.
#یادداشت بر داستان کوتاه «شام خانوادگی»
آرامش خانوادگی در ضیافت شام ایشیگورو
#شبنم_عاملیداستان کوتاه شام خانوادگی نوشتهی کازئو ایشیگورو است. این نویسندهی انگلیسی ژاپنی تبار در سال ۲۰۱۷ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. این داستان روایت یک شب از خانوادهی ژاپنی است که قرار است بعد از مدتها شام را در کنار هم بخورند.
شروع داستان:
داستان با توضیح ماهی فوگو شروع میشود. «فوگو یک جور ماهی است که در ژاپن، در سواحل اقیانوس آرام میگیرند. این ماهی برای من منزلت مخصوصی دارد، چون مادرم با خوردن همین ماهی مرد.» اولین مواجههی خواننده با داستان با این دو جمله است. در ادامه نویسنده نحوهی مرگ با این ماهی را تشریح میکند. «زهر فوگو به طرز وحشتناکی دردناک و تقریباً همیشه کشنده است. اگر قربانی ماجرا ماهی را شب خورده باشد، در طول خواب با درد دستوپنجه نرم میکند، چند ساعتی بیتاب از این دنده به آن دنده میغلتد و صبح دیگر مرده است.» این آغاز آنچنان غافلگیرکننده است که خواننده را میخکوب میکند. راویِ داستان مرد جوانی است که به تازگی از کالیفرنیا، جایی که چندین سال در آنجا زندگی کرده و به تازگی برگشته است. او از رابطهی تیرهاش با پدر و مادرش در زمان مرگ مادر سخن میگوید که باعث شده تا دو سال بعد از مرگ مادرش به توکیو برنگردد. سر میز شام، آنها از گذشته و نقشههایشان برای آینده حرف میزنند. قبل از ورود خواهر به داستان، پدر و پسر دربارهی مرگ مادر و ورشکستگی پدر صحبت میکنند.
شخصیتپردازی:
در خلال داستان، نویسنده با جزئیاتی که از شخصیتها ارائه میدهد، حس بیاطمینانی را در خواننده به وجود میآورد و خواننده تا انتهای داستان این حس را دارد. شخصیتها در این داستان به دو دسته تقسیم میشوند:
شخصیتهای حاضر در داستان: مرد جوان، پدر و خواهر
شخصیتهای غایب: مادر، زنِ کیمونوپوش و دوست ورشکستهی پدر و خانوادهاش.
مرد جوان، مطرود خانواده است و خواهر میتواند نماد فرزندی باشد که در ظاهر از خانواده تبعیت کرده است ولی در درون و با رفتارهای مخفیانهاش سرکشی کرده است. او به دلیل تردیدها و تناقضهای فراونی که در وجود خود میبیند، قادر به تصمیمگیری برای زندگی خود نیست. و پدر داستان، که نماد تفکر سنتی ژاپن است و دلش میخواهد به هر طریقی خانوادهاش را کنار خود نگه دارد. اما، به نظر نگارنده، شخصیتهای غایب در داستان، بار اصلی این داستان را به دوش میکشند و به داستان رنگوبویی عجیب میدهند که آن را منحصربهفرد میسازند. زن کیمونوپوش و مادر که به نظر یکی میآیند و از همه مهمتر شریک پدر که بعد از ورشکستگیشان خود و خانوادهاش را به قتل رسانده است.
ساختار:
ایشیگورو، با فراهم آوردن ساختاری منحصربهفرد، بر دیدگاه خواننده احاطه دارد. در حقیقت، خواننده در حال خواندن این داستان شانس این را دارد که در ذهنش داستان را با برداشت خود بسازد و ممکن است برداشتهای مختلفی از داستان شود.
راوی داستان اول شخص است و این راوی به تعلیق بیشتر داستان کمک کرده است. خواننده تنها از زاویهی دید راوی به اتفاقات و محیط مینگرد و اطلاعات را در ذهن خود پردازش میکند.
داستان با جدال خانواده و گفتوگوهای عجیب ادامه پیدا میکند. بعد از شام، پدر از تنهایی خودش بعد از مرگ مادر سخن میگوید و تاکید میکند که میخواهد گذشته را فراموش کند و پسر میگوید به زندگی دوباره با او فکر خواهد کرد. در این صحنه نویسنده به خوبی از همگسیختگی رابطهی پدر و فرزند را به تصویر میکشد.
ایشی گورو همچنین، به تقابل نسلها میپردازد. جایی که پدر نماد نسل سنتی ژاپن و پسر نماد نسل مدرن ژاپنی است. ورشکستگی پدر نیز نشاندهندهی تلاش نسل سنتی برای نزدیک شدن به نسل مدرن است که با شکست مواجه میشود. نویسنده به مرور به خواننده اطلاعاتی تزریق میکند و از مخاطب میخواهد که پازل این جریان را در ذهن خود کامل کند. این اطلاعات آنقدر بیطرف و در دیالوگهای ساده به خواننده داده میشود که خواننده از نتیجهگیری ذهن خود در پایان داستان شگفتزده میشود.
پایان:
و در آخر داستان با این صحنه به پایان میرسد: همهی خانواده سوپ ماهی را خوردهاند و پدر و پسر در سکوت منتظرند که دختر چایی بیاورد. در این صحنه به نظر میرسد همهی اعضای خانواده سرنوشت غمانگیز خود را پذیرفتهاند و به آرامش رسیدهاند.
#شام_خانوادگی#کازئو_ایشی_گوروترجمهی
#جعفر_مدرس_صادقی منبع:
Gradesaver.com@peyrang_dastanwww.peyrang.org