معرفی مڪاتب ادبی ایران پنجمین مکتب هندی از درسگفتارهای عالیجناب #آرش_آذرپیک به قلم استاد ارجمند #آریو_همتی از کتاب شعر دهه ی هفتاد از هفت ژانرپسامدرنیستی تا عصر فراگرایان اجرا:#مستوره_کوردستانی ❤️
این کتاب پیشکش می شود به آستان راستکام یاران بی دریغ مان یعنی مخالفان گرانمهر فرائیسم و جامعه منتقدانی که بر پایه سیستم های آکادمیک نقد و بر اساس آگاهی همه جانبه و دانشورانه خود بی هیچ غرض حتی با ما صد در صد مخالف هستند. ما بر این باوریم این عزیزان بزرگانی هستند که ساحات نادیده لوگوس (هستی _کلمه) را بر ما عریان می سازند
امیدواریم با وجود پربرکت منتقدان آگاه چراغ جهان افروز تفکر انتقادی برای رسیدن به جمهوریت ادبی در تمام عالم تا هماره تاریخ فروزان و انوشه باشد.
با عشق : اندیشکده فراگرایان ایران 👇👇👇 Orianism.com
پرده کنار نمی رود برای بازی آهو و کلاغ و کبوتر گویا انسان هنوز به رسمیت نشناخته توهم خویش را تفنگ سه کلمه ی زخمی قطعا شکارچی روزی ماشه را خواهد چکاند پرده پر ..
عمق دماوند تا کمرم را بلعید تا کمرش را نشکنم با یک ضربه ی گرز , چشمانم را کم کم بستم که مبادا سیمرغ راز درخت گز را به یک شناگر دیگر در سینه دماوند بفروشد ... دماوند جمعیت شد شهر رویید دیوار در دیوار انسانها تکثیر شدند آسفالت شد خیابان ها و من هنوز تا کمر در آسفالت گیر کرده بودم.
با ماشینی که نخریده بودیم در سفر نداشته مان از چالوس خاطره های اتفاق نیفتاده را مرور می کنم از عقدی آسمانی که عاقد سر خطبه پر کشید و ما در دو خانه ی جدا با هم اشک می ریختیم تا ..
دفتر شعر #فرائیستی « #شعر_تعبیری_من_بی_خواب_است » برآیند حضور و عضویت فرشته پورمیرزایی در اندیشکده فراگرایان ایران می باشد، این اثر علاوه فراشعر ها، کوتک ها و واژانه های #فرشته_پورمیرزایی حاوی دیباچه ای از عالیجناب آرش آذرپیک تحت عنوان «نیم نگاهی به پارادایم بسامینی مال ایران» است، که خوانش آن را به تمام دغدغه مندان شعر و شعور که از شبه ادبیات واپس گرا و شبه شعرهای زرد و شبه شعرهای فیک به تنگ آمده اند پیشنهاد می شود.
این کتاب شامل مقدمه هایی دیگر از « #ستی_سارا_سوشیان » و « #آریو_همتی » در زمینه ی درس نامه های آرش آذرپیک در فلسفه و ادبیات فرائیسم است که در زمستان ۱۴۰۱، در ۱۶۱ صفحه به چاپ رسید و بیانگر این مهم است که فراگرایی، برای نخستین بار در جهان از نیمه دوم دهه ی ۷۰ در ایران توسط عالیجناب #آرش_آذرپیک به جهان فلسفه و فلسفه ی جهان /جهان ادبیات و ادبیات جهان اعلام و معرفی شد.
زیبای اثیری که چشمانم را به اسارت برده آنقدر لطیف تر از آب است که نمی یابم خویش را در او... پری پوشیده بود زن و ملکه پریان به خدمت او شتاب داشت و دریاها به خدمت او شتاب داشتند.. زن زیبای اثیری من! انگار جهان را به اسارت برده بود..
روی شاخه ها که پا می گذاری میوه هایم دردشان می گیرد برای چیده شدن به دست مبارک تو حتما می دانی عاشقی چیست؟ برگ ها درد دارند ساقه ها درد و ریشه... یکبار هم که شده در کلمه ی "چیدن" توقف کن برای خاطر درد
شانهی تنبور زن کبوتر خواب و کمی آنطرفتر پریانی که تن به آب زده و سوی جشن دیوانگان شتاب زده ماه ماه زن ماه زن نی لبک ماه زن نی لبک عشق ماه زن نی لبک ماه زن ماه
«ایستادم به شهود تاریخ تعشق با اناری که غروب از شاخهای سرمست چیدم»
زن در ابرها دیوانگی به جمله خودش را هنوز در ابرها که سخن میگوید زمین خیس می.شود:
«به من نگاه کن! متن دریچهای میخواهد برای ابدیت یک دیوانگی»
و زن خودش را در ابر ریخته میشود که یک ذرهاش بر خانه مولف، شاید شاید و خیس میشود چشم خواننده از «من خودم را هنوز ببار دیگر»
و ابر باریدنش میگیرد بر چشم خوانندهها عاشقانهتر تر در تر خیسی مضاعف جملات ◻️ «نام تو را روی خطوط مواج دریا که مینویسم ماهیها به رقص در می.آیند... ملکه من خداوند با تو تمام رازهای موسیقی را به زمین فرستاده است...» و مرد خودش را در سراسر زمین تکثیر میشود که یک ذرهی زن را روی او به طراوت فروردینی گلها لبخند باد رد میدهد فصل دیوانه.ها را...
با تابش مستقیم آفتاب احساس میکنم هولوگرافیکوار سلول.هایم حقیقتی بزرگ را در متن زمین خواهند نوشت زیر نور مستقیم متن زمین را آنقدر زیبا میبینم که به هیچ حقیقتی از خویش لکه دار نکنم آفتاب همچنان مستقیم زمین همچنان متن و من همچنان انواع سوژگیها را دوره میکنم... داد از نهاد جملهای در آمد که تو را در قید امروز نوشتم تو خودت صبورانه شعرم را خواندی نه ثانیه به مداد کوچکم خیره شدی و با لبخندی ملایم گفتی :«ممنونم» اما نگفتی من باید کجا مینوشتمت که زمین زیر پایم نلرزد و ساعت با شنیدن آن عقربه.هایش مچاله نشود اجازه بده قید همه چیز را بزنم در نوشتن تو! ◻️
آریو خودش را از من جدا میکند انگار دلتنگ است در متن قدم میزند به غروب که میرسد با تمام دلتنگیاش به خانه باز میگردد، هر دو کلید حافظه را داریم مثل همیشه خودم تر از من، یکی میشویم.. چشم در چشم باران پریان رقصان
مرد نی لبک رقص ماه ◾️ زن نی لبک رقص ماه ◾️ هم افزایی دیوانه ها
_ داد از نهاد جمله ای در آمد که تو را در قید امروز نوشتم تو خودت صبورانه شعرم را خواندی نه ثانیه به مداد کوچکم خیره شدی و با لبخندی ملایم گفتی :"ممنونم" اما نگفتی من باید کجا می نوشتمت که زمین زیر پایم نلرزد و ساعت با شنیدن آن عقربه هایش مچاله نشود اجازه بده قید همه چیز را بزنم در نوشتن تو!
آریو خودش را از من جدا می کند انگار دلتنگ است در متن قدم می زند به غروب که می رسد با تمام دلتنگی اش به خانه باز می گردد، هر دو کلید حافظه را داریم مثل همیشه خودم تر از من، یکی می شویم
مکتب : به انواع شیوه های برخورد با کلمه در نگرش گفته می شود. پس مکتب دارای جهان بینی خاص خود است. که خود بر دو نوع است یا بنا بر باید ها و نباید ها چهارچوب ساز هستند شامل تمامی مکاتب غرب، یا چهارچوب ساز نیستند مانند مکتب اصالت کلمه، که نه تنها چهارچوب ساز نیست بلکه مولفه های فلسفی ادبی آن مانند فراروی از چهارچوب بسته، جنس سوم، ارتباط بی واسطه، دیالکتیک ادراکی و..بستری در جهت رها سازی شاعران و نویسندگان از بندها و چهارچوب های مکاتب پیشین است. مکاتب می توانند سبک هایی را بنا بر مولفه های خود به وجود بیاورند.
سبک: به انواع شیوه های برخورد با کلمه در نگارش، یعنی به انواع شیوه های نگارشی گفته می شود.پس ما چند نوع سبک داریم.
سبک دوره : بنا بر نیاز ادبی یک دوره خاص شکل میگیرد. و غالبا تحت لوای یک جریان فکری و نگرش خاص، حرکتش را آغاز می کند. مانند جنبش شعر نیمایی که تحت تاثیر مکتب سمبولیسم و نوشته های استفان مالارمه و استاد مکتبی اش آرتو رمبو قرار گرفت.
سبک شخصی: کسی که به زبان ادبی خاص خودش رسیده باشد، مثلا احمد شاملو، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی و..که پیرو نیما و سبک دوره ی نیمایی بودند، و در آن به سبک شخصی رسیدند.
سبک جمعی : آثاری که توسط چند نفر یا یک گروه معمولا در کارگاهی شکل می گیرند را شامل می شود. در این نوع تفاوت های فردی وجود دارد اما یک یا چند مولفه ی نگارشی را الگوی مشترک خود قرار می دهند. مانند کارگاه شعر آقای سید علی صالحی.