بی همگان...

#‌عمار
Канал
Логотип телеграм канала بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavaddПродвигать
250
подписчиков
406
фото
231
видео
29
ссылок
درد دل نامه ی خودمانی... دردی که ز تو در دلم آرام گرفت پرداخته کی شود به صد دریا اشک... https://t.center/HarfBeManBOT?start=HBM13567709
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الی_الله
.
نقل میکرد که عمار (شهیدمحمدحسین محمدخانی)
خستگی نمیشناخت.
این آخریا هم، از قبل عملیات تا اون روزی که دیدمش، صبحا زودتر از هم بیدار میشد و یه کله سرِ پا بود و مشغول؛ چند ساعت از نیمه شب گذشته،آخرین نفر میومد و تازه ما گیرش می‌انداختیم. نمیشد و نمیتونست که درست بخوابه. استراحت کنه.
نقل میکرد روزای آخر برگشت بهم گفت:
اصلا خسته نمیشم، یه حالی هستم که هر چی می‌دوَ م و کم میخوابم، اصلا احساس خستگی نمیکنم.

راست میگفت؛ کار برای خدا که خستگی نداره...
.

گفت:
محمودرضا (شهید بیضائی) یه بار برام تعریف کرده بود که تو سوریه حاح قاسم میاد پیششون و حاجی رو دوره میکنن. میگفت تو اون جلسه من جلوی حاح قاسم گفتم که
من به این نتیجه رسیدم که هر کی خدا شهادت بهش میده بر اثر کار کردن زیاده.
محمود میگفت حاجی هم حرف من رو تایید کرد.


کار که برای خدا باشه، زیادش هم کمه
وقتی برای خدا باشه، خدا به کمِش هم زیاد میده
اگه برای خدا باشه...
.

ایت فیلم صحبت‌های حضرت آقا رو که دیدم،
یاد عمار افتادم... یاد محمودرضا...
چقدر شهدا به هم شبیهن
فرق نمیکنه شهید امنیت باشی یا سلامت یا مدافع حرم یا شهید خدمت
راز توفیق شهادت در کارِ زیاده. کارِ برای خدا.

کاش یاد بگیریم...

#رفقا
#عمار
#محمودرضا
#خستگی
#شهیدجمهور
#کار_برای_خدا
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#شهیدسیدابراهیم_رئیسی
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#شهیدمحمودرضابیضائی

در بندگی چو کار من خسته بندگیست
تا زنده‌ام چگونه کنم ترک کار خویش....

@bi_to_be_sar_nemishavadd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الی_الله
.
عمار عمار هادی...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عمار!
آفتاب داره میزنه...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من دلتنگتم خب...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عمّاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار

#عمار
#فرمانده
#آبان
#حلب
#هادی
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#جواد
#میثم
#حسن
#حیدر
#ابوعباس
#قدیر
#روح‌الله
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

محمدحسین!
یعنی دلِ تو هم تنگه؟ 🥺

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الی_الله

مثلا یکم:
گفت:
یه بادی تو غبغب انداخت و صداش رو صاف کرد و گفت جات خالی، شبای اربعین هر شب تو حرم حضرت رقیه روضه خوندم. نمیدونی چه صفایی داشت.

اینا رو که می‌گفت چشمش از ذوق برق میزد...

مثلا دوم:
گفت:
یکی دوباری شوخی جدی گفته بود شب حضرت رقیه شهید میشم. تا اینکه یکی دو شب قبل عملیات تو اتاقش خفتش کردیم و دوربین رو گذاشتیم جلوش و به یحیی گفتیم تو فیلم بگیر. رفتیم دوره‌ش کردیم و گفتیم اگه خیلی راست میگی باید اینو جلو دوربینم بگی. صدای خنده‌مون بلند بود، انگار نه انگار داریم از جدایی حرف می‌زنیم. شاد بودیم.
عمار هم رو به دوربین کرد و گفت من شب سوم محرم شب حضرت رقیه شهید میشم.
می‌خندید و می‌گفت...وقتی می‌گفت چشماش از ذوق برق میزد.

مثلا سوم:
گفت:
بیست و سه سحر از چیزی که عمار وعده داده بود گذشت.
نماز صبح رو که خوند، دستور حمله اومد.
بهش گفتم عمار بابا آفتاب زده، الان دیگه کجا بریم؟
تو چشام نگاه کرد و گفت ما هم میزنیم و روی آفتاب رو کم میکنیم.
گفت:
وقتی داشت اینا رو بهم میگفت، چشماش از ذوق برق میزد.‌..
آفتاب زد... عمار، سرِستون، اولین نفری بود که خورد زمین. ترکش گلوله بیست وسه خورده بود پسِ سرش.
گفت:
روی آفتاب رو کم کرد،
رویِ ما رو هم...

مثلا چهارم:
میگم:
آقای عمار،
اون شبای روضه‌خونی تو حرم بی‌بی، چطوری از خانم حضرت رقیه خواستی که اینقدر مطمئن بودی شب سوم محرم میبرنت؟
اون بیست و سه سحری که تاخیر افتاد، هر سحر چی بین تو و خانم سه ساله گذشت؟
وقتی آفتاب از شرق سر زد، کجای خرابه شام نشسته بودی که اونجور قشنگ با سر رفتی به استقبال ناردانه امام حسین....
عمار؛
تو چی کار کردی...... با دلِ ما


من که میدونم
الان تو حرم خانم
بعد از مجلس عزا
بعد اینکه همه حرم و خالی کردن
رفتی دم این حاجی و اون آقا رو دیدی که بذارن شب شهادتی بمونی تو حرم، کنار نازدانه اباعبدالله،
با احترام نشستی کنار ضریح و داری روضه‌ی علی‌اصغر میخونی....
فقط
جانِ داداش
ما رو یادت نره با معرفت
از خانم بخواه
همونجوری که برای خودت خواستی
که آفتاب ما هم سر بزنه
که ما هم
براشون
سر بدیم.


مثلا پنجم:

عمار
بی انصاف
دلم برات تنگ شده‌‌........‌‌‌‌‌‌........................


#عمار
#رفیق
#فرمانده
#شام
#حضرت_رقیه
#سر
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

به تیغ می‌زد و می‌رفت
و باز می‌نگریست :

که
«ترک عشق نگفتی ؛
سزای خود دیدی!»

@bi_to_be_sar_nemishavadd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

گفت:
تو بین‌الحرمین،کیفور از روزی و توفیق،
بهش پیام دادم...

گفت:
پیام داد که الان مسجد ارگ پای منبر حاج منصورم و حاجی داره روضه حضرت علی اکبر میخونه و....
نوشت
برو زیر قبه اباعبدالله
از آقا بخوان منو #بخرن
تا جوونم منو بخرن...
.
.
.

خریدنش
به بهترین شکل
جوری که حسرت عالم و آدم بشه.
.
.
.
سلام
سلام عمار
سلام
محمدحسین
سلام شهید.


یعنی لیاقتش رو دارم بهم جواب سلام بدی...

#عمار
#رفیق
#فرمانده
#امام_حسینی
#سلام
#محرم
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

وقتی به گوشیش زنگ میزدی
تا جواب بده،
روضه مادر رو باید گوش میدادی.
اینقدر حاج حسین "یا یوما" میگفت تا عمار گوشی رو برداره.
یه وقتا پشت فرمون که بود، یا پشت موتور،
شروع میکرد این ذکر رو میگفت
یا یوما یا یوما یا یوما یا یوما یا یوما یا یوما...
گوشه چشمش هم خیس میشد.
کسی چه میدونه
شاید هم اون صبح آخر
که خورشید تازه داشت نرم نرمک بالا میومد
عمار سرستون
داشته زیر لب همین ذکر رو میگفته،
شاید اون لحظه که ترکش گلوله خودتِرِکان توپ بیست و سه نشست پس سرش و چشمش بسته شد،
یومّا اومد بالاسرش.
کسی چه میدونه.

ولی همه میدونن
امشب
تو خونه‌ی علی
ذکر بچه های فاطمه
همین بود

یا یومّا....

#عمار
#یا_یوما
#تمام_هستی_حیدر_همین_بود
#مادر
#مدینه
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#وای_مادرم
#حاج_حسین_مردانی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

میخانه را
نبستند،

جامِ مرا
شکستند
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭

عشق تو بس صادق است... آاااااه که دل نیست
باده عجب راوق است و جام شکسته
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
😭
در میخانه بسته‌اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
.
.
.
رفیق
کجایی
#جامم_شکسته
.
.
.
عشق را آغاز و انجامی نبود
ساقیا، این جامم از آغاز ده
#احمد
#جواد
#روح_الله
#محمدحسین
#محمدهادی
#رسول
#سیدابراهیم
#سجاد
#حامد
#مهران
#مهدی
#مرتضی
#مسعود
#حسام
#مهدی
#محمد
#رضا
#عمار
#سیدمصطفی
#میثم
#ابووهب
#حاج_قاسم

السلام علیکم یا انصارالله

#شب_جمعه
#کربلا
یادمون کنید
(مخصوصا شما آقا محمودرضا)

جام_مرا_شکستند
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

علیکم منّا السلام....

بیست و سوم آبان نود و نه
دو و نیم.... بعد از نیمه شب

#مرگ_نزدیک_است

خدایا
به شهادت ختممون کن

آمین

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

هوا امشب یه جوری نیست؟
نمیدونم چطوری بگم، ببین خودت چیزی حس نمیکنی؟
بوی زمین بارون خورده داره امشب
بوی اسپند
نمیدونم چطور بگم،
بوی رفتن...
.
.
دارم به این فکر میکتم که الانا دیگه باید سر و کله شیخ مالک هم پیدا بشه و بیاد کنارتون،
دیگه میثم باید یواش یواش پاشه بره وایسه به نماز،
دیگه داره وقتش میشه،
که بزنی و
روی آفتاب رو کم کنی...
.
.
هوا امشب چرا یه جوریه!؟
همش بوی رفتن میاد...
بوی تنها شدن...
بوی خاک بر سر شدن....
.
.
.

هوا چرا همه بوی فراق می دهد امروز؟
تو تا همیشه گر از من سرِ جدا شدنت نیست...

چه غم نداشته باشم تو را؟ که در نظر من
سعادتی به جهان، مثل دوست داشتنت نیست…

من و تو هر دو جدا از همیم و هر دو بر آنیم
که یار غیر توام نه، که یار غیر منت نیست

همیشه های مشامم شمیم زلف تو دارد
تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست…
.
.
#رفیق
#عمار
#فرمانده
#کربلا
#شب_جمعه
#میثم
#شیخ_مالک
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

هر دم برم به گریه پناه از فراق یار
آه! از جفای دشمن و آه از فراق یار!


شانزدهمِ هشتمِ نود و چهارم
.
.
.
.
شانزدهمِ هشتمِ نود و نُهم

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

گفت:
اومد مقر،
خسته بود، اما مثل همیشه بلند بلند میخندید.
رسما خستگی رو شرمنده کرده بود.
اومد و دراز کشید.
تو همین حال هم از سر به سر گذاشتن و جواب تیکه های بچه ها رو دادن غافل نمیشد.
گفت:
اومدم داخل اتاق، دیدم دراز کشیده.
صدام کرد...
دستش رو باز کرد و گفت بیا بغلم یه خورده دراز بکش.
.
عشق کردم... اما... حیا هم کردم.
رفتم کنارش دراز کشیدم و سرم رو گذاشتم روی بازوش...
.
.
گفت:
تو اون همه ترافیک صدایِ پشتِ شبکه بیسیم، یه صدایی عمار رو به خودش آورد.
"عمار عمار حبیب"
نگذاشت به دومین ندا برسه، جستی زد و نشست و بیسیم رو دستش گرفت و شروع کرد با حاج قاسم حرف زدن.

گفت:
بچه ها سوژه پیدا کرده بودن.
مکالمه‌ش که با حاج قاسم تموم شد دوباره دراز کشید.
حالا نوبت بجه ها بود،
میگفتن: پاشو.. پاشو احترام بذار.
یکی از بچه ها هم عین قرقی پرید سیخ نشست و مثلا بیسیم دستش گرفت و شروع کرد ادای عمار رو در آوردن...سلام حاج آقا، بگوشم... و باز هم صدای خنده...
.
.
گفت:
حالا نوبت اسماعیل بود که سوژه بشه.
قدیر دوربین رو گردوند سمت اسماعیل که داشت مثل همیشه سرپا حلوا شکری میخورد.
قدیر پرسید:اسماعیل چی میخوری؟
+حلوا
_ حلوایِ کیه؟
+ حلوااااائه.... و یه خمپاره خورد کنار خونه.
اسماعیل که دم در بود گفت: اوه اوه اوه شصت زدنا
قدیر با خنده ریزی گفت جامونو پیدا کردن تمومه
و دوربین گوشی رو برگردوند سمت عمار که بی هیچ عکس العملی دراز کشیده بود.
باید تیکه آخر رو هم به عمار مینداخت؛ گفت:
عمار برا خمپاره بلند نشد ولی واسه حاج قاسم بلند شد...
.
.
راستش
من فکر میکنم
چهل و دو هفته پیش
قدیر هم کنار عمار
برای ورود حاج قاسم بلند شدن.
همراه با سیدابراهیم و میثم و روح‌الله و بقیه شهداء.
من فکر میکنم
الان
همه شون با هم،
پشت سر حاج قاسم راه افتادن و
الان
کربلان.
.
.
.
راستش
من فکر میکنم
جایِ
ما،
چقدر
پیششون
خالیه...
.
آقای عمار!
جناب قدیر!
بگید به امام حسین که
جایِ ما
پیشِ شما
خالیه...
.
.
بیدل منم که دلم مانده پیش تو...
من جای خالی همه دل های عالمم!
.
.
#فرمانده
#رفیق
#عمار
#قدیر
#حبیب
#اسماعیل
#شب_جمعه
#کربلا
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#شهیدقدیرسرلک
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

دومین روز از آخرین آبان
ساعت سه و نیم به وقت دلتنگی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

فکر کنم دیگه وقتشه بیای.
ما روضه خون نداریم...
#آقای_روضه_خون
.
.
.
.
تو مشخصات عکس، تاریخ زده بود:
سه شنبه
یازده
محرم
یکهزار و چهارصد و سی و شش...
.
.
.
.
.
.
.
چشمم به در حسینیه است
که بیای تو و
میکروفن بگیری دستت و شروع کنی به روضه خوندن و
منم تهِ دلم بگم:
این عمار، واقعا مداحه با این صداش!!؟

و تو
بی توجه به همه
فقط برای اربابت بخونی...
.
خلاصه اینکه
منتظرتم عمار

عاشورا
نزدیکه...
.
.
.
.
من این چشمی
که رویت را نمی‌بیند
نمی‌خواهم

#رفیق
#عمار
#فرمانده
#محرم
#منتظرتم
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

ششم محرم یکهزار و چهارصد و چهل و دو
ساعت دو پانزده دقیقه بامداد
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

عمار
و
میثم
داشتند
دنبالِ
تکه‌هایِ
ابدانِ
مطهرِ
قدیر
و
روح‌الله
میگشتن
به چه
حالی
به چه
شوری
به چه
امیدی
داشتن
دنبالِ
رفقاشون
می‌گشتن
به چه
عشقی
به چه
امیدی
دنبالِ
برادراشون
بودن
و
رسیدن
خیلی
زود
خیلی
خوب
یعنی
ما
هم
بگردیم
پیداتون
میکنیم؟
تو این دنیا
اگه
پیداتون
نکردیم
اون
دنیا
پیدامون
میکنید؟
میگید
این
بدبختا
یه
عمر
دنبال
ما
بودن
اگه
نرسیدن
ما
بریم
دنبالشون؟
میگید؟
میاید؟
می‌گردید؟
ما
دنبالتون
میایم
دنبالتون
میگردیم
ما
پیداتون
میکنیم
اگه
نکردیم
قرارمون
شبِ‌جمعه
کربلا
منتظرمون
باشید
دنبالتون
هستیم...
.
.
.
دنبالِ تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمزه بگو تا دل مردم نستاند

#رفیق
#عمار
#میثم
#علی
#قدیر
#عزان
#سابقیه
#کربلا
#برادر
#شب_جمعه
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدقدیرسرلک
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الی_الله
#عید_غدیر
.
.
دورش کردیم و گفتیم خب بگیددیگه،
تعریف کنید...یه کم از اون روزا بگید.
کمی مکث کرد و گفت حالا که اصرار میکنید یه مناسبتیش رو میگم،ولی اگه اشکم در اومد من میدونم وشما.
خندیدیم و منتظر شدیم تا بگه.
بسم اللهی گفت و شروع کرد:
صبح که پاشدیم سریع یه صبحونه ای زدیم و به عمار گفتم ما میریم پیش نیروهاواسه تبریک عید.عمار هم یه دمت گرمی گفت و گفت منم یه کم کار دارم بعد بهشون سر میزنم.
دو سه نفری رفتیم پیش نیروها.عید رو تبریک گفتیم و چایی زدیم و داشتیم بلند میشدیم که یه چیزی زد به سرم.رفتم پیش فرماندشون و دستش و گرفتم و گفتم با من بخون؛تعجب کرد!گوشی رو درآوردم از تومفاتیح اعمال روز عیدغدیر عقد اخوت روپیدا کردم و خوندم.برادر شدیم.ذوق کرد و ذوق کردم.بعد با همه بچه هایی که اونجا بودن صیغه برادری خوندیم...چند روز دیگه عملیات بود و به خیال خودم داشتم زرنگی میکردم.بگذریم.
برگشتیم مقر
اولین نفر عمار رو دیدم...عمار...عمار...عمار
این عمار اون عمار همیشگی نبود
بزرگ شده بود
خیلی
اینقدری که حتی چشای داغون منم میتونست ببینه که روحش زوری تو جسمش گیر افتاده و بفهمم که این روزا،روزای آخر با عمار بودنه...میدونستم عماردیگه مال این دنیا نیست.
دویدم طرفش و دستشو گرفتم.نمیخواستم از دستش بدم.باید دست منم میگرفت.این بهترین فرصت بود.گفتم عمار هرچی میخونم تکرار کن
وَاخَيْتُكَ فِي اللَّهِ وَصَافَيْتُكَ فِي اللَّهِ وَصَافَحْتُكَ فِي اللَّهِ وَعَاهَدْتُ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ وَكُتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَأَنْبِيَاءَهُ وَالْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ عَلَى أَنِّي إِنْ كُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفَاعَةِ وَأُذِنَ لِي بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لاأَدْخُلُهَاإِلّا وَأَنْتَ مَعِي...خوند بامن خوند.گفتم حالا بگو قبلتُ...گفت.
قلبم آروم شد.انگار کلید بهشت رو دادن دستم.عمار دیگه برادرم شده بود...خودش گفت لاأَدْخُلُهَاإِلّا وَأَنْتَ مَعِي.
هنوز آروم نشدم.رفتم سراغ اسماعیل.عمار هم اومد.و با اسماعیل هم قراربستیم.هنوز ارضا نشده بودم.ایندفعه با اسماعیل و عمار رفتیم تو اتاق.حاج ابوسعید اومدجلو.بغلش کردم و دستش و گرفتم و گفتم حاجی بخون.وحاج ابوسعید هم خوند...حالا دلم یه کم آروم گرفت.
با خودم گفتم چه عیدپربرکتی.ای خدا شکرت..
.
حالا داداش عمار پرکشیده
داداش سعید پرکشیده
داداش شیخ مالک پرکشیده
داداش اسماعیل همه وجودشو فدا کرده
داداشام پر کشیدن و من...من تنهام.
لامصبا گفتم اشکمو در بیارید من میدونم و شما.
لبم به خنده بازه ولی قلبم...دارم آتیش میگیرم.
‌میدونم داخل بهشت نمیشن تا من هم بهشون برسم.
آخه قول دادن
حرف زدن
مگه میشه زیر حرفشون بزنن
ولی میدونید چیه
طاقت ندارم
دیگه نا ندارم
نفس ندارم
آخه دنیا بدون برادر مگه میشه
داغ برادر انکسر ظهری میکنه
تنهایی....تنهایی خیلی بدِ بچه ها...
.
.
و دیگه نتونست حرف بزنه
و بغض بود که تهِ حلق ما میشکست و از خجالتش گریه نمیکردیم.
برادر...داداش...رفیق
شب عیدی چی بگم...فقط...بیچاره دلش
برا دلش دعا کنیم
قدر همو بدونیم
مهربون باشیم.
.
.
.
.
.
به حق ماخلاءالشفاعه و الزیاره و الدعاء
بامعرفتا ما رو هم یاد کنید
یاعلی
.
.
.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
.
.
.
.
.
#رفیق
#برادر
#داداش
#غدیر
#انکسرظهری
#فرمانده
#عمار
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدسعیدسیاح_طاهری
#حاج_ابوسعید
#جانبازقطع_نخاع_امیرحسین_حاجی_نصیری
#اسماعیل
#شهیدشیخ_جابرحسین_پور
#شیخ_مالک
#اینجا_تیپ_سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله

خیلی چیزا نوشتم و اون چیزی که میخواستم بهت بگم نبود و پاکشون کردم.

بی خیال

بذار اینجوری بگم

دلم
برات
گریه‌ش
گرفته
عمار
.

تولدت هم مبارک مشتی.

سوز دلم از گریه چرا محو نگردید؟
بر آتش اگر آب ظفر داشته باشد
#رفیق
#عمار
#فرمانده
#مشتی
#دلتنگ
#تولدته
#تولدت_مبارک
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی @bi_to_be_sar_nemishavadd
Ещё