۲۶۱) از همه جا بیخبر: غافل، ناآگاه، بیاطلاع.
۲۶۲) از یک کرباس بودن: یک جور بودن، از نظر اخلاقی فرقی نداشتن( سر و ته یک کرباس بودن)
۲۶۳) اسباب حرف: شایعه ساختن، اتهام بیجا بستن، حرف درآوردن.
۲۶۴) اسباب زحمت: مخل، مزاحم، آزاردهنده، اذیتکننده.
۲۶۵) اسباب ماطّلی: ابزار کار نامناسب، هر نوع مانعی برای انجام دادن کار.
۲۶۶) استخاره: طلب خیر کردن، تفأل زدن، توسل جستن.
۲۶۷) استخوان ترکانده: از بچگی درآمده، بزرگتر شده، بر و بازویی به هم زده.
۲۶۸) استخوان خشکیده: لاغر و کم جان، پرتی
۲۶۹) استخواندار: قرص، سفت، محکم، سالم.
۲۷۰) استخوان سبک: قبراق، فرز، فعّال، زبر و زرنگ، سبک بال.
۲۷۱) استخوان لای زخم: امروز و فردا کردن، بلاتکلیف گذاشتن، سر دواندن، در انتظار گذاشتن.
۲۷۲) استخوانی: خیلی لاغر، خشکیده، پوست و استخوان.
۲۷۳) اسقاط: زوار دررفته، شیکسّه پیکسّه، درب و داغون، غیرقابل استفاده.
۲۷۴) اِسکِن: اسکناس، پول کاغذی.
۲۷۵) اِسکنه: آلتی فلزی و تیز که نجار با آن چوب را سوراخ میکند.
۲۷۶) اسم در کردن: بهنام شدن، اسمی شدن، پرآوازه شدن، مشهور شدن.
۲۷۷) اسم و رسمدار: صاحب اعتبار، صاحب مقام، نامی.
۲۷۸) اسمی: نامدار، نامآور، معروف، مشهور.
۲۷۹) اُس و اساس: شالوده، بنیان، پایه.
📘 #فرهنگ_برو_بچه_های_ترون 👤 #مرتضی_احمدی@ketabdooni✨