🧩 از آن نسل، هرکسی که رویش میشود به رسانهها بیاید و به زبانی غیر از زبان هماناطق درباره
انقلاباسلامی صحبت کند، میآید که دروغ بگویید، میآید که خاک در چشم حقیقت بپاشد. آنچه در آن سالها، این تباهترین نسل تاریخ ایران گفتند و نوشتند و انجام دادند را هیچ جور نمیشود موجه نشان داد.
📌 روایت هما ناطق از
انقلاب ٥٧:
زنان آمدند تظاهرات کردند. من و خانم جزنی بلند شدیم رفتیم در دادگستری در اولین تظاهرات ما بودیم که سخنرانی کردیم، من سخنرانی از طرف دانشگاهیان کردم و خانم جزنی هم از طرف سازمان [چریکهای فدایی]. این اولین تظاهرات زنان بود علیه نظام خمینی و واقعاً داشت میلرزاند.
س – همان زمانی که دستور حجاب صادر شد.
ج – بله اولین بار. خب این جنبش داشت ادامه پیدا میکرد. زنان بسیج شده بودند. حتی زنان چادری بودند. بلند شدم و رفتم، اینها توی آیندگان چاپ شده است، توی سالن ورزشی دانشگاه و گفتم دیگر تظاهرات نکنید، این تظاهرات شما علیه نظام کنونی [مانند] جریان شیلی است. کودتای شیلی میخواهید به راه بیاندازید که زنان بورژوازی هم به خیابانها ریختند؟ نه شما نباید تظاهرات کنید حالا وقت تظاهرات نیست.
[این حرف من] یعنی چه؟ یعنی [مشابه همان] وحدت کلمه است که خمینی میگوید. چه فرقی دارد؟ و تظاهرات زنان را من بر هم زدم. یعنی عامل برهمزنندۀ تظاهرات زنان بودم برای این که گروههای چپ هم تحت تأثیرم بودم بر هم زدم. همه با حالت افسرده آمدند و گفتند خانم ناطق چرا این کار را میکنی؟ این درست نخواهد شد. سرکوب بیشتر خواهد شد. من هی استدلال کردم برای این که سازمان [اینطور] گفته بود. گفتم نه این درست نیست. با وجود این که خودم ته دلم باور نداشتم ولی من بانی و باعث این خیانت به زنان ایران شدم، این که از این.
[…] باور کنید که انگار منطق را از من گرفته بودند انگار که من فکر نمیکردم. یعنی نه از دانشجو خجالت میکشیدم نه از [فریدون] آدمیت که با من همکاری میکرد خجالت میکشیدم.
س – من الان دقیقاً میخواستم از شما بپرسم که نظر آقای دکتر فریدون آدمیت راجع به این کارهای شما چه بود؟
ج – میگفت خودت را قربانی این سازمان نکن، تو داری با آبرو و حیثیت فردای خودت بازی میکنی و من گوش نمیکردم. میگفتم فریدون لیبرال شدی و … یک همچین خیانتی کردم یعنی آگاهانه خیانت کردم نه این که ناآگاهانه، آگاهانه این کارها را کردم.
بعد شد دوران [ریاستجمهوری] بنیصدر. دخترخاله همین آقای [ابوالحسن] بنیصدر به من زنگ زد و گفت خانم ناطق یک عده زن اینجا ایستادهاند و به من میگویند که به خانم ناطق تلفن کن بگو اگر که، خانم ناطق در این تظاهرات شرکت بکند ما هم میرویم، شما میآیید شرکت بکنید علیه حجاب؟ من گفتم نه آقا، این [حرکت] ارتجاعی است و من شرکت نمیکنم.
این زنان رفته بودند، خواهرهای خود من هم رفته بودند که بعد با گریه به خانۀ من آمدند. آنجا رفته بودند و حیوونیها شعار نداشتند و تمام منتظر این بودند که حالا فداییها میآیند الان مجاهدین [خلق] میآیند، الان نیروهای رزمنده میآیند و به اینها شعار میدهند و اینها را حمایت میکنند. هی این روسریهایشان را بالای سرشان میچرخاندند به این امید که الان خلاصه [دستی] از غیب برون آید و کاری بکند. هیچ کس نرفت. هیچ کس از این نیروها نرفتند. نه تنها نرفتند یکی از همکاران ما توی روزنامه کار زنان نوشتند که اینها همه طرفداران بختیار بودند که رفتند، اینها ضد انقلابی هستند، اینها لیبرال هستند، حجاب در این جامعه مطرح نیست؛ مهم نیست.
من هم پا به پای آنها رفتم [و گفتم] که آقا مهم نیست پتو سرمان میکنیم اگر قرار باشد [جمله ناتمام]. اصلاً بدون این که فکر کنم که این کسی که به من میگوید چگونه بپوش همان خواهد بود که به من خواهد گفت چگونه بیندیش. این دو تا لازم و ملزوم همدیگر هستند. هیچ گونه اعتراضی نکردم […] یعنی یک پارچه بگویم ما خیانت کردیم نه تنها به خودمان بلکه به همان انقلابی که اینقدر از آن تعریف میکنیم.
ما بزرگترین خائنین به
انقلاب بودیم نه آقای خمینی. آقای خمینی از اول توی [کتاب] ولایت فقیه همین حرف را میزد، من احمق بودم که نفهمیدم. مجاهد از روز اول همین حرفها را میزد من خر بودم که نفهمیدم، سازمان [چریکهای] فدایی میدانستم که از اول گرایشات تودهای دارد. نوشتههای بیژن جزنی همان نوشتههای پلنوم چهارم حزب توده و آقای [عبدالصمد] کامبخش است من بودم که متوجه نبودم. اینها دیگر عدم توجه نبود. آن هم به عنوان یک آدم آگاه، به عنوان یک آدمی که ۱۵ سال روی تاریخ ایران کار کرده است. مطلقاً یک بار قلم علیه شوروی برنداشتم.
◾ بخشی از مصاحبه هما ناطق (۱۳۱۳-۱۳۹۴) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم
تاریخ مصاحبه: ۱۲ فروردین ۱۳۶۳
مصاحبهکننده: ضیاء صدقی
#انقلاب 🌎📚 @sociologycenter 📚🌍