«داستان بدن انسان» روایت روند تکامل شش ميليون سالۀ انسان، سلامتی و بیماریهای او از بُعد زیستی و فرهنگی است. لیبرمن در این کتاب با تمرکز بر چند جنبۀ مهم از تکامل در ارتباط با رژیم غذایی و فعالیت بدنی، استدلال میکند که حوزۀ رو به رشد پزشکی تکاملی میتواند به ما در فهم علل بروز و نحوۀ پیشگیری از انواع سرطان، بیماریهای قلبی، پوکی استخوان، دیابت، آلزایمر و اضافه وزن کمک کند. این زیستشناس تکاملی معتقد است رفتارهای ناسازگار ما در طی مسیر تکامل چنین بيماریهای مزمنی را بر ما تحميل کردهاند. او با ارائۀ راهکارهایی عملی، همۀ کسانی را که برای سلامت خود ارزش قائلند به تأمل در تکامل فرا میخواند.
نام کتاب: داستان بدن انسان نویسنده: دانیل لیبرمن مترجم: نیک گرگین قطع: رقعی چاپ: اول تعداد صفحات: ۴۶۶
ضرورت فعاليت بدنی فرض بر این است که هر چیزی که به شما احساس راحتی بیشتری میدهد باید خوب باشد و مردم مبالغ هنگفتی میپردازند تا از گرما و سرما خلاصی يابند يا از پلهها بالا نروند، سنگينی بلند نکنند، تقلا نکنند يا نایستند. در طول چند نسل گذشته، ولع ما برای راحتی و لذت جسمانی الهام بخش بسیاری از اختراعات جدید بوده است و برخی از کارآفرینان را ثروتمند کرده است. اما در عین حال، برخی از این نوآوریها ناتوانی را شايع میکنند، بهویژه در میان ما که نمیتوانیم بر امیال خود مهار زنيم.
ماهیچهها برای فعالیتهای شدید، مثل دویدن، پیادهروی و شنا نیاز به اکسیژن بیشتری دارند، بنابراین سختتر نفس میکشید، ضربان قلب شما افزایش مییابد، فشار خون شما بالا میرود، عضلات شما خسته میشوند و غیره. این فشارها واکنشهای تطبیقی متعددی را در سیستمهای قلبی عروقی، تنفسی و اسکلتی عضلانی ایجاد میکنند، و اين قابليتهای آنها را افزایش میدهد. ماهیچههای قلب تقویت میيابند و بزرگ میشوند، سرخرگها رشد میکنند و انعطافپذیرتر میشوند، فيبر ماهیچهها بيشتر میشود، استخوانها ضخیم میشوند.
فعالیت بدنی برای رشد و عملکرد صحیح سیستم قلبی عروقی لازم است. فعالیت هوازی نه تنها قلب شما را تقویت میکند، بلکه نحوۀ ذخیره، آزاد شدن و استفاده از چربیها را در سراسر بدن، از جمله در کبد و ماهیچهها، تنظیم میکند. بسیاری از مطالعات به طور مداوم نشان دادهاند که حتی سطوح متوسط فعالیت بدنی مانند پیادهروی ۲۰ کيلومتر در هفته به طور قابل توجهی سطوح کلسترولهای خوب را افزایش میدهد و سطح تریگلیسیرید را در خون کاهش میدهد - که هر دو خطر بیماری قلبی را کاهش میدهند.
یکی دیگر از مزایای حیاتی فعالیت بدنی کاهش سطح التهاب در شریانها است، و در اين ميان مقصر واقعی آتهروسکلهروز است. به طور کلی، به نظر میرسد تداوم فعاليت جسمی اثرات مفیدتری بر این عوامل خطر داشته باشد تا شدت فعاليت جسمی. فعالیت بدنی شدید همچنین با تحریک رشد رگهای جدید، فشار خون شما را کاهش میدهد و ماهیچههای قلب و دیوارههای شریانها را تقویت میکند.
بزرگسالانی که به طور منظم ورزش میکنند، خطر حملۀ قلبی یا سکتۀ مغزی را تقریباً به نصف کاهش میدهند (پس از اصلاح سایر عوامل خطر)، و هر چه ورزش شدیدتر باشد، خطر باز هم بیشتر کاهش میيابد. از منظر تکاملی، این آمار منطقی است، زیرا سیستم قلبی ـ عروقی برای تحریک مکانیسمهای ترمیم طبیعی خود نيازمند محرکهایی است که از فعالیت بدنی میآیند. فعالیت شدید در طول زندگی طبیعی است، بنابراین جای تعجب نیست که فقدان فعالیت بدنی باعث بروز انواع مختلف آسیب شناسی، از جمله تصلب شريان میشود. . . .
امتياز عفونتزدايی نکردن هر آنچه را که میبينيم، یا خودداری از استفادۀ بیش از حد از آنتیبیوتیکها و داروهایی ديگر از این دست این است که برخی از میکروبها و کرمها نقش مهمی در فعال کردن سیستم ایمنی دارند.
همانطور که استخوانهای شما برای رشد نیاز به تحمل فشار دارند، سیستم ایمنی بدن شما نیز برای بلوغ مناسب به میکروبها نیاز دارد. سیستم ایمنی در حال تحول، مثل هر سیستم دیگری در بدن، نیاز به تعامل با محیط دارد تا قابليتش را به طور مناسب با نيازها مطابقت دهد. مقابلۀ ناکافی ایمنی به یک مهاجم خارجی مضر میتواند به معنای مرگ باشد، اما مقابلۀ بيش از حد لازم نیز خطرناک است، زيرا میتواند سلولهای بدن را مورد حمله قرار دهد، و به صورت یک واکنش آلرژیک یا یک بیماری خود ایمنی جلوهگر شود
این تفکر که مقدار معینی از آلودگی هم طبیعی است و هم برای ایجاد یک سیستم ایمنی سالم ضروری است، به عنوان فرضیۀ بهداشت شناخته شده است.
آلرژیها پاسخهای التهابی مضری هستند که زمانی رخ میدهند که سیستم ایمنی بدن نسبت به مواد معمولی خوشخیم، مثل بادامزمینی، گرده یا پشم واکنش افراطی نشان دهد.
برای بررسی اینکه چگونه و چرا رعایت بیش از حد بهداشت میتواند مواد بیضرر، مثل گرده، را مرگبار کند، اجازه دهید مرور کوتاهی دربارۀ نحوۀ محافظت سیستم ایمنی داشته باشيم. وقتی مواد خارجی وارد بدن میشوند، سلولهای خاصی از بدن مهاجمان را هضم میکنند و سپس تکههايی (معروف به آنتیژن) را روی سطوح آنها، مانند تزئینات درخت کریسمس باقی میگذارند. سپس سلولهای ایمنی ديگر، معروف به سلولهای تی کمککننده، که در سراسر بدن شما وجود دارند، فعال میشوند و سلولهای مهاجم را با آنتی ژنها روبهرو میکنند.
معمولاً سلولهای ايمنی «تی کمککننده» با آنتیژنها مدارا میکنند و هیچ کاری انجام نمیدهند. با این حال، گاهی اوقات، یک سلول ايمنی تی کمککننده آنتیژن را مضر ارزيابی میکند. هنگامی که این اتفاق میافتد، اين سلول ايمنی دو گزینه دارد. یکی از آنها به کارگیری گلبولهای سفید بزرگ است، که هر چیزی را با آن آنتیژن میبلعند و سپس هضم میکنند. این نوع پاسخ سلولی تمام سلولهای آلودۀ بدن (توسط ویروسها یا باکتریها) را از بين میبرند.
گزینۀ دیگر، که برای مبارزه با مهاجمان، که در جریان خون یا مایعات دیگر در بدن شناورند، بهتر عمل میکند، این است که سلولهای ايمنی «تی کمککننده» سلولهایی را فعال کنند که آنتیبادیهای مقابله با آن آنتیژن خارجی خاص را تولید میکنند. انواع مختلفی از آنتیبادی وجود دارد، اما واکنشهای آلرژیک تقریباً همیشه آنتیبادیهای آیجیای (همچنین معروف به گلبولهای ايمنی آیجیای) را درگير میکنند. وقتی این آنتیبادیها به آنتیژن متصل میشوند، سلولهای ایمنی دیگری را جذب میکنند، که حملۀ همهجانبهای را به هر چیزی که به صورت آنتیژن نمايان میشود انجام میدهند.
در میان سلاحهای به کار رفته، مواد شیمیایی، مثل هیستامین وجود دارد که باعث التهاب میشوند ـ جوش، آبریزش بینی، یا گرفتگی مجراهای هوایی در ریهها. آنها همچنین باعث گرفتگی عضلانی میشوند و به صورت آسم، اسهال، سرفه، استفراغ و علائم ناخوشایند ديگر متبلور میشوند، که به شما کمک میکند مهاجمان را بیرون بریزید. . . .
پوکی استخوان یک بیماری ناسازگار است، که عمدتاً به دلیل تعامل بین ژنهایی که به ارث بردهاید و چندین عامل خطر ایجاد میشود: فعالیت بدنی، سن، جنسیت، هورمونها و رژیم غذایی. بدترین حالت این است که یک زن یائسه کم تحرک باشد، که در جوانی هم ورزش چندانی نمیکرده، کلسیم کافی نمیخورد و ویتامین د کافی دریافت نمیکند. سیگار کشیدن نیز بیماری را تشدید میکند.
يکی از بزرگترين عواملی که پوکی استخوان را به يک بيماری ناسازگار جديد بدل کرده، کمبود فعاليت بدنی است.
برای درک اینکه چگونه سن، جنس، ورزش، هورمونها و رژیم غذایی با هم تعامل دارند و باعث پوکی استخوان میشوند، بیایید بررسی کنیم که این عوامل خطر چگونه بر دو نوع سلول اصلی، که استخوانهای شما را ایجاد میکنند، تأثیر میگذارند: اوستئوبلاستها و اوستئوکلاستها.
اوستئوبلاستها سلولهایی هستند که استخوان جدید میسازند و اوستئوکلاستها سلولهایی هستند که استخوان قدیمی را حل کرده و از بین میبرند. هر دو نوع سلول مورد نیاز است، زیرا همانطور که اغلب باید دیوارهای قدیمی را برای ساختن دیوارهای جدید جهت بازسازی خانه خراب کنید، هر دو نوع سلول نیز باید برای رشد و ترمیم استخوانها هماهنگ عمل کنند. هنگامی که یک استخوان به طور طبیعی رشد میکند، اوستئوبلاستها نسبت به اوستئوکلاستها فعالتر هستند (در غیر این صورت استخوانها ضخیمتر نمیشوند). اما با افزایش سن و کاهش یا توقف رشد اسکلت، اوستئوبلاستها استخوان کمتری تولید میکنند و زمان بیشتری را صرف تنظیم ترمیم استخوان میکنند. سپس اوستئوبلاستها سوراخ را با استخوان جدید و سالم پر میکنند. در شرایط عادی، اوستئوبلاستها تقریباً به همان اندازه استخوان جایگزین میکنند که اوستئوکلاستها از بين میبرند. با این حال، پوکی استخوان زمانی ایجاد میشود که فعالیت اوستئوکلاستها از فعالیت اوستئوبلاستها پیشی بگیرد.
علاوه بر فعالیت بدنی و اوستروژن، عامل اصلی دیگری که خطر ابتلا به پوکی استخوان را افزایش میدهد، رژیم غذایی، به ویژه ميزان مصرف کلسیم است.
اگر سطح کلسیم در خون به دلیل وجود کلسیم ناکافی در غذا کاهش یابد، هورمونها اوستئوکلاست را وامیدارند تا اين کمبود را با استخراج از استخوانها جبران کند، و اين باعث ضعيف شدن استخوانها میشود. . . .
تقریباً ۴۰ درصد از آمریکاییها در مقطعی از زندگی خود تشخیص سرطان را دریافت میکنند و حدود یک سوم از آنها به دلیل این بیماری میمیرند و اين سرطانها را به دومین علت مرگ پس از بیماری قلبی در ایالات متحده و کشورهای ديگر غربی بدل میکند.
سرطان مجموعی از بیماریها است که به سختی قابل شناسايی و درمان هستند، زیرا انواع مختلفی دارند و هرکدام دلایل مختلفی دارند. با این حال، همۀ سرطانها از جهشهای تصادفی در برخی سلولهای اشتباه شروع میشوند. شما احتمالاً چندین مورد از این سلولهای بالقوۀ کشنده را دارید، اما خوشبختانه، اکثر آنها در حالت غيرفعال باقی میمانند، ولی گاهی یکی از آنها دچار جهشهايی میشود، که باعث عملکرد غیرعادی آن میشود و بدون محدودیت برای تشکیل تومور تکثير میشود.
حتی جهشهای بیشتر این سلولها را قادر میسازد مانند آتش از بافتی به بافت دیگر سرايت کنند و منابع سلولهای دیگر را هم مصرف کنند، و در نهایت باعث از کار افتادن اندامها شوند. همانطور که مل گریوز اشاره کرده است، سرطان در واقع یک نوع انتخاب طبیعی نامحدود است، که در بدن به انحراف میرود ، زیرا سرطانها سلولهای خودخواه هستند که جهش به آنها اين امتياز را میدهد تا در تفاوت با سلولهای ديگر، تولیدمثل کنند و خود را تکثير کنند. علاوه بر این، همانطور که اختلالات محیطی فرآيندهای تکاملی را در یک جمعیت فعال میکند، سموم، هورمونها و سایر عواملی که در بدن اختلالاتی ایجاد میکنند شرایطی را فعال میکنند که سلولهای سرطانی به گونهای موثرتر از سلولهای طبیعی بازتولید و تکثير شوند و به بافتها و اندامهای غير را مورد تهاجم قرار میدهند.
سرطانها دلایل زیادی دارند. یکی از آنها به سادگی فرآیند پیری است که زمان بیشتری را برای ایجاد جهش میدهد، و اين نشان میدهد که چرا خطر ابتلا به سرطان با افزایش سن بالا میرود. علاوه بر این، برخی از سرطانها ريشههای ارثی دارند و در توانایی سلولهای سالم برای مقابله با جهشها و فعاليتهای تکثیری آنها اختلال ایجاد میکنند.
یکی دیگر از علل شایع و گستردۀ سرطان سموم، تشعشعات و عوامل محیطی ديگر است، که باعث تحريک جهشهای بالقوۀ سرطانزا میشوند. تعدادی از سرطانها توسط ویروسها ایجاد میشوند. با این حال، در اینجا، تمرکز ما بر روی سرطانهایی است که ناشی از انباشت انرژی طولانیمدت و چاقی هستند. این سرطانهای جامعۀ رفاه در اندامهای تناسلی ـ بهویژه در سینه، رحم و تخمدان، در زنان، و غدۀ پروستات در مردان ـ شایعتر هستند، اما سرطانهای اندامهای ديگر، مثل رودۀ بزرگ نیز گاهی به دنبال افزایش طولانیمدت انرژی بروز میکنند. قرار گرفتن در معرض کثرت بالای هورمونهای تولید مثل، بهویژه اوستروژن،
یکی از دلایل اصلی ابتلا است. اوستروژن به طور گسترده در سراسر بدن عمل میکند، اما به عنوان یک محرک قوی برای تقسیم سلولی در سینه، تخمدان و رحم زنان عمل میکند. در طول هر دورۀ قاعدگی، سطح اوستروژن افزایش مییابد (همانند سایر هورمونهای مرتبط مانند پروژسترون)، و اين باعث میشود سلولهایی که دیوارۀ رحم را پوشاندهاند، تکثیر و بزرگ شوند تا بتوانند به کاشت جنین بارور شده کمک کنند. این تکثيرها سلولهای سینه را هم تحریک میکنند تا تقسیم شوند.
بنابراین، هنگامی که زنان دورۀ قاعدگی را میگذرانند، به طور مکرر ميزانهای بالایی از اوستروژن را تجربه میکنند، که باعث تکثیر سلولهای تولیدمثل میشود، و اين باعث میشود تا هر بار احتمال جهشهای سرطانی افزایش یابد و تعداد نسخههای هر سلول جهش یافته بيشتر شود.
زنانی که ذخيرۀ انرژی بیشتری دارند، بيشتر در معرض انباشت هورمونهای تولیدمثل هستند، و اين خطر ابتلا به سرطان را بسيار افزایش میدهد تحقيقی بر روی بیش از ۸۵ هزار زن آمریکایی یائسه، نشان داد که خطر ابتلا به سرطان سینه در زنان چاق ۲.۵ برابر بیشتر از آنهایی بود که اضافه وزن نداشتند. این رابطه توضیح میدهد که چرا افزایش نرخ بسیاری از سرطانهای تولیدمثل دقیقاً منعکس کنندۀ نرخ افزایش چاقی است.
از آنجایی که سرطانهای تولیدمثل بیماریهای ناسازگار هستند، که هورمونهای تولیدمثل را با انباشت زياد انرژی مرتبط میکنند، فعالیت بدنی تأثیرات قوی بر میزان برخی سرطانها دارد. این منطقی است: هر چه بدن شما بيشتر فعال باشد و انرژی بیشتری مصرف کند، انرژی کمتری برای پمپاژ هورمونهای تولیدمثل باقی میماند.
بیشتر اوقات، حتی هنگام ورزش، به قلب خود توجه چندانی نمیکنیم. آنها فقط پمپاژ میکنند و خون را به داخل و خارج از ریهها و شریانها و وریدها به گردش درمیآورند. با این حال، حدود یک سوم از ما به اين دليل میمیریم که سیستم گردش خون ما در طول دههها به تدریج و بی صدا از کار میافتد.
برخی از انواع بیماریهای قلبی، مثل نارسایی احتقانی قلب، میتوانند شما را بسیار آهسته بکشند، اما شایعترین علت مرگ ناشی از بیماریهای قلبی عروقی، حملۀ قلبی است. اغلب، این بحران با سخت شدن قفسۀ سینه، درد در شانهها و بازو، حالت تهوع و تنگی نفس شروع میشود.
بيماریهای ديگری، مثل حملۀ قلبی و سکتۀ مغزی به دنبال اختلالاتی در سیستم گردش خون رخ میدهد. قلب و مغز، مثل سایر بافتها، دارای عروق بسیار باریکی هستند که اکسیژن، قند، هورمونها و سایر مولکولهای مورد نیاز را منتقل میکنند. با افزایش سن، دیوارههای عروق سفت و ضخیم میشوند.
اگر گرفتگی در یکی از شریانهای باریک قلب، که ماهیچههای قلب را تغذيه میکند، رخ دهد، آن ناحیه میمیرد و قلب متوقف میشود. به طور مشابه، اگر یکی از هزاران رگ کوچکی که مغز را تغذيه میکنند مسدود شود، میترکند و تعداد زیادی از سلولهای مغزی را میکشد. چرا این رگها و رگهای حیاتی ديگر آنقدر کوچک هستند و در نتیجه ممکن است مسدود شوند؟
سکتۀ مغزی یا حملۀ قلبی ممکن است یک رویداد ناگهانی به نظر برسد، اما در بیشتر موارد این بحرانها تا حدی پایان یک فرآیند طولانی و تدریجی سخت شدن شریانها، به نام تصلب شریان (آتهروسکلهروز) هستند
بدن شما در درجۀ اول از طريق هيپوپروتئينهای غليظ، يا کلسترولهای خوب، با پلاکها مبارزه میکند تا کلسترول را از پلاک پاک کرده و آن را به کبد باز گرداند. بنابراین، پلاکها هنگامی که سطح کلسترولهای بد بالا هستند، و سطح کلسترولهای خوب پایین هستند، گسترش میيابند. اگر پلاکها گسترش يابند، گاهی اوقات دیوارۀ شریان بر روی پلاک رشد میکند و اين مدام شریان را باریکتر و سختتر میکند. پلاکها همچنین احتمال انسداد یا انتشار یک لختۀ ضخیم پلاک را در جریان خون افزایش میدهند.
لختههای شناور خطرناک هستند، زیرا میتوانند در یک شریان کوچکتر، اغلب به قلب یا مغز بروند و باعث انسداد شوند، که منجر به حملۀ قلبی یا سکته میشود. بدتر از آن، هنگامی که شريانها باریک میشوند، فشار بيشتر لازم میآيد تا همان حجم جریان عبور کند. اينجا یک چرخۀ ناگوار ایجاد میشود، زیرا رگهای باریکتر و سفتتر باعث افزایش فشار خون میشوند و به قلب فشار میآورند تا بیشتر کار کند و اين احتمال لخته شدن خون یا پارگی را افزایش میدهد. . . .
استرس یک کارکرد سازگار کهن است، برای نجات شما از موقعیتهای خطرناک و فعال کردن ذخایر انرژی در زمان نیاز. اگر شیری در نزدیکی غرش کند، يا ماشینی به طرف شما بيايد، یا برای دویدن بروید، مغز شما به غدد فوق کلیوی (که در بالای کلیههایتان هستند) علامت میدهد تا مقدار کمی از هورمون کورتیزول ترشح کنند. کورتیزول باعث استرس شما نمیشود، بلکه زمانی که استرس دارید آزاد میشود.
کورتیزول در میان بسیاری از عملکردهایش، انرژی مورد نیاز و فوری را به شما میدهد: باعث میشود کبد و سلولهای چربی، به ویژه سلولهای چربی احشایی، گلوکز را در جریان خون آزاد کنند، ضربان قلب و فشار خون شما را افزایش میدهد و شما را هوشیارتر میکند و از خواب جلوگيری میکند. کورتیزول همچنین با وادار کردن شما به هوس خوردن غذاهای سرشار از انرژی، برای رهايی از استرس آماده میکند. در مجموع، کورتیزول یک هورمون ضروری است که به زنده ماندن شما کمک میکند.
استرس زمانی که از بین نرود، جنبۀ منفی و چاق کنندهای دارد. یکی از مشکلات استرس مزمن و طولانیمدت این است که سطح کورتیزول را برای مدت طولانی افزایش میدهد. کورتیزول زیاد، طی ساعتها، هفتهها و حتی ماهها، به دلایل زیادی مضر است، یکی از مهمترین آنها شيوع چاقی از طریق یک دور باطل است، که به شرح زیر عمل میکند: اول، کورتیزول باعث میشود نه تنها گلوکز ترشح کنید، بلکه هوس غذای پرکالری کنيد (به همین دلیل است که استرس باعث میشود شما مشتاق غذای خوشمزه باشید).
همانطور که میدانید، هر دو واکنش باعث افزایش سطح انسولین میشوند، که سپس ذخیرهسازی چربی را افزایش میدهد، بهویژه در چربی احشایی، که تقریباً چهار برابر بیشتر از چربی زیر جلدی به کورتیزول حساس است. بدتر از آن، سطوح بالای مداوم انسولین باعث میشود تا مغز از طريق يک هورمون مهم ديگر، به اسم لپتين، واکنش نشان دهد و مانع از آن شود تا سلولهای چربی علائم سيری ترشح کنند. در نتیجه، مغز تحت استرس فکر میکند که شما گرسنه هستید، بنابراین رفلکسهایی را فعال میکند تا شما را گرسنه کند، و به اين صورت به طور همزمان رفلکسهای ديگری را فعال میکند تا شما را کم تحرک کند.
در نهایت، تا زمانی که عوامل محیطی استرس باقی میمانند (شغل شما، فقر، رفت و آمد و غیره)، شما به ترشح بیش از حد کورتیزول ادامه میدهید، که سپس منجر به انسولین بیش از حد میشود، که سپس اشتها را تحريک میکند و فعالیت را کاهش میدهد. دور باطل دیگر، محرومیت از خواب است که گاهی به دلیل افزایش سطح استرس ايجاد میشود. در نتیجۀ کورتیزول زيادی ترشح میشود، که در ادامه باز هم افزايش میيابد. خواب ناکافی همچنین باعث افزایش سطح هورمون دیگری به نام گرلین میشود.
این «هورمون گرسنگی» توسط معده و لوزالمعده تولید میشود و اشتها را تحریک میکند. مطالعات متعدد نشان میدهند که افرادی که کمتر میخوابند سطح گرلین بالاتر، و احتمال اضافه وزن بیشتری دارند.41 ظاهراً تاریخ تکامل ما به خوبی ما را برای مقابله با استرس بیامان و بیپایان و محرومیت از خواب سازگار نکرده است. مازاد انرژی مزمن طی سالها به چاقی، بهویژه چاقی احشایی و مقاومت به انسولین میانجامد. . . .
چربی کارآمدترین راه برای ذخیرۀ انرژی است و در برخی موارد نياکان ما در تفاوت با نخستیهای ديگر، چندین سازگاری کلیدی به وجود آوردند تا چربی بیشتری ذخيره کنند.
یکی از دلایلی که به حیوانات پرورشی صنعتی آنتی بیوتیک داده میشود، اين است که وزنشان را افزايش دهند. از انرژی برای انجام سه کار اساسی استفاده میکنند: رشد، حفظ بدن و تولیدمثل.
انرژی بیش از حد، به نوبۀ خود، از جمله چربی بیش از حد بدن (به ویژه در ناحیه شکم)، میتواند باعث بسیاری از بیماریهای ناسازگار شود که به دلیل محیطهایی که ایجاد کردهایم و به این دلیل که نمیتوانیم به طور موثر از علل آنها پیشگیری کنیم، به سرعت در حال شیوع هستند.
چربی بیش از حد شکم را به یک عامل خطر بسیار جدیتر از اضافه وزن برای بسیاری از بیماریهای مرتبط با چاقی بدل میکند.
سیستم گوارش من در حال حاضر آن را عمدتاً به عنوان سوخت در نظر میگیرد و غذا را به اجزای اصلی آن تجزيه میکند: پروتئینها، کربوهیدراتها و چربیها. پروتئینها زنجیرههای پیچیدهای از اسیدهای آمینه هستند. کربوهیدراتها زنجیرههای بلندی از مولکولهای قند هستند. چربیها از سه مولکول بلند به نام اسیدهای چرب ساخته شدهاند، که توسط یک مولکول بیرنگ و بو به نام گلیسرول در کنار هم قرار میگیرند (در نتیجه اصطلاح شیمیایی چربیها تریگليسيريد است).
پروتئین در درجۀ اول برای ساخت و نگهداری بافتها استفاده میشود و به ندرت برای سوخت تجزیه میشود. در عوض، کربوهیدراتها و چربیها برای انرژی ذخیره و سوزانده میشوند.
سیستمهای گوارشی ما هرگز تکامل نیافتهاند تا بتوانند قند زياد را به این سرعت بسوزانند، و تنها کاری که در پاسخ انجام میدهند، قند اضافی را به چربی احشایی (شکم) تبديل میکنند . . .
کمخوابی مزمن مانع از عملکرد صحیح مغز میشود و سلامتی را کاهش میدهد. هنگامی که برای مدت طولانی کمبود خواب دارید، سیستم هورمونی بدن شما به روشهای مختلفی پاسخ میدهد، که قبلاً فقط در دورههای کوتاه استرس سازگار بود.
به طور معمول هنگام خواب بدن مقداری هورمون رشد ترشح میکند، که رشد عمومی، ترمیم سلولی و عملکرد سیستم ایمنی را فعال میکند، اما کمبود خواب این ترشح را کاهش میدهد و در عوض بدن را وادار میکند تا هورمون کورتیزول بیشتری تولید کند. سطوح بالای کورتیزول، متابولیسم بدن را از حالت رشد به حالت ترس و فرار، با افزایش هوشیاری و انتقال قند به جریان خون تغییر میدهد.
این تغيير حالت برای بیدار کردن شما از رختخواب در صبح یا کمک به فرار از دست شیر مفید است، اما سطوح بالای کورتیزول مزمن باعث کاهش ایمنی، اختلال در رشد و افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ میشود. خواب ناکافی مزمن نیز باعث چاقی میشود. در طول خواب طبیعی، بدن در حالت استراحت است و باعث میشود سطح هورمون لپتین افزایش یابد و هورمون گرلین کاهش یابد. لپتین اشتها را سرکوب می کند و گرلین اشتها را تحریک میکند، بنابراین این چرخه به شما کمک میکند در خواب گرسنه نشوید.
با این حال، وقتی دائماً خیلی کم میخوابید، سطح لپتین کاهش، و سطح گرلین افزایش مییابد، که عملاً یک حالت قحطی را در مغزتان تداعی میکند، صرف نظر از اینکه چگونه تغذیه میشويد. بنابراین افراد کم خواب، هوس بیشتری به خوردن دارند، به ویژه برای غذاهای غنی از کربوهیدرات. . . .
اساساً، فرضيۀ ناسازگاری تکاملی، تعاملات تغيير يابندۀ بین ژنها و محیط زيست را مورد بررسی قرار میدهد
بیماریهای ناسازگار زيادی وجود دارد، اما همۀ آنها به دلیل تغییرات محیطی ایجاد میشوند، که نحوۀ عملکرد بدن را تغییر میدهند.
بیشتر بیماریهای ناسازگار زمانی اتفاق میافتند که یک محرک رایج از سطحی که بدن برای آن سازگار است، يا بيشتر است يا کمتر، و یا اساساً برای بدن کاملاً ناشناخته است و از اين رو بدن نمیتواند با آن سازگاری ايجاد کند. به زبان ساده، ناسازگاریها به دلیل محرکهای خیلی زیاد، خیلی کم یا خیلی جدید ایجاد میشوند. برای مثال، تغيير رژيم غذايی به دنبال تکامل فرهنگی منجر به ابتلا به برخی از بیماریهای ناسازگار میشود، مثلاً با خوردن چربی زياد يا کم، و يا خوردن انواع جدیدی از چربیهایی که بدن قادر به هضم آنها نیست (مانند چربیهای نیمه هیدروژنه).
يکی از شايعترين بیماریهای ناسازگار پوسيدگی دندان است. نشاسته و قند بعد از غذا به دندانها میچسبند و باکتریهایی را جذب میکنند که تکثیر میشوند و با پروتئینهای موجود در دهان ترکیب میشوند و لايههای سفيدرنگی را در اطراف دندانها تشکیل میدهند. هنگامی که باکتریها قندها را هضم میکنند، اسیدی ترشح میکنند که جذب اين لايهها میشوند و سپس تاج مینا را حل میکنند و باعث ایجاد پوسيدگی میشوند. وعدههای غذایی سرشار از کربوهیدراتهای ساده نیز میتوانند متابولیسم بدن را به چالش بکشند. غذاهای نشاستهای، به ویژه آنهایی که برای حذف فیبر فرآوری میشوند، به سرعت و به آسانی به قند تبدیل میشوند و باعث افزایش سریع سطح قند خون میشوند
غذای صنعتی ممکن است ارزان باشد، اما تولید آن صدمات قابل توجهی به محیط زیست و سلامت کارگران میزند. به ازای هر کالری که شما دريافت میکنيد، تقریباً ۱۰ کالری سوخت فسیلی مصرف میشود تا مراحل کاشت، کوددهی، برداشت، حمل و پردازش مواد غذایی را انجام دهد.
پردازش غذا با آسیاب کردن آن به ذرات ریز، حذف فیبر و افزایش محتوای نشاسته و قند آن، نحوۀ عملکرد سیستم گوارش ما را تغییر میدهد بنابراین ذرات کوچکتر به طور مؤثرتر هضم میشوند. علاوه بر این، غذاهای فرآوری شده با فیبر کمتر، مانند آرد سفید و برنج سفید، به مراحل کمتر و زمان کمتری برای هضم نیاز دارند، و اين باعث میشود سطح قند خون سریعتر افزایش یابد. چنین غذاهایی (که به آنها غذاهای با گلیسمی بالا گفته می شود) به سرعت و به راحتی تجزیه میشوند، اما سیستم گوارشی ما به خوبی با نوسانات سریع سطح قند خون ایجاد شده سازگار نیست. هنگامی که لوزالمعده سعی میکند انسولین کافی را به این سرعت تولید کند، اغلب بیش از حد انسولین تولید میکند و باعث افزایش سطح انسولین میشود، که سپس باعث میشود سطح قند خون به پایینتر از حد طبیعی برسد و شما را گرسنه کند. چنین غذاهایی باعث افزایش چاقی و دیابت نوع ۲ میشود. . . .