۱- برگشتن یا پیام دادن به اون آدمی که بهت ضربه زده بود ۲- دنبال کردن آدمهایی که ازشون بدت میاد ۳- گوش دادن به درددل های بقیه وقتی خودت حال خوبی نداری ۴- بیش از حد اهمیت دادن به حرف ها و نظرات بقیه ۵- بله گفتن به بقیه درحالی که اصلا هیچ تمایلی به انجام اون کار نداری ۶- بودن پیش بقیه و رفتن به مهمونی وقتی نیاز داری تنها باشی ۷- رد کردن خط قرمزهات بهخاطر اصرار بقیه ۸- غرق شدن در افکار منفی و به تعویق انداختن کارهات
۱. هر روز قدمی برای بهتر کردن خود بردارید. ۲. افکار مثبت را در بانک حافظه خود ذخیره کنید. ۳. نسبت به افکار منفی بی توجه باشید. ۴. خود را در متن یک برنامه خودشکوفایی قرار دهید. ۵. از کلمات و جملات بزرگ اندیشان استفاده کنید. ۶. با خودتون گفتگوی روحیه بخش داشته باشید. ۷. ذهن خود را سیاه چال افکار منفی نکنید. ۸. خود را در برابر عارضه بهانه جویی واکسینه کنید. ۹. لذت زمین خوردن خود را دودستی تقدیم آدم حسود نکنید. ۱۰. توصیه و مشاوره را فقط از آدم های موفق قبول کنید. ۱۱. ذهن خود را با تفکر من موفق میشم شرطی کنید. ۱۲. از لحن صدای افراد عمق تفکر آنها را بخوانید.
حتما میدانید داشتن هوش هیجانی چقدر به موفقیت شغلی و زندگی عاطفیتان کمک میکند. اگر این نشانهها را در خودتان میبینید، احتمالا باید به فکر تقویت هوش هیجانیتان باشید؛
🔹اصلا عصبانی نمیشوید؛ افرادی با هوش هیجانی بالا این توانایی را دارند که احساسات منفی و مثبت خود را در شرایط مختلف بروز دهند.
🔹 بهراحتی دچار اضطراب میشوید؛ این هوش هیجانی است که کمکمان میکند در شرایط بحرانی یا قبل از بحرانی شدن شرایط اوضاع را ببینیم و آن را مدیریت کنیم.
🔹 نمیتوانید از خودتان دفاع کنید؛ هوش هیجانی به ما کمک میکند در برابر آزار و اذیت دیگران واکنش لازم و بهموقع بروز دهیم.
🔹 دایره لغات احساسی شما محدود است و نمیتوانید حالات روحی خودتان را بهخوبی بیان کنید.
🔹 خیلی زود شرایط را قضاوت میکنید، تصمیم میگیرید و با تعصب از فرضیههای خودتان دفاع میکنید.
🔹زودرنج هستید؛ افرادی که هوش هیجانی بالا دارند، بااعتمادبهنفساند، از شوخیهای دیگران ناراحت نمیشوند و مرز بین شوخی، تمسخر و تخریب را تشخیص میدهند. Academic_Library
هر موقع احساس کردی ظرفیت روح و روانت ته کشیده و حوصلهی هیچ کاری رو نداری، این چند پرسش رو از خودت بپرس:
× آخرین باری که برای خودت وقت گذاشتی کی بوده؟ × آخرین باری که با خودت حرف زدی کی بوده؟ × آخرین باری که با آدمای مهم زندگیت ارتباط برقرار کردی کی بوده؟ × آخرین باری که برای خودت یه هدیه خریدی کی بوده؟ × آخرین باری که اوضاع رو با خودت مرور کردی کی بوده؟ × آخرین باری که یه کاری رو صرفاً برای رضایت خودت انجام دادی کی بوده؟ × آخرین باری که به بدن و سلامتیت اهمیت داری کی بوده؟ × آخرین باری که به خودت یادآوری کردی که تو هم مهم هستی کی بوده؟ :)
این اصل اساسی را شروع کنید که شما نیازی به تایید کسی ندارید. درست است؟ بله، اگر کسی شما را دوست ندارد، زندگی شما نابود نمیشود. شما میتوانید شادمانه قدم بزنید، کتاب بخوانید، رمان بنویسید، ورزش کنید، روی چمنها دراز بکشید، غروب را تماشا کنید، میتوانید با شخص خودتان شاد باشید. زمانی که به این درک برسید، از نگرانی اینکه دیگران در مورد شما چه فکر میکنند رها میشوید. زمانی که احساسهای بد به سراغتان میآیند (خارج از کنترل ما)، درک کنید که اینها بوی خواستن تایید دیگران را میدهند و به یاد بیاورید که شما نیازی به تایید دیگران ندارید. بدون آن هم انسان خوبی هستید. در شوق تایید دیگران، زندگی ما رنجآور میشود و ما نیازی به این رنج نداریم.
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که اين شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
زمانی که برادرش لودويگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع ديناميت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را ميخواند با ديدن تيتر صفحه اول، ميخکوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آورترين سلاح بشری مرد!»
آلفرد، خيلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: «آيا خوب است که من را پس از مرگ اين گونه بشناسند؟»
سريع وصيت نامهاش را آورد. جملههای بسياری را خط زد و اصلاح کرد. پيشنهاد کرد ثروتش صرف جايزهای براي صلح و پيشرفتهای صلح آميز شود. امروزه نوبل را نه به نام ديناميت، بلکه به نام مبدع جايزه صلح نوبل، جايزههای فيزيک و شيمی نوبل و ... ميشناسيم. او امروز، هويت ديگري دارد.
1. احساساتتان را بیان کنید. هیجانات و احساساتی که سرکوب یا پنهان شده باشند به بیماریهایی نظیر ورم معده، زخم معده، کمر درد و درد ستون فقرات منجر میشوند. سرکوبی احساسات به مرور زمان حتی میتواند به سرطان هم بیانجامد. در آن زمان است که ما به سراغ یک محرم میرویم و رازها و خطاهای خود را با او در میان میگذاریم! گفتگو، صحبت کردن، کلمات وسیله درمانی قدرتمندی هستند.
2. تصمیمگیری کنید. افراد دو دل و مردد دچار دلهره و اضطراب هستند. دو دلی و بیتصمیمی باعث میشود که مشکلات و نگرانیها روی هم انباشته شوند. تاریخ انسان بر اساس تصمیمگیریها ساخته شده است. تصمیمگیری دقیقاً به معنی چشمپوشی آگاهانه از بعضی مزایا و ارزشها برای به دست آوردن بعضی دیگر است. افراد مردد در معرض بیماریهای معدی، دردهای عصبی و مشکلات پوستی قرار دارند.
3.به دنبال راه حلها باشید. افراد منفی، مشکلات را بزرگ میکنند و راه حلها را نمییابند. آنها غم و غصه، شایعه و بدبینی را ترجیح میدهند. روشن کردن یک کبریت بهتر از تاسف خوردن از تاریکی است. زنبور، موجود کوچکی است اما یکی از شیرینترین چیزهای جهان را تولید میکند. ما همانی هستیم که میاندیشیم. افکار منفی باعث تولید انرژی منفی میشوند که آنها نیز به نوبه خود تبدیل به بیماری میگردند.
4. در زندگی اهل تظاهر نباشید. کسی که واقعیت را پنهان نگاه میدارد، تظاهر میکند و همیشه میخواهد راحت و خوب و کامل به نظر دیگران برسد، در واقع بار سنگینی را بر دوش خود قرار میدهد. مثل یک مجسمه برنزی با پایههای گِلی. هیچ چیز برای سلامتی بدتر از نقاب به چهره داشتن و زندگی کردن با تظاهر نیست. این گونه افراد زرق و برق زیاد و ریشه و مایه اندکی دارند و مقصد آنها داروخانه، بیمارستان و درد است.
5. واقعیتها را بپذیرید. سرباز زدن از پذیرش واقعیتها و عدم اتکاء به نفس، ما را از خودمان بیگانه میسازد. هسته اصلی یک زندگی سالم، یکی بودن و رو راست بودن با خود است. کسانی که این را نمیپذیرند، حسود، مقلد، مخرب و رقابت طلب میشوند. پذیرفتن انتقادها، کاری عاقلانه و ابزار درمانی خوبی است.
6. اعتماد کنید. کسانی که به دیگران اعتماد ندارند نمیتوانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند و نمیتوانند رابطه پایدار و عمیقی با دیگران به وجودآورند!
۱.تمرکز کردن روی توانمندی ها ۲.نادیده گرفتن مسائل غیرضروری
۳.فاصله گرفتن از افراد منفی ۴.ورزش ۵.مقایسه نکردن خود با دیگران ۶.تلاش برای بهتر شدن به جای مقایسه و غصه خوردن ۷.بالابردن سطح آگاهی از طریق مطالعه ۸.تفریح
این یک مشکل همگانی است که روزهای ما بیبرنامه و بیثمر میگذرند اما دلایل آن چیست؟
1- فهرست کارهای خود را صبح مینویسید! فهرست کارهای خود را شب قبل بنویسید. این گونه مجبور نیستید انرژی صبح اول وقت خود را صرف برنامهریزی کنید. در ضمن صبح با انگیزه از خواب برمیخیزید.
2- بیش از اندازه مینویسید! فقط سه تا از مهمترین کارهای خود را یادداشت کنید. کارهایی که باید هر طور شده در روز آینده انجام شود.
3- دستهبندی نمیکنید! وقتی که سه کار اصلی و مهم خود را مشخص کردید، همهی اهداف خود را در دو لیست دستهبندی کنید: اهداف بلند مدت و اهداف هفتگی و کوتاه مدت.
4- کار خود را به طور واضح و روشن نمینویسید! اگر اهدافتان مبهم و نامعلوم باشد، خروجی کار شما نیز مبهم خواهد بود. کارها را به شکل واضح بنویسید. مثلا به جای ورزش بنویسید 15 دقیقه پیادهروی سریع و 25 دقیقه تنیس روی میز.
5- اولویت بندی نمیکنید! اگر با کاری که اولویت پایینتری دارد شروع کنید به احتمال زیاد نمیتوانید کارهای مهمتر را به اتمام برسانید. سه تا از مهمترین کارهای خود را بهترتیب اولویت شمارهبندی کنید و تمام هدفتان بر این باشد که اولین کار را صبح اول وقت قبل از اینکه ایمیل خود را چک کنید انجام دهید.
6- انتظار حوادث غیرمنتظره را ندارید! هر روز حداقل یک ساعت را برای کارهای غیرمنتظره در نظر بگیرید. در نظر گرفتن چنین زمانی برای حوادث غیر منتظره استرس شما را کاهش میدهد.
7- اهداف بزرگ خود را فراموش کردهاید! درباره بزرگترین هدف خود فکر کنید. مثلاً آیا دوست دارید ارتقاء شغلی بگیرید؟ پول خود را برای تعطیلات پس انداز کنید؟ اگر کارهای داخل لیست، شما را به آنچه که میخواهید نمیرسانند مجدد آنها را ارزیابی کنید و ببینید چرا آنها را داخل لیست آوردهاید.
وقتی میخوای پوست بندازی و تغییر کنی، یا وقتی میخوای مسیرتو تغییر بدی و راه رویاهاتو در پیش بگیری، باید بدونی واسه به دست آوردن چیزایی که میخوای، باید یه چیزایی رو از دست بدی، باید بدونی وقتی میخوای تغییر کنی ممکنه بقیه راحت نپذیرنت و سعی کنن با حرفاشون منصرفت کنن، اما تو باید قوی و محکم این مرحله رو پشت سر بذاری و مدام به خودت بگی هرچیزی که الان از دست میدم بخشی از بهاییه که میدم تا بعدا به اونچه که میخوام برسم. هیچوقت نمیشه همه چیزو باهم داشت، همه کارو باهم کرد، همه استعدادا رو دنبال کرد و نظر همه آدما رو جلب کرد. هر راهی که انتخاب کنه یه سری موافق داره و یه سری مخالف. یه سری قشنگی داره و یه سری سختی. مهم اینه راه دلتو بری و به خاطرش مخالفتا و سختیا رو تاب بیاری و اجازه بدی آدما از کنارت برن جای اینکه بمونن و بخوان تغییرت بدن. به هدفت که فکر کنی تحمل همه چیز آسون میشه. . مانگ میرزایی