی، اثبات کلیت برای هستی دشوار است و به سخن درآوردن اش دشوار



خیام و نیچه هر دو پاسداران تن‌اند. مراد از پاسداشت تن، ارجحیت زمین بر آسمان است و غنیمت شمردن نشئه این جهانی بر جهان واپسین است. برای آدمی که در میانه شادی هستی و هراس از نیستی دودو می‌زند، پاسداشت تن و زمین، فرصت شادمانه زیستن است. مراد خیام از باده نیز اشاره به نقش نمادین آن دارد که زایل کننده عقل است، عقلی که درگیر وحدت و کثرت، هستی و نیستی است

برخیزم و عزم باده ناب کنم
رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم
این عقل فضول پیشه را مشتی می
بر روی زنم چنانکه در خواب کنم


مخموری عقل فرصتی است برای پاسداشت تن

بردار پیاله و سبو ای دل‌جو
برگرد به گِرد سبزه‌زار و لب جو
کاین چرخ بسی قد بتان مهرو
صد بار پیاله کرد و صد بار سبو


و در رباعی

وقت سحر است، خیز ای مایه ناز
نرمک‌نرمک باده خور و چنگ نواز
کان‌ها که بجایند نپایند کسی
و آن‌ها که شدند کس نمی‌آید باز


و در رباعی

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده، که معلوم نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه


و در رباعی

برخیز و مخور غم جهان گذران
خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران





#ادامه‌دارد





‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

💢 #آلبر_کامو:
اندیشه بر طغیان [#قسمت‌سوم]


💢 پیام #کامو


✖️ انسان با طغیان آزاد و خودآگاه می‌شود.

حس می‌‌کنی فردی که تا دیروز اسیر جزئیات بی‌اهمیت زندگی بود، تنگ‌نظر بود و خودخواه بود، با پیوستنش به جنبش آزادیخواهی، بزرگوار، بلندنظر و وارسته شده است.
اینک بهتر می‌اندیشد، از آرمانهای انسانی سخن می‌گوید، آرزوهای نیک بلندی دارد. انگار بر پوچی زندگی‌اش غلبه کرده است.


اما غلبه کردن بر #پوچی‌زندگی، ممکن است به غلبه کردن بر خود زندگی منجر می‌شود.
این، هشدار مهم #کامو است.

✖️ او می‌گوید در جریان انقلاب‌ها آنقدر بلندنظر نشوید که به امید فردا، امروز را نبینید.

✖️ او می‌گوید، به امید این که فردا بهتر می‌شود، پلشتی‌های امروز را تحمل و تأیید نکنید؛

✖️ به نام نجات طبیعت، غلبه ویرانگر بر طبیعت را نپذیرید
✖️ به امید برپاشدن بناهایی زیبا و باشکوه، نپذیرید که همه چیز ویران شود.



فکر می‌کنید اگر #کامو زنده بود و می‌توانست در یک تظاهرات در تهران شرکت کند، به اطرافیانش چه می‌گفت؟

✖️ او خودآگاهی برخاسته از اعتراض را می‌ستود و هشدار می‌داد که نسبت به وعده‌های طلایی هوشیار باشید.

💢 می‌گفت:

✔️ بنگرید که چه چیزی را می‌خواهید بسازید.

✔️ باور نکنید که از فردا ممکن است انسان‌ها، انسان‌های دیگری شوند، رهبران، رهبرانی دیگر، جهان، جهانی دیگر.

✔️ شادی و زیبایی و آزادی را همواره بخواهید، هم اینک بخواهید، نپذیرید که بایستی نخست سیستمی برپا شود که از شما فداکاری و زجر و زحمت بخواهد، با این وعده که در آینده اجر شما را خواهد داد.

✔️ هیچ پلشتی‌ا‌ی را ناگزیر ندانید و به هرچه مصلحت و ضرورت لحظه خوانده می‌شود، #با_شک_بنگرید

#پایان


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

💢 #آلبر_کامو:
اندیشه بر طغیان [#قسمت‌دوم]


📚 #انسان‌طاغی

او با جستار #انسان‌طاغی بحث "افسانه سیزیف" را ادامه می‌دهد.

#انسان طاغی مهمترین اثر فلسفی #کامو است.

انتشار آن باعث دوری کامل #کامو و #ژان‌پل‌سارتر از یکدیگر و حمله شدید اطرافیان #چپ‌گرای سارتر به کامو شد.

به کامو انتقاد کردند که در این نوشته شورش و انقلاب را عبث دانسته و گویا تبلیغ می‌کند که چاره‌ای جز ساختن و سوختن نیست، زیرا هر چه کنیم وضع از آنچه هست، بدتر می‌شود.


این گونه انتقاد از اثر #کامو در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، یعنی در دوره دیگری از برآمد #شورش‌ها و #انقلاب‌ها، نیاز به نبوغ و شجاعت خاصی نداشت.

نبوغ‌آسا و شجاعانه کار خود #کامو بود که خلاف جریان شنا کرد و امیدهای واهی به ناکجاآبادها را نقد کرد.


عناصری از نقد کامو به رویاهای انقلابی را در آثار کسانی دیگری از معاصران او می‌بینیم، مثلا در نوشته‌های #هانا_آرنت و #کارل‌لوویت.

مشترک میان این متفکران، انتقادی است که به باور #شبه‌دینی به پیشرفت دارند، انتقاد به این پندار که گویا تاریخ در پیشرفت خود ما را به آزادی و برابری می‌رساند و ما کافی است که با این جبر تاریخی همراهی کنیم، تا از قلمرو جبر به قلمرو آزادی قدم بگذاریم.


#کامو ایدئولوژی پیشرفت جبری آزادیبخش را آن نوع معنادهی به زندگی می‌داند که از زندگی فاصله می‌گیرد؛ از طبیعت می‌گذرد و در ماورای طبیعت نیروی معنابخش و آزادیبخش را می‌بیند.

#کامو با #طغیان موافق است، اما با این فاصله‌گیری نه.
او با طغیانی موافق است که بخواهد بی‌فاصله آزادیبخش باشد، نه آنکه به اسم آزادی سیستمی را به پا کند و آن سیستم با وعده آزادی استبداد تازه‌ای را مستقر کند


#کامو در #انسان‌طاغی پوچی سیزیف‌وار انقلاب‌ها را یادآور می‌شود.
با مشقت سنگ سنگینی را به حرکت درمی‌آوریم، آن را به سر کوه می‌رسانیم و در آن لحظه اختیار آن از دست ما خارج می‌شود.

✖️ پیام #کامو، بر خلاف آنچه که منتقدان او می‌گفتند این نبود که با وضع موجود بسازیم، بلکه این بود که خوش‌خیال نباشیم و این وعده را به خود ندهیم که چون طغیان کردیم و آزادی خواستیم، خود به خود در مسیری می‌افتیم که به آزادی منجر می‌شود.


✔️ مخالفت با اسارت خود به ‌خود آزادیخواهی نیست و اگر هم باشد تضمینی وجود ندارد به هدف خود برسد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

💢 #آلبر_کامو:
اندیشه بر طغیان [#قسمت‌نخست]


✖️ ۵۸ سال از زمان درگذشت #آلبر_کامو می‌گذرد.
اگر او در سانحه ۴ ژانویه ۱۹۶۰ کشته نمی‌شد، بسیار چیزهای دیگر می‌توانست درباره #پوچی و #طغیان بنویسد.
اگر اینک زنده بود، در مورد #طغیان در خیابان‌های #ایران چه می‌گفت؟


آیا زندگی ارزش زیستن را دارد؟

ارزشی ورای خود زندگی وجود ندارد که بتوان با توسل به آن به این پرسش پاسخ گفت. جهان بی‌معناست، یعنی نمی‌توان از آن فاصله گرفت و برای پرسش "برای چه؟" پاسخی گرفت.

✖️ معنا در رابطه معنا دارد و در فاصله از دست می‌رود.

پس اگر بخواهیم زندگی معنایی داشته باشد، باید در خود آن آفریده شود.

معنایی که به زندگی می‌دهیم، می‌تواند از آن فاصله بگیرد، بر آن غلبه کند، آن را بکشد.

💢 این هشداری است که آلبر کامو داده است.


۵۸ سال از زمان مرگ او می‌گذرد، ۷۶ سال از زمان انتشار #افسانه‌سیزیف و #بیگانه و ۶۷ سال از زمان انتشار #انسان‌طاغی، اما این هشدار همچنان بـِروز و مبرم مانده است.



📚 #افسانه‌سیزیف

#کامو در #افسانه‌سیزیف موضوع #پوچی را بررسی می‌کند.


عنوان این جستار فلسفی، از یک نمادِ کارِ عبث برگرفته شده است:

خدایان، سیزیف را محکوم کرده بودند که پیوسته تخته سنگی را تا قله کوه بغلتاند و از آنجا آن تخته سنگ با تمام وزن خود پایین می‌افتاد. خدایان به حق اندیشیده بودند که از برای گرفتن انتقام تنبیهی دهشتناک‌تر از کار بیهوده و بی‌امید نیست


سیزیف چه کند؟
خودکشی؟

#کامو این کار را پاسخی درخور به #مسئله‌پوچی نمی‌داند، همانگونه که گریختن از پوچی را با توسل به ارزش‌هایی که گویا در فراسوی زندگی زمینی وجود دارد، تنها گریختن از مسئله می‌داند نه درگیر شدن با آن.

پیشنهاد او اینست که بپذیریم #پوچی با ما همراه است، جهان اگر پوچ است، به دلیل وجود انسان پوچ است، پوچی فقط در جهان انسانی وجود دارد. بایستی آن را پذیرفت و بر آن شورید. انسان در شورش آزاد می‌شود، اما نمی‌تواند از آن بنیاد ظلمانی پوچی، که هر طرف بنگریم، چون درهای دهان گشوده است، بگریزد.
مرگ به نوعی پیش می‌آید، از جمله در شکلی بس پوچ و احمقانه و به گفته خود کامو #مسخره:
یعنی در تصادف اتوموبیل، چنانکه برای خود اندیشه‌ورز بر مسئله پوچی پیش آمد.


پس #کامو در برابر پوچی به طغیان فرامی‌خواند، هم‌هنگام یادآور می‌شود که هیچ طغیانی نمی‌تواند وجود پایان‌پذیر ما را پایان‌ناپذیر کند.

انسان نمی‌تواند بر مرگ چیره شود.

از این آرزو اما دست برنمی‌دارد، از جمله با توسل به تاریخ، با انحلال هویت خود در یک رویای تاریخی.

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists